درس اخلاق - ردّ توجیه قبح فعلی با حسن فاعلی
جلسه 1- در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۳۹۴
چکیده نکات
جلسه خارج اصول فقه
مولی رسول الله
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ أَنْبَأَنِي الطَّبْرِسِيُّ فِي إِعْلَامِ الْوَرَى قَالَ الشُّقْرَانُ[1] مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ ص خَرَجَ الْعَطَاءُ أَيَّامَ أَبِي جَعْفَرٍ وَ مَا لِي شَفِيعٌ فَبَقِيتُ عَلَى الْبَابِ مُتَحَيِّراً وَ إِذَا أَنَا بِجَعْفَرٍ الصَّادِقِ ع فَقُمْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ لَهُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ أَنَا مَوْلَاكَ الشُّقْرَانُ فَرَحَّبَ بِي وَ ذَكَرْتُ لَهُ حَاجَتِي فَنَزَلَ وَ دَخَلَ وَ خَرَجَ وَ أَعْطَانِي مِنْ كُمِّهِ فَصَبَّهُ فِي كُمِّي ثُمَّ قَالَ يَا شُقْرَانُ إِنَّ الْحَسَنَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَحْسَنُ لِمَكَانِكَ مِنَّا وَ إِنَّ الْقَبِيحَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ قَبِيحٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَقْبَحُ[2].
وَعَظَهُ عَلَى جِهَةِ التَّعْرِيضِ لِأَنَّهُ كَانَ يَشْرَب (مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ؛ ج4 ؛ ص236).
یکی از اجداد شقرانی بَرده بود و رسول خدا آزادش کرده بود. به همین دلیل او را « مولی رسول الله» می گفتند، یعنی آزاد شده رسول خدا. افتخاری برای شقرانی محسوب می شد و او خود را وابسته به خاندان رسالت می دانست.
به دستور منصور صندوق بیت المال را باز کرده بودند و به هر کس چیزی می دادند. شقرانی هم یکی از کسانی بود که برای دریافت سهمی از بیت المال آمده بود، ولی چون کسی او را نمی شناخت نمیتوانست سهمی برای خود بگیرد.
ناگهان امام صادق علیه السلام را دید. جلو رفت و خواستهی خود را گفت.
امام رفت، و طولی نکشید که سهمی برای شقرانی آورد. وقتی آن را به دست شقرانی داد، با لحنی ملاطفت آمیز فرمود:«ای شقرانی، کار خوب از هر کسی خوب است، ولی از تو به دلیل انتسابی که با ما داری ( و مردم تو را وابسته به خاندان رسالت می دانند) خوبتر و زیباتر است؛ کار بد نیز از هر کس بد است ولی سرزدنش از تو به دلیل همین انتساب، زشتتر و قبیح تر است.»
سپس خداحافظی کرد و رفت. شقرانی دانست که امام از گناه پنهانی او یعنی شرابخواریاش آگاه است.
1. یکی از رذائل اخلاقی، توجیه کردن گناهان است. این رذیله به صورتهای گوناگونی خود را نشان میدهد و به حسب افراد و نوع گناه نیز متفاوت میشود.
یکی از مصادیق توجیه گناه، إشراب حُسن فاعلی در عمل است. اینکه انسان بخواهد اعتقادات و نیت های صحیح خود را سرپوشی بر گناهان خود قرار دهد و قبح فعل خود را بدین توجیه، نیکو جلوه دهد.
این نوع از توجیه رواج بسیاری دارد و افراد برای فرار از سرزنش نفس لوامه یا سرزنش دیگران و یا به هر علتی دیگر به اعتقادات صحیح خود پناهنده می شوند.
تسویل نفس تا بدانجا پیش می رود که در برخی موارد فرد گنهکار، توهم حسن فاعلی نیز می کند و قبح فعلی خود را بدان متوهم توجیه می کند. این پدیده را از منظر قرآن کریم و نصوص روایی، پی میگیریم.
2. نظر قرآن کریم و نصوص روایی، حسن فاعلی نه تنها نمیتواند برای گناه توجیهی باشد بلکه خود علتی مهم برای شدت عذاب از طرف خداوند و شدت پشیمانی خود فرد است.
