header

قیام عاشورا در مقابل جریان انحرافی سقیفه رخ داد/ ضرورت نگاه آسیب شناسانه به عملکردها در دهه پنجم انقلاب

خلاصه خبر :
قیام عاشورا در مقابل جریان انحرافی سقیفه رخ داد/ ضرورت نگاه آسیب شناسانه به عملکردها در دهه پنجم انقلاب

آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست از جمله اساتید موفق حوزه است که در سالهای اخیر غالب درسها و پژوهشهای علمی خود را ناظر به بحث‌های اجتماعی و مورد نیاز نظام دینی سامان داده و در این عرصه آثار گرانسنگی را به جامعه علمی عرضه کرده است. درباره رابطه حوزه و حکومت اسلامی و اتهام سکولار بودن حوزه که اخیراً ازسوی برخی افراد ناآگاه بیان شده است، با رویکرد فعالیت‌های علمی این استاد حوزه، گفت‌وگویی را با ایشان ترتیب داده‌یم که از نظر خوانندگان گرامی می‌گذرد:

با تشکر از جنابعالی که وقتتان را در اختیار صفحه حوزه روزنامه جمهوری اسلامی قرار دادید، بفرمایید اساساً رابطه حوزه علمیه و روحانیت با یک نظام دینی که طبعاً برخاسته از اندیشه‌های دینی است، چگونه می‌تواند باشد؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم؛ بنده هم به نوبه خودم از زحمتی که جناب‌عالی و دوستان پشت صحنه‌تان که این وقت را به ما دادید، تشکر می‌کنم. در مورد سوال خوب شما من مقدمتاً یک نکته عرض کنم. رابطه حوزه و روحانیت با یک نظام غیر دینی خیلی راحت است. یا نسبت به آن نظام «بشرط لا» می‌شود و در صدد مبارزه برمی‌آید، کاری که روحانیت تقریباً دو دهه قبل از انقلاب با نظام پهلوی انجام داد، یا این که بشرط لا نمی‌شود ولی کاری هم در حد گسترده با آن نظام ندارد. گاهی ارتباط است و گاهی قطع ارتباط. مثل آنچه که ما در حکومت‌های قاجار یا قبل از قاجار داشتیم. اما وقتی که نظام شبه دینی می‌شود، مثل دوران صفویه، قدری تعریف رابطه سخت می‌شود. چون هم نمی‌تواند بشرط لا باشد و مصلحت اقتضا نمی‌کند و هم نمی‌تواند لا بشرط و کنار باشد. اینجا همان کاری که علمای بزرگ ما در دوران صفویه عموماً انجام دادند این بود که ناظر عالی حکومت بودند و حتى برخی از سلاطین صفویه اجازه حکومت را از عالمان دین می‌گرفتند، گرچه گاهی در قاجار هم این پدیده رخ داده است. اما اگر این نظام شبه دینی نبود، بلکه دینی بود و براساس تفکر شیعه سر کار آمد و در هرم قدرت فقیه قرار گرفت، به عقیده من تعریف رابطه حوزه و روحانیت بسیار سخت می‌شود. چون نمی‌تواند «بشرط‌لا» باشد، نمی‌تواند «لابشرط» باشد و دیگر بحث نظارت عالی هم بی‌معناست، بلکه بحث دخالت است، از آن طرف هم نباید در نظام حل بشود. اگر می‌توانست حل بشود راحت بود ولی باید استقلال خودش را حفظ کند. حالا بین اینکه بشرط لا نباشد، لا بشرط نباشد، ناظر عالی نباشد و در عین حال مستقل باشد، کار سختی خواهد بود و لذا ما در این دهه‌های بعد از انقلاب در این جهت به یک تعریف نهادینه نرسیده بودیم که مرزبندی کنیم. من در یک مصاحبه دیگر عرض کردم که روحانیت نسبت به نظام دینی باید 1. «راصد» باشد و مسائل حکومت را رصد کند، چون فرض این است که حکومت و نظام دینی است. 2. هادی باشد. باید نقش هدایتش را همان‌طور که نسبت به مردم ایفا می‌کند، نسبت به نظام هم ایفا کند.3. مراقب باشد. باید ببیند آیا آنچه را که روحانیت هدایت کرد، تذکر داد، در خطبه‌ها، در پژوهش‌ها، در منابر گفت؛ مرجعیت گفت، حوزه گفت، نظام دینی انجام داد یا نه؟ 