header

آیات الاحکام یک (99)

جلسه 3
  • در تاریخ ۰۳ آبان ۱۳۹۹
چکیده نکات

فلسفه آیات الاحکام
دانشگاه علوم اسلامی مشهد

بسم الله الرحمن الرحیم 
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین ولعنه الله علی اعدائهم اجمعین اللهم عجل لولیک الفرج واحفظه من کل سوء واجعلنا من خیر اعوانه وانصاره
بحثی که داشتیم محضر شما فلسفه ی ایات الاحکام بود قبل از ایات الاحکام. من ادرسی دادم و گفتم دو فصل نامه قران،فقه وحقوق اسلامی را نگاه کنید شماره ی اول من در انجا با همین عنوان فلسفه ی ایات الاحکام (البته در انجا با عنوان سخن نخست ذکر شده است) به مسائلی اشاره کردم که حتی فارغ از فلسفه ی ایات الاحکام حاوی مسائل بروزی است که باید به ان ها توجه بشود.
دغدغه ی برخی از دوستانی که در این جلسه شرکت می کنند این است که این مباحث کاربردی باشد و بر مثال پیاده بشود و از من درخواست داشتند که این مباحث هم مثل مباحث اصول فقه باشد که با سبک کاربردی بیان می شود و ایشان اذعان داشتند که وقتی مباحث اصول فقه کاربردی را دیدند و در مباحث ما شرکت کردند به اصول فقه علاقه پیدا کردند لذا از ما درخواست داشتند که این مباحث هم این چنین باشد.من به ایشان می گویم خیالتان راحت باشد که در بحث ما هرچه به هر عنوان گفته می شود –به خواست خداوند- هم مبتلا به است و هم شما با آن درگیر هستید. مثلا همین بحثی که هفته پیش داشتیم در بحث ایات الاحکام با عنوان امکان یا عدم امکان تخصیص و تقیید عمومات و اطلاقات با مثل خبر واحد خب یک بحثش بحث ارث بود که من مثال زدم و یک بحثش بحث اطلاقات ایات مبین کیفرهاست برای برخی از جرم ها مثلا وقتی قران بیان می کند الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ َ بعد در روایات تخصیصات و تقییداتی می اید خب قهرا بحث می شود که ایا این ها می تواند قران را تخصیص بزند یا نه. الان حتی یک مقدار صبغه غیر علمی هم پیدا کرده یعنی کسانی که تخصص این کار را ندارند انگیزه علمی هم ندارند این اشکال و شبهه را مطرح کردند که برخی از شکل های حدود را که در روایات امده و در قران نیست را زیر سوال ببرند. در هر صورت از این جهت خیالتان راحت باشد.
یکی از اقایان مطرح کردند:ایا تخصیص از باب ظن مطلق یا مطلق ظن در خبر واحد یا غیر ان هم مورد قبول است؟ البته فکر می کنم سوال یک مقدار دقیق مطرح نشده.در واقع ایشان این را می خواهد بگوید :یک دفعه ما میگوییم خبر واحدی که مصداق ظن خاص است یعنی اماره است و اگر می گوییم تخصیص قران امکان دارد یا نه به اماره بالخصوص و خب می دانید که ما یک مبنا داریم که روی انسداد مطرح می شود که حتی ظنون مطلق، مطلق ظنون یا خبر واحد اگر جامع شرایط نبود ولی مفید ظن بود می اید در این قسمت ایا بازهم تخصیصش مطرح است یا نه؟ از عبارت کفایه مراجعه کنید آنجا داشت که ظن بالخصوص ولی به هر حال اگر کسی قائل باشد که انسداد داریم و باب علم وعلمی بسته است قاعدتا می گوید عمومات قران و البته اگر عموم تشکیل بشود اطلاق تشکیل بشود دیگر بسته نیست که بخواهد سراغ مطلق ظن برود یعنی قاعده اش این است که دیگر انجا قائل به تخصیص قران نشود و مطلقات قران را تقیید نزند ولی ما سندی هم نداریم که بحثی شده باشد و مثلا رد شده باشد.الان کفایه پیش من نیست ولی من توصیه می کنم متن کفایه را که هفته گذشته یک بخشی از ان را خواندم به ان مراجعه کنید. کفایه این طور دارد: الحق جواز تخصیص الکتاب بالخبر الواحد المعتبر بالخصوص نه بالخبر الواحد المعتبر از طریق انسداد. البته اگر بالخصوص را اینجور معنا کنیم چون بعضی ها گفته اند بالخصوص به این معنا نیست بلکه به معنای بما هو الخبر الواحد است نه با کمک قرینه ی قطعی چون اگر آن باشد که مسلما تقیید می زند اختلافی هم نیست ولی خب اینجورم معنا شده معتبر بالخصوص مقابل انسداد.
