header

روش شناسی استنباط احکام فقه پزشکی (98-99)

جلسه 5
  • در تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۹۸
چکیده نکات

روش شناسی استنباط احکام فقه پزشکی

متن پیاده سازی شده درس خارج روش شناسی استنباط احکام فقه پزشکی 

جلسه پنجم مسلسل 1398 - 1400

جلسه پنجم سال 1398 - 1399 (18 آبان 1398)

بسم الله الرحمن الرحیم 
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین 
اگر مستحضر باشید ما بحثی را فارغ از فقه پزشکی که محور گفتگوی ماست، تحت عنوان مقاصد الشریعة و استفاده از نصوص مبین مقاصد در استنباط، مطرح کردیم. طبیعتا مناسب است که الان ببینیم که این استفاده در چند مساله پزشکی ، به چه شکلی جواب میدهد والبته اگر بحثمان بود در فقه سیاسی و حکومتی نیز مصداق خواهد داشت.جهت استفاده از مساله در فقه پزشکی، یا هر چه یک مقدمه می خواهد؛ مقدمه ای که اگر نگویم از خود ذی المقدمه مهم تر است، قطعا کمتر نیست.این مقدمه را می توانیم انشاالله به آن سرو سامانی بدهیم. و بعد می بریم در بحثهایی که می خواهیم پیاده کنیم. دقت کنید که این، موردش یکی دو تا  و سه تا نیست.بلکه صدها مورد مخصوصا در فقه های سیاسی  واجتماعی، خودش را نشان میدهد.آن مقدمه چیست؟آن مقدمه ، این است که اگر کسی از ما سوال کند: آیا داریم که ادله غیر الزامی، مقاومت کند مقابل الزامات؟ دو بحث است.دومین موضوع ، خودالزام و غیر الزام، مقاومت کند مثلا یک جا بخاطر دلیل غیر الزامی، یا حکم غیر الزامی، ما الزامی را زیر سؤال ببریم یانه ....چنین چیزی معنا ندارد.از واضحات است که لا تقاوم...این مساله گاهی در باب تزاحم مطرح می شود.و گاه در باب تعارض، یک دفعه می گوییم اگر در امتثال دار الامر بین اتیان یک مستحب یا اتیان حرام...مثلا ما وقتی بخواهیم یک مستحبی را انجام دهیم باید از طریق حرام انجام دهیم.(تزاحم است) یک دفعه بحث را می بریم در باب تعارض، می گوییم فلان دلیل را داریم ، اطلاق را هم داریم، که قرآن را صوت حسن بخوانید، صوت حسن می تواند غنا باشد ، می تواند غیر غنا باشد، ولی اطلاق که دارد.البته اصل قرآن خواندن و صوت حسن همه اش مستحب است.اما از آن طرف هم داریم که غنا حرام است.اطلاق آن ، اطلاق او....و نسبت بین این ها ، عام و خاص من وجه است.گاهی غنا هست، قرآن نیست، گاهی قرآن است ،غنا نیست، گاهی هم قرآن است، هم غناست...می شود مجمع تصادق دو دلیل. اینجا، بحث تعارض مطرح می شود.سوال این است که آیا می شود یا نه؟ چون ما همین را داریم بحث می کنیم.
در این جا من فکر می کنم، تصور عموم علما، این است که جواب این موضوع روشن است؛ معلوم است که غیر الزام لا تقاوم الزام؛ دلیل ضیق ذاتی دارد نسبت به حصه حرام.اصولا انجام واجبات، نسبت به حصه حرام، ضیق ذاتی دارد؛ یعنی اگر می گوید برو حج، نمی خواهد بگوید مرکب بدزد برو حج!!به عبارتی یعنی از طریق اسباب حلال برو حج....اگر می گوید : خرج زن و بچه ات را بده، یعنی برو کار کن و خرجی بده نه این که برو اختلاس کن و دزدی کن و خرجی بده....این را می گویند ضیق ذاتی نسبت به حصه حرام.حرام هم آن طرف ، همین است؛ حرام هم وقتی گفته می شود حرام است نه نسبت به حصه ترک واجب.....