اما از منظر قرآن کریم، زنان پیامبر اکرم ص به علت جایگاه إجتماعی خود، باید بیش از دیگران مراعات تقوی کنند. در سوره احزاب میخوانیم:
يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا
(آیه :30) اى همسران پيامبر هر كس از شما مبادرت به كار زشت آشكارى كند عذابش دو چندان خواهد بود و اين بر خدا همواره آسان است.
عنوان همسری پیامبر باعث پوشش و گذشت از کارهای زشت نشده بلکه عذابی دو چندان را به دنبال خود دارد. آیه نیز ویژه همسران پیامبر نیست و «نساء النبی» خصوصیت ندارد.
3. روایات وارد در ذیل آیه مبارکه نیز همین مهم را تاکید میکند: عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع أَنَّهُ قَالَ لَهُ رَجُلٌ إِنَّكُمْ أَهْلُ بَيْتٍ مَغْفُورٌ لَكُمْ قَالَ فَغَضِبَ وَ قَالَ نَحْنُ أَحْرَى أَنْ يَجْرِيَ فِينَا مَا أَجْرَى اللَّهُ فِي أَزْوَاجِ النَّبِيِّ ص مِنْ أَنْ نَكُونَ كَمَا تَقُولُ إِنَّا نَرَى لِمُحْسِنِنَا ضِعْفَيْنِ مِنَ الْأَجْرِ وَ لِمُسِيئِنَا ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ ثُمَّ قَرَأَ الْآيَتَيْنِ (بحار الانوار، علامه مجلسی، ج22، ص175) مطابق این روایت فردی به امام سجاد علیه السلام عرض کرد: خوشا به حال شما که مشمول رحمت خداوند هستند. امام علیه السلام متأثر شده و فرمودند: اشتباه کردی مگر درباره ی همسران پیامبر نخواندی که مجازات آنها هم مانند ثوابشان دوبرابر است ما از زنان پیامبر اکرم (ص) به این آیه سزاوارتر هستیم. یعنی اگر ما هم عمل خلافی انجام دهیم یقینا مجازاتش شدیدتر است.
بر این اساس آنچه در قرآن کریم آمده در مورد زنان پیامبر ص خصوصیتی ندارد و گویای این سخن است که جایگاه إجتماعی داشتن، باید انسان را بر مراعات بیشتر تشویق کند نه توجیه گناهان. این مهم در روایات نیز مطرح شده است، حضرت امام علی بن موسی الرضا ع در سخن با برادر عاصی خود زید بن موسی[3] بر همین مهم تأکید می کند، روایت اینچنین است: محمّد بن علىّ ماجيلَوَيه، و محمّد بن موسى بن متوكل،و احمد بن زياد همدانى-رضى اللّٰه عنهم-از علىّ بن ابراهيم نقل ميكنند كه ياسر خادم گفت:
زيد بن موسى برادر حضرت رضا عليه السّلام در مدينه[4] خروج كرد و خانههائى را بآتش كشيد و مردمى را كشت و از اين رو او را زيد النّار لقب دادند،و مأمون فرستاد او را دستگير كردند و نزدش آوردند،دستور داد او را نزد برادرش ابو الحسن ببريد، ياسر گويد: چون بر آن حضرت وارد شد آن جناب به او گفت:اى زيد!آيا ترا سخن مردمان نفهم اهل كوفه مغرور نموده است كه روايت كنند
«إنّ فاطمة احصنت فرجها فحرّم اللّٰه ذرّيّتها على النّار» (فاطمه عفّت خود را نگهداشت پس خداوند آتش را بر ذرّيّهاش حرام ساخت)اين مخصوص حسن و حسين فقطّ است،اگر تو فكر ميكنى معصيت خداوند عزّ و جلّ را بجاى آرى و به بهشت روى و پدرت موسى بن جعفر عليهما السّلام اطاعت خدا كند و به بهشت داخل شود در اين صورت تو در نزد خداوند گراميتر خواهى بود، به خدا سوگند هيچ كس جز از راه طاعت به آنچه نزد خدا است نخواهد رسيد،و تو مىپندارى با معصيت بدان ميرسى؟! پس گمان تو بدگمانى است.
زيد گفت: من برادر شما هستم و پسر پدرت ميباشم!