قهرا یک سوال دیگر هم که شده در همین راستا این است که ایا انسداد تاثیر دارد در مساله، مثلا بگوییم که بنابر انسداد تخصیص می خورد و بنابر انفتاح تخصیص نمی خورد یا بالعکس؟ ببینید اینکه من بگویم ملازمه دارد این ها با هم چنین ملازمه ای وجود ندارد اما اینکه بگوییم بنابر قول به انفتاح علم و علمی زمینه تخصیص و تقیید اطلاقات و عمومات قران فراهم تر است تا وقتی که قائل به انسداد بشویم این حرف درستی است.
5. اگر اجازه بدید بریم سراغ بحثمان. اگر یادتان باشد ما در جلسه گذشته تا چهار مساله که باید در فلسفه ایات الاحکام مطرح بشود مورد بحث قرار دادیم.اما مساله دیگری که مطرح میشود و در دوفصل نامه هم اوردم با این عنوان مطرح میشود: پنج:روایات مفسر قران رابطه ای یک سویه یا دو سویه. خیلی دوست دارم به توضیح این مساله دقت کنید. همین قدر به شما بگویم اگر کسی همین مساله را ولو با همین عنوان موضوع یک پژوهش یا پایان نامه قرار بدهد یا یک مقاله چاق و جسیم خیلی بجاست. 
چی می خواهد بگوید این بحث روایات مفسر قران رابطه یک سویه یا دوسویه؟ ببینید ما حدود چهارهزار روایت در ذیل ایات قران داریم،البته من این عدد را نقل قول می کنم. البته هر کسی می تواند با استفاده از کتاب هایی که موجود هست دربیاورد این عدد را.
این روایات حالا چه با سند و چه فاقد سند مفسر ایات قران است. بعضی از این روایات ذیل ایاتی امده که میشود گفت ایات الاحکام است وبار شرعی وفقهی وحکمی دارد. تا اینجا که بحثی نیست. مثلا ذیل ایه ی وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ   امام فرمودند که این ایه نظر به غنا دارد.لهو الحدیث یعنی غنا. یا ذیل ایه ی لاَ يَشْهَدُونَ الزُّور امام فرمودند الغنا. پس این روایت می شود مفسر این ایه که اقا مراد از زور غناست طبق این حدیث معتبر، مراد از لهو الحدیث غناست طبق آن حدیث. پس روایات می اید ذیل ایات و تفسیر می شود. تا اینجا هیچ بحثی نیست روایات مفسر قران.
