آیات الاحکام یک (99)
جلسه 8- در تاریخ ۰۸ آذر ۱۳۹۹
چکیده نکات
مفاد تصدیقی آیه نفی سبیل
سه نظر عمده در مفاد تصدیقی آیه
اندیشه مختار
صلاحیت دلالت آیه بر حکم شرعی
مدیریت آیات
1. با توجه به سیاق
2. برداشت حداکثری
3. مراعات عرف و رویه عقلا
تقید نفی سبیل به عدم النفی برای مومنین
معنای مومن و کافر در آیه
بسم الله الرحمن الرحیم
مفاد تصدیقی آیه نفی سبیل
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
قرار ما با شما این شد که برخی از آیات قرآن را مورد بحث قرار بدهیم؛ در جلسه قبل رفتیم سراغ آیه 141از سوره مبارکه نساء، علت انتخاب این آیه را هم قبلا گفتیم. مفردات آیه را بررسی کردیم و الان باید برویم راجع به مفاد تصدیقی آیه بحث کنیم.به نظر شما از کجا باید شروع کنیم وقتی می خواهیم راجع به آیه نفی سبیل صحبت کنیم؟چه پرسشهایی را باید مطرح کنیم؟ علت این که من، شما را معطل می کنم، این است که مگر ما چند آیه را میتوانیم بحث کنیم؟من در واقع می خواهم روش بحث را به شما نشان دهم؛ درس ما که درحقیقت درس خارج است، درس ارائه روش است.
اگر کتاب فقه و حقوق قراردادها را دارید، ادله عام قرآنی ص 427را برررسی میکنیم؛اولین رویکرد این است که ببینیم چه پرسشهایی در اطراف این آیه وجود دارد.لذا شما در ص 427 چهار پرسش را میبینید.آیا آیه به حوزه شریعت ناظر است یا به حوزه تکوین؟یا هم به شریعت هم به تکوین؟اولین دغدغه این است که مبادا ، آیه ای که انتخاب کردیم، آیات الاحکام نباشد، و آیه تاریخ باشد یا ...، اول باید دید ناظر به شریعت است؟ می توان از آن حکم شرعی استخراج کرد یا نه؟و آیا این قابلیت را دارد یا نه...
سوال دوم، بنا بر فرض نظارت، آیا مثبت حکم است یا نافی حکم است یا هر دو؟مگر درباره "ما جعل علیکم فی الدین من حرج"؛ نمی گویند از آیات مبین حکم است،اما می گویند حکم عدمی؛ اما ما می گوییم عدم الحکم؛ لذا می گویند لاحرج، نفی حکم می کند، اما اثبات حکم نمی کند. این ها ازشان نفی حکم در می آید، اما اثبات چیزی نیست. به هر حال این هم باید معلوم شود؛ نکند حکم عدمی را در بر می گیرد یا مفاد آن عدم الحکم است؟!؛ ما حتی نسبت به لاحرج تامل داریم که ناظر به نفی حکم باشد. ممکن است بیان یک واقعیت در اطراف شریعت باشد، در واقع یک نوع پارادایم شرعی را می خواهد بیان کند و باید بگذارید وقتی مناسبتی باشد. در این دو فصلنامه قرآن، فقه و حقوق اسلامی، راجع به آیه لاحرج مقاله ای درج شده است.مقاله قابل مطالعه ای است، مناقشاتی هم ما داشتیم؛ سوم: نسبت به آیه نفی سبیل؛ که قرآن می فرماید لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا؛آیا لام برای نفع و علی برای ضرر است؟یا لام برای اختصاص و علی هم برای استعلاست؟ بعد ثمره اش را هم گفته ام برایتان.لذا آن هم تشکیل یک سوال می دهد.
