آیات الاحکام یک (99)
جلسه 5- در تاریخ ۱۷ آبان ۱۳۹۹
چکیده نکات
فلسفه آیات الاحکام
دانشگاه علوم اسلامی مشهد
جلسه پنجم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
اللهم عجل لولیک الفرج و احفظه من کل سوء و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره
اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین
13. لزوم شناخت دقیق اصطلاحات و موضوعات فقهی قرآنی
بیان شد که در بحث از آیات الاحکام، باید به مطالبی به عنوان فلسفه آیات الاحکام توجه کرد یکی از مسائلی که باید به شدت مورد توجه باحث از آیات الاحکام قرار بگیرد؛ این است که ما گاهی اوقات اصطلاحی را از جایی کوچ میدهیم به جای دیگرو توجه نمی کنیم که این اصطلاح مربوط به کجاست.گاه اصطلاح هم نیست یک معناست؛ شما چقدر شنیدید اسم مصدر؛ مصدر و نتیجه مصدر و.....بعد هم گفته اند: غسل اسم مصدر است.چون نتیجه اغتسال است و اغتسال هم مصدر است.بعد آمدند و این را آوردند در اصول، یا دقیقتر بگویم از اصول به ادبیات بردند.در حالی که میدانید مصدر و اسم مصدر یک اصطلاح در ادبیات و در نحو دارد؛ که گفته در ادبیات به نتیجه مصدر، میگویند اسم مصدر؟اینها خبط هاست که صورت گرفته است.من برای این که معطل نشوم، آدرس میدهم شما را به سلسبیل؛ منابعی را هم که سلسبیل دارد، نگاه کنید.قضایای حقیقیه و خارجیه...در اصول یک معنا دارد؛ در منطق و فلسفه معنایی دیگر دارد. یکی از آقایان می گفت در این که اذان واجب نباشد، ما شبهه داریم؛ چون در روایات داریم وجب الاذان!!!بحث این است که بزرگوار! باید دقت کنی که وجب در صدر اسلام به معنای وجوب اصطلاحی نیست؛وجب یعنی ثبت...یعنی مشروع است و لذا با وجوب می سازد؛ بااستحباب هم می سازد؛ با غیرمشروع نمی سازد.یکی از چیزهایی که باحث از آیات الاحکام بایدتوجه کند، توجه به اصطلاحات است.قرآن می گوید: «انما المشرکون نجس»ولی سوال این است که آیا؛ منظور قرآن، همان منظور فقها از اصطلاحات است؟
یک کاری که جالب است؛ ترمینولوژی اصطلاحات است یعنی بررسی و واکاوی معنایی واژگان به کار رفته در قرآن است که البته بنده هم در این باره مطالبی را کا رکرده ام.میتوان مثلا بررسی کردـ«ینبغی» چه معنایی دارد....مثلا می خواهیم نظر شیخ طوسی را نقل کنیم؛ و او گفته لا ینبغی باید دید به معنای حرام است؟یا می خواهد بگوید که سزاوار نیست.به هر حال این موضوع در قرآن هم باید حل شود.
14. لزوم گسست آیات مبین شریعت از آیات مبین مقاصد
از کارهایی که باحث آیات الاحکام با ید که به آن ها توجه کند، گسست آیات مبین شریعت از آیات مبین مقاصد، و بیان نشانه ها و ویژگی های هر یک است؛ من در این باره مقاله دارم هم در فقه و مصلحت آوردم و هم این که در کرسی نظریه پردازی ها و همایش هایی که بوده، این مطلب را جاهای مختلف گفته ام اگر هر عزیزی این بحثها را دیده است، که دیده و الا حتما مراجعه کند.در قرآن برخی آیات مبین معارف است مبین اعتقادات است؛ مبین تاریخ و اخلاق است.یک سری آیات هم مبین شریعت است.یعنی مبین احکام است ؛ می گوید اگر می خواهید وضو بگیرید، چگونه وضو بگیرید....نماز و حج و ....ما به این آیات می گوییم آیات مبین شریعت بالمعنی الاخص....