فلسفه تفسیر
جلسه 18- در تاریخ ۰۹ اسفند ۱۳۹۱
چکیده نکات
رابطه امام و قرآن
تجلی انسان کامل و کتاب کامل
انسان کامل آینه کتاب کامل
جریان علم فعال و علم انفعالی و مقایسه آن دو با هم
پیاده سازی جلسه هجدهم
بسم الله الرحمن الرحیم
رابطه امام و قرآن؛ تجلی انسان کامل و کتاب کامل
یکی از مطالبی که در تفسیر قرآن تاثیر دارد این که یک رابطه همه جانبه بین امام و قرآن برقرار کنیم این نگاه باعث می شود اگر شما یک چیزی را در قرآن دیدید، بروید مدل مشابهاش را در امام پیدا کنید و اگر یک وصف و حالتی و رویهای را در امام دیدید بگردید و آن را در قرآن پیدا کنید، این رابطه باعث میشود که یک مطالبی را ما در قرآن کشف کنیم و یک مطالبی را در امام، و این جزء باورهای ماست که خداوند یک کتاب کامل دارد به نام قرآن، یک انسان کامل دارد به نام امام، و نمیشود یک ویژگیهایی در امام به عنوان انسان کامل باشد و در کتاب کامل نباشد یا در کتاب کامل باشد و در انسان کامل نباشد؛ به عنوان مثال قرآن هم طاهر است و هم مطهر ، یعنی در قرآن هیچ اعوجاج و کجی نیست، یعنی هیچ راهی برای بطلان در قرآن نیست. پس طاهر است چون اگر باطل در آن باشد به همان نسبت غیر طاهر است؛ پس قرآن طاهر است چنانکه مطهر است. قرآن هادی است «ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم....» چون هادی به صراط مستقیم است و انسانها را از ضلالت نجات میدهد. مطهر به این معنا نه اینکه انسان ، اگر لباسش نجس است با قرآن پاک شود. قرآن تطهیر کننده از حدث روح است نه حدث جسم. در هر صورت قرآن هم طاهر است و هم مطهر. ما انعکاس این موضوع را عینا در امام هم میبینیم؛ به حکم نص خود قرآن آیه ۳۳ سوره ۳۳ قرآن یعنی سوره احزاب، مطلق رجس از این خاندان میبرد، کسی نمیتواند بدون وضو دست به قرآن بزند، کسی که محدث به حدث اکبر یا محدث به حدث اصغر است، نباید دست به قرآن بزند، به همین ترتیب کسی که محدث است نباید به محضر امام برود. مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب وسائل بابی دارد «باب حرمت عدم ورود به محضر امام بدون وضو و یا با جنابت»، حالا ممکن است بعضی از فقها زیر بارش نرفته باشند ولی از نظر اسناد داریم، ابو بصیر میگوید روزی حمام رفتن بر من واجب بود آمدم بروم حمام روز عیدی بود دیدم مسلمانان دارند میروند نزد امام برای عرض تبریک، ایشان گفت من با خودم گفتم حالا من قاطی مسلمانها بروم تبریک بگویم و بعد بروم حمام ، رفتم در جمع زائران امام بعد موقعی که میخواستم بیایم بیرون، امام علیه السلام خطاب به من فرمودند: ابو بصیر بایست!، همه که رفتند و خلوت شد، امام علیه السلام فرمود: «جُنُب پیش ما نیا، تو هنوز نمیدانی که نباید جنب اینجا بیایی؟!»، آنجا مس قرآن بدون وضو و با جنابت حرام میشود و اینجا محضر امام.
به مطلب مهمی در این وادی واردمی شویم و آن این که بدون تردید به معارف اصیل قرآن هم غیر مطهر راه پیدا نمیکند چنان که خود قرآن نیز این موضوع را به صراحت بیان کرده است : «انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسّه الا المطهرون».
این «لا»، «لای ناهیه» نیست؛ بلکه «لا نافیه» است، کسی که وضو میگیرد و بدنش را تمیز میکند عرب میگوید «متطهر»، قبول تطهیر کرده است. ولی کسی که از لحاظ فکری و روحی پاکیزه است عرب «مطهر» می گوید، این طهارت از حدث جسم نیست در حقیقت طهارت از حدث روح است، بخواهیم ربط بدهیم باید بگویم که این قرآن کتاب، دست نیافتنی است و در جایگاهی نهان قرار دارد و شرطش پاکیزگی است.
انسان کامل آینه کتاب کامل
چنانچه انسان پاکیزه شود به منبع لایزال متصل می شود و علم او هم رنگ و بویی از سرچشمه علم ازلی است .
