header

اصول فقه-تعارض ادله

جلسه 32
  • در تاریخ ۰۵ آذر ۱۳۹۸
چکیده نکات

ایشان اقتضای تحقیق را این می‌داند (با تلخیص)
بیان اصل ثانوی در تعارض اخبار براساس اندیشه شیخ انصاری

خلاصه درس:

صفحه 1607 و 1608
ایشان اقتضای تحقیق را این می‌داند (با تلخیص)
«ان قلنا بأن العمل باحد المتعارضین فی الجملة مستفاد من حکم الشارع به بدلیل الاجماع و الاخبار العلاجیة (که البته خواهیم گفت) کان اللازم الالتزام بالراجح و ان قلنا باصالة البرائة عند دوران الامر فی المکلف به بین التعیین و التخییر لما عرفت من ان الشک فی جواز العمل بالمرجوح  فعلا و لاینفع وجوب العمل به عینا فی نفسه مع قطع النظر عن المعارض فهو کامارة لم یثبت حجیتها اصلا».1 
ایشان سپس شق دوم انگاره خود را بیان می‌کند، با این عبارت:
«و ان لم نقل بذلک بل قلنا باستفادة العمل باحد المتعارضین من نفس ادلة العمل بالاخبار فان قلنا بما اخترناه من ان الاصل التوقف فلا دلیل علی وجوب الترجیح  بمجرد قوة فی احد الخبرین؛ لان کُلّا منهما جامع لشرائط الحجیة فیجب الرجوع الی الاصول الموجودة فی تلک المسألة اذا لم تخالف کلا المتعارضین. و توهم استقلال العقل بوجوب العمل باقرب الطریقین الی الواقع و هو الراجح، مدفوع بان ذلک انما هو فی ما کان بنفسه طریقا ـ کالامارات المعتبرة لمجرد افادة الظن (ظن شخصی) ـ و اما الطرق المعتبرة شرعا من حیث افادة نوعها و لیس اعتبارها منوطا بالظن فالمتعارضان المفیدان منها بالنوع للظن فی نظر الشارع سواء و ما نحن فیه من هذا القبیل؛ لان المفروض ان المعارض المرجوح لم یسقط من الحجیة الشأنیة کما یخرج الامارة المعتبرة بوصف الظن عن الحجیة اذا کان معارضها اقوی».2 
از ادامه کلام شیخ انصاری ـ قده ـ استفاده می‌شود که گزینه عدم لزوم اخذ به ذی‌المزیة، تنها در تعارض اخبار و ادله دال بر حکم شرعی نیست بلکه در تعارض غیر اخبار و امارات دال بر موضوعات نیز می‌آید. توجه کنید:
«انا لو بنینا علی ان حجیة البینة من باب الطریقیة، فاللازم مع التعارض التوقف و الرجوع الی ما یقتضیه الاصول فی ذلک المورد من التحالف او القرعة او غیر ذلک».3 
البته شیخ انصاری در متن قبل فرموده بود: رجوع به اصل می‌شود به شرطی که لم تخالف کلا المتعارضین که البته بهتر بود بفرماید: «رجوع به احدهما می‌شود که مطابق اصل است»،
لکن در متن آخر، رجوع به اصل را مطرح می‌کند، بدون تقید به این که مخالف متعارضین باشد یا نباشد.
سایر بیان‌ها
در بیان مقتضای اسناد و اخبار در تعارض اخبار (بلکه و غیر تعارض اخبار) در مقابل مقتضای اصل اولی، غیر از سخنانی که گذشت، بیانات دیگری نیز به منصه ظهور رسیده است که اشتراکات زیادی با آن چه گذشت و برخی گسست‌ها دارد، لکن به دلیل فصل الخطاب بودن اخبار علاجیه (و اخبار طرح)،5  از بسط بیشتر این  بحث در مجال حاضر، صرف نظر می‌شود و گفتگو بر بیان اقسام اخبار متمرکز می‌گردد.
رفتار کلی اصولی‌ها با اخبار باب
جستجو از متون اصولی می‌رساند که برخی از ایشان مدیریتی از جهت تقسیم اخبار باب اعمال نکرده و به ذکر موردیِ روایات پرداخته ‌اند و البته نظر خود را ذیل هر روایت بیان کرده‌اند. این رفتار از شیخ انصاری در فرائد الاصول6  دیده می‌شود. 
محقق خراسانی به تقسیم اخبار پرداخت و آن را به گونه‌ای که قبلا گذشت، به چهار قسم منقسم دید.
محقق نایینی اخبار را به گونه‌ای دیگر تقسیم کرده است. وی از اقسام اخبار باب این گونه یاد می‌کند (با تلخیص): «منها ما یدل علی التخییر مطلقا و منها ما یدل علی التخییر فی زمان الحضور و منها ما یدل علی التوقف فی زمان الحضور و لم اقف علی روایة تدل علی التوقف مطلقا حتی زمان الغیبة و لکن حکی ما یدل علی ذلک ایضا».7  تفاوت کلام ایشان در مدیریت تقسیمی اخبار با محقق خراسانی پوشیده نیست. ضمنا عدم یادکرد ایشان از اخبار دال بر اخذ به ذی‌المزیة، به دلیل خروج این فرض از مقسم کلام ایشان در مجال حاضر است. وی سپس به اختصار به جمع بین این اخبار می‌پردازد.8 
شهید محمد باقر صدر کل اخبار را در یک تقسیم کلان به «اخبار طرح» و «اخبار علاج» منقسم می‌بیند. وی مقصود خود را از اخبار طرح «روایات مستفیضی که تأمر بعرض الحدیث علی الکتاب و الاخذ بما واقفه و طرح ما خالفه» می‌داند. ایشان این اخبار را در سه طایفه قرار می‌دهد.9   چنان که اخبار علاج را ـ که از قضا خود مبتلا به ناهمسویی‌هایی هستند ـ نیز به سه طایفه تقسیم می‌کند به این ترتیب: اخبار تخییر، اخبار ترجیح و اخبار توقف و ارجاء.10  
ضمنا اخبار طرح در کلام دیگران در ضمن اخبار علاج مطرح شده است.




