درس اخلاق
جلسه 1- در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶
چکیده نکات
جلسه درس اخلاق مورخ 11/02/96
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین و لعنت الله علی اعدائهم اجمعین قال الامام علیٌ امیر المومنین (علیه الصلاة و سلام) إنّ کلام الحکماء اذا کانت ثواباً کان دواعا و اذا کان خطا کان داعا» چه بسا هیچ آیینی مانند دین مبین اسلام برای تبلیغِ دین، ارزش و عظمت قائل نشده باشد. روایات بسیاری در بیان جایگاه عالم داریم تا جایی که چه بسا اوج آن، روایتی باشد که از غباز داطه خوردن برخی از انبیاء به مقام عالم دین اسلام سخن می¬گوید آری عالم و مبلغ دین اسلام ممکن است از برخی از انبیاء پیش می¬گیرد و این مقام را بعید نباید شمرد. مفاد روایاتی دیگر است که فرشتگان بال¬هایشان را زیر پای عالم پهن می¬کنند، حال واقعاً پهن می¬کنند و یا نوعی از بیان سمبلیک است و امام می¬خواهند آن جایگاه را در تمثیل جسمانی بیان کنند تشبیه معقول به محسوس صورت دهند. عرش مَلَک، فرش عالِم می¬شود. این عظمت ارزشی که عالم است به علت زهد او نیست؛ زیرا گاه در میان غیر علما، زاهدتر از عالمان داریم. آیا به علت معرفت بهتر آنان به خداوند متعال است، زیرا دیگران ممکن است تصوری ناصحیح از ذات خداوند متعال داشته باشند و در مقابل عالمان، إدراک بهتری داشته باشند زیرا اولاً هیچ کس تصوری صحیح از دات باری ندارد زیرا هنگامی که عالم در حد معلوم نباشد. نمی¬تواند معلوم را آن طوری که باید، تصور کند، عالم یا باید مساوی با معلوم باشد یا فوق معلوم تا آن إدراک خاص رخ دهد. ولی اگر عالم دون معلوم بود، إدراک کُنه میسر نیست. اگر إنسان عالم باشد و معلوم، کُنه دات بی انتهای باری تعالی إدراک آن معلوم برایش محال است. لذا در ادعیه می¬خوانیم «یا مَن لایعرف کیف هو الا هو» بر این اساس حتی وجود مقدس حضرت ختمی مرتبت (ص) نیز آن تصور کامل را نمی¬تواند داشته باشد چون این مسأله در حوزه¬ی مقدورات نیست چرایی این جایگاه عالم را نمی¬توان به علت علم او به چند فرمول علوم دینی، دانست. هر چند هر یک از این موارد محقل شاید به عنوان جزء علت مورد قبول باشد. اما آن که از روایات استباط می¬شود عبارت از این استکه آن مقام به علت دستگیری عالم از خلق خداوند است، این دستگیری عالم را به اوج می¬رساند این مقام، مقامِ تبلیغ به علت است مراد از تبلیغ دین فقط منبر و سخنرانی نیست، دین را به دیگران رساندن به هر شکل و قالبی صحیحی که باشد. از این جهت عظمت تبلیغ برای روحانیون، روشن باشد و به دیگران نیز بگویند. حتی مردم هم می-توانند مبلغ باشند، انسان عظمت تبلیغ را بگوید، ارزش تبلیغ را بگوید. تبلیغ به همان اندازه که عظمت دارد، خطرناک و پر آسیب نیز است، چه بسا سنت خداوند متعال بر این است که هر چیز ضروری و پر ثمر را، پر خطر و پر آسیب می¬کند لذا، تبلیغ یک امر عظیم، ارزشمن که چیزی به حدش نمی¬رسد حتی عبادت حتی معرفت، حتی دانش، امّا خطرناک و پرآسیب است به این معناکه مراقبت بسیار می¬خواند و اندکی بی¬توجهی آسیب زا است امر تبلیغ امر ظر خطری است، لذا باید در تبلیغ چند چیز را به شرح ذیل ملاحظه کرد، اوّلا چه باید گفت؟ چه نباید گفت؟ معنایش این است که همه چیز را نباید گفت. دوم؛ چگونه، کی، کجا باید گفت؟ که قهراً نقیضش می¬شود چگونه، کی و کجا نباید گفت؟ سوم، چه کسی باید بگوید؟ چه کسی نباید بگوید؟ این جا است که گاهی وقت¬ها این امر ارزشمند به هم می¬ریزد. این نظام تبلیغ که در حوزه مرسوم است از نظر آمار، کاراترین نظام تبلیغ است کارشناسان بر آن هستند که شصت درصد مردم، اولویتشان در امر تبلیغ، منبر و جلسان خانگی، و حضوری است بجای مثل تلویزیون و فیل و سینما، اوایلی که انقلاب شده بود خیلی¬ها می-گفتند منبر تمام شد، سینما و هنر و هست ولی نشان داد که آن¬ها در حدّ یک نوع سرگرمی بیشتر می-ماند تا وسیله¬ای برای بهر¬ه¬مندی تبلیغ. امّا همین نظام تبلیغ¬ ما یک آسیب¬هایی گرفته است که باید برای آن چاره اندیشید. انسان وقتی دنبال می¬کند، امروز می بینید آموز¬ه¬های مسیحیت منحرف، توسط برخی منبر¬ی¬های ما تبلیغ می¬شود، این آسیب کمی نیست! عجیب است! بر منبر رسول خدا آموزه-های مسیحیت منحرف تبلیغ می¬شود، بحثی در مسأله رحمت خدا خداوند تبلیغ می¬شود ولی رحمتی علی الاطلاق، رحمتی که خداوند را رحیم می¬داند و غیر حکیم، که بحث عذاب فسّاق، فَنَجره و کَفَرِه زیر سؤال می¬رود، این آموزه¬های مسیحیت است و چون دست مخاطب را برای هر گناه و هر آلودگی، باز می¬گذارد و البته جاذبه هم دارد، مخاطب هم پیدا می¬کند. اگر کسی بگوید من دینی جدید آورده¬ام در این دین به جای پنج وعده نماز باید شش وعده نماز خواند مردم در پاسخ می¬گویند همین پنج وعده را هم به دشواری می¬خوانیم. امّا کسی مدعی شود پیج وعده را به دو وعده رسانده است مخاطبان مشتاق بسیار دارد. این رویه¬ای است که آیین¬های باطل پیش می¬گیرند خدای متعال رحمت اسعه است، « سبقت رحمته غضب جای سخن ندارد. ولی آیا سندی نیز وجود دارد که خداوند همکانی را از عقاب تأمین خاطر کرده باشد تا بعد فردی به زبن آورد. مگر خداوند -نعوذ باللّه- عقد¬ه-ایی است که عذاب کند، این¬ها آموز¬های مسیحیت است، البته آن هم مسیحیت منحرف و الّا بزرگان مسیحیت این¬ها را نمی¬گویند، آن¬ها هم معتقد به عذاب هستند، این چیزی است که تبلیغ و ترویج می-شود، آرام آرام هم برای خود جا باز می¬کند. چه باید گفت؟ باید از اسلام گفت، باید خداوند را به نحو کامل شناساند، خدا هم حکیم هست و هم صاحب بهشت و جهنم است، البته نمی¬خواهم مثل بعضی¬ها افراط کنم زیرا برخی بر این¬ باورند که تمام غیر شیعه، اهل جهنم هستند حتی فلان انسانی¬ که در هندوستان بر اعتقاد خود به بت احترام می¬گذارند و آن را می¬پرستند و اگر حق به او رسد لجاجت هم نمی¬کنند خداوند در قرآن اصلی را تأسیس می¬کند و می¬فرماید ألیس اللّه بظلام للعبید» از آن طرف هم می¬گوید «ما کنُّا معذبین حتّی نَبعثا رسولا» آن هم رسولی که برسد، اگر کسی بخاطر جزم و قطعش و بدون لجاجت باشد عذاب نمی¬شود.
مطلب دیگری که نباید گفت مسئله¬ی غلو است، از ائمه و از امامان هر چه گفته شود درست است امّا در چار چوبی که گفته¬اند، ما نباید مفاهیمی که خود ائمه مصدایق غلو شمرده¬اند، آن¬ها را هم بگویم البته بعضی از مردم هم دوست دارند که مسائل، برای غلو داشته باشد.
