آیات الاحکام یک (99)
جلسه 6- در تاریخ ۲۴ آبان ۱۳۹۹
چکیده نکات
لزوم توجه به مسائل مطرح شده به عنوان فلسفه آیات الاحکام
آیه اول : آیه نفی سبیل
و لن یحعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا
روش شناسی گفتگو از آیات الاحکام
مباحث لازم الطرح در اطراف این آیه
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
گاه در متون فقهی گفته می شود یستحب و گاه گفته می شود ینبغی؛ظاهرا ینبغی رجحانی دارد که به مرز استحباب نمی رسد، این مطلب البته کلیت ندارد؛ به عبارتی ینبغی مصطلح نیست؛ مثل استحباب در امروز.استحباب را وقتی آدم می شنود می فهمد یعنی چه...ینبغی اصطلاح ندارد.ینبغی گاه حتی در موارد واجب به کار می رود.و لا ینبغی در حرام؛مثل این که می گوید سزاوار است مسلمان نمازش ترک نشود.البته برخی وقتها هم استحباب است.مثل این که گفته شود سزاوار است اول وقت در وقت فضیلت نماز خوانده شود.مثلا سزاوار است حسادت در وجود انسان نباشد.من زیاد راجع به ینبغی تحقیق کردم؛ برخی می گویند اعم از استحباب و وجوب است.و لا ینبغی هم اعم از کراهت و حرام است. اما این که اجمالا گفته می شود : رجحانی است که به مرز استحباب نمیرسد، درست نیست.
نکات فلسفه تفسیر تمام شد ولی فکر می کنید مسائل فلسفه تفسیر همین هاست؟ خیر...می شود مسائل مهم دیگری هم برای تفسیر بیان کرد.ولی امهاتش همین هاست.حالا شما انصاف دهید که یک باحث از آیات الاحکام، داشتن مبنا نسبت به این مسائل برایش چقدرلازم است!
د رهمه دانش های اسلامی و انسانی، یک مشکلی که داریم، این است که برخی از بزرگان ما، صاحب مبنا در یک مسأله اساسی نیستند.و چون صاحب مبنا نیستند، یک آسیب پیدا کرده و آن یک ناهماهنگی یک پارادوکس، خودستیزی در رفتارهای علمی اشان هست.والبته این هم بی علت نیست؛ و علتش این است که این آقا، در یک مساله مهم، وقت ویژه نگذاشته است!فکر کرده مساله ساده است، مبنا اتخاذ نکرده، وارد مساله شده است.مثلا راجع به عرف می بینیم یک بار فقیه ما مراجعه به عرف را در تطبیق بر مصادیق پذیرفته است و یک جا نپذیرفته است.یا در بحث مقاصد، یک جا شده، مقاصدی؛ و یک جا شده ضد مقاصد؛ یک جا گفته حیل ربا ممنوع است! و یک جا دیگر، این حرف را زیر پا گذاشته است.بزرگانی که این گونه بوده اند و من نام ا زآن ها نمی برم ....این میدانید به چه دلیل اتفاق افتاده؟ به این دلیل که یک جا ننشسته تا مثلا آیات مبین مقاصد یا نصوص مبین احکام را بحث کند، ویژگی هایش را ببیند و صاحب مبنا شود و بعد برود داخل فقه، که یک جا نشود، مقاصدی و یک جا ضد مقاصدی.جهت و دلیل کل این قضایا این است که فقیه به شکلی که گفتم، کار نکرده است.ما در خصوص یک سری مسائل باید که مبناهایمان را صاف و روشن کنیم.مثلا کارکردن روی عرف، ادله هایش، مبناهایش، کجا درست است، کجا غلط است، آیا این از بحث مفهوم شرط یا کل مفاهیم کم اهمیت تر است؟!یا این که کمتر محل ابتلاست؟
هدف از این کلاسها، این است که اگر یک محقق بخواهد در این وادی کار کند، چه مباحثی را باید وارد شود.و با توجه به این که درس خارج، درس ارائه روش هست؛ و باید در هر موضوع، به نوعی به یک روش شناسی رسید.
من یک آیه ای را به عنوان مثال می خواهم کار کنم، که هم در حقوق جزا می آید، هم در حقوق خصوصی می آید.هم در حقوق اساسی و هم در حقوق عمومی می آید،حقوق بین الملل عمومی؛ حقوق داخلی و خارجی می آید.حتی مدنی و بازرگانی، ...و عجیب این است که این آیه، با این که خیلی ادبیات دارد، (خود بنده در این باره هم کتاب دارم؛ بخشی از کتاب و هم این که مقاله ای هست که نوشته ام)ولی هنوز به روز هست. و مطمئن باشید به روز خواهد بود.و نکته دیگر این که رفتارهای غیر علمی هم در اطرافش شده است. رفتارهای سیاسی غیر علمی، رفتارهای اجتماعی....و به عبارتی افرادی به انگیزه های سیاسی ، پای این آیه را به وسط کشیده اند.و یا به انگیزه های اجتماعی وسط کشیده اند که گاه از مرز علمی آن خارج شده است.به نظر شما این، کدام آیه است؟ اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم فالله یحکم بینکم یوم القیامة و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا (نساء:141)من این آیه را یک مقاله کردم چاپ شده در دو فصلنامه مقالات وبررسیها(زیر نظر دانشگاه تهران،ش 76، پاییز و زمستان 1383)بعد این مبحث را آوردم داخل کتاب فقه و حقوق قراردادها ادله عام قرآنی، فصل پنجم ، آن جا بحث کرده ام.با پیوست 14و15 و 16(برخی مباحث را محقق آخر کتاب یا آخر فصل می برد و آن جا بحث می کند کسی خواست مطالعه می کند و یا نخواست نمی خواند).