آیا هر نوع سبیل و صرف الوجود تسلط کافران بر مؤمنان نفی شده است؟ ؛ یا سبیلی که به نفع کافران و به ضرر مؤمنان باشد!یعنی در مفاد تصدیقی آیه، بایدنگاهتان به مفردات آیه هم باشد. سوالات را براساس مفردات هم تنظیم کنید و بالاخره، پرسش چهارم؛ دامنه مفهوم مؤمن و کافر در آیه، تا کجاست؟سوالی که در مفردات داشتیم که کافرین به چه معناست؛ مؤمنین به چه معناست؛نظر شیخ انصاری، نظر دیگران، عرض خود ما،(این هم سوال چهارم)
دقت کردید اولین سوال، این بود که ناظر به شریعت است یا نه؟(سوال اصلی)، اگر نظارت را پذیرفتیم، سوالات فرعی شروع می شود؛فقط نافی است یا مثبت هم است؟چه نوع نفی سبیل نفی شده است؟یا بر چه کسانی نفی شده است؟ این ها سوالات اساسی است.روش شناسی بحث را اهمیت بدهید.راجع به سوال اول، ما به سه نظر نسبت به این که آیه به چه شانی نظارت دارد، رسیدیم،(در خصوص آدرس و این که قائلین این نظرات چه کسانی بودند، کتاب را ببینید).من بخشی از کتاب را برایتان می گویم و چون کتاب در اختیارتان است، توصیه می کنم که کتاب را کنار درس ببینید،بعد بحث کامل می شود؛ چون ممکن است در بحث مطالبی بگوییم که در کتاب نیامده باشد.
به همین خاطر اول درس را گوش کنید بعد، کتاب را مطالعه کنید و بعد مباحثه کنید؛برخی گفته اند که آیه ناظر به یک حقیقت در آینده است.آینده هم آخرت است. به عبارتی این آیه ، ربطی به قاعده نفی سبیل و تصمیم شورای نگهبان و رد این و تایید آن، ندارد.(آیه ناظر به آخرت است که این مومنان هستند که مسلط برکافران اند)؛ می گوییم این نظر را از کجا گرفتید؟به دو دلیل؛ یکی سیاق آیه؛ دوم یک روایتی از امیر المؤمنین (ع) که در این باره وجود دارد.
یک بار دیگر ،آیه را از اول بیان می کنیم:
فالله یحکم بینکم یوم القیامة؛احساس می کنم باید آیه قبل را هم خواند؛الذین یتربصون بکم....منافقانی که شما را زیر نظر دارند، فان کان لکم فتح من الله قالوا الم نکن معکم ؛ آیا ما با شما نبودیم؟.....وان کان للکافرین نصیب قالوا الم نستحوذ علیکم و نمنعکم من المومنین .
بعد قرآن می فرماید: فالله یحکم بینکم یوم القیامة؛ روز تبلی السرائر همه چیز آشکار می شود و خداوند قضاوت میکند....در ادامه قرآن می فرماید: ولن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا؛ کسی که می خواهد از این آیه استفاده کند، می گوید این آیه چه ربطی به حکم شرعی دارد؟ این آیه، فضایش، فضای آخرت است.و لذا از حضرت علی هم داریم، معنا ذلک، یوم القیامة؛ این معنا و تاویل آیه، (تاویل:عینیت یافتن؛ تاویل غیر از تفسیر است؛ تفسیر یعنی معنا کردن؛ اما تاویل به معنای عینیت یافتن است).(گفته می شود مثلا خواب من تاویل شد، به این معناست که عینیت خارجی یافت).امام در واقع این جا می گویند که تاویل آیه، روز قیامت است.
دوم: گفته اند که ناظر به دنیاست؛منتها منظور سبیل و برهان و حجت است.مطابق این دیدگاه مفادآیه این است : کفار هیچگاه از راه حجت و استدلال بر مومنین برتری نخواهند یافت....اگر کفار تمام عالم را جمع کنند، نمی توانند دلیلی بر عدم خداوند بیاورند.ولی انبیاء و مومنان، میتوانندده ها دلیل بیاورند.سوال این است که این از کجا آمده است؟این که دلالت به دنیا دارد، و ربطی به تشریع ندارد.روایتی است که شخصی سوال می کند که مگر نگفته اند که «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا»؟پس چرا بنی امیه مسلط شدند بر امام حسین؟آنها کافر و امام حسین مؤمن،و آنها غلبه پیدا کردند!!اما قوله عزوجل: ولن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا، فانه یقول لن یجعل الله لهم...سبیلا من طریق الحجة؛ یعنی حجتی ندارند.