شریعت بمعنی الاخص یعنی احکام ولی بمعنی الاعم به معنای دین است.یک سری آیات هم داریم که مبین مقاصد است؛که می گوید ما پیغمبر را فرستادیم برای چه...یا این که قران و کتب را برای چه فرستادیم....اصلا کل مقررات برای چه .....مقاصد عالی شریعت در بعث رسل، انزال کتب؛ وتشریع مقررات.....خیلی وقتها، آیات مبین مقاصد، با آیات مبین شریعت جدا نمی شود.مثلا این که تعاونوا علی البر والتقوی و لا تعاونوا علی الاثم والعدوان ؛آیا از آیات مبین مقاصد است یا از آیات مبین شریعت؟چون می دانید که اگر مبین شریعت باشد، در واقع دارد دستور میدهد.اگر مبین مقاصد باشد، دستور نیست؛ اهداف را بیان می کند.جمله ای را آقای مطهری دارد که علمای ما اگر این قدر که به حدیث استصحاب توجه کرده بودند، به آیات دعوت کننده به عدالت توجه کرده بودند، فقه یا جامعه ما جور دیگری بود؛ بحث ما این است که گاهی می خواهیم حق را به آقای مطهری بدهیم می گوییم که هیچ اما گاه می خواهیم کمی مناقشه کنیم، می گوییم به نظر شما، آیا فکر می کنید، علمای ما «اعدلوا هو اقرب للتقوی»؛را نخوانده بودند؟!یا «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة» «....لیقوم الناس بالقسط» «لیضع عنهم اصرهم .....»اما در ذهن علما این است که این آیات مبین مقاصد است؛واگر آیه ای مبین مقاصد شد، مبین احکام نیست؛ کسی بخواهد می تواند کار کند چه د رقالب پایان نامه و یا در قالب مقاله ....یا اگر کسی گفتمان آن را داشته باشد و یا حال آن را داشته باشد، کاری خواهد شد، کارستان؛و این موضوع که آیات مبین مقاصد نقشی در استنباط دارد یا نه ؟مقاله من در این باره در فصلنامه اهل بیت شماره 41چاپ شده است؛فقه و مقاصد شریعت هم همین است که آیا آیات مبین مقاصد در استنباط احکام، نقش دارد یا نه؟برخی می گویند که ندارد؛ برخی می گویند فقه نص بسند؛ یعنی فقهی که بسند می کند به نصوص.و منظور از نصوص هم، نصوص مبین احکام است.کار به مقاصد نداریم؛ میدانید امروز در حوزه هم داریم افرادی که می گویند ما نبایدکه دنبال تامین عدالت باشیم.خدا، عادل است؛ اما این که شریعت دنبال تحقق عدالت باشد، این نیست.در مقابل عده ای هستند که می گویند تمام ادله مبین احکام، در خدمت مقاصد است و لذا، مقاصد اصل است؛ حتی اگر یک جایی نصوص مبین احکام با مقاصد ناسازگار شد، نصوص مبین احکام باید کنار برود.میگوییم آمده و سند دارد، می گوید این مربوط به آ ن زمان است!آن ها را تخته بند زمان و مکان می کنند و می شوند مقاصد بسند. به حدی که منتقد حاضر است که بگوید آیه ارث که می گوید ارث زن نصف مرد است، مربوط به آن زمان است.گفتند ونوشتند و سخنرانی کردند! یا این که دیه زن نصف مرد است گفتند : مربوط به آن زمان است.گفتند : چون مقاصداصل است و یکی از مقاصد، عدالت است؛ وعدالت هم یک مفهوم پیشین دینی است، یعنی برابری و مساوات و لذا بایددیه زن و مردهم مساوی باشد لذا ارث زن و مرد هم باید مساوی باشد، لذا آن ادله هم تخته بند زمان و مکان می شود.و ما هم این وسط گفتیم نه ....نه آن و نه این !فقه باید نص بسند باشد اما با نظارت بر مقاصد.این جاست که خیلی وقتها این نظاره در تفسیر ادله تاثیر می گذارد.البته این جابین نص بسند و مقاصد بسند من سه تا راه دیگر آوردم.
