فلسفه تفسیر
جلسه 26- در تاریخ ۰۱ آبان ۱۳۹۲
چکیده نکات
جلوه های انحراف در بحث تفسیر با ورود اسرائیلیات و مسیحیات و مجوسیات
پیاده سازی جلسه بیست و ششم
بسم الله الرحمن الرحیم
جلوه های انحراف در بحث تفسیر با ورود اسرائیلیات و مسیحیات و مجوسیات
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين و هو خير ناصر و معين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علي أعدائهم الغاصبين....
استحضار داريد كه بحثي كه در محضر شما داشتيم آسيبشناسي تفسير و تفاسير است. يعني در مسير تفسير نصوص ديني و بويژه قرآن ولي انحصار به قرآن ندارد كه چه آسيبهايي موجود است و در تفاسير و متون تفسيري كه تراث گذشتگان است چه آسيبهايي راه پيدا كرده است.
من مخصوصا تأكيد كنم كه اين اختصاص به قرآن ندارد بنابراين حتي اگر كسي بخواهد در فقه و روايات و ادعيه كار كند بايد مواظب اين آسيبها باشد. برخي از آسيبها را مطرح كرديم و يكي از آسيبها كه در متون تفسيري وارد شده است « ورود يك سري اسرائليات، مسيحيات، مجوسيات در متون تفسيري است.»
شخصي به نام اوس بن خارجه مسيحي است و راهب است در سال 9 هجرت به مدينه آمده و مسلمان ميشود و يك مسلمان دزد بوده است چون در يك سفري كه به سمت شام داشتند يكي از رفقاي او كه مريض شد و احساس كرد كه ميميرد به همين اوس بن خارجه وصيت كرد و او عدي بن بداء بود كه اموال مرا به دست زن و بچهام بنويس، يك صورت اموالي نوشت و در بين اثاثيه گذاشت و اينها نفهميدند، اين اثاثيه چيز با ارزشي نبود فقط يك قدح گرانقيمت در اين اثاثيه بود و با رفيقش تقسيم كردند. وقتي زن و بچه رسيد اموال را ديدند و قدح گرانقيمتي بوده كه الان نيست و قضيه به پيامبر كشيد و آيه 106 و 107 مائده به همين ماجرا دلالت دارد و نتوانستند كتمان كنند. از آثار شوم سقيفه اين است كه همين شخص قصهگوي مسجد پيامبر ميشود. در زمان خلیفه سوم علاوه بر قبل از نماز جمعه، اين قصه گويي را به دو روز در هفته تبديل كردند و قصهگويان همين كعب و اوس و وهب بن منبه و ابوهريره شروع به داستان سرايي كردند. اينها يك نهضت فرهنگي در بدنهي اسلام راه انداختند و اوس مطالب مسيحيان را وارد كرد و وهب اسرائليات را مطرح كرد. بعد از عثمان حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام اينها را از مسجد بيرون كرد و اينها به دربار معاويه رفتند و بخش سوم و فاز سوم با يهود شروع شد و آن دخالت در امور سياسي بود كه در زمان معاويه به او مشورت ميدهند و..... اين بحث ارتباط مسلمانان با اهلكتاب بود. در اين فرصت تدوين احاديث پيامبر ممنوع است. اينها با داستانهاي خود از تورات و انجيل نفوذ فرهنگي در بين مسلمانان پيدا ميكنند. اينها بيش از سه دهه فعاليت داشتند و چيزي بيش از 400هزار حديث نقل كردند. و اينها در تفاسير مسلمانان راه پيدا كرد. شيعه يك مرجعي دارد به نام اهلبيت عليهم السلام كه از آن استفاده ميكند. همانطور كه آنها از ما يك سري مطالبي را گرفته اند ما هم از آنان گرفتيم ولي كم است و لذا نميشود كه ادعا كرد متون ما اصلا اسرائليات ندارد.