4. ناقد باشد. اگر اشکالاتی می‌بیند نقد کند. ما به هیچ وجه نباید ناقد نظام دینی را غیر خودی بدانیم. کاری که متاسفانه سال‌های سال رخ می‌داد و گاهی رخ می‌دهد. 5. حامی باشد. یعنی اگر دید خوب انجام شده حمایت کند. اما تمام اینها را باید با عنصر استقلال انجام دهد. این طور نباشد که گوش و چشمش به این نظام باشد و به بهانه اینکه باید نظام را حمایت و تقویت کرد، چشمش را ببندد و سمت نقدش از بین برود و یا به خاطر مسائل اقتصادی و سیاسی خودش را در نظام حل کند و بعد ما یک پدیده‌ای به نام روحانیت نداشته باشیم بلکه یک چند نفر کارمند داشته باشیم. کاری که در روحانیت اهل تسنن رخ داده و وجود دارد. این خطریست برای روحانیت شیعه. البته به بهانه استقلال هم نباید گفت عیسی به دین خود، موسی به دین خود، چون باز ممکن است پدیده‌ای که امروزه برخی‌ها می‌گویند به نام «سکولاریسم» را رقم بزند.

با توجه به نوع رابطه‌ای که میان حوزه و نظام دینی ترسیم فرمودید، رابطه موجود میان این دو نهاد را چگونه ارزیابی می‌کنید، آیا حوزه به نیازهای حکومت اسلامی توجه دارد یا به اصطلاح سکولار محسوب می‌شود؟

دوستانی که بنده را می‌شناسند می‌دانند من هیچ وقت به خاطر تعصب صنفی یا تعلقی که به روحانیت دارم، جانبدارانه قضاوت نمی‌کنم. انتقادهای بنده در رسانه‌ها و فضاهای مجازی موجود است. من معتقدم کارهای خیلی خوبی در این چهل سال، در حوزه انجام شده است. شما اگر توجه کنید می‌بینید ده‌ها عنوان درس، وجود دارد که دقیقاً همان مسائلی است که حکومت و جامعه به آن نیاز دارد. لذا اولین تجسم اهتمام حوزه به مسائل حکومت در قالب این درس‌ها است. حالا اگر یک جاهلی یا ماموری بیاید بگوید حتی یک درس هم وجود ندارد، آن را باید به یکی از همین‌هایی که گفتم حملش کرد. بحث‌های اقتصادی، مسائل نوپیدای فقهی و بحث‌های نظام‌سازی که مطرح می‌شود، یا با همین عنوان یا عناوین مشابه، همه نشان از اهتمام حوزه به مسائلی دارد که حکومت بدان نیاز دارد. ممکن است نگویم به قدر لازم هست، اما قطعاً دروغ محض است که بگوییم اصلاً وجود ندارد.
اگر وارد پژوهش بشویم مساله خیلی بهتر خودش را نشان می‌دهد. ما الان هزاران – تعبیر به هزاران می‌کنم به عنوان کسی که یا خوانده یا دیده یا حس کرده است- کتاب و مقاله داریم که فضلای حوزه اینها را خلق کردند که بعضاً اگر نوشته‌های گذشتگان در آن موضوع را جمع کنیم، به پنج خط نمی‌رسد. من از شما و خوانندگان عذرخواهی می‌کنم، چون می‌خواهم یک تجربه زنده را عرض بکنم و فرمان شما را اجرا می‌کنم که فرمودید از کارهای خودم عرض کنم، در بحث مثل «فقه و عقل» که یکی از کتاب‌های بنده است، شما نوشته‌های قبل از این چهل سال علما را جمع کنید و تکراری‌هایش را حذف کنید، چند صفحه می‌شود؟ این الان در قالب یک کتاب آمده و بعد از این کتاب، ده‌ها کتاب و مقاله نوشته شده است. یا مثلاً در مورد «فقه و عرف»، که یک بحث مهم در مسائل حکومت است، شما اگر بحث‌های علما را راجع به عرف جمع کنید و تکراری‌ها را حذف کنید، چند صفحه است؟. اما کتاب ما نزدیک به ششصد صفحه است. همینطور راجع به مصلحت، شما کلمه مصلحت را تا چهل سال قبل جستجو کنید تکراری‌ها را حذف کنید، ببینید چند ورق می‌شود. اما الآن نزدیک نهصد صفحه نوشته شده است. لذا می‌خواهم این نکته را بگویم، حوزه فقط فیضیه و‌دار الشفا نیست، ده‌ها نهادهای علمی، پژوهشکده یا مراکزی شبیه اینها، مثل همین پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی یا پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، نهادهای حوزوی هستند.