از بحث¬های وحدت شکن؛ باید پرهیز شود. امروز هیچ صدایی را نمی¬توان مخفی کرد. زمانی بود، آدم یک نگاهی این طرف می¬کرد و یک نگاهی آن طرف می¬کرد، مطلبی ر ا به زبان می¬آورد امروزه نباید گفت دیوار موش دارد، موش هم گوش دارد بلکه خود دیوار گوش دارد، و واسطه نمی-خورد. گاهی وقت¬ها بعضی¬ها مطالبی را می¬گویند که این ضبط می شود و سند می¬شود دست آن وهابی پلشت و کافی می¬رسد و از این مطلب سوء استفاده می¬کنند- اینکه می¬گویم کافی به خاطر این است که اعتقادی که آن¬ها دارند این است که خداوند یک بت است، و پیامبری آن¬ها تصور می¬کنند از یک عالم معمولی پایین¬تر می¬آید، در کتاب¬هایشان ببینید، سلمان رشدی کتابی که می¬نویسد همین می-شود، - بحث¬هایی که ما گاهی وقت¬ها مطرح می¬کنیم بحث خرافه است بحث مخالفت عقل است نمی-خواهم مانند بعضی روشنفکران که می¬گویند عقل می¬تواند جای وحی بنشیند، حاشا و کلّا. وحی، کار خودش را می¬کند، و عقل کار خودش را – امّا این عقل، مصباح کشف واقع است. روایات اهل بیت را در ستایش عقل ببینید. در مصادر روایی حتی یک روایت با سند ضعیف مذمت عقل نمی¬بینید، آنچه مذمت شده، اساس گرفتن ظن است لذا با تعابیری مانند عقول الرجال، عقول الناس، آمده است. انسان وقتی می¬خواهد مطلبی را بگوید باید اول آن را به سنجه عقل بگذارد با مسلمات دین و دانش بسنجد، به طور مثال روضه¬ای که می¬خوانند مبنی بر آنکه پاره¬ی جگر حضرت به تشت ریخت. من از متخصصین شنیده¬ام که خون بالا می¬آید ولی هیچ¬گاه جگر انسان بالا نمی¬آید، و این مطلب روشن را چه اصراری داریم که بگوییم، که بعد هم بگویم که منظورمان همان قطعات خون است!! تازه برای کسی که می¬پسد و آن که نمی¬پرسد که هیچ، باید مطالبی که می¬گوییم خرافه نباشد، مخالف عقل و دانش مسلم نباشد –یک بنده خدایی چند شب پیش به من زنگ زد از اساتید دانشگاه هست یک مقداری رنجیده خاطر شده بود، چون در کتابی خوانده بود تمام اصحاب امام حسین (ع) در شب عاشورا خودشان برای حور العین و بهشت آماده کرده¬اند و بخواهیم این را بُلد کنیم، که الّا و بلا برای حور العین بود خیلی جالب نیست درست است از نظر اعتقادی قابل تحسین است که همچنین اعتقادی داشتند امّا از این جهت که لَه¬لَه می¬زدند برای حور العین و ... عذر خواهی می¬کنم -که تمامشان نوره کشیده¬اند، حمام رفتند، سؤال می¬کرد آب بود یا نبود؟ اگر آب بود پس چرا می¬گویم سه روز آب نبود اگر آب نبود، این نوره را نمی¬شود بدون آب استفاده کرد، خوب چه اصراری داریم این مطالب را بگوییم؟! حالا بگویم آب بود ولی قابل شرب نبود، حالا باید برایش توضیح بدهی، تازه نمی¬دانیم همچنین چیزی بوده یا نه؟ مگر آنجا آب شرب غیر از فرات بوده است؟! زیرا حضرت از همان فرات آب برداشتند- شعری نگوییم که در قافیه¬ی آن بمانیم حالا این¬ها پیش پا افتاده است که من عرض می¬کنم، گاهی انسان رنج می¬برد وقتی می¬بیند که این همه مطالب داریم از اهل بیت مثل روایات، دعا، صحیفه¬ی سجادیه، نهج البلاغه، نیاز است که این¬ها را بگوییم؟!
بعضی¬ها مطالبی را مکرّر در مکرّر می¬گویند، اصل و فرع ر عوض می¬کنند، در یک ساعت منبر یک حدیث و یک آیه ندارد، یک حدیث را دست نمی¬تواند بخواند، آیه را غلط می¬خواند، چرا بعضی از بیوت و دفاتر صدا و سیما دقت نمی¬کنند؟ چقدر در بعضی از جهات برای ما مهم است که مثلاً باید این چنین رفتار کنیم، کسانی را بیاوریم که دو تا مثال و تشبیه و قصه و حکایت را می¬گوید بعد هم بگوییم که مردم این¬ها را دوست دارند، هنر مبلغ باید این باشد که مردم را تربیت کند، به افلاطون وقتی گفتند طوری حرف بزن که مردم بفهمند گفت مردم طوری بشوند که حرف من را بفهمند البته نمی¬خواهم بگویم که صددرصد درست است پسند مردم اولویت سوم است، اینکه مبلغ چه بگوید، قرآن اهل بیت، روایات، تاریخ معتبر، حکایت معتبر، بحث بعدی این است که چگونه و چه کسی و چه زمان باید گفت؟ یک ضرب مثلی داریم که فلانی مرغش گم شده بود، گوسفند نذر کرده بود این مَثَل را شاید بافته باشند ولی ابریشم بافته¬اند، گونی نبافته¬اند.