  1. همان، ص 50 و 51.
  2. همان،ص51 و 52.
  3. همان،ص55.
  4. شنیدنی ـ و باعث تعجب ـ این که شیخ انصاری این دو گزینه را یکی تلقی کرده و فرموده است: «...والرجوع الی الاصل المطابق لاحدهما او احدهما المطابق للاصل»[؟!]، همان،ص53.
  5. تعبیر از مرحوم سید محمد باقر صدر است. ر.ک: بحوث فی علم الاصول، ج7، ص315.
  6. ج4،از ص 57.
  7. فوائد الاصول، ج4،ص763و 764.
  8. همان،ص764و 765.
  9. بحوث فی علم الاصول، ج7، ص315.
10. همان،ص 337.


مشروح درس:

بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما بیان اصل ثانوی، نظر مرحوم شیخ انصاری بود. شیخ اعظم شبیه کاری که ما انجام می دهیم یعنی ابتدا تتبع و بعد تحقیق را انجام داده است. ما در درس دیروز نظر دیگران را از قلم ایشان نقل کردیم ولی الآن خود ایشان می خواهد نظر بدهد که با عبارت التحقیق شروع می کند.
یک سؤالی را برخی پرسیده اند و آن این که گاهی گفته می شود اصل اولی این است یا مقتضای درک عقل این است اما اصل ثانوی یک چیز دیگر می گوید مثل همین بحث ما یعنی چه؟ می شود شارع خلاف ادراک عقل چیزی بگوید؟ جواب این است که بله می شود چون گاهی اوقات یک عوارضی، یک عواملی در یک مورد خاصی باعث می شود که شارع اقتضای درک عقل را قبول نکند، نه این که عقل را تخطئه کند ولی یک جهاتی را مطرح می کند که اگر عقل آن جهات را در نظر بگیرد دیگر آن قضاوت را نمی کند، در واقع عقل فارغ از جهات ثانوی یک مطلب را می گوید و الا ممکن است جهاتی باشد که جلو آن جهت اولی را بگیرد. مثلا یک اصلی عقلا دارند که عقل هم درک می کند تحت عنوان تناسب جرم و جریمه یعنی هر چه جرم سنگین تر باشد جریمه هم سنگین تر می شود و هر چه جرم سبک تر باشد جریمه هم سبک تر می شود اما در برخی از موارد به خاطر جهاتی این تناسب شده است اصل ثانوی به همین خاطر در بحث دیات می گویند سه انگشت سی شتر چهار انگشت بیست شتر در این جا به نظر ما دو سه تا توجیه وجود دارد که در فقه و عرف آمده است. یا مثلا در صید محرم اگر کسی صائد است می گویند دفعه ی اول کفاره دهد و دفعه ی دوم برخی گفته اند کفاره ندهد چون خداوند می فرماید «فینتقم الله منه» این ها یک جهاتی باعثش می شود. در ما نحن فیه هم اصل اولی تساقط است ولی اصل ثانوی ائمه فرمودند تساقط بی تساقط. این تخطئه کردن جهت دارد یعنی احتمال بدهید ائمه اگر می خواستند در متعارضین حکم عقل را تأیید کنند چه بسا خیلی از تراث ما از بین می رفت چون خیلی از روایات تعارض دارد و خیلی اوقات توهم تعارض هم به حساب تعارض گذاشته می شود و بسیاری از فقها منشأ شناسی تعارض را هم بحث نکرده