همایش‌های ملی و بین‌المللی، کنفرانس‌هایی که هست، بحث‌های داخلی و خارجی که انجام شده است، همه برای پر کردن حفره‌های تئوریک نظام بوده است. اجازه بدهید یک توضیحی در این رابطه بدهم. انقلاب اسلامی که سال 57 پیروز شد، ما یک رهبر قدر و حکیمی به نام امام خمینی داشتیم، مردم در صحنه‌ای داشتیم، شور انقلابی داشتیم، اما آیا اینها کافی است؟ یا باید بسیاری از حفره‌های تئوریک که وجود دارد پر بشود؟ به نظر من اگر ما در بعضی از بخش‌ها یا خیلی از بخش‌ها موفق نبودیم، چون حفره‌‌هایی وجود داشت که از قبل رویش فکر نشده بود. یعنی ما مساله بانک را حل نکرده بودیم که انقلاب پیروز شد، مساله دموکراسی و جایگاه رای مردم را حل نکرده بودیم و با این پدیده کج‌دار و مریض برخورد کردیم. مساله مقاصد، عدالت و مصلحت حل نشده بود که یک دفعه انقلاب پیروز شد. این حفره‌ها باید پر می‌شد، باید پر بشود. در کنارش باید البته کادر سازی هم بشود که آن هم یک بخش دیگر است. من فکر می‌کنم بسیاری از این حفره‌ها، در سایه همین پژوهش‌ها، همین تلاش‌ها و بعضاً درس‌های حوزه پر شد، یعنی ادبیات تولید شد. الان کسی نمی‌تواند بگوید ما راجع به مسائل بانک کتاب نداریم. اگر کتاب «البنک اللا ربوی» آقای صدر را داریم، مثلاً در همین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه هم بحث‌های خوب و فنی داریم. اما چه کنیم که این حجاب معاصرت نمی‌گذارد اینها مطرح بشود. من بارها در جای دیگر گفتم و امروز هم این را بهانه قرار می‌دهم و در روزنامه جمهوری اسلامی هم عرض می‌کنم. من نمی‌گویم ما بحران تولید نظریه نداریم، اما بحران عمیق‌تر این است که مصرف درست نظریه‌های تولید شده نداریم.

یعنی وظیفه حکومت است که به سراغ این نظریه‌پردازی‌ها بیاید؟

من فقط نمی‌گویم حکومت، خودِ بزرگان حوزه، حاکمیت، صداوسیما. بارها دیدید، مثلاً یک دانشجو در کنکور رتبه اول می‌شود، تیم تلویزیون می‌رود به آن شهر از اول آن شهر فیلم‌برداری می‌کند تا منزل این آقا، آن جوان هم چند جمله که معمولاً هم یک حرف کلیشه‌ای است می‌زند، خوب هم هست، نمی‌گویم رها بشود. ولی کسی که فرض کنید کتابش در بین بیست هزار کتاب اول می‌شود، آیا تلویزیون حاضر است یک برنامه بگذارد، چرا نمی‌گذارد؟ من الان خودم مسئول کرسی‌های نظریه‌پردازی‌های علوم نقلی هستم. تا الان هم ما حدود بیست تا نظریه و نوآوری موفق داشتیم. جالب است بدانید بیش از پانزده تای آن از حوزه بوده است. کدام اینها را تلویزیون مطرح کرده است؟. نظریه از یک جمع متخصصی که مو را از ماست می‌کشند آمده بالا، نمره عالی و خوب گرفته است. تلویزیون حاضر است یک ساعت برنامه بگذارد و آن را معرفی کند؟ چرا، اگر صاحب نظریه بمیرد، خیالمان راحت بشود که مثلاً بزرگ نمی‌شود، ممکن است با چراغ قوه بگردیم لابه‌لای کتاب‌ها و یک متنی پیدا بکنیم و بیاوریم. این آثار ما الان دم دست ما است، آثاری که زحمت کشیده شده است اما شناخته شده نیست. این حجاب باید از بین برود، اگر این حجاب از بین برود دیگر یک جاهلی نمی‌آید بگوید که حوزه چه کار کرده است یا حوزه شده مرکز تولید رساله عملیه!!.