اما اینجا یک سوال هست خیلی دقت کنید چون این بحث را نه جایی نوشته اند و نه خوانده اید ونه در کتاب هایتان بوده.گوش کنید عذرخواهی می کنم. مطلب این است که بعضی وقت ها وقتی حدیثی ذیل ایه می اید احساس می کنیم که حدیث مطابقت کامل با ایه ندارد. ایا اینجا می توانیم بگوییم همانطور که فلان حدیث ذیل فلان ایه، ایه را تفسیر می کند ان ایه هم ان حدیث را تفسیر می کند که می شود رابطه ی دوسویه.الان اینجا روایت هست اقایان خواستید نگاه کنید جلد 17 وسایل خواستید بیاورید بیاورید چون خیلی دوست دارم این بحث را بچشید وهضمش کنید. جلد 17 وسایل، ابواب ما یکتسب به، باب 99،صفحه 304 و305 ،حدیث 6 :و عنه عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن علی بن اسماعیل عن ابن مسکان عن محمد ابن مسلم عن ابی جعفر علیه السلام اقایان حدیث صحیح است حدیث معتبر است. حدیث کمال اعتبار را دارد از امام باقر قال سمعته یقول محمد ابن مسلم میگوید شنیدم امام باقر می فرمودند الغناء مما وعد الله علیه النار غنا از آن چیزهایی است که وعده ی اتش بر ان داده شده است و تلی هذه الایه بعد امام این ایه را خواندند ومن الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم و یتخذها هزوا اولئک لهم عذاب علیم.
باز حدیث بعدی است از مهران ابن ابی محمد از امام صادق این هم صحیحه است که الغنا مما قال الله عزوجل و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله یعنی امام فرمودند: خدای متعال در این ایات که ایه ی حج است در ایه ی 30 به غنا نظر دارد یا یکیش غناست. 
نکته ای که اینجا هست این است و من هم از همین جا برایم سوال پیش امد و این مساله را مطرح کردم که غنا می گویند کیفیت صوت است حالا بگویید صوت مناسب مجالس لهو ولعب ولی نه محتوا در ان مهم است یعنی محتوا ممکن است قران باشد وممکن است یک شعر ترانه باشد نه حتی قصد خواننده مهم است که به چه قصدی دارد میخواند و نه حتی چه ثمره ای دارد کارش ایا موجب گمراهی می شود یا نه به قصد بد میخواند یا نه یعنی نه غرض مهم است نه فایده فرق غرض وفایده را هم میدانید غرض ،غرض فاعل است وفائده آن اثری است که مترتب می شود ولو ممکن است هدف فاعل هم نبوده باشد در غنا این است دیگر مکاسب شیخ انصاری را دارید در مکاسب شیخ اعظم نگاه کنید که اکثر و مشهور می گویند غنا کیفیت صوت مناسب مجالس لهو و لعب است حال هر چه می خواهد باشد میگوییم محتوا می گویند مهم نیست محتوا چه باشد می گوییم قصد خواننده می گویند مهم نیست می گوییم ثمره ی کارش می گویند مهم نیست می گویند غنا این است ولذا فتوا می دهند به حرمت غنا وقتی سوال می کنیم کجا غنا حرام است می گویند این ایه، می گوییم این ایه که ندارد غنا می گویند خب روایات امده ذیلش تفسیر کرده به غنا درست هم هست تفسیر کرده به غنا ولی سوال این است که ایه دارد من یشتری لهو الحدیث اقایان لهو الحدیث یعنی الحدیث اللهو یعنی جمله و گفته ای که لهو است یعنی مفاد ، مفاد لهو. ذیل ایه هم هست که آن طرف امده بود ایران و قصه ی رستم و اسفندیار را یاد گرفته بود چون قبل از شاهنامه هم این ها بوده رفت مکه و گفت نمی خواهد بروید با محمد بشینید قران گوش کنید بیایید من برایتان قصه های فارس را بگویم که این ایه نازل شد. که یه سری تاریخ بوده و ثمری هم بر ان مترتب نبوده  ونمی گرفتند. یک مشت