سوال مطرح و معلوم شد که این مایی که در دینمان الزام داریم، غیر الزامات هم داریم؛الزام ، واجب و حرام را در بر می گیرد، اما غیر الزام، مستحب ومکروه و مباح را....عبارت شیخ اعظم در باب غنا این است :«أن أدلة المستحبات، لا تقاوم ادلة المحرمات» نمی گوید مستحبات لا تقاوم محرمات را می گوید ادله مستحبات...لا تقاوم ادله محرمات..این را در برابر قول کسانی گفته بودند که بیان کرده بودند: ما حرمت غنا را داریم(1) استحباب عزاداری بر اهل بیت علیهم  السلام را داریم (2) ، جالب هم هست ، آنجا اگر یادتان باشد، می آمد و می گفت ادله حرمت غنا ، اطلاق دارد؛ ادله استحباب عزاداری هم اطلاق دارد؛ هر کدام هم ماده افتراق دارند، و ماده اجتماعشان هم عام و خاص من وجه است.چون ماده اجتماع در عام و خاص من وجه یا می گوییم، تساقط میکنند، که یک مبنا است، ما هم می رویم سراغ قوانین دیگر.یا ترجیح میدهیم اگر ترجیحی باشد؛ و اگر نباشد، تخییر.ایشان می فرماید: نفهمیدید که ادله مستحبات لا تقاوم ادله محرمات؟ د ر ادامه بحث را از مستحبات و محرمات، توسعه میدهد؛ مکاسب را ببینید! می گوید ان الجهات الاحکام الثلاثة ، اعنی الاباحة و الاستحباب و الکراهة ....جهت احکام ثلاث، جهت یعنی ملاک و اقتضا. لا تزاحم جهة الوجوب او الحرمة فالحکم لهما مع اجتماع جهتیهما مع احدی الجهات الثلاث؛ هر وقت حرمت با آن سه تا، یا وجوب با آن سه تا جمع بشود، الحکم لهما؛ این عبارت هم می تواند باب تعارض ر ابگیرد، هم می تواند باب تزاحم را در بر گیرد.حالا فرض کنید که یک جا، حکم معلوم است، تزاحم هم همین است.این را داشته باشید.
من شما را معطل نکنم، ایشان مساله را عقلی میداند؛ واضح تر از این می بیند که بخواهد برای آن دلیل بیاورد....اما این بحث توسط برخی محشین مکاسب، مورد مناقشه قرار گرفته است؛ از جمله محقق ایروانی، ایشان در همان بحث مکاسب که ورود می کند، می فرماید که «تارة یدعی ان ادلة الاحکام الترخیصیة لا تقاوم فی مقام الاثبات، ادلة الاحکام الاقتضائیة» می گوید گاهی وقتها شما این جوری می گویید که همیشه لسان اثبات، لسان ادله ترخیص، نسبت به لسان ادله الزام، لسان عدم مقاومت است.یعنی ما فیه الاقتضاء هست، با ما لیس فیه الاقتضاء؛ قهرا می رود در باب تعارض....بعد می گوییم که اصلا آن ، تعارضش بدوی است، تا فهمیدی مبین استحباب است، متوجه باش که این ، اصلا تعارضی ندارد.سوال می شود آیا استحباب ما، اطلاق ندارد؟!(اگر مقابل حرام است) البته اگر مثال را عوض نکنیم و همین مثال را تا آخر ببریم.مثلا راجع به ادله عزاداری سید  الشهدا علیه السلام چه می خواهید بگویید؟می گویید زبان این دلیل در برابر زبان دلیل حرمت غنا، لا تقاوم هست.ایشان زیبا می گوید ....می گوید : بگوییم : مهمله است.و یا لا به شرط است...بمعنی انها ...مهملة خالیة عن الاقتضاء (نسبت به آن مجمع) و الا نسبت به غیر مجمع که اقتضا دارد...استحباب هم ، این را ثابت می کند.آن مورد مجمع ، موردی که قام فیه علی حکم الاقتضائی مهملة ....یا بگو: مهمل است، یا چیزی شبیه اهمال...اصلا بگو  انصراف؛ دو گزینه است؛ مهمل یعنی در مقام بیان از این جهت نیست؛انصراف ؛ نه مقام هست ولی وقتی دست عرف میدهیم، میزند و می گوید از او که فیه اقتضا هست نمی گذارد که مثلا ظهوری مستقر شود.ایشان می گوید اگر این باشد ،به این معنی است که همه دلائل غیر الزامات مهمل است.همان اطلاقی که ادله الزامات دارد، همان اطلاق را ادله من بکا او ابکی او تباکی وجبت له الجنة ، دارد.حالا شما ادعا کن تخصیص خورده است، ولی اطلاقش که این طوری نیست؛ لذا می گوید که «فی غایة البعد ....» اما برخی وقتها می گوید : نه ....نه ، بحث ما ، بحث دلیل نیست.بلکه بحث ملاکات احکام است.