اصول فقه-تعارض ادله
جلسه 71- در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۳۹۸
چکیده نکات
4. گسترهشناسی مخالفت و نظارت روایات حتی بر منقولات اهل تسنن
جریان ضد فرهنگی قصاصین از یهودیان و مسیحیان
اقتضای اسناد و اخبار در تعارض اخبار - روایات عرضه و طرح
برگه جلسه :
صفحه 1649 و 1650
(جلسه هفتاد و یکم)
در کنار مخالفت به تباین، مخالفتِ ناموجه حتی به نحو خاص و تقیید هم دیده میشود (ناموجه بودن به دلیل ابای برخی عامها و مطلقها (از تخصیص و تقیید).
4. گسترهشناسی مخالفت و نظارت روایات حتی بر منقولات اهل تسنن
از بیانات گذشته معلوم شد که روایاتِ مورد گفتگو تنها ناظر به بخش احکام از اسلام نیست بلکه بخشهای مختلف معارف، اخلاق و تاریخ را نیز در بر میگیرد.
بخشهایی که گاه مملو از روایات غیر قابل قبول است.
نکته قابل دقت این که در روایات مورد گفتگو هر چند گاه آمده بود: «اذا جاءکم عنا حدیث» (روایت هفتم/ضعیف/از امام باقر ـ علیه السلام ـ )؛ «و ما جاءکم عنا» (روایت هشتم/ضعیف/ از امام باقر (ع))؛ «لایصدق علینا»(روایت نهم/ ضعیف/ از امام باقر(ع) یا امام صادق (ع))؛ قهرا ناظر به روایات شیعیِ منقول از امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ است؛ لکن در بقیه روایات (از ده روایتی که نقل گردید و برخی از سند معتبر برخوردار بود) هیچ اشارهای به روایات شیعی و منقول از ائمه ـ علیهم السلام ـ نیست؛ قهرا به راحتی میتواند ناظر به روایات اهل تسنن باشد؛ روایاتی که بسیاری از آنها در مخالفت با کتاب و سنت رسول خدا ـ روحاً و حرفاً ـ است. اصولا برخی از روایات گذشته (روایت اول، ششم و دهم) از پیامبر عظیم الشان ـ صلی الله علیه و آله ـ است که بالطبع ناظر به گفته سنیان هم خواهد بود.
بنابراین بخش عمدهای از مصادیق روایات عرضه و طرح خروجیهای مکتب خلفا از سقیفه به بعد، اسرائیلیات و آرای تربیت شدگان این مدرسه و حاضران در سخنرانیهای قصّاصین یهود و مسیحی قبل از خطبههای نماز جمعه مسلمانان و غیر آن است!1
روایات عرضه و طرح حتی غیر احادیث از آرای فقهی، کلامی، تفسیری، ارتکازات عامه را نیز شامل میشود. شاهد این ادعا عموم روایات اول و دوم بلکه و غیر آن (به ویژه با تفسیر «حدیث» به امری اعم از روایت مصطلح) است.
(پایان جلسه)
5. توسعه موافقت به موافقت به نحو عموم و هدایت های ثابت و راهبردی کتاب
قبلا راجع به معیار بودن موافقت یا مانع بودن مخالفت گفتگو شد، چنان که برخی از فقیهان هم ورود اجمالی به این بحث کردهاند و ما در کتاب «فقه و حقوق قراردادها/ ادله عام روایی»2، بخشی از آن را منعکس کردهایم.
مطابق دلالت واضح برخی روایات معتبر (روایت سوم، هفتم، هشتم و دهم بلکه و غیر این موارد) آن چه لازم است شرط موافقت با کتاب است نه این که مخالفت مانع باشد.