در یکی از این خبرها می¬خواندم در آلمان فردی مرغش تخم نمی¬گذاشت، مرغ را سزارین کرده بود.
واقعاً گاهی در رفتار تبلیغی ما این گونه است مثلاً حادثه¬ی عظیم عاشورا، حادثه¬ی عظیم اربعین، حادثه عظیم نماز جمعه و جماعت، ظرفیت¬های دینی را تنزل می¬دهیم به یک سری مسائل جزئی روزمره، یک دفعه یک اصولی داریم به فرض انقلاب، ولایت فقیه، شهداء، مصالح کشور، رهبر این¬ها جزء خطوط قرمز است. به مناسبت¬ها هم باید دفاع معقول کرد، امّا این ظرفیت¬ها را نباید خرج مسائل روزمره کنیم مسئله¬ایی در کشور مطرح می¬شود و در بازه¬ زمانی محدود هم تمام می¬شود بعد ما ظرفیت¬های دینی خودمان را به آنجا بکشانیم یک عده موافق، یک عده مخالف، موافقت با دولت، مخالفت با دولت موافقت با فلان جریان مخالفت با آن جریان، وقتی جریان به دست بعضی مداح¬ها می¬افتد –ضمن اینکه احترام می¬گذاریم به مداحان که مرز خودشان را می¬دانند به قول حضرت امیر که می¬فرمایند: «رحم اللّه امرء عرف قَدرَة» نه آنکه « لم یعرف قَدر امّا این ظرفیت¬ها دست نخورده باید بماند و صرف مسائل روزمره نشود، این رویه مصداق شعار سیاست ما عین دیانت ما است، نیست بلکه مصداق سیاست ماهمه چیز ماست، این جریان ساده¬ایی نیست یا هدایت می¬شود که یا از بیرون است یا داخلی است یا جهل است؟ که ما از این ظرفیت¬های عظیم برای مسائل روزمره موقت استفاده کنیم، آین¬ها آسیب¬هایی استکه تبلیغات ما را فرامی¬گیرد.
امّا آخرین موضوع این است که چه کسی بگوید؟ و چه کسی نگوید؟ مقاله¬ای مطالعه می¬کرد، مصاحبه مانند بود حرف غلطی زده بود به تعبیر من ناوجدانی کرده بود به او گفتم اصلاً این حرف بر فرض درست باشد شما نباید بگویید. آیا هر حرف درست را هر کسی می¬تواند بگوید؟ این به این معنا نیست که تبلیغ دین منحصر به قشری خاص باشد ولی اگر سد بشکند مدیریت آن دشوار است. فتوایی را مرحوم اما دادند خیلی فتوای حکیمانه¬ایی بود ایشان فتوا دادند که در صورتی که روحانی هست غیر روحانی نمی¬تواند نماز جماعت بخواند و باطل است می¬دانید این فتوا سند و روایتی ندارد، این زمانی بود که مخصوصاً منافقین یا نیروهای منسوب به اسلام، با کت و شلوار و کراوات و ریش تیغ زده به امامت یک نمازی می¬ایستادند ایشان دیدند که نمی¬شود این¬ها را جمع کرد بعد ایشان این فتوای حکیمانه را دادند، امروزه مداح را برای دعای کمیل دعوت می¬کنند، در مراکز جاهای حساس، یک ساعت سخنرانی می¬کند بعد دعای کمیل را شروع می¬کند بعد چون در موضع¬گیری سیاسی موافق با نظر ماست می¬گوییم اشکالی ندارد این همان ماکیاولیزم هست لذا می¬بینید یک مراح به خود اجازه می¬دهد برای مرجع ما خط و نشان می¬کشد. این وضعیت نظام تبلیغ ما است. این آسیب باید با فرهنگ سازی صحیح بر طرف شود. جمله الباطل یحوث بترک ذکره برای برخی شده یک قاعده کلی برای هر امر آسیب زایی.