حضرت عليه السّلام در پاسخش گفت: تو برادر منى هنگامى كه خداوند عزّ و جلّ را اطاعت كنى،چون نوح عليه السّلام گفت: رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحٰاكِمِينَ (پروردگارا! پسر من از اهل من است و وعدۀ تو حقّ است و حكم تو بهترين حكمها است- هود:45)،خداوند در پاسخش فرمود: يٰا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صٰالِحٍ (اى نوح او از اهل تو نيست او عَمَلٌ غَيْرُ صٰالِحٍ است)پس خداوند او را چون معصيتكار و نافرمان بود از نوح ندانست. (ترجمه و متن عیون أخبار الرضا علیه السلام جلد 2 ، (صفحه 572)).
وَ أَنْبَأَنِي الطَّبْرِسِيُّ فِي إِعْلَامِ الْوَرَى قَالَ الشُّقْرَانُ[5] مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ ص خَرَجَ الْعَطَاءُ أَيَّامَ أَبِي جَعْفَرٍ وَ مَا لِي شَفِيعٌ فَبَقِيتُ عَلَى الْبَابِ مُتَحَيِّراً وَ إِذَا أَنَا بِجَعْفَرٍ الصَّادِقِ ع فَقُمْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ لَهُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ أَنَا مَوْلَاكَ الشُّقْرَانُ فَرَحَّبَ بِي وَ ذَكَرْتُ لَهُ حَاجَتِي فَنَزَلَ وَ دَخَلَ وَ خَرَجَ وَ أَعْطَانِي مِنْ كُمِّهِ فَصَبَّهُ فِي كُمِّي ثُمَّ قَالَ يَا شُقْرَانُ إِنَّ الْحَسَنَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَحْسَنُ لِمَكَانِكَ مِنَّا وَ إِنَّ الْقَبِيحَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ قَبِيحٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَقْبَحُ[6].
وَعَظَهُ عَلَى جِهَةِ التَّعْرِيضِ لِأَنَّهُ كَانَ يَشْرَب (مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ؛ ج4 ؛ ص236).
یکی از اجداد شقرانی بَرده بود و رسول خدا آزادش کرده بود. به همین دلیل او را « مولی رسول الله» می گفتند، یعنی آزاد شده رسول خدا. افتخاری برای شقرانی محسوب می شد و او خود را وابسته به خاندان رسالت می دانست.
به دستور منصور صندوق بیت المال را باز کرده بودند و به هر کس چیزی می دادند. شقرانی هم یکی از کسانی بود که برای دریافت سهمی از بیت المال آمده بود، ولی چون کسی او را نمی شناخت نمیتوانست سهمی برای خود بگیرد.
ناگهان امام صادق علیه السلام را دید. جلو رفت و خواستهی خود را گفت.
امام رفت، و طولی نکشید که سهمی برای شقرانی آورد. وقتی آن را به دست شقرانی داد، با لحنی ملاطفت آمیز فرمود:«ای شقرانی، کار خوب از هر کسی خوب است، ولی از تو به دلیل انتسابی که با ما داری ( و مردم تو را وابسته به خاندان رسالت می دانند) خوبتر و زیباتر است؛ کار بد نیز از هر کس بد است ولی سرزدنش از تو به دلیل همین انتساب، زشتتر و قبیح تر است.»
سپس خداحافظی کرد و رفت. شقرانی دانست که امام از گناه پنهانی او یعنی شرابخواریاش آگاه است.
او که دید امام با وجود اینکه میداند گناهکار است، باز به او محبت کرده، شرمسار شد و خود را ملامت کرد.
4. چنانکه سیاه نمایی دوران غلط است، سفید نمایی دوران هم ناصحیح است. بنابراین آنچه را که در ادامه می گویم حمل بر سیاه نمایی و بد بینی مطلق نکنید. در دورانی زندگی می کنیم که بد اخلاقی ها زیاد است و این رویه نوید بخش، امید نیست، غیبت، تهمت، دروغ، آمار غلط و... به راحتی صورت می گیرد و در این میانه مکتب، کشور و انقلاب لطمه می بیند و جان آدمی تباه می شود که خسران بزرگی است. ما روحانیون به اعتبار جایگاه إجتماعی که داریم باید پاسخگو باشیم و بدانیم که بر رفتار ما نظر و حساب می کنند، رذیله ها آرام آرام در جان آدمی تاثیر می گذارد و بسان یک میکروب از درون جان را تهی می کند بعد به یکبارگی آثار مخرب خود را نشان می دهد. از این رو باید در رفتار خود دقت بسیار کنیم و بعد این مراقبت را به مردم هم منتقل کنیم.
