header

براساس مکاسب شیخ - سال دوم - نوع اول و دوم (85-86)

جلسه 34
  • در تاریخ ۱۹ آذر ۱۳۸۵
چکیده نکات

بیان ادله بطلان هیاکل عبادة غیر آنی که شیخ اعظم آورده اند

متن پیاده سازی شده

بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما راجع به ادلّه ای است که بر بطلان یا حرمت معاوضه ای دلالت می کند که بر هیاکل عبادت ماننند صلیب و صنم واقع می شود. در کلمات شیخ انصاری به سه دلیل اشاره شده است که جلسه قبل بیان کردیم.(حدیث تحف العقول، آیه «لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل» و نبوی «إن الله إذا حرّم شیئاً حرّم ثمنه»
با تتبع در ادلّه و اسناد و کلمات بزرگان بعد از شیخ انصاری به ادلّه دیگری غیر از آنچه ایشان به آنها اشاره کرده است، برخورد می کنیم. ادلّه مزبور عبارتند از:
دلیل4 و 5 و 6: آیات قرآن
آیه اول: «إجتنبوا الرجس من الأوثان»  اوثان جمع وثن به معنای بت است. در این آیه خداوند دستور می دهد به طور مطلق از پلیدی ای به نام بت اجتناب شود و مسلّم یکی از مصادیق این اجتناب ترک خرید و فروش آن است. و از طرفی اجتناب مطلق دالّ بر حرمت معامله است که اگر بگوییم: حرمت، دالّ بر بطلان نیز هست، طبیعتاً از آیه شریفه بطلان خرید و فروش اوثان نیز فهمیده می شود. 
آیه دوم: «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ»  «انصاب» را در این آیه شریفه به بت معنا کرده اند. خداوند در این آیه تمامی موارد مذکور در آن را رجس و پلیدی معرفی می کند و آنها را ساخته دست شیطان می داند. و بر همین اساس دستور به اجتناب می دهد. و یکی از مصادیق این اجتناب، ترک خرید و فروش آنها است. در این آیه نیز اگر بگوییم: از وجوب اجتناب که دالّ بر حرمت است، بطلان معاوضه واقع بر این امور نیز استفاده می شود، قهراً از آیه شریفه بطلان بیع هیاکل عبادت که مصداق روشن انصاب است نیز فهمیده می شود.
آیه سوم: «والرُجز فأهجر»  رجز به معنای منکر یا پلیدی است و شکی نیست که بت یا صلیب هم به عنوان یک مظهر بدعت، منکر و پلیدی است. مراد از «فأهجر» نیز اجتناب مطلق است. واضح است که در مورد نیز اگر آیه شریفه دالّ بر وجوب اجتناب و حرمت ارتکاب باشد، برای بطلان باید از عنصر ملازمه بین حرمت و بطلان استفاده کنیم. 
دلیل7: روایت دعائم الإسلام: « دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ، رُوِّينَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ علیه السلام: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله نَهَى عَنْ بَيْعِ‏ الْأَحْرَارِ وَ عَنْ بَيْعِ الْمَيْتَةِ وَ الْخِنْزِيرِ وَ الْأَصْنَامِ وَ ....»  حضرت در این روایت از بیع اصنام (جمع صنم) نهی فرمودند. حال در اینجا مراد از نهی چه چیزی است؟ بطلان، حرمت و یا هردو؟ ما سال گذشته به تبع مشهور گفتیم: اگر نهی به عنوان معامله تعلّق بگیرد، ظهور در بطلان دارد. اما اینکه ظهور در حرمت نیز دارد یا نه، مسلّم بیع الأحرار و بیع الأصنام حرمت نیز دارد؛ لکن در مورد بیع میته و خنزیر نمی توانیم قائل به حرمت تکلیفی شویم.
دلیل8: روایاتی که از بیع خشب به کسی که از آن، صلیب یا بت می سازد، منع کرده است. و واضح است که وقتی بیع خشب برای ساخت صلیب یا صنم حرام است پس بیع خود صلیب و صنم به طریق اولی حرام می باشد. مراد از اولویت هم اولویت عرفی است چون از نصّ استفاده می شود و مرجع در فهم نصّ، عرف است. 
بحث رجالی 