(مقتضیات احکام است) اصلا شما نبر در لا ین دلیل؛ آن را ببر در ملاکات؛ و این گونه بگو: هیچ وقت ملاک حکم ترخیصی نمی تواند ملاک حکم الزامی را بزند، مثلا حکم الزامی وجوب؛ فرض کنید صد درجه است؛ یعنی یک مصلحت تام؛ مصلحت تامی که به وجوب رسیده است.حالا اگر مصلحت این وجوب، فرض کنید انجامش زخمی  به یک مستحب میزند.بگوییم که آنکه ملاک استحباب دارد نمی تواند ملاک وجوب را بزند و از درجه الزام بیندازد.یا در طرف حرمت، میدانیدکه اگر قرار است چیزی جعل شود، باید مفسده لازم الاجتناب داشته باشد، حالا اگر این مفسده لازم الاجتناب مثلا با یک مستحبی درگیر شد، مثل کسی که اگر بخواهد این حرام را اجتناب کند، باید برخی از حقوق مستحب را زیر پا بگذارد تا بتواند از این حرام اجتناب کند، ایشان می گوید این جا ما قبول نداریم که ملاک غیر الزامی نتواند زخمی به ملاک الزامی بزند؛برخی وقتها او را از درجه الزام می اندازد....عبارتش را برایتان بخوانم:اول گفت: تارة یدعی که دلیل و دلیل و اخری یدعی ان مقتضیات الاحکام الترخیصیة .....ملاکات احکام ، مناطات احکام، مصالح و مفاسد، اما ملاکات احکام ترخیصیه یعنی مستحب کراهه و اباحه،  در مقام ثبوت  و د‌رمقام اثر گذاری، لا تزاحم مقتضیات الاحکام الالزامیة و کیف تزاحم ما لا یقتضی الزام ...بخاطر ضعفش سی درصد الزامی شد، لذا به مرز وجوب نرسیده است.چه جور چیزی که لایقتضی الالزام تزاحم ما یقتضی الالزام؟بل الاقتضاء و التاثیر الفعلی دائما یکون مع ما یقتضی الالزام لقوته والحکم فی مادة الالزام دائما مطابق اقوی المناط ...که همان الزام باشد؛ یعنی این که بگوییم هر جا،  یک واجب با یک غیر واجب، مصلحت تامی که در واجب هست ، مقدم می شود و یدفعه ان  اللازم هو الموازنة بین المناط.... این جا باید ترازو بگذاریم، من ای المناطین کانا می گوییم ترازو هم بگذاریم فرض بر این است که ترازو به نفع الزام حکم می کند، می گوید نه ...اشتباه نکن، ..فربما ینحط المناط الالزامی عن مرتبته و یعود غیر موثر فی حکم الالزامی بعد ان کان موثرا فی حکم الالزامی...بعد هم وجدانی اش می کند و می گوید برای این که مناط استحباب در طرف مقابل می برد مقداری از مناط الزام را ...فلا یبقی ما یقتضی الالزام و کان المقدار السالم من مزاحمة مناط ...مقدارا لا یقتضی الا الکراهة ...یعنی آیا شیخ گفت مناط غیر الزامی هیچ نقش ندارد؟ ....ایشان می گوید گاهی وقتها مناط غیر الزامی، می تواند از آن درجه الزام بیندازد....خیلی بحث اثرگذاری است.
گاهی برخی فضلا و دوستان که می خواهند قواعد فقه بنویسند، صرفا با این موضوعات ...لا حرج لا ضرر، لا تعاد ،....کار می کنند! نمی گویم که این ها بحث ندارد، اما باید ساحتهای جدید را در نوردید. قاعده تعاون بر اثم و عدوان ، قاعده من مَلَک، قاعده فراغ ، قاعده تجاوز، بیایید روی این ها وقت بگذارید.در قالب کتاب ، مقاله ، پایان نامه ....بحث این است که خیلی وقتها در مسائل سیاسی و حکومتی این بحثها مصداق دارد.از یک طرف حکومت می خواهد که خیابان کشی کند، به هر حال شهر ترافیک دارد، هوا کثیف شده است، وقت مردم تلف می شود، راهش این است که خیابان کشی شود.با یک خیابان کشی بسیاری از این مشکلات حل می شود.اما از آن طرف خیلی خانه ها را بایدخراب کنی!خانه مردم را خراب کردن بدون رضایت آن ها، از مصادیق تصرف در مال غیر است به غیر اذنه که حرام است.