15. امکان یا عدم امکان اصطیاد قواعد کلان از آیات نازل در موارد خاص
میدانیدکه آیات مبیین احکام ما خیلی وقتها، شان نزول دارد.واصلا یک سبب خاصی باعث نزولش شده است.یا در یک فضای خاصی گفتمانی بوده و این آیه در آن فضا نازل شده است.یک بحث جدیدی هم که من در کتاب روش شناسی اجتهادم آوردم، همین است. فقاهت اصطیاد و فقاهت اقتصار یعنی فقاهتی که از ادله وارد درموارد خرد، اصطیاد قانون می کند، و فقهی که به راحتی استفاده نمی کند.شما این آیه فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون را نگاه کنید؛ شان نزول دارد؛ولی آیا می توانیم این آیه را از شان نزول برهانیم؟
ممکن است شما بگویید بله می توانیم اما بحث این است که صحبت سر مقدار آن است؛و سر گستره آن است.می خواهیم بگوییم کسی که آیات الاحکام را بررسی می کند و کار می کند، باید صاحب مبنا باشد در این زمینه.مسائل دیگری هم هست که به عنوان فلسفه آیات الاحکام میتوان از آن بحث کرد.مثلاخیلی هم به روز هست و امروزه متاسفانه رنگ غیر علمی هم به خودگرفته است.باید در یک فضای علمی آکادمیک توسط علما بررسی شود.این مسائل گاهی اوقات رنگ سیاسی و اجتماعی به خود می گیرد.یعنی به گونه ای است که وقتی طرف می خواهد تسویه حساب سیاسی هم بکند، آن مساله را مطرح می کند.این جاست که این مساله یک حالت مبتذل پیدا می کند.غیر متخصصان هم وارد می شوند.مثلا این که از آیه نبا می توان حجیت خبرواحد را اصطیاد کرد یا نه...این گونه مسائل هیچ زمانی غیر علمی نبوده است؛و همیشه هم در فضای آکادمیک علمی هم مطرح بوده است.و مطمئن باشید که تا دو هزار سال دیگر هم کشیده نمی شود به کف خیابان!به روزنامه ها و به مجلات .... اما این که ما در قران نظام اقتصادی، نظام سیاسی، نظام قضایی داریم یا نداریم یا عامتر بگوییم در دین چنین نظامی داریم یا نه و آیا در فقه ما به عنوان دانش کاشف شریعت، دنبال این نظام بوده یا نبوده؛ خود شریعت که می شود قرآن، حدیث، سنت، سیره ، ارتکازات...آیا از این ها نظام در می آید یا نه؟ بعد می بینیم که مصاحبه ای انجام میشود؛ بعد هم معلوم نیست که جنس این مصاحبه تا چه حد مصاحبه است بعد هم می افتد دست روزنامه نگارها، و با یک مسائل دیگری آمیخت پیدا می کند، دیگر موافق و مخالف وارد می شوند.حدس و گمان زده می شود، ناسزاگویی می شود....پای سرویسهای خارجی می آید د رکار...لذا بحثی که هست این که آیا ما در قران چند گزاره اتمیک اقتصادی داریم؛....احل الله البیع....لاتاکلوا اموالکم بینکم بالباطل .....حرم الربا ......الا ان تکون تجارة عن تراض منکم .....اگر هم در روایات برویم، روایات هم اضافه می شود.آیا غیر از این گزاره ها که اتمیک می نماد سوال این است که آیا ما می توانیم از قران، یک نظام اقتصادی را در بیاوریم و بگوییم نظام اقتصادی پیشنهادی قرآن، نه کاپیتالیسم هست (اقتصاد آزاد)و نه سوسیالیسم هست(اقتصاد متمرکز)نه شعار جامعه تک طبقه را میدهد و نه شعار جامعه دارای تفاوت طبقاتی فاحش...اصل تعدد طبقات را می پذیرد اما می گوید که این ها باید به هم نزدیک باشند.لکی لا یکون دولة بین الاغنیاء منکم به همین خاطر می گوید ....و فی اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم ...آیات مذمت کنز را می آورد؛و در مذمت بخل را مطالبی را می گوید و بعد زکات را مطرح می کند.درست است که این ها باید جدا جدا و اتمیک بررسی شود،اما باید کنار هم، هم نگاه شود.و بعد یک نظام از آن در بیاید.
بله ممکن است که بگوییم وقتی صحبت از علم اقتصاد می شود و مباحث تخصصی آن مثل عرضه و تقاضا قرآن در این حیطه ها مطلبی نداشته باشد اما معتقدیم قرآن یک نظام دارد و نظام امری متفاوت با علم و مباحث تخصصی آن است.چنانکه غیر از مکتب و مذهب اقتصادی است .انشا الله اگر کتاب روش شناسی اجتهاد، به مرحله چاپ برسد من این بحث را آوردم.که آیا اصولا ما چیزی به نام نظام داریم یا نه....و به این شکل که آیا درفقه داریم یا نه یا د رشریعت داریم یا نه ؛ نظام اقتصادی ....
یک زمانی بحث بود با عنوان فلسفه تفسیر در قم در مدرسه خاتم الاوصیا داشتیم؛بحثهای اجتماعی ، اخلاقی و معرفتی است.این سی جلسه را فرصت کردید گوش کنید؛ روی سایت هست، گفتمان خاصی را به علاقمندان ارائه می کند.
در مباحث که تا کنون مطرح شد اگر حصری نبوده شانزده مطلب مجموعا بیان شده پانزده عدد از آن که در فصلنامه بوده و یک مورد را هم که اضافه کردم، وجود نظام در فقه قرآن،و به عبارتی شانزدهمین مورد را اسمش را بگذارید«وجود نظام د ر آیات الاحکام و عدم آن».
چکیده نکات
فلسفه آیات الاحکام
دانشگاه علوم اسلامی مشهد
جلسه پنجم
نظر شما