یاد کنیم از روز قیامت که اوضاع آنچنان پیچیده می شود که قرآن کریم در وصف آن می فرماید:
یوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ (عبس: 34تا 36).
روزى كه آدمى از برادرش و از مادرش و پدرش و از همسرش و پسرانش مىگريزد.
و هر کس به دنبال آن است که گلیم خود را از آب بیرون کشد به تعبیر قرآن حکیم:
لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ(عبس:37).
در آن روز هر كسى از آنان را كارى است كه او را به خود مشغول مىدارد.
به تعبیری روز قحطی است و انسان ها در روزگار قحطی، بخیل می شوند، در روزگار پر رونق، وقتی خانه از کیسه های برنج، پُر است، بخشش کار بسیار دشواری نیست اما در روزگار نداری، روزگاری که برخی آب خالی بر اجاق گذارده اند تا بچه ها به خیال طبخ غذا به خواب روند، در چنین حالی، حاتم طائی هم باشی، پاسخی برای مسکین نداری.
وضعیت قیامت این چنین دشوار است به گونه ای که هرکس بتواند از دیگری حقی را استیفا کند، بی درنگ استیفا می کند و به تعبیر رایج فارسی، حق را از دست مدیون، می قاپد و یا بار گناه را بر گردن او سوار می کند تا خود لختی آرام گیرد.
به تعبیر مرحوم آیت الله بهجت ره برای پرهیزگار بودن، إحتمال قیامت هم کافی است.
می دانید که برخی از مردم بر سر ضرورت قیامت چون و چرا می کنند ولی آنان نمی توانند بر سر إحتمال این واقعه بزرگ سخنی بگویند، إحتمالش هم کافی است که انسان اهل رعایت باشد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . في ربيع الأبرار، عن الشَقَراني (مثله)قال في الإصابة: 2/ 153: شقران مولى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم يقال: كان اسمه صالح بن عديّ، و كان فيمن حضر غسل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم و دفنه؛ و قال أبو معشر: شهد بدرا. و ذكره في تنقيح المقال: 2/ 88.
[2] .فانظر كيف أحسن السعي في استنجاز طلبته و كيف رحب به و أكرمه مع معرفته بحاله و كيف وعظه و نهاه عن المنكر على وجه التعريض قال الزمخشري (فیتذكرة الخواص عن ربيع الابرار ص 345)و ما هو إلا من أخلاق الأنبياء. (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ؛ ج18 ؛ ص205)
[3] . زید بن موسی بن جعفر، معروف به زید النّار، فرزند امام کاظم (ع) و برادر امام رضا (ع) است. وی در شورش ابن طباطبا و ابوالسرایا در عراق (در سالهای ۱۹۹ و ۲۰۰ق) که منجر به تصرف بصره گردید، نقش بهسزایی داشت. رفتار خشونتآمیز او با مسلمين بصره اسباب نارضایتی امام رضا (ع) را فراهم نمود و حضرت سوگند یاد نمود كه هرگز با او سخن نگوید.
پس از مرگ ابوالسرایا و تصرف بصره توسط عباسیان، او به اسارت در آمد و در اواخر خلافت متوکل عباسی در سامرا درگذشت.
[4] . باتّفاق مورّخين زيد بن موسى در بصره اين اعمال را مرتكب گشت نه در مدينه.
[5] . في ربيع الأبرار، عن الشَقَراني (مثله)قال في الإصابة: 2/ 153: شقران مولى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم يقال: كان اسمه صالح بن عديّ، و كان فيمن حضر غسل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم و دفنه؛ و قال أبو معشر: شهد بدرا. و ذكره في تنقيح المقال: 2/ 88.
[6] .فانظر كيف أحسن السعي في استنجاز طلبته و كيف رحب به و أكرمه مع معرفته بحاله و كيف وعظه و نهاه عن المنكر على وجه التعريض قال الزمخشري (فیتذكرة الخواص عن ربيع الابرار ص 345)و ما هو إلا من أخلاق الأنبياء. (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ؛ ج18 ؛ ص205)
چکیده نکات
جلسه خارج اصول فقه
مولی رسول الله
نظر شما