اينها با ايران ارتباط داشتند كه اگر دقت كنيم شايد به يك سري مجوسيات هم برسيم، بله داريم كه اينها ميآمدند ايران و قصه رستم و اسفنديار را مي گرفتند و نقل ميكردند كه ذيل آيه « و من الناس من يشتري لهو الحديث ليضل عن سبيل الله....» است كه اين داستان رستم و اسفنديار را ميشنيدند و نقل ميكردند چون اين داستان مخصوص فردوسي نيست او داستان را پرورش داده است و بعد ميگفتند كه از پيغمبر از قوم عاد و صالح ميگويد و ما از رستم و اسفنديار ميگوييم كه اين آيه نازل شد.
لذا اگر كسي بخواهد با معارف دين آشنا شود بايد به اين نكات توجه كند. يك مرتبه به اسم معارف دين اسرائليات به خورد او داده نشود يا اينكه او به خورد ديگران بدهد. اين دامي است كه شبكهي يهود انجام دادند و اين از آثار شوم سقيفه بني ساعده است و اين در مدت سه خليفه بوده است و در زمان حضرت امير بسته شدند و باز دوباره باز شدند.
اين حرفي كه زديم درست است كه اسرائليات و مسيحيات با فرهنگ اسلامي مخلوط شده است و يك محقق ديني بايد مواظب باشد و خود ابوهريره هم داستاني دارد و شما هر كدام از راديوهاي عربي را ببينيد چند حديث بخواند بيشتر آن از ابوهريره است؛ آغاز خطبههاي نماز جمعه آنان با ابوهريره است. اين ابوهريره اولا مجوسي است و اواخر عمر پيامبر به مدينه ميآيد و هميشه گربهاي در آستين داشته است لذا به اين اسم معروف شده است. يكي از نويسندگان سني عرب ميگويد كه من تعجب ميكنم شخصيتهايي مثل اميرالمؤمنين عليه السلام در دامن پيامبر بزرگ شدند و در تمام صحنهها با پيامبر بودند و وقتي مجموعه را ميبينيم گاهي صد حديث از امام نداريم ولي اين آدم يكي دو سال با پيامبر است و بيشتر معارف را از اين چنين شخصي ميگيرند.
دو نكته عرض كنم:
بعضيها برخي از احكام اسلامي كه خوششان نميآيد را به عنوان تراث يهود كه به فرهنگ اسلام راه پيدا كرده است معرفي ميكنند. نتيجهي آن ميشود يهوديانگاري برخي از مسائل مهم اسلام. آن يك خطر بود كه پرهيز از اسرائليات در معارف ديني بود و اين طرف هم هست كه مسلمات دين را يهودي انگاري كنيم. سال گذشته يكي از نويسندگان حوزوي مطلبی در مورد حد رجم داشت، اصل تشريع رجم در مورد زن زانيه و مرد زاني محصن مسلم است و ما چيزي نزديك به صد روايت در اين مورد داريم، و يكي از همين آقاياني كه از اين حرفها زياد ميزند گفت كه اين نظر يهوديها است و عمر به دليل خشونت زياد از يهوديت گرفت و آن را اعمال كرد. برخی فقهاي شيعه نا آگاه فتوا دادند و بنده جزوه « نقدي روششناسانه بر بازپژوهيهاي اخير در حد رجم»را نوشتم و براي مطالعه مفيد است. در آنجا گفتم اين چه حرف بیهوده ای است؟
اين يهودي انگاري هم بد است كه معارف اهلبيت عليهمالسلام را در كنار معارف يهود بگذاريم.
نكتهي ديگري كه بايد مد نظر داشته باشيد اين است كه امروزه چيزي مطرح ميشود تحت عنوان اينكه ما در روايات چون اسرائليات داريم فقط بايد به قرآن اكتفا كنيم. خيليها وقتي مطلبي را ميخواهند زير سؤال ببرند ميگويند كجاي قرآن آمده است؟ وقتي آيه را براي او ميخواني قبول ميكند و اگر در قرآن نيامده باشد نميپذيرند. اينها يهوديانگاي نميكنند بلكه ميگويند چون روايات ما با اسرائليات ممزوج شده است ديگر صحيح را از سقيم نميتوانيم جدا كنيم. شايد اسلامي باشد و شايد نباشد، لذا كجاي قرآن آمده است؟ وقتي سايتهاي ضلال مراجعه كنيد ميبنيد كه در اينگونه مسائل ميگويند در كجاي قرآن آمده است و چون در قرآن نيامده است پس وجود ندارد. ورود اسرائليات به متون اسلامي و علما موجب شده است كه اين را بهانه كنند و شعاري كنند كه آن يارو در اول داد كه « حسبنا كتاب الله و كل شيء في كتاب الله» را مطرح كنند و اين خطري است در كنار حرف اول.