گاهی اوقات ممکن است در یک انتخابات شورای شهر به این آیه تمسک کنند و نماینده ای زرتشتی را رد صلاحیت کنند و یا در سطح کلان در مذاکرات بین الملل نیز متمسک به این آیه شوند که هر کدام نقدها و مباحث خاص خود را می طلبد!و یا معاملات با کشور ها و ارتباطات بین الملل و ....این ها هر کدام می تواند مصداقی برای این موضوع باشد.اگر کتاب فقه و حقوق قراردادها ادله عام قرآنی ص 14 آن ر ابیاورید، اگر دقت کرده باشیدمن آیه را کامل خواندم و گفتم فالله یحکم ....و در ادامه آیه نفی سبیل را آوردم.من این کار را به این دلیل انجام دادم که بیان کنم که گاه باحث باید آیه ای را از قبل شروع کند و بدون مقدمه وارد اصل آیه نشود که قرائن ر ادرک نکند.اتفاقا این پیشینه بعدا به کار ما می آید.مبحث اول مفردات تصوری و تصدیقی مدلول آیه،گفتار اول قسمت مفردات، لن ...یجعل ....الله ...للکافرین .....آیه را در دو لاین بررسی کنید؛ مفرداتش را یک بار، و مجموعه را باهم یکبار....گاهی اوقات مدلول تصدیقی توجه مستقل لازم دارد.و در ادامه گفتار دوم مفردات تصدیقی آیه بررسی شده است.در این جا جستجو از آیه و آرا شروع شده است.و درنهایت تتبع و تحقیق و در ادامه مبحث دوم:الغای خصوصیت از مفاهیم آیه؛ در واقع سؤالات پیرامون آیه؛مثلا اگر کافرین نبایدکه بر مسلمین تسلط داشته باشند، آیا می شود یا نمی شود ظالمین بر عدول یا اهل تسنن بر شیعیان تسلط داشته باشند؛یا غیر اهل حق بر اهل حق...و براین اساس بگوییم مثلا یک دختر شیعه را نمی شود به یک مرد سنی داد.آیا میتوانیم الغای خصوصیت کنیم از مفاهیم آیه یا نه؟بحث سوم : سبیل....سبیل چیست؟ تشخیص سبیل و مصداق و گونه شناسی سبیل، .....کسی دائم این آیه را بخواند ومعنا کند، سوال این است که سبیل را که باید تشخیص دهد؟آیا خود شخصی که قرار است معامله کند؟یا حاکمیت؟ اصلا ابزار تشخیص سبیل چیست؟مثلا در بحث تشیخص مصلحت گفته می شود، نهادهای تشخیص مصلحت یا ابزارهای تشخیص مصلحت....و یا ضوابط تشخیص مصلحت غیر از ابزارها...حالا اگر کسی با کشورهای دیگر پیمان بسته و ما شدیم عضو NPTحالا فرض کنید که این کار ناهمسویی پیدا کند با قاعده نفی سبیل، کدام مقدم است؟...در ادامه این بحث مطرح می شود که قاعده نفی سبیل، قابل تخصیص هم هست؟حالا اگر سبیلی باشد که به نفع مسلمین است؛ سبیل هست..سوال این است که قابل تخصیص است یا نه؟یک بحث داشتیم که اگر معاهده داشتیم تخصیص می خورد یا نه و یک بحث این که غیر معاهده مثلا اگر استادی را به ایران کنیم، بر دانشجویان تسلط پیدا میکند و به آن ها دستور میدهد، اما به نفع کشوراست.آیا قاعده نفی سبیل از آن قواعد آمره غیر قابل تخصیص است؟یا از قواعد آلی و نهایی نیست؟در پیوست قاعده نفی سبیل د ر قانون جمهوری اسلامی و دیگر کشورها ، مطرح شده است.و یا این بحث قاعده نفی سبیل خارج از حوزه آیه نفی سبیل است؛ تمسک به آیه قرآن، با ملاحظه سیاق و فارغ از سیاق، چون آیه با این قاعده همراهی نمی کند....ضمنا گاهی اوقات که اسمی از قاعده می آوریم منظور آیه هست.چون به هر حال بحث ما آیات الاحکام است.میخواستم یاد بدهم که یک آیه را چگونه باید وارد شوید.و در نهایت بحث تطبییقات؛ که بعدا به بررسی آن می پردازیم.
الحمد لله رب العالمین
چکیده نکات
لزوم توجه به مسائل مطرح شده به عنوان فلسفه آیات الاحکام
آیه اول : آیه نفی سبیل
و لن یحعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا
روش شناسی گفتگو از آیات الاحکام
مباحث لازم الطرح در اطراف این آیه
نظر شما