لهوالحدیث را انتخاب می کند یشتری یعنی بر می گزیند حدیث لهو محتوای لهو تازه قصدش هم این است که لیضل عن سبیل الله تا گمراهی بیاورد و یتخذها هزوا تا قران را مسخره کند و بگوید نروید سراغ محمد صلی الله علیه و آله نروید سراغ قران بیایید سراغ من بعد امام این ایه را تطبیقش می دهند بر غنا اگر غنا ان است که فقها می گویند با آنچه که ایه می گوید فرق دارد مگر اینکه بگوییم ایه درست است که گفته لهو الحدیث ولی مراد کیفیت صوت است یا کیفیت صوت هم هست درسته گفته لیضل عن سبیل الله اما این لیضل هیچ عنایتی روش نیست تا تطبیق کند بر هر غنایی که اقایان می گویند حرام است خب این جا ممکن است که اقایان و خانم ها ،ما مناقشه کنیم و بگوییم همانگونه که این حدیث ایه را تفسیر می کند و میگوید یکی از مصادیق این ایه غنا است همینطور هم این ایه تفسیر کند غنایی که در کلام امام است قهرا نزدیک می شویم به قول کسانی که می گویند غنا درش مفاد هم معتبر است حالا قصد هم معتبر هست یا نه؟ ممکن است بگوییم قصد معیار نیست حالا هر مقداری که میتوانیم جلو می رویم و لذا ببینید اصلا در این جور جاها دو سیستم استنباط مطرح می شود دو روش استنباط یک روش روش متداول است و یک روش روشی است که ما داریم می گوییم چطور؟ به این شکل ببینید شما وقتی مکاسب مرحوم شیخ را ملاحظه می کنید می فرماید الغنا حرام فی الجمله به اتفاق همه بعد شروع می کند دلیل اوردن از قران این ایات که البته با کمک روایات ،اجماع ،عقل را هم که ظاهرا استفاده نمی کند. می گوید خب حالا که دلیل معلوم شد اصلا غنا چیست؟ میرود سراغ لغت مثل جناب نراقی میرود سراغ حرف علما و لغت و تا دوازده معنا اگر اشتباه نکنم برای غنا می اورد بعد هم می گوید باید قدر متیقن ان را بگیریم همین جا دیگر کار را تمام میکند البته لغت به صوت معنا می کند لغت کار به محتوا ندارد کار به قصد ندارد کار به فایده ندارد و فقط به صوت لهوی معنا می کند خب همین جا دیگر تمام می کنند و فتوا می دهند بعد سوال می کنیم پس محتوا  مهم است؟ می گویند نه. یعنی ببینید مساله را مطرح می کنند حکمش را می گویند دلیلش را از قران می اورند بعدهم برای تفسیر موضوع و معنا کردن غنا می روند سراغ  عرف و لغت و تمام می کنند.آن سوال ها را هم همانطور که گفتم جواب میدهند. حرام است حرام است مطلقا. 
ولی طبق نظر ما اول میخواهید موضوع را مطرح کنید بکنید وبعد میخواهید اقوال را بگویید وبعد ادله را وبعد برید سراغ لغت اما همینجا در تشخیص موضوع اگر میخواهید از این ایه استفاده کنید از این ایه غنایی حرمتش در می اید که محتوای باطل داشته باشدمثلا. تازه غنایی در می اید که لیضل عن سبیل الله باشد نمی گویم ادله دیگر داریم یا نداریم اونها باید برویم ببینیم و اگر این ادله را شما بگیرید دیگر بقیه اش سخت می شود چون عمده دلیل همین هاست. همین جا توصیه می کنم علما آن دو جلد کتاب فقه و هنر را ببینید چون یک مقدار از بحث ها راجع به همین غنا و موسیقی است البته شاخه های مختلف هنر مورد بحث قرار گرفته. به هر صورت ببینید این بحث این را می خواهد بگوید روایات مفسر قران رابطه یک سویه یا دوسویه. یک سویه یعنی حدیث قران را تفسیر می کند وتمام می شود دوسویه یعنی حدیث قران را تفسیر می کند و در همان زمان قران هم همان حدیث را تفسیر می کند. مراد این است و مثال هم که زدم.