تهران يك جلسهاي بوده است كه بعدا خبرش به دست من رسيد كه به مناسبت 14 سالگرد خانهي موسيقي كه از اين خوانندهها، شعرا، آهنگنوازها از زن و مرد در آنجا بوده اند. سخنگوي خانهي موسيقي در سخنانش ميگويد و گلايه از وضعيت موسيقي ايران ميكند كه 35 سال زمستان موسيقي را مطرح ميكند. در ادامه صحبتهايش گفته است كه فقهاء بايد جواب بدهند به همين عبارت كه چرا موسيقي را حرام ميدانند؟ هيچ دليلي بر حرمت موسيقي نداريم دكتر شريعتي هم گفته است كه در قرآن دليلي بر حرمت موسيقي پيدا نكرديم. اين چقدر اخلاقي است كه يك ناويژهدان يك كسي كه تخصصي در فقه و اصول ندارد اينگونه اظهار نظر کند؟ آن هم در كشوري كه اسلامي است و فقهاء بر مسند كار هستند. اولا خود مرحوم دكتر چقدر در قرآن و حديث قدرت داشته كه شما به حرف او استناد ميكنيد؟ يا اصلا مگر قرآن تنها مجراي فقه است؟ اين يعني از سنت نبايد سراغي گرفت به دليل اينكه در سنت اسرائليات وارد شده است. اين حرف در مورد اهل سنت كاري نداريم ولي در شيعه قطعا صادق نيست چون از زمان امام كاظم عليهالسلام يك نهضت پالايش احاديث داشتهايم و حداقل امام كاظم ، امام رضا، امام جواد، امام هادي و امام عسكري (عليهم السلام) اين نهضت را دنبال كردند در زمان صادقين عليهماالسلام زمان ريزش بود كه روايات را صادر ميكردند و خيليها هم بهرهمند شدند ولي از زمان امام كاظم عليهالسلام نهضت پالايش احاديث شروع شد. يك حركت عميقي در جامعه شيعي رخ داد كه احاديث پالايش شد به همين دليل دانش رجال، درايه، علوم الحديث و... خلق شد. يك مقدار بحث پراكنده شد.
ما از اينجا شروع كرديم كه يكي از آسيبهايی که در متون تفسيري وجود دارد و ممكن است كه مفسر به آن مبتلا شود اين است كه انسان بدون توجه به اسرائليات و مسيحياتي كه بر اثر نابخردي قدما وارد اسلام شد را گرفته و به خورد ديگران بدهد. اما در كنار اين آسيب بايد مواظب بود كه راه افراط را نرفت و آن به دو شكل است يكي اينكه احكام مسلم را يهودي انگاري كنيم و دوم اينكه فكر كنيم هر چه در قرآن نيست به دليل اختلاط روايات با اسرائليات را نپذيريم. الان ما گروههايي داريم به نام « القرآنيون» در دنياي اسلام كه حرف آنها همين است. در طيف روشنفكران همين مبحث است و برخي هم قرآن را محدود به زمان و مكان ميكند كه حكم قصاص كجاست؟ ميگوييم « لكم في القصاص حيوة» ميگويند آن براي آن زمان است كه با كشتن يك نفر قبيلهاي به آشوب كشيده ميشد كه گفتند نه يك نفر در برابر يك نفر ولي الان كه اعدام در خيلي از كشورها لغو شده است و در حقوق بشر داريم كه كرامت انسان بايد حفظ شود.
به هر روی اين از مسلمات شيعه است و حتي يك سني سالم از حيث عقلي هم بايد در كنار قرآن، اهلبيت عليهمالسلام را قرار دهد چون « كتاب الله و عترتي» در كنار هم قرار گرفته است و جزو مسلمات اسلامي است.با احتساب این دو ثقل به قضاوت بپردازد.
چکیده نکات
جلوه های انحراف در بحث تفسیر با ورود اسرائیلیات و مسیحیات و مجوسیات
نظر شما