واما نظر سوم؛ چه اشکال دارد که ما آیه را حداکثری بگیریم؟ این خودش، یک جریان است.که ما آیات را حداقلی معنا نکنیم.مخصوصا با مواردی که در روایات هست، که قرآن ظاهری وباطنی دارد و باطنی دارد تا آخر...حالا این جا کسی بیاید و بگوید چه اشکال دارد ادعا کنیم علاوه بر این که نظارت به دنیا و آخرت دارد، می تواند مبین یک حکم شرعی هم باشد؛ و آن همان است که معروف است به قاعده نفی سبیل؛ (استنادا به این آیه)این جا ممکن است این استدلال به ذهنتان برسد، که آیا ناظر به بیش از یک معنا نیست؟این یک بحث اصولی را می طلبد؛ما در جای خودش گفتیم که استعمال در بیش از یک معنا اشکال ندارد؛اما دلیل می خواهد.یعنی ما مطالبه می کنیم به دلیل نه به امکان و اقتضا؛مطلب هم دقیق است؛ من در صفحه 429آوردم که بزرگی مثل شیخ، موضع ثابتی ندارد،یک جا از این آیه، برداشتی می کند، جای دیگر آن را رد می کند، اگر کسی این طوری بگوید: لن یجعل الله للکافرین علی ...مگر متعلَّق، ذکر شده...لن یجعل الله فی الدنیا یا فی الاخرة (حذف متعلق) یعنی ظرف...سبیلا بالحجة یا راه پیدا کردن کافران به مؤمنان...(که این مورد می شود تشریع)حذف متعلق مفید عموم است؛ اگر کسی این طوری بگوید شبهه استعمال آیه در بیش از یک معنا هم حل کند به نظر می رسد، مانعی نباشد.(برای این برداشت).سوال این است که سیاق را چه کار می کنید؟سیاق باید که همراهی کند یا نه؟راجع به سیاق در آیات حرف، زیاد است.آیا همانگونه که سیاق در غیر آیات قرآن، مزاحم می شود، در آیات قرآن هم مزاحم است؟یا در قرآن به حکم این که قانون اساسی است، (به قول عربها: دستور اساسی) و فراورده های الهی در قرآن، فرازمان و فرامکان است،مانباید سیاق را در برداشت از آیات دخالت بدهیم.پس نتیجه می شود که سیاق دخالت دارد؛ واگر این طور شد، دست ما را می بندد.چون سیاق آیه، بیان آخرت است.سیاق غیر دخیل که بگوییم دست ما باز می شود، یکی از محققان معاصر ،جناب سیدمحمد علی ایازی کتابی دارد با عنوان فقه پژوهی قرآنی، (کتاب خوب و قابل استفاده ای است)تا آن جا که یادم است، ایشان در نظر دارد که آیات را تقطیع شده از سیاق معنا کند.و به ادله ای هم از روایات تمسک می کند.که البته یادم است وقتی کتاب را می نوشتم، در پیوست چهاردهم، من این بحث را مطرح کردم، (آخرکتاب ص 563 تمسک به آیات قرآن فارغ از ملاحظه سیاق) این بحث را مطرح کردم.بحث، بحث خوبی است موضوع یک پایان نامه خوبی است.
نسبت به استفاده از آیات اگر برخلاف سیاق باشد، درست نیست اما نباید به بهانه سیاق قانون اساسی بودن قرآن، یادش برود.و آیات را ببرد در حصار سیاق؛ اگر می شود که از آیات استفاده حداکثری کرد، باید این کار را بکند.مثلا یک جایی ممکن است که ناظر به آیات بگیرد، یا ناظر به تکوین و تشریع؛ البته به جایی هم بر نمی خورد!این را می گوییم حداکثری!این جا به حکم این که گفتم قانون اساسی است بایداستفاده حداکثری کرد.شاهد این قضیه رفتار ائمه است.ائمه هدی در برخی مواقع استفاده حداکثری از آیات قرآن، داشته اند.