بحث فاخری است اگر کسی واقعا این ها را جمع کند مثلا در همان حدیث لا یشهدون الزور اقایان می گویند الزور یعنی القول الباطل ، القول الباطل چطور می خواهد با غنا تطبیق کند اگر صرف صوت و کیفیت صوت باشد بله اگر هم کیفیت باشد هم محتوا می شود گفت زور است یا در مباحث مختلف دیگر حالا من یک مورد دیگر برایتان می گویم که اگر این بحث را انتخاب کردید بتوانید مورد ها را پیدا کنید. 
مثلا یک ایه داریم در ذیل ایه ی 148 نساء ایه این است لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم خدا دوست ندارد صدایی بلند بشود به سوء مگر در حق مظلوم اگر کسی که مظلوم واقع شده صدا بلند کنه به ناچار ممکن است دچار غیبت بشود البته تهمت که نه، غیبت ، بگوید ای مسلمین یا ای دادگاه فلانی به مال من تجاوز کرده لذا علما گفته اند یکی از جاهایی که استثنا شده (از موارد حرمت غیبت) تظلم المظلوم است. بعد در ذیل ایه داریم که اگر کسی قومی را مهمان کند ولی خوب پذیرایی نکند و بد مهمان داری کند این ممن ظلم است و این ایه در حقش جاری است پس اگر در مورد این ادم ها برود جایی نقل کند اشکالی ندارد من اضاف قوما فاساء ضیافتهم کسی یک قومی را مهمان کند ولی بد رفتار کند وبد مهمان داری بکند فهو ممن ظلم  این ادمی که در حقش بد شده مظلوم است فلا جناح علیهم فیما قالوا فیه اشکالی نداره بر این جمعیتی که مورد بی مهری قرار گرفته اند ،انچه که در حق آن مضیف خواهد گفت :روایات دیگه هم داریم نگاه کنید مجمع البیان را و تفسیر عیاشی را ببینید اگر کسی حرف ما را در نظر نداشته باشد می گوید خب ایه می فرماید لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم امام تفسیرش می کنند به کسی که در مهمانی مورد پذیرایی قرار نگرفته بعدهم فتوا بدهد که اگر جایی رفتید مهمانی و به شما رسیدگی نکردند حالا یک حدیث دارد فاساء ضیافتهم بد مهمان داری کرد ویک جا هست که فلا یحسن ضیافته ضیافتش را خوب انجام نمی دهند بعد برود بگوید که خب فلانی من را مهمان کرد ولی چه مهمانی خجالت باید بکشد ادم که اینجور مهمان داری بکند برود بگوید وبعد هم به این روایت تمسک کند اگر این روایت سند داشته باشد ،ولی به نظر ما نکند این کار را. این حدیث وقتی امده در ذیل ایه باید واقعا مصداق مظلوم باشد مثل کسی که مثلا شخصی را دعوت می کند و وقتش را تلف می کند و واقعا به او ستم می کند یا به او بی احترامی می کند لذا در ذیل دارد به سوء ما فعل یا فاساء ضیافتهم فعل بد ،خلاصه نباید این را بی در و پیکر معنا کنیم و بگوییم هر کسی که مهمان می شود و از او درست پذیرایی نمی شود حق غیبت دارد یعنی همانطور که این حدیث ایه را موسع معنا می کند که اگر این حدیث نبود شاید ذهن ما به این جا نمی رفت باید حدیث را هم ذیل ایه ببینیم و یک محدودیتی برایش قائل شویم و زود فتوا ندهیم.البته ممکنه کسی در اینجا بگوید این ها تصرف موضوعی است و تصرف موضوعی یعنی مثلا امام گویا میخواهند بفرمایند این تعبدا موضوع ان می شود درسته که غنا مثلا صوت و کیفیت صوت است و نه محتوا ولی کیفیت صوت هم ملحق شده به لهو الحدیث خب این حرف ها درست نیست چه داعی بر اینکه خداوند نظر به غنا داشته باشد و بعد با لهو الحدیث بگوید این را توضیح دادم دیگر. این را خواستم بگویم برای اینکه بعضی ها ممکن است فکر کنند اینجا اشکالی است که مورد نظر ما نبوده ولی چنین نیست .