آقای نائینی میفرماید: من و میرزا حسین نوری و سید اسماعیل صدر سه نفری رفتیم کربلا زیارت کنیم ، گفتیم حال که تا اینجا آمدیم و یک سری هم به ملافتحعلی سلطان آبادی بزنیم به مناسبت، آیه هفت سوره حجرات در آن جلسه مطرح شد و آیه خیلی ساده است و اتفاقاً از محکمات است نائینی میگوید که دیدیم این عالم یک تفسیری کرد که ما اصلاً به ذهنمان نرسیده بود ، باز به ما گفت: فردا بیایید یک چیز دیگر میخواهم بگویم. همین آیه را به گونهای دیگری تفسیر کرد. مرحوم نائینی میگوید: ما نزدیک به یک ماه میرفتیم و این عالم تفسیر جدیدی را از این آیه ارائه میداد که نهایتا با این که هنوز باز مطالبی را راجع به این آیه داشت که به ما بگوید، گفت: بلند شوید بروید و بس است برای شما،
شما طلاب دقت داشته باشید که این افراد کسانی نیستند که با یک مسائل ساده بتوان آنها را تسلیم علمی کرد قطعا خضوع آن ها در محضر ملافتحعلی سلطان آبادی دلائلی دارد و به سرچشمه ای راه یافته بودند که حاضر بودند هر آن چه که باید، در مکتبش زانوی تلمذ بزنند. این انفاس و علوم دست نیافتنی است مگر این که به تعبیر حافظ با خودساختگی محرم این راز شد و گرنه «گوش نا محرم نباشد جام پیغام سروش».
جریان علم فعال و علم انفعالی و مقایسه آن دو با هم
فلاسفه علم را تقسیم میکنند به علم فعال و علم منفعل علمی که کیف نفسانی است، خیلی ماها اینجوری میتوانیم بخوانیم خوب است نه اینکه بد باشد ولی اینها علم فعال نیست و لذا میبینید که طرف قلمبه علم فقه و اصول و فلسفه و تفسیر است ولی یک جو نمیتواند حرکت بدهد ولی یک علمی داریم که او میزند به تکوین «قال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به»، این آیه را دقت کردید که چه ارتباطی است قرآن میفرماید آنچه که دانش پیشش بود گفت من تخت سلیمان را از سه هزار کیلومتر میآورم حتی کمتر از چشم به هم زدنی، خوب این چه ربطی به هم دارد؟ بین علم و قدرت که رابطه نیست،این علم نه همین علم، علمی که آصف داشت علمی بود که تکان میداد ولایت بر تکوین میآورد و الا باید بگوییم قرآن آیاتش به هم ربطی ندارند و این را بعضیها گفتند و چه ستمی کردند به قرآن که این حرف را زدند. قرآن طاهر است یک، مطهر است، دو، مطهر به این معنا که به باطنش کسی راه پیدا نمیکند. مگر کسی که خاص باشد و امام هم چنین شخصی است اگر قرآن را نمیشود دست بیوضو زد امام هم نباید بیوضو خدمتش رفت یا باید بگویم کراهت دارد یا مثل شیخ حر محکم بایستیم و بگوییم حرام است . قرآن در کتاب تکریم یعنی «لا یمسّه الا المطهرون»، «لا»، «لای نافیه»، است یعنی نمیتواند مس کنند قرآن را مگر مطهرون ادبیات تشریع نباید و باید است و ادبیات تکوین هست و نیست است، توانستن و نتوانستن است؛ پس من نتیجه میگیرم یکی از مشابهات امام به عنوان قرآن کتاب تکوین و قرآن به عنوان امام کتاب تکوین این است که این دو هم طاهر هستند و هم مطهَر و هم مطهِر هستند ، طاهر، مطهر، مطهر، شرط تفسیر صحیح، طهارت روح است، شرط درک امام هم طهارت روح است خوب این یک مشابهت ،مشابهت دیگری که داریم این است که قرآن کلام الله است، در این که شک نداریم من الله و الی الله است کلام الله است، من الله است، این حرف پوچی که امروزه در آوردهاند که قرآن تجربه نبوی است و این چیزهایی است که اخیرا برخی ادعا می کنند که خود پیامبر در درون خودش این مطالب را یافت البته به القای جبرائیل و الا الفاظ برای پیغمبر است، الفاظ حتی با آن گفتمان پیغمبر آمیخته شده است این حرف بسیار خطرناکی است و نمیدانم چگونه برخی ادعای مسلمانی میکنند و باز این حرفها را مطرح می کنند!!! حالا یک کسی میگوید یهودی هستم، مسیحی هستم، گبر هستم، بودیست هستم، هندویست هستم، به هر صورت این از آن حرفهای مزخرف و غلط و بی بنیان است ، قرآن کلام الله و من الله است، یعنی عین الفاظ از خداست، عین محتوا از خداست، و الی الله است، «اِنَّ هذا القُرآنَ یَهدی لِلتی هیَ أقوَم» امام هم همین است امام هم کلام الله است منتها کلام الله ناطق که در بعضی از روایات هم آمده است. اینجا است که عصمت امام استنباط می شود. چنانکه من الله است یعنی امام، انسان کامل است؛ و لذا همان طور که قرآن عصمت دارد، قرآن هم معصوم است امام هم معصوم است، همانطور که یک هدایت به ضلالت و باطل در قرآن نیست یک کلمه باطل و ضلالت از ائمه نیست و اگر هم باشد منصوب به اینهاست و ائمه ازش برائت جستهاند اینکه ائمه به ما دستور دادهاند کلمات ما را به قرآن عرضه کنید و اگر یک جایی دیدید که با قرآن ناسازگار است به دیوار بزنید و فکر سندش هم نکنید علیایّحال ویژگی دوم در مقابله بین قرآن و امام کلام الله من الله علی الله هم در قرآن است و هم در امام است .
چکیده نکات
رابطه امام و قرآن
تجلی انسان کامل و کتاب کامل
انسان کامل آینه کتاب کامل
جریان علم فعال و علم انفعالی و مقایسه آن دو با هم
نظر شما