به نظر من حوزه چه در درس‌هایش، چه در پژوهش‌هایش، چه در حواشی کار، مثل تشکیل همایش‌ها، کنفرانس‌ها، بحث و گفتگوها، خیلی کار کرده و سعی هم کرده مسائل نظام را مورد نظر قرار بدهد. واقعاً‌ من به عنوان کسی که از نزدیک می‌بیند، غصه می‌خورم، اما از آن طرف می‌بینی افرادی که از حوزه خبر ندارند فکر می‌کنند ما هنوز داریم دندان اسب را می‌شماریم که چند تا است، یا هنوز فقط بحث‌های کهن مطرح می‌شود. گرچه همان‌ هم توجیه دارد. چون درس خارج باید ادبیات تولید کند، درس خارج باید مجتهدپرور باشد. لذا می‌بینید بیشتر کتاب‌های مثل امام خمینی، کتاب‌های تکراری دیگران است. چرا امام این کار را می‌کرد؟ شما که دیگر نمی‌توانید به امام اشکال بگیرید و بگویید کذا و کذا. اما می‌آید کتاب الطهاره، کتاب البیع و کتاب الخیارات را بحث می‌کند چون به نگاه خودش در این زمینه ادبیات تولید شده و می‌تواند ماده درسی خارج باشد و مجتهد پرورش دهد. من نمی‌گویم حوزه نمره بیست می‌گیرد، نمی‌گویم فاصله بین باید و هست، نیست، منصفانه بخواهیم بگوییم فاصله هست، اما کار هم خیلی شده است.

خود جنابعالی به عنوان یک فقیه پرکار در این عرصه، بفرمایید در پشتوانی علمی حوزه از نظام دینی چه پژوهش‌ها و فعالیت‌هایی داشته‌اید؟

بنده در این سه دهه‌ اخیر، در پنج محور فعالیت داشتم. یکی درس‌ها بوده که عمدتاً‌ موضوعات جدید بوده است. ممکن است عنوانش مکاسب محرمه بوده، اما در مکاسب محرمه تمام بحث‌هایی که اجتماع و نظام با آن درگیر است، بحث شده است. کتاب‌هایی هم که از آن درس‌ها چاپ شده با عناوینی مثل «فقه و حقوق قراردادها، ادله قرآنی»، «فقه و حقوق قراردادها، ادله عام روایی»، بحث‌های مسائل نوپیدا، بحث‌های پزشکی، بحث‌های بازار، بحث‌های اقتصادی، شرکت‌های مختلف، بوده است. در این یکی دو سال اخیر هم بحث فقه سیاسی بوده که در ادامه مکاسب محرمه مطرح کردیم.
کار دومی که من انجام دادم در قالب پژوهش بوده که حاصلش شاید نزدیک به صد مقاله بوده و کتاب‌هایی مثل «فقه و عرف»، «فقه و عقل»، «فقه و مصلحت»، و من هم فکر می‌کردم آن حفره‌های تئوریک نظام را باید حل کرد. البته نمی‌گویم من این کتابها را برای این نظام نوشتم، اما نظام هم می‌تواند از این بحث‌ها استفاده کند.