اینجا سؤالی که پیش می آید این است که با توجه به اینکه مهمترین دلیل ما بر مدّعا همین دلیل8 و دلیل11 (دلیل عقلی) است (ادلّه دیگر یا ضعف سند دارد و یا قاصر در دلالت است حداقل طبق اندیشه برخی) آیا روایات مزبور سند دارد یا نه؟ روایت اول این است: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ(ابراهیم بن هاشم)، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ، قَالَ:كَتَبْتُ إِلى‏ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَسْأَلُهُ عَنْ رَجُلٍ لَهُ خَشَبٌ، فَبَاعَهُ مِمَّنْ يَتَّخِذُ مِنْهُ‏ بَرَابِطَ (وسیله موسیقی)؟ فَقَالَ‏: لَا بَأْسَ بِهِ‏ وَ عَنْ رَجُلٍ لَهُ خَشَبٌ، فَبَاعَهُ مِمَّنْ‏ يَتَّخِذُهُ‏ صُلْبَاناً؟ قَالَ‏: لَا» 
 سند این روایت هیچ مشکلی ندارد؛ مگر ابراهیم بن هاشم که قدیمی ها به این جهت که او امامی ممدوح است، روایات او را حسنه می دانستند؛ اما امروزی ها می گویند: درست است که در مورد او کلمه موثّق و ثقة نیامده است؛ اما تعابیری در مورد او وارد شده است که وثاقت وی را اثبات می کند؛ تعابیری مانند: شیخ القمّیین یا اولّ من نشر الحدیث بقم با آن همه سختگیری که مکتب قم در مورد حدیث داشت. ما در مورد این حدیث، تعبیر معتبرة را به کار می بریم. این تعبیر را باحث زمانی به کار می برد که نمی خواهد خود را درگیر اختلافات رجالی کند. مضافاً به اینکه معتبرة هم با صحیحه می سازد، هم با موثّقة و هم با حسنه. البته در حسنه اختلاف است؛ ولی اکثراً اطلاق معتبره بر آن را می پذیرند. پس روایت از نظر رجالش کامل است. فقط می ماند رابطه علی بن ابراهیم با جناب کلینی که در این رابطه نیز بحثی از حیث وثاقت وجود ندارد. بنابراین روایت کامل است. شاهد بحث ما فقره دوم روایت است؛ نه فقره اول. البته ممکن است ما در آینده به این برسیم که فروختن چوب به کسی که از آن وسیله موسیقی می سازد نیز حرام است. یک روایت ممکن است یک جمله از آن مورد عمل فقهاء قرار نگیرد ولی به جمله دیگر آن، عمل شود. اصطلاحاً به این پدیده، تفکیک در حجیت می گویند. 
 و اما روایت دوم: «‏قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنِ‏ التُّوتِ‏ (درختی که از چوب آن استفاده می کنند)، أَبِيعُهُ‏ يُصْنَعُ بِهِ الصَّلِيبُ‏ وَ الصَّنَمُ؟ قَالَ: «لَا» 
روایت، مطابق برخی از اسناد، معتبر و مطابق برخی، غیر معتبر است. روایت به سند شیخ طوسی در تهذیب صحیح است: الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبَانٍ (ابن بن عثمان) عَنْ عِيسَى الْقُمِّيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ حُرَيْث. اما به سند کافی ضعیف است:  مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عِيسَى الْقُمِّيِ‏عَنْ عَمْرِو بْنِ جَرِير. در سند کافی عمر بن جریر وجود دارد که شناخته شده نیست؛ لذا روایت از جهت او ضعیف است. در کتاب وسائل سند روایت اینطور آمده است: و بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عِيسَى‏ الْقُمِّيِ‏ عَنْ عَمْرِو بْنِ حُرَيْث. در این نسخه وسائل در ابان بن عیسی القمّی «عن» تبدیل به «بن» شده است؛ یعنی در واقع عن ابان عن عیسی القمّی بوده است. پس بالآخره دو روایت با دو سند کامل (البته روایت دوم طبق سند تهذیب) داریم که فروش چوب به کسی که می خواهد از آن صلیب و صنم بسازد را ممنوع کرده است.
دلیل9: سیره مستمره یکی دیگر از ادلّه است. اولین اقدامی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و وصیّ ایشان؛ امیر المؤمنین علیه السلام در مکّه انجام دادند، شکستن بت ها بود. همه بت های داخل کعبه را از بین بردند.
دلیل10: حسم ماده فساد است. در اسلام ماده فساد باید از بین برود و شکی نیست که صلیب و صنم فساد فکری و اعتقادی و معنوی ایجاد می کند.