لکن شرطیت موافقت را مخالف اجماع دانستهاند. مثلا شیخ انصاری ـ قدس سره ـ در ذیل روایات شرط میفرماید:
«المراد منه بقرینة المقابلة عدم المخالفة للاجماع علی عدم اعتبار موافقة الشرط لظاهر الکتاب».3
این اجماع مبنا دارد و الا چه معنا دارد که وقتی چندین روایت تاکید بر لزوم با موافقت با قرآن را به صراحت یا به ظهور یا به اشاره مطرح میکند، اجماعی برخلاف آن منعقد گردد و معتبر هم باشد؟! به نظر میرسد مبنای این اجماع «توسعه در تفسیر موافقت با کتاب/ یا شاهد داشتن از کتاب» است. با این توضیح که موافقت با کتاب گاه موافقت موردی و گاه راهبردی و کلان است! در فرض دوم گاه از قرآن، اصلی استفاده میشود که راهگشای صدها مورد است. مثلا وقتی در قرآن مطرح میشود: *فأسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون*
یا خبر ثقه یا موثوق به را بر کرسی اعتبار مینشاند (آیه نفر و امثال آن)، قهرا روایاتی که از پیامبر و ائمه ـ علیهم السلام ـ با سند معتبر و ثقه به ما رسیده است معتبر و موافق قرآن قلمداد میشود، هر چند نسبت این روایت با قرآن ـ حتی عام و خاص من وجه ـ باشد، چنان که نبودن مفاد روایتی در قرآن لطمه به صدق موافقت آن با قرآن نمیزند. از این رو بر تمام روایاتی که هیچ مفادی ـ هر چند در سطح فهم ما ـ از قرآن نه به موافقت و نه به مخالفت ندارند؛ لکن با اصلی از اصول عام و راهبردی قرآن موافق هستند، «موافق قرآن» صادق است. بر این بنیان کشف موافق کار آسانی است و باز کردن فصلی مستقل برای موارد واسطه و شک، ناموجه یا غیر ضرور است. هر چند در روایت هشتم (روایت امالی از امام باقر ـ علیه السلام ـ ، با سند غیر معتبر) فرض واسطه شده بود.
---------------------------------------------------------------------------------------------------
1. ر.ک: فقه و حقوق قراردادها/ ادله عام قرآنی، پاورقی صص453 ـ 455.
2. صص 231ـ 235.
3. المکاسب، ص228، (= همان،ج5،ص112).
مشروح درس :
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث در ارتباط با تحقیقی بود که خود ما در مورد روایات عرضه و طرح داریم. عرض شد که باید چند اصل را بیان کنیم تا به یک قراری در این روایات برسیم. دیروز آخرین نکته ای که گفتیم این بود که مخالفت به نحو تباین چطور می گویند نبوده و اگر کسی چنین کاری می کرد مفتضح می شد ولی ما مثال زدیم و گفتیم بله گاهی تباین به نحو صریح است اما گاهی مقداری لایه دار است مثل روایات تبعیت از اولوالامر هرکس که بود ! و تبعیت از کسی که با آن بیعت کردید این ها با قرآن تباین دارد اما با فرهنگ سازی و گذشت زمان این ها جا افتاد. سقیفه چند اثر داشت یکی از این آثار تنزل امامت بود چون خلفای خودشان را نمی توانستند بالا ببرند به ناچار امامت و حتی پیامبری را تنزل دادند و بگویند یک منصب بشری است و این باعث شد که در برخی از ساحت ها بتوانند بر خلاف قرآن صحبت کنند به تباین البته نمی خواهم بگویم فقط به نحو تباین خیلی از اوقات هم به نحو خاص و عام بود اما عام و خاص اگر عام یا مطلق ابایی از تخصیص یا تقیید نداشته باشد اشکالی ندارد و یک امر پذیرفته شده است و اصلا مخالفت نیست اما گاهی عام و خاص ها به نحوی است که عام ابای از تخصیص دارد یا مطلقاتی که ابای از تقیید دارد قهرا این ها هم داخل در این حوزه می شود و در واقع این ها را هم باید ملحق به تباین کرد و از این قسم در اهل سنت زیاد است. لا تزر وازرة وزر اخری یک اصل عقلی است که ابای از تخصیص دارد حال اگر روایتی گفت اگر شما گریه کنی مرده اتان عذاب می شود این تخصیص آن اصل عقلی است اما این را نباید ما تخصیص بزنیم.