6. مساله ی ششم که در ایات الاحکام خیلی مهم است اگر نگاه کنید صفحه 9 دوفصل نامه اطلاقات و عمومات قران و افراد نو پیدا. چه میخواهد بگوید بنظرم ابهامی ندارد ما در قران مگرعموماتی نداریم ما در قران مگر اطلاقاتی نداریم این عمومات و اطلاقات میدانید مصادیق زمان خود نزول ایه را می گیرد ولی ایا افراد نو پیدا را هم می گیرد؟ نگویید مگر جای شک است؟ حتما که می گیرد. خیر اینقدرها هم بدون شک نیست. بعضی ها مخالفند من در کتاب فقه و حقوق قراردادها کتاب اول که ادله عام قرانی اسمش است اینها را می گویم که رجوع کنید من بنا ندارم اینها را اینجا بحث کنم. در بحث ایه ی اوفوا بالعقود راجع به اینکه ایا عقود مشکوک را می گیرد یا نه از صفحه 75 شروع کردم گفتار اول ایه و عقود مستحدث صفحه 76 اندیشه عدم شمول در اینجا به شش مانع من اشاره کردم و بعد گفتم اندیشه شمول و نقد اندیشه عدم شمول ببینید بحث خیلی قشنگی است این همه معاملات در دنیا امده میدانید که امروزه فقط بشر تو تکنولوژی هر روز چیز جدیدی خلق نمی کند بلکه در معاملات و عقود وبازارهای مالی هم دائم در حال خلق معامله است. دوستان ما در اقتصاد می گویند کمتر روزی است که یک معامله جدیدی با یک شکل جدیدی نیاید ایا این ها را می توانید با ایاتی مثل اوفوا بالعقود ،احل الله البیع ،الا ان تکون تجارتا عن تراض منکم درستش کنیم؟ اقای نراقی می گوید نه نه برخی دیگر هم همین نظر را دارند. یا می توانیم؟ یک بحثی هم هست امروزه در بحث تلقیح مصنوعی که اگر تخمک از یک زن بود ولی خب این زن نمی تواند تخمک را نگه دارد تخمک را از این زن می گیرند یا نطفه را از مرد می گیرند و می گذارند در رحم اجاره ای حالا تعبیر اجاره ای قشنگ نیست می گذارند در رحم یک زنی که می تواند نگه دارد بعد هم بچه متولد می شود. تخمک مال یک خانم است و شکم و بطن و پرورش بچه در شکم برای یک خانم دیگر است ایا ایه ی امهات، مادران، که در قران است شامل اینجور مادر ها می شود یا نه؟ بله زمان نزول ایه مادرانی نبودند که فقط صاحب تخمک باشند ولی صاحب شکم نباشند و عکسش مادرانی که صاحب شکم هستند ونه صاحب تخمک هم نبودند ،ولی الان پیدا شده لذا بچه هایی که حاصل تلقیح مصنوعی می شوند اصلا مادر دارند یا ندارند؟ مادر ندارند ،دوتا مادر دارند ، مادرشان صاحب تخمک است ، مادرشان صاحب شکم هست . کدامش می شود؟ اگر گفتیم که این پدیده ی جدید داخل در ایات قران است البته به شرطی که صدق ام در لغت بشود ، خود لغت اقایان . حالا بحث ایات بود والا خود لغت هم تا چه حد قابل کش دادن است؟ ما در اینجا براساس انچه که از لغت استفاده کرده ایم گفتیم که اینجور بچه ها دوتا مادر دارند لذا با هر دو هم محرمند و رابطه ی مادری با هر دودارند چون مادر یعنی اساس وریشه، به مادر هم که می گویند ام به این خاطر است هم صاحب تخمک اساس است و هم صاحب شکم. اما بعضی ها گفته اند اصلا اینجور مصادیق مورد نظر ایات نیست. خیلی بحث های شیوایی در اینجا مطرح شده یکی از اقایان می گوید نهایت چیزی که در توان یک لفظ عام وجود دارد این است که همه ی مصادیق موضوع له الفظ را بگیرد اما مصادیق جدید از انجا که مورد نظر واضع قدیم نیست الفاظ وضع شده توسط چنین واضعی برای انطباق بر مصادیق پدید امده بعد از وضع لفظ صلاحیت ندارد صفحه 78 فقه و حقوق قراردادها را ببینید این هم از این مورد. اطلاقات و عمومات قران و افراد نو پیدا. 