کار سومی که انجام دادم این بوده است که این فرهنگ را در حد توان خودم در حوزه ایجاد کنم و لذا شاگردانی که تربیت شده‌اند الحمدلله، عموماً همین مسیر را می‌روند و در مدرسه عالی خاتم الاوصیا که داریم و امسال سال هفتم یا سال هشتم کارش است، سعی کردیم طلبه‌هایی را در همین راستا تربیت کنیم که الحمدلله موفق هم بودیم. سفرهای متعدد داخلی و خارجی هم برای بحث‌هایی که نظام هم نیاز دارد، داشتیم. دو سه سفر به واتیکان راجع به مسائل فقه هسته‌ای و بحث‌های افراط‌گرایی داشتم. مسئولیت بعضی از همایش‌ها را نیز داشتم. در سال 94 همایشی داشتیم، راجع به فقه هسته‌ای با تاکید بر اینکه ما از نظر فقه نمی‌توانیم تولید یک سلاح کشتار جمعی داشته باشیم. چون در خارج مطرح کرده بودند که اولاً نظر رهبر انقلاب ایران است، نه فقها، به علاوه ایشان هم براساس حکم حکومتی این حرف را زده، فتوا نیست و اگر مصلحت باشد زیر پا می‌گذارند. ما این کنفرانس را تشکیل دادیم، بازتاب جهانی‌اش هم بسیار بود. حتی آقای ظریف وقتی می‌خواست برود برای مذاکره، مقاله‌ای خواست، من هم دادم که نظرات از شیخ طوسی به این طرف، فقهمان این است و لذا اگر دقت کرده باشید آقای باراک اوباما در سازمان ملل تعبیر فتوا کرد، گفت که این که رهبر ایران گفته است فتواست. و اینها فتوا را دیگر عوض نمی‌کنند، چون نمی‌توانند عوض کنند.
مباحث فقه هنر را هم داشتیم. به نظر من یکی از معضلات حکومت که هنوز هم رفتار کجدار و مریز با آن دارد، بحث فقه و هنر است. چون یک پدیده‌ای نیست که بگوییم نمی‌خواهیم، از آن طرف هم هنر حلال داریم و هنر حرام داریم اما مرزش مشخص ندارد. بحث فقه و قانون را هم داشتیم. کارهای دیگری هم بنده در کنار این کارها داشتم مثل رئیس اندیشکده فقه و حقوق مرکز الگوی اسلامی ایران، مسئولیت انجمن فقه و حقوق حوزه، مسئولیت کرسی‌های علوم نقلی‌، کرسی نظریه‌پردازی نقل و نوآوری، که به هر حال هر کدام از آنها یک نوع کار هست در راستای حکومت است.
در اینجا یک نکته را هم اضافه کنم و آن این که بعضی‌ها اهتمام یک شخص به مسائل حکومت را در این می‌بینند که مستقیماً وارد کار شود. یعنی در واقع اینها مبارز را یک تک تیرانداز می‌دانند که جلو تیراندازی می‌کند، اما کسی که پشت صحنه کار می‌کند، نقشه می‌کشد، سلاح تولید می‌کند و راهنمایی می‌کند، جزو کار به حساب نمی‌آید. ما باید ببینیم از حوزه انتظار تک‌تیراندازی داریم، یا عمده کارش این باشد که ببیند چه حفره‌هایی وجود دارد و آن حفره‌های تئوریک را پر کند و نظام را از این جهت چاق و اشباه کند. اگر دومی را بپذیریم که عاقلانه است، حوزه در این زمینه خیلی کار کرده است. حالا بگذریم از اینکه تک تیرانداز هم به نظام زیاد داده است. این مسئولینی که الان در راس کار هستند که هر کدام اگر نبودند جزو متفکران حوزه بودند، یا کسانی که شهید شدند، کسانی که به هر صورت آنها را در صحنه نداریم، اینها همه بچه‌های حوزه بودند که حوزه اینها را به نظام هدیه کرد.
*اشاره فرمودید که معتقد نیستید آنچه که می‌بایست باشد الان اتفاق افتاده باشد، چه کاستی‌هایی را در این زمینه می‌بینید که حوزه بتواند یک نظام دینی را کامل پشتیبانی بکند؟.