4ـ گستره شناسی مخالفت و نظارت روایات حتی بر منقولات اهل تسنن(حتی اگر روایت نباشد، یعنی هرچه که در بین اهل تسنن رایج است)
به نظر ما انسان اگر بخواهد راجع به روایات عرضه و طرح داوری درستی داشته باشد باید ببیند این روایات ده گانه گستره و دایره اش تا کجاست؟ من خودم ده ها بار شنیده ام در درس ها و صحبت ها معمولا می گویند روایاتی که می گویند آنچه از ما رسید بر قرآن عرضه کنید و اگر برخلاف بود به دیوار بزنید یا آنچه که داشتیم آیا روایات عرضه و طرح در همین حد دلالت دارد یا دامنه ی وسیع تری دارد؟ اگر گفتیم دامنه ی روایات عرضه و طرح این است که آن چه از ما رسیده است را به قرآن عرضه کنید در این صورت باید ببینیم از ائمه چه رسیده است؟ آیا جایی داریم که به نحو تباین از اهل بیت رسیده باشد؟ آیا جایی داریم به نحو عام وخاص من وجه رسیده است؟ مگر ما چقدر روایات اینطوری از اهل بیت داریم که این همه روایت بیاید و آن هم با این حساسیت ائمه و با تعابیر تندی مثل به دیوار زدن؟ بعد من دیدم برخی از روایات ده گانه تعبیر دارد اگر از ما چیزی رسید، رویات هفتم، هشتم و نهم جالب این است که هر سه هم ضعیف السند است ولی هفت تای دیگر این تعبیر را ندارد بکله تعابیری مثل «کل شیء مردود الی کتاب الله» دارد یا حدیث یک و شش و ده از پیامبر است و قطعا این روایات در یک حد وسیعی ناظر به روایات سنی ها است و در مورد سنی ها هم که ماشاءالله (نه از سر تعصب)، در بخش کلام فقط کافی است که موضوع «جبر» را انسان دنبال کند تا متوجه شود، در فقه هم همین طور، در معارف بسیاری از معارف اهل تسنن از یهود آمده است. در کتاب فقه و حقوق قراردادها ما به مناسبت آیه ی نفی سبیل و سبیل کفار بر مسلمانان بحث شده است که سبیل گاهی سبیل نظامی است (سخت افزاری) گاهی سبیل سیاسی است گاهی اشغال است، گاهی سبیل فرهنگی است (نرم افزاری) است. بعد به مناسبت سبیل فرهنگی کفار بر مسلمین من یک سیر تاریخ آورده ام که مراحلی که بر امت اسلامی گذشت، مرحله ای بوده که کفار نمی توانستند نفوذ فرهنگی پیدا کنند و پیغمبر شدیدا حساسیت نشان می دادند، حتی یک گزارشی که جمعی از سنی ها نقل می کنند می گویند روزی عمربن خطاب کتاب کوچکی که بخشی از تورات بود با خود آورد و خواست آن را برای پیامبر بخواند، رسول اکرم ناراحت شدند و خواست بخواند لحظه به لحظه رنگ مبارکشان برافروخته می شد تا جایی که ابوبکر ترسید مبادا آیه ای بر مذمت یا عذاب نازل شود و به شدت بر عمر تشر زد و گفت نمی بینی صورت رسول اکرم را از شدت ناراحتی و غضب؟! بعد رسول اكرم فرمودند: اي پسر خطاب مگر شما در دين خدا شك و ترديد دارد؟! اين مطلب و جريان در نگاه اولي و در ظاهر ممكن است امر مهمي به نظر نيايد ولي در نگاه دوم حضرت مي خواستند اين جريان را از نطفه خفه كنند و حضرت مي خواستند بفرمايند من خاتمش را براي شما آورده ام شما مي رويد از آن جا آن هم تورات محرف را می آورید، اما این تا زمانی بود که عمر خلیفه نبود و حتی در زمان