7. بحث بعدی من فقط به قصد شروع می گویم و نه به قصد ختم مخصوصا عنایت دارم که طرح بحث بکنم و شما فکر کنید، در این جور درس ها  اعزه خیلی فکر کردن مهم است مخصوصا قبل از اینکه استاد چیزی بگوید. سیاق و نقش ان در استنباط احکام و تقطیع ایات. چه میخواهد بگوید این عنوان سیاق و نقش ان یعنی نقش سیاق در استنباط احکام و تقطیع ایات منظور این است ببینید خیلی وقت ها قران یک تکه اش متناسب با بیان حکم فقهی است ولی وقتی این را در باکس خودش قرار می دهیم و قبل و بعدش را نگاه می کنیم استفاده آن حکم فقهی به شدت زیر سوال می رود اینجاست که مطرح می شود یک شخص باحث از ایات الاحکام چقدر باید روی سیاق ایات حساب کند؟ و چقدر می تواند روی سیاق حساب نکند و تقطیع کند؟ تقطیع مقابل روی سیاق حساب کردن است و حساب کردن روی سیاق مقابل تقطیع است سیاق و نقش ان در استنباط احکام و تقطیع اینجا ما دوسه خط بیشتر نیاوردیم ایا می شود بخشی از ایه یا حتی یک ایه را به طور کامل از پیشینه و پسینه اش قطع کرد؟ببینید یک وقت یک ایه داریم که ایات قبل و بعدش یک حساب دیگری دارد گاهی حتی در خود یک ایه ما می خواهیم دو تکه اش کنیم ایا می شود از پیشینه و پسینه اش قطع کرد و سیاق را نادیده گرفت و به ان قسمت تمسک کرد یا خیر؟ بحث مزبور به رغم ساده نمایی ابتدایی ان از مباحث پیچیده ی اصول فقه می تواند باشد. انهایی که می گویید اصول فقه دیگر مساله ندارد و هر چی بوده گذشتگان گفته اند و تازه چاق هم شده این مساله را کجا اصولی ها درست بحث کرده اند؟ کجا بحث کرده اند؟ کفایه؟ رسائل؟ اصول الفقه؟ کتاب های خارج؟ اما بحث دارد اینکه ما می گوییم اصول فقه باید مسائلش گسترش پیدا کند مسائل جدید بیاید در ان، اینهاست. همین ها همه بحث های اصولی است درسته ما می گوییم فلسفه ی ایات الاحکام ولی اگر بخواهیم با نگاه استنباطی نگاه کنیم می شود از بحث های اصول فقه. اقا روی این مساله فکر کنید و همین کتاب فقه و حقوق قراردادها ادله ی عام قرانی (چون دوتا است فقه و حقوق قراردادها ادله عام قرانی و ادله عام روایی) در ان ادله عام قرانی قراردادها فصل پنجم، مبحث یکم، گفتار دوم، صفحه ی 427.
الحمدلله رب العالمین
۹۸۰ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...