اند. برای این که تراث از بین نرود ائمه این راه ها را نشان داده اند و به تعبیر ما خیر الطرق المیسره همین بوده است. به عبارت دیگر برخی اوقات حکم عقل منجز است و گاهی معلق است. حکم منجز را هیچ کاری نمی توان کرد حتی اگر ده آیه به زعم ما خلافش باشد باید کنار گذاشته شود (البته این طور نیست و «لو» هست نه «ان» ولی اگر باشد کنار گذاشته می شود). اما بعضی اوقات حکم عقل معلق است یعنی می گوید لولا جهات عارضی من این را می گویم مثلا عقل می گوید اگر دو روایت با هم تعارض کردند هر دو هم حجت هستند عقل می گوید هر دو را کنار بگذار ولی اگر گفتیم مثلا تراث ما همین است و اگر این کار را انجام دهیم خیلی از تراث از بین می رود عقل هم می گوید من دیگر نظری ندارم پس این که گفتیم اصل اولی در تعارض ادله تساقط است باید اضافه کنیم اصل اولی بدون در نظر گرفتن جهات بیرونی تساقط است. ولی با توجه به جهات بیرونی ممکن است حکم چیز دیگری باشد.

تحقیق شیخ
ایشان در مسأله تفصیل و تفصیل در تفصیل می دهد. البته ما همه را نیاورده ایم و مقداری که لازم است کلاس به قناعت وجدان برسد آورده ام و بقیه را خودتان مطالعه کنید.
ایشان می گوید عمل به احد المتعارضین یک مرتبه مستندش اجماع است، یک مرتبه مستندش اخبار علاجیه است و یک مرتبه امور دیگر است. اگر مستند عمل به احد المتعارضین (عدول از اصل اولی به اصل ثانوی) اجماع باشد، اگر اخبار علاجیه باشد باید شما جزء اصحاب ترجیح باشید نه اصحاب تخییر یعنی نمی توانید اگر یکی بر دیگری مزیت دارد شما حتما باید از اصحاب ترجیح باشید. ایشان علتش را بیان نمی کند ولی من علتش را بیان می کنم. برای این که مستند اجماع است و فرض این است که اجماع بر ترجیح است و تخییر یا طرفدار ندارد یا اگر هم طرفدار دارد به اجماع ضرر نمی زند. از این روشن تر اخبار علاجیه است؛ اخبار علاجیه به وضوح دلالت می کند بر این که اگر یکی بر دیگری مزیت دارد باید ترجیح دهید. حتی ایشان می فرماید اگر ما در دوران امر بین تعیین و تخییر قائل به احتیاط نباشیم (اگر قائل به احتیاط باشد که باید قائل به ترجیح باشیم، ترجیح را همه قبول دارند و بحث بر سر لزوم و عدم لزوم است) در این جا باید ترجیح دهیم چون وقتی دو روایت داریم که متعارض هستند و یکی ترجیح دارد و دیگری ترجیح ندارد واقعا احتمال می دهیم آن که مزیت ندارد در این جا حجت نباشد مثل خبری که با خبر دیگر تعارض کند به گونه ای که احتمال دهیم این خبر دیگر ظرف حجیتش در این جا نیست (این حرف همان حرف آقای آخوند است که می گفت شک به طریق برمی گردد که در پاورقی آمده بود و ما مفصل توضیح دادیم).