به نظر من چند کار باید صورت بگیرد. اول این که مسائلی که حکومت نیاز دارد، ادبیات درس خارج پیدا بکند. مثلاً بنده قصدم این است که ان شاء‌الله سال آینده یک روز هفته را اختصاص به بحث فقه سیاسی براساس نامه امام علی(ع) به مالک اشتر بدهم. احساس می‌کنم که این برای یک پژوهش خیلی خوب است، اما برای درس خارج خوب نیست. چرا؟ چون ادبیات تولید شده ندارد. شاید بعضی‌ها که درس خارج را نمی‌شناسند، یک چیزهایی بگویند، اما در روال درس خارج، طلبه باید شب یک متن برای مطالعه داشته باشد، آن هم در سبک و سیاق درس خارج، در وزان مکاسب، در کنار جواهر الکلام و ریاض، نه یکی دو تا مقاله. یعنی این پژوهش‌هایی که اشاره کردم، باید یک جور بن‌مایه درس‌های خارج بشود.

راهکارش را در چه می‌بینید؟

این است که یک عده‌ای عهده‌دار بشوند و سطح این مباحث را در قالب فقه فنی بالا بیاورند. البته این شاید بیست سال طول بکشد اما برای کسی که دو دهه بعد می‌خواهد درس خارج بگذارد، راحت می‌شود. الان اگر شما بخواهید کتاب القضاء را درس بگذارید، متن تولید شده دارید، صاحب جواهر، شیخ انصاری، آقای خویی دارند، فقط در اینجا هنر استاد باید این باشد که اینها را به روز تبدیل کند و مسائلی که در دنیای امروز مطرح است را در کتاب القضاء بیاورد. حتی با قوانین مصوب جمهوری اسلامی یا در یک مرتبه بهتری با قوانین دنیا مقایسه بکند. اما در جاهایی که ادبیات تولید شده ندارد، باید یک عده در همان سطح متنی را همسان با جواهر ایجاد کنند که درس خارج شکل بگیرد.
راهکار دوم این است که ترس ورود به این صحنه‌ها ریخته بشود. گرچه اگر آن اولی به منصه ظهور برسد، این ترس هم ریخته می‌شود. الآن اگر به بعضی‌‌ها بگوییم بحث خیارات را درس بگو، چون متن وجود دارد، به راحتی قبول می‌کند اما اگر بگوییم راجع به دموکراسی درس خارج بگذار و یا ماهیت ضمان دولت را بحث فقهی فنی بکن، یک مقدار ترس دارد. این ترس باید ریخته بشود. یک عده باید باشند پر جرات و شجاع و ورود پیدا کنند. البته دستشان از نظر فنی پر باشد، چون این‌طور جاها اگر بحث‌کننده متوجه نباشد، سر از یک فقه پوپولیستی یا ژورنالیستی درمی‌آورد، دیگر فقه نیست، شعار است. اما یک کسی که مبانی و اصول دستش باشد، استاد مسلّم و مسلط حوزه باشد، مخصوصاً اصول فقه را در دستش داشته باشد و جراتش را هم داشته باشد، می‌تواند بحث فنی فقهی ارائه دهد.
نکته سومی که من یک کاستی فرض می‌کنم و باید برطرف بشود، این است که این‌طور بحث‌ها ارزش‌انگاری بشود. الآن اگر به کسی بگویند موضوع درس شما چیست و مثلا بگوید فقه سیاسی براساس نامه مالک اشتر، ممکن است بعضی‌ها لبشان را به یک حالتی بکنند و بگویند آخر این هم شده درس خارج؟!. اما اگر بگوید طهارات، هیچ مشکلی ندارد. درحالی که این باید واقعاً ارزش‌انگاری بشود، نه اینکه ارزش ندارد، دارد ولی مغفول است.
نکته دیگر این که باید گفتمان و فرهنگ پذیرش این جور بحث‌ها پیدا بشود که البته در حوزه مخصوصاً در نیروهای جوانتر وجود دارد، اما اگر این گفتمان به کسانی که ایستاده بر قله حوزه هستند و در آن بالاها نظارت می‌کنند کشیده بشود، به نظر من بخشی از کاستی‌ها برطرف می‌شود.