خلیفه ی اول هم این پرهیز بود ولی از سال دوازدهم تا سال سی و پنجم که پایان خلافت عثمان است این جریان ادامه دارد لذا ارتباط با شبکه ی یهود ونصارا عادی شد و بعد که خلیفه ی دوم به ابوهریره ی یهودی که در سه سال پایان عمر مسلمان شده بود و کعب الاحبار یهودی که در زمان ابوبکر مسلمان شد و همچنین به تمیم الداری اجازه ی فعالیت داده شد، تمیم الداری نه تنها اجازه ی قصه خوانی داشت بلکه اجازه داشت هر جمعه قبل از نماز جمعه پیش از خطبه به موعظه ی مسلمانان بپردازد بعد عثمان به او اجازه داد در هفته دو مرتبه قصه خوانی کند. چهار سال و چند ماهی خلافت مولا این جریان کنترل می شود و با آمدن معاویه این سه به دربار معاویه می روند و این جا است که اسرائیلیات و مسیحیات وارد فرهنگ اسلام می شود، در زمان یزید هم این ها نقش مشاور دارند برای دستگاه خلیفه تا آخر که می توانید در آن جا ببینید. در بحث مکاسب محرمه یک بحث داشتیم در مورد کذب در قصه، ما روایاتی داریم در مورد حرمت قصه گویی و فقهایی مثل مرحوم نراقی که فتوا به حرمت قصه گویی داده اند، از این جا باید متوجه شوید که منظور قصه گویی محض نبوده بلکه یک جریان فرهنگی بوده است حتی زمان پیامبر هم بود، نضر بن حارث می آمد ایران داستان و افسانه های رستم و اسفندیار را می شنید و بعد می گفت محمد بن عبدالله از عاد و ثمود می گوید بیایید من هم از رستم و اسفندیار می گویم. پس یک هجوم همه جانبه، اختیار کامل در دست افراد غیر صالح و در حاشیه رفتن امیرالمؤمنین و ائمه ی بعدی تا زمان امام باقر و امام صادق که یک مقداری فرصت برای این دو بزرگوار باز شد و روایت عرضه و طرح در این فضا آمده است و این ها بوده و ناظر به این جریانات بوده است، دیگر لازم نیست بگوییم مخالفت روحی، البته آن هم هست، حال شما این رفتار را با رفتار علما مقایسه کنید که بررسی کرده اند گویا این روایات همه ناظر به معارف شیعی است، کدام یک از این روایات غیر از آن سه که گفتم که هیچ کدام هم سند معتبر نداشتند ناظر به معارف شیعی بودند؟ چنان که فقط ناظر به احکام هم نیست، چنانچه فقط ناظر به اعتقادات هم نیست. این است که ما باید این ها را در نظر بگیریم.
5ـ توسعه ی موافقت به موافقت به نحو عموم و هدایت های راهبردی کتاب
در این نکته هایی که گفتم این نکته ی پنجم حساس تر از بقیه است. روایات فقط نگفته بود که مخالف قرآن نباشد، چندین روایت گفته بود باید موافق قرآن باشد حتی به این هم اکتفا نشده بود در دو روایت امام فرموده بودند شاهد هم از قرآن داشته باشد، اما در خارج اگر ما بخواهیم به یک روایت معتبری عمل کنیم که مخالف قرآن هم نباشد آیا نمی توانیم به آن عمل کنیم؟ این است که برخی گفته اند مراد از موافقت فقط عدم مخالفت بین است، این مطلب با این روایات نمی سازد و این نکته ی پنجم می خواهد این مشکل را حل کند.
چکیده نکات
4. گسترهشناسی مخالفت و نظارت روایات حتی بر منقولات اهل تسنن
جریان ضد فرهنگی قصاصین از یهودیان و مسیحیان
نظر شما