اما ممکن است کسی بگوید مستند اصل ثانوی نه اجماع است و نه اخبار ترجیح مثل آقای آخوند (البته ایشان اصلا ترجیح را قبول نکرد و گفت اجماع نداریم چون مانند مرحوم کلینی مخالف بود و اخبار علاجیه را هم حمل بر اولویت می کند و می گوید حاکم تخییر است.) بلکه مستند به ادله ی حجیت خود امارات و حجج باشد. مثلا ما یک سری ادله داریم که دلالت بر حجیت خبر واحد ثقه می کنند. مثل بنای عقلا، روایات (ما نزدیک به دویست روایت اشاره کردیم) و ... ادله ی حجیت بینه، ادله ی حجیت شیاع؛ اگر کسی بگوید خود ادله ی حجیت حجج اقتضا می کند که اگر یکی از این حجج با دیگری تعارض کرد تساقط نکند بلکه اگر می توانیم جمع کنیم و اگر نمی توانیم یکی را بگیریم؛ در این جا اگر قائل باشیم اصل اولی توقف و سقوط است (مقابل کسانی که اصل اولی را سببیت می دانستند) منتهی به اقتضای ادله ی حجیت امارات می گوییم اصل ثانوی تساقط نیست در این جا ایشان می گوید از این ادله استفاده نمی شود که اگر یکی بر دیگری مزیت دارد آن را ترجیح بده، چون فرض این است که هر دو ملاک حجیت را دارند شارع هم نگفته که گمان قوی تر می آورد بلکه فرمود خبر ثقه حجت است و تعداد را ملاک نداده است مگر این که اماره را شارع اعتبار نکرده باشد بلکه عقلا یا عقل اعتبار کرده باشند که در این صورت باید از آن ها بپرسیم در هنگام مزیت صاحب مزیت را ترجیح بدهیم یا ندهیم؟ این بخش اول کلام شیخ.

عبارت شیخ
ایشان اقتضای تحقیق را این می داند: ان قلنا به این که عمل به متعارضین از اجماع و اخبار علاجیه است این جا باید ترجیح داد. ایشان سپس شق دوم انگاره ی خود را بیان می کند و می گوید: و ان لم نقل بذلک (عمل به متعارضین از باب اجماع و اخبار علاجیه نیست مثل آقای آخوند) بگوییم استفاده می شود عمل به احد المتعارضین که اصل ثانوی ما هست استفاده می شود از خود ادله حجیت امارات و در این جا دو صورت پیدا می شود: اگر گفتیم اصل اولی توقف و تساقط است (که شیخ قائل شد) فلا دلیل بر وجوب ترجیح به مجرد قوت در احد الخبرین برای این که هر کدام جامع شرائط حجیت است؛ در این جا باید هر دو را کنار بگذاریم و به اصول موجود در مسأله مراجعه کنیم و توهم استقلال العقل بوجوب العمل باقرب الطریقین مدفوع بان ذلک انما هو فیما کان بنفسه طریقا مثل اماراتی که عقل می گوید معتبر است اما الطرق المعتبرة شرعا مثل خبر واحد که بگوییم شارع جعل کرده در این جا می گوییم فلا دلیل بر این که یکی را بر دیگری باید ترجیح داد.»
پس ایشان می گوید اگر اماره از طرف شارع معتبر شده است مثلا شارع گفته خبر واحد ثقه معتبر است در این جا شارع فرموده خبر ثقه معتبر است، در این جا دیگر تعداد ملاک نیست و اصلا درجه ی شخصی ظن آور بودن دلیل برایش مهم نیست و از نظر شرائط حجیت این ها با هم فرقی نداردند و هر دو شرائط حجیت را به نحو کمال دارند و نهایتا می شود گفت در جایی که تعداد بیشتر است گمان بیشتری می آورد و گمان شخصی بیشتر معیار حجیت نیست.
ایشان همین مطلبی که در اخبار می گوید این مطلب را در غیر اخبار هم می گوید مثلا در تعارض دو بینه هم می گوید ما نباید دنبال مزیت برویم. یک طرف بینه است اما دو عادل اعدل یک طرف عادل هستند اما نه اندازه ی طرف دیگر ولی قرار نیست به صفات عدول ترجیح بدهیم. اول اخبار را می گوید و بعد هم بینه را.   


۱,۲۱۹ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

ایشان اقتضای تحقیق را این می‌داند (با تلخیص)
بیان اصل ثانوی در تعارض اخبار براساس اندیشه شیخ انصاری