نکته سوم، مراعات رویه؛و عرف عقلا هم باید باشد؛ یعنی ما قرآن را باید قانون اساسی حساب کنیم.رفتار ائمه را با قرآن ببینیم؛ اما در کنار این سیاق را در نظر بگیریم؛و در نهایت این که خارج از عرف عقلا هم قرآن را تفسیر نکنیم.و لذا ممکن است معانی بطنی آیات را جزء مدلول آیه، استفاده استنباط حکم به حساب نیاوریم.مگر جایی که خود معصوم فرموده باشد.مثلا ذیل آیه فلینظر الانسان الی طعامه امام می فرمایند: ای الی علمه الذی یاخذه عمن یاخذه، ممکن است بگوییم این را به این شکل نمی توانیم تفسیر کنیم چون از رویه عقلی خارج است.البته ضمن این که انسان باید به دانشی که اخذ می کند، دقت کند. ما همیشه می گوییم نگاه کنید ببینید که مفاد آیا تعبدی یا شبه تعبدی است؟ مثل باب نماز و روزه و حج و اعتکاف و از آن طرف هم حدود و دیات است؟ که شبه تعبدی به آن ها می گویند اگر به این شکل است ، بسیار خوب! اما اگر مربوط به معاملات و نظام سیاسی یا اقتصادی یا بحثهای اخلاقی است، اگر دست انسان کوتاه است، باید گفت اصول عملی است و الا چه جای اجرای اصول عملیه و امثال ذلک است؟ ما می توانستیم نسبت به این آیه، یک برخورد ساده داشته باشیم. نظر اول؛ که نظربه آخرت دارد؛ مطابق سیاق آیه است.نظردوم که سبیل ،حجت باشد در کتاب مراجعه کنید که به نوعی به اول بر میگردد اما اگر بخواهیم که سومی را کنار بگذاریم و بگوییم که خلاف سیاق است، لذا بر این اساس ربطی به تشریع ندارد، یکی از بیانات شیخ انصاری همین است؛ اما برخورد دوم یک برخورد روش شناسانه بود؛ که به ما یاد میدهد با آیات نه با این مورد خاص چه کار کنیم.استناد به آیات برخلاف سیاق نکنیم؛برداشت حداکثری کنیم، مراعات رویه عرف و عقلا هم باید بشود؛ در مطالب ما هر سه جهت رعایت شده است.
چند نکته را عرض کنم و بحث را تمام کنم، سوالات ما این بود : آیا آیه به حوزه شریعت ناظر است؟ بله ناظر است. سوال این است که فقط شریعت یا طبیعت یا هر دو ؟ هر دو ......بر فرض نظار ت بر حوزه شریعت، آیا نافی حکم شرعی است؟یا مثبت حکم شرعی است، نیست؟ بر فرض اخیر آن حکم اثبات شده، چیست؟ جواب هم معلوم شد که ناظر است...مطلب بعد این که آیا هر نوع سبیل و صرف الوجود؟ یا آن جایی که به ضرر باشد؟بحث مهمی است. گاهی اوقات ممکن است که دربستن قراردادها با کشورهای دیگر؛ مسلط و پیشرفته ، تسلط آنها مشهود باشد، اما گاه مصلحت کشور است، ممکن است که ما اساتیدی را دعوت کنیم که بیایند و دانشجویان ما را درس بدهند، و یا اگر ارتش ما را بازسازی کنند، تسلط پیدا کنند، ولی در دراز مدت به نفع کشور است.این بستگی به این داشت که آیا ما لام را برای نفع بگیریم، و علی را برای ضرر؛ قهرا این جور سلطه ها را آیه رد نمی کند.یا لام را اختصاص بگیریم و علی را سلطه بگیریم، دیگر در این جا می گوییم مطلق است.این دیگر بستگی به این دارد که ایا ، قاعده نفی سبیل استثنا دارد یا ندارد....که ما در این جا بحث کرده ایم. اگر ما معاهده ای بستیم و مشمول آیه اوفوا بالعهد یا اوفوا بالعقود شدیم، دیگر جایی برای بهانه گیری نیست.راجع به پرسش چهارم ، آیا عموم مسلمانان، را منظور است؟ یا دامنه مفهوم مؤمن و کافر تا کجاست؟قبلا گفتیم که منظور آیه از کافران ،کسانی که اعتقاد شما مسلمانان را ندارند.شما به توحید و به نبوت معتقدید، و این ها این اعتقاد را ندارند، ممکن است به توحید معتقد باشند اما به نبوت اعتقادی ندارند.لذا به نظر ما ، آیه شامل غلات و نواصب و قائلان به وحدت وجود، نمی شود، و این ها جزء مؤمنین به حساب می آیند، هر چند بعد از اجمال ولایت، قرآن این مجموعه را می گوید ولی این آیه قبل از اجمال آن است.
الحمد لله رب العالمین
چکیده نکات
مفاد تصدیقی آیه نفی سبیل
سه نظر عمده در مفاد تصدیقی آیه
اندیشه مختار
صلاحیت دلالت آیه بر حکم شرعی
مدیریت آیات
1. با توجه به سیاق
2. برداشت حداکثری
3. مراعات عرف و رویه عقلا
تقید نفی سبیل به عدم النفی برای مومنین
معنای مومن و کافر در آیه
نظر شما