پس این جا یک مفسده ملزمه داریم، از آن طرف هم یک دفعه خیابان کشی اضطرار است، مثل این که سریع باید راه را بکشیم که اسلحه برسانیم به دست رزمندگان اسلام، (این جهت وجوب است که کار نداریم) ولی گاهی اوقات برای رفاه مردم دولت تصمیم می گیرد که شهر آباد شود ،این ها را نمی توانیم در یک چارچوب لازم هم ببریم اگر بتوانیم ببریم خوب است.از این گونه مصادیق زیاد است یا این که دولت تصمیم می گیرد  تصرف در مال را انجام دهد و جالب هم این است که آن را لوکس هم انجام میدهد؛ شب خوابیدیم دلار سه برابر می شود.این ها در کل اقتصاد ما تاثیر می گذارد، این ها به نوعی تصرف در مال ماست.یک عده ای بالا می روند یک  عده ای سقوط می کنند....البته مسلم است که دولت هم بی جهت و بی دلیل این کار ر ا نمی کند....به هر حال اگر اضطرار است باید شما هم در همان ردیف اضطرار نگاه کنید ...در بحث پزشکی اگر بخواهیم بیاییم، این که یک خانه ای بچه داشته باشند، آرامش داشته باشند، یا زن و شوهر دعوا نداشته باشند، چراغ خانه اشان روشن باشد...مسلم است که این ها مطلوب اسلام است و اسلام دوست دارد که زندگی ها این طوری باشد. اما تصور کنید که یک خانواده بچه دار نمی شوند، حالا اگر پیشنها د شود که مرد، زن دوم بگیرد بحث این است که گاه خود مرد مشکل دارد....
حرف ایروانی در این قضایا این است که خیلی نگران نباشید چه بسا همین از مقاصد است اما نه مقصد الزامی ....این مقصد شارع یعنی یک خانواده سالم بدون دعوا تحقق یابد از آن طرف هم اگر بتوانیم تلقیح مصنوعی انجام داد یا رحم اجاره یا ...مستلزم لمس حرام است....یا اصلا کسی خود تلقیح را حرام بداند.و می گویند اسپرم مرد اجنبی داخل رحم زن اجنبی برود حرام است...که البته ما قبول نکردیم و در جای خود آن را رد کردیم.این جا بحث تعارض هم نیست، بحث تزاحم است. بگوییم این جا، همان مناط می تواند، آنرا از حرمت بیندازد، نهایتا به مرز کراهت برساند.ولی شیخ انصاری می گوید: نه ....اول گفت ادله مستحبات لا تقاوم و بعد گفت کلا جهات احکام ثلاثه ...لیس فیه اقتضاء با آن که فیه اقتضا است هیچوقت ، مقابله نمی کند.
شما عبارت شیخ را بخوانید: «و فیه ان ادلة المستحبات لا تقاوم ادلة المحرمات خصوصا التی ... شیخ می فرماید ادله مستحبات نسبت به حصه محرم ، ضیق ذاتی دارد؛ هر مستحبی را که می گوید یعنی به اسباب حلال.
اگر بخواهیم عمق قضیه را مشخص کنیم شیخ دید که داردهمین ادعا را تکرار می کند، مدعا را با یک عبارت دیگر تکرار می کند، و آن را دلیل قرار میدهد؛ ولی به نظر ایشان وجدانی است.می گوید من سهم واقع را بیان می کنم، توخود قضاوت کن.آیا قبول داری که مستحبات نسبت به محرمات ضیق ذاتی دارد؟باید بگوییم بله ... یعنی مستحب ومکروه واباحه لیس فیه اقتضا است و لیس فیه اقتضا یعنی همین که به مرز الزام نرسیده ؛ حال اگر شما بخواهید عقلی اش کنید و بگویید بالاخره، عقل اقتضا می کند که اگر یک چیزی الزامی است (یا همان قواعد امری) اگر بخواهیم با لسان مقاصدی ها بیان کنیم، آن ها می آیند و می گویند مصالح، مصالح ضروری، و مصالح حاجی (حاجت) و مصالح تحسینی تکمیلی ... تعبیری است که از گذشتگان رسیده و فقهای ما هم دارند، این ها می گویند هیچوقت مصالح حاجی که وسط است، مزاحمت نمی کند با مصالح ضروری؛ طبعا مصالح ضروری مقدم است.چنان که مسائل تحسینی تکمیلی با حاجی نمی تواند...هرکدام این ها را هم دو رتبه می کنند، در واقع شیخ این حرف را می زند اما ایروانی قبول ندارد.می گوید برخی وقتها هست که اطلاق حرمت را می تواندبزند. می تواند وجوب را بزند.
الحمد لله رب العالمین
۹۵۷ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...