بی مسئولیتی، نمی¬گویم چیزهایی که ریز است را بزرگ نمایش دهیم و به رسانه¬ها بگشانیم امّا گاه یک باطل در حال ترویج و تبلیغ است باید علماء و فضلا که اهل منبر هستید بیدار باشید جلوی آن را بگیرند. با خود عهد کنیم که کم حرف بزنیم، غیر ثابت حرف نزنیم، هر قصه¬ایی را نگوییم چند روز پیش طرف از یکی از علما می¬گفت که ایشان روز اول ازدواج هیچ چیز در خانه نداشتند خانم ایشان گفت تو برو درس من درست می¬کنم و ایشان نقل می¬کرد از یک مرجعی با یک واسطه و از یک مرجع بزرگ قابل احترام و این خانم رفت در زباله¬های نجف یک آفتابه شکسته پیدا کرد و آن را فروخت و با پولش گوشت مفصلی خرید و ایشان که ظهر آمد دید که غذای مفصلی – روی کلمه مفصل هم تأکید می¬کرد- ببینید حالا اتفاقی این خانم یک آفتابه شکسته¬ایی ... حالا چه می¬خواهیم بگوییم از این حرف¬ها ما آنقدر از زهد علماء داریم اثر مکتوب و قابل قبول، اثر روشن این قصه حداقل اشکال اثباتی دارد اگر مشکل ثبوتی نداشته باشد.
گاه سخن¬ها با واقعیت تناسب ندارد، اگر آن گوینده، قدری تأمل می¬کرد قهراً نمی¬گفت مثلاً در مسجد جامع بصره، حجاج بن یوسف سقفی صد هزار نفر را ازیک صبح تا ظهر از دم تیغ گذراند، وقتی عدد می¬دهیم باید ببینیم که آن موقع صدهزار نفر در بصره زندگی می¬کردند یا نه دوم مسجد جامع بصره چقدر گنجایش داشت که صد هزار نفر جا شود، سه صد هزار نفر وقت زیادی می¬خواهد، البته این را نوشتند این¬ها باید پالایش شود.
حضرات معصومین (علیهم صلاه اللّه) بعد از امام موسی بن جعفر، احادیث را پالایش کردند عصر صادقین، عصر ریزش بود چاره¬ایی هم بود در عصر ریزش کنترل نیست همه گوش می¬کنند – آن چهار هزار نفر همه که درست گوش نمی¬کردند، بلکه خیلی¬ها بد برداشت می¬کردند- آن ریزش رحمت، البته گاهی کنارش چیزهای دیگری هم پیدا می¬شود و توسط امام، پالایش ی¬شود لذا از موسی بن جعفر (ع) را می¬بینید که بر پالایش احادیث اقدام می¬کند، مخصوصاً امام عسگری که آرام آرام زمان غیبت شروع می¬شود در حد گسترده پالایش می¬کنند، هر صحابی کتاب می¬نویسد می¬گویند بیاورید من ببینم روایتی است که امام تمام کتب اصحاب باقر را دید و بخش عظیمی از کتاب¬های امام صادق (ع) را دید که ما می¬گوییم عصر پالایش یک چنین کار حکیمانه، فقیهانه باید صورت بگیرد، چیزی که من برای شما عرض می¬کنم این که اولاً توفیق تبلیغ داشته باشیدو به تبلیغ فقیهانه عادت کنیم من معتقدم مبلغ باید مجتهد باشد الان می¬گویند که مدارس را دو بخش کنیم یک مدرسه برای مبلغان و یک مدرسه برای فقیهان، مثل اینکه مبلغ ما لازم نیست که چیزی بلد باشد مجتهد که می¬گویم نه اینکه الزاماً تمام اقوال را بداند یا مثلاً در فلان اصل عملی مبنای روشن داشته باشد امّا بتواند کلمات را با هم جمع کند مگر از مطلق و مقید، عام و خاص و ناسخ و منسوخ در روایات معارفی ما نیست شما می¬دانید؟ که راجع به نجات بخشی بر اساس ولایت اهل بیت، چند دسته روایت وجود دارد. روایتی که می¬گوید محبت اهل بیت را داشته باش هر چه هم گناه کنی بخشیده می¬شود روایت که می¬گوید« ان ولایتنا لا تنال الّا بالعمل» می¬دانید که جمع این روایات خطی از اجتهاد می¬خواهد. من برای قضات هم همین را می¬گویم و نمی¬گویم قضات، الزاماً باید اجتهاد فقهی داشته باشند امّا اجتهاد در موضع، اجتهاد در موضوع، اجتهاد در تصدیق مصداق، اجتهاد در فهم قانون، مشکلی که خیلی از قضات ما دارند نه نجتهد در فقه هستند و نه مجتهد در فهم قانون و نه مجتهد در فهم موضوع و نه مجتهد در فهم مصداق لذا بعضی حکم¬ها که صادر می¬ود مشکل دارد -البته بعضی¬ها هم که خیلی خوب است و بی انصافی نکنیم- این است که باید مبلغ باید یک بهره¬ای از اجتهاد داشته باشد که بتواند به خدمت معارف برود.
چکیده نکات
جلسه درس اخلاق مورخ 11/02/96
نظر شما