دلیل11: استقلال عقل است. عقل قاطع به این است که وجود هیاکل عبادت مورد بغض شارع است. به عبارت دیگر وقتی این هیاکل عبادت خرید و فروش شود، مورد عبادت و پرستش نیز واقع می شود؛ در حالی که شارع به این امر راضی نیست. کدام عقل می پذیرد که خرید و فروش وسایلی که فقط استفاده حرام از آنها می شود، شرعاً آزاد باشد.
دلیل12: اولویت است؛ به این معنا که و قتی شارع مقدس معامله مثل شراب را تحمّل نمی کند، معامله صلیب و بت را به طریق اولی اجازه نمی دهد؛ چون این مورد به اعتقادات مردم مربوط می شود و عقیده آنها را ضایع می کند. این دلیل متفاوت از دلیل قبلی است؛ چراکه دلیل قبلی دلیل محض عقلی بود بدون توجه به جاهای دیگر؛ یعنی از نصوص شرعی کمک نمی گیریم؛ در حالی که در دلیل اولویت از نصوص شرعی استفاده می کنیم. 
نقد و بررسی ادلّه
شکی نیست که ادلّه مزبور همگی تمام نیست. اولین دلیل شیخ انصاری حدیث تحف العقول بود. ما سال گذشته عرض کردیم: اصلاً روایت بودن حدیث تحف مشکوک است فضلاً از اینکه قابل استناد باشد.
 در مورد دلیل دوم ایشان یعنی آیه «لا تأکلوا ....» هم نزاعی که ما جناب شیخ داریم و قبلاً نیز آن را مطرح کرده ایم این است که ایشان باء را در آیه شریفه باء مقابله و مراد از باطل را کالای باطل می گیرد؛ حال یا باطل عرفی مانند بول و عذره و یا باطل شرعی مانند بت و صلیب؛ پس معنای آیه این می شود: اموال خود را در مقابل کالای بی ارزش و باطل ندهید. اما نظر ما این است که باء در آیه شریفه باء استعانت و مراد از باطل راه های خلاف مانند قمار،دزدی، غصب و .... است که هیچ کدام در ما نحن فیه مفروض ما نیست؛ بنابراین آیه شریفه از محل بحث ما خارج است. 
روایت «إن الله إذا حرّم شیئاً....» نیز به این شکل سند ندارد. آن روایتی که معروف است «إن الله إذا حرّم أکل شیئ حرّم ثمنه» است که ربطی به بحث بت و صلیب ندارد. و اگر کسی بگوید: روایت «إن الله إذا حرّم شیئاً....» از شعارات است لذا سند نمی خواهد، جواب می دهیم: ما این سخن را نسبت به برخی از روایات می پذیریم؛ لکن در مورد این روایت قبول نمی کنیم؛ چون این متن بعد از شیخ طوسی معروف شده است. 
دلیل4و5و6 آیات قرآن بود. به نظر ما استدلال به آیات مزبور قابل مناقشه نیست؛ چون آیات، دالّ بر وجوب اجتناب مطلق و یا حداقل اجتناب از آن آثار روشن (پرستش، ساخت و خرید و فروش) می باشد؛ مگر اینکه کسی ادّعا کند این آیات به آن استفاده معروف و معهود از صلیب و صنم نظر دارد؛ یعنی وقتی خداوند می فرماید: از بت اجتناب کنید، مراد، پرستش و عبادت بت است؛ کما اینکه وقتی می فرماید: از شراب اجتناب کنید، مراد نوشیدن شراب است. در این صورت آیات مزبور، دیگر قابل استناد نخواهد بود. شیخ انصاری قائل به این سخن است؛ لکن ما دلیلی بر این مطلب نداریم؛ چون طبیعتاً وقتی بحث عبادت و پرستش بت و صلیب مطرح باشد، بحث ساخت و معامله آن دو که مقدمه این پرستش می باشد نیز مطرح است و شارع با ایجاب اجتناب به طور مطلق می خواهد همه این موارد ریشه کن شود. 
در مورد روایت دعائم الإسلام نیز ما سال گذشته گفتیم: کتاب دعائم و نویسنده آن هر دو معتبر است. نسبت و ارتباط ما به کتاب و نویسنده آن نیز معتبر است؛ چون کتاب، کتاب معروفی است؛ لکن ارتباط مصنّف کتاب تا امام صادق علیه السلام که روایات کتاب همه از ایشان است، مرسل می باشد؛ یعنی اینکه بین نویسنده و امام صادق علیه السلام چه کسانی بوده اند، مشخص نیست.

۴۳۳ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

بیان ادله بطلان هیاکل عبادة غیر آنی که شیخ اعظم آورده اند