یک مشکل در این زمینه این است که گاهی وقت‌ها برخی مباحث به عنوان مباحث جدید مطرح می‌شود ولی درونش بحث جدید نیست. مثلاً فرض کنید من در یک پایان‌نامه استاد راهنما بودم یا ارزیاب، دیدم این بنده خدا گفته که در سینما خانم باید دستش را تا مچ دست بپوشاند، صورتش هم تا مقداری که در وضو شستشو می‌دهد بپوشاند. گفتم یک خانم به قصابی هم می‌رود یا نانوایی هم که می‌رود نان بخرد باید این احکام را رعایت کند، شما باید ببینید سینما چه مساله خاصی دارد، موضوع شناسی کنید، چون بخشی از موضوع‌شناسی‌ها جزو فقه است. واقعاً باید فقه سینما باشد که وقتی می‌آید بیرون احساس کنیم فقه سینماست. یا کسی فقه رسانه کار می‌کند، بگوید در رسانه نباید غیبت، دروغ و تهمت باشد و یا نباید راست ناقص بگوید که از دروغ بدتر است. خب اینکه فقه رسانه نمی‌خواهد، هر جای دیگر هم نباید این طور باشد. در فقه رسانه باید دید رسانه چه مسائلی دارد، ممکن است بگوییم یک تبلیغی که فلان مغازه می‌کند حلال است، اما همین تبلیغ را رسانه بکند حرام است. رسانه باید ببیند آیا این تبلیغاتش مثلاً به مصرف‌گرایی می‌رسد یا نه؟ به تکاثر می‌انجامد یا نه؟ ارزش‌های دینی را زیر سوال می‌برد یا نه؟ ممکن است خیلی از اینها در جای دیگر مشکل فقهی نداشته باشد، ولی در رسانه داشته باشد.
یک کاستی دیگر این است که بعضی از ما مثلاً وارد بحث مالکیت فکری می‌شویم و نهایتاً یک نظراتی هم می‌دهیم اما وقتی بحث این شخصیت یا فقیه را می‌گذاریم در اختیار کسی که یک عمری رشته تخصصیش مالکیت فکری بوده، اصلاً به ورود و خروج، تعریف و دسته بندی این آقا، ایراد دارد. الان این پدیده خیلی رخ داده است. بنده اگر می‌خواهم راجع به مثلاً مالکیت فکری بحث فقهی بکنم، آن هم در سطح جواهر و درس خارج، باید یک لجنه‌ای از عده‌ای که تمحضشان در این مساله است، باشد و روی آن موضوع نظر بدهند. من روی تمحض تاکید می‌کنم، چون تمحض بعد از تخصص است، ممکن است کسی در یک رشته تخصص داشته باشد، اما یک بخشی از آن رشته را متمحض باشد. لازم نیست ده نفر، بیست نفر جمع کند، حداقل دو سه نفر دقیقاً مساله را ببیند که اصلاً مالکیت فکری که می‌گویند، یعنی چه؟ آیا یعنی مالکیت کاغذ و کتاب؟ یا مالکیت آن هنر؟ اگر این باشد هنر که پیش من است؟ لذا می‌بینید آقا از مالکیت فکری شروع می‌کند، اما چون تخصص ندارد، به مالکیت معنوی می‌رسد. چون فقیه هست اما موضوع شناس نیست، بلکه یک چیز فراتر از موضوع باید معنا و ساختار بحث را بشناسد. اختلافات جهانی را بداند. اگر یک کشور قبول دارد و یک کشور قبول ندارد، نزاع در کجا است، لفظی است یا معنوی؟. بعضی می‌خواهند با یک مطالعه ساده اظهار نظر کنند. من فکر می‌کنم یک بخشی از مشکلاتی که الان حکومت درگیر است، همین است. چرا مسائل بانک ما حل نشده است؟ مگر نه این که شورای محترم نگهبان قوانین موجود را تصویب کرده؟. بله قوانین هست اما در کنارش صدها اگر و مگر هست، نقدهایی وجود دارد. اگر این لجنه تشکیل می‌شد، از آن طرف هم فقیهانی بودند که این بحث‌ها را می‌دیدند، به نتایج خوبی می‌رسیدیم و وقتی هم می‌شد قانون، دیگر کسی حرف نمی‌زد. ممکن است در فتوا اختلافات باشد اما اینها باید در قم حل بشود، نباید به تهران و به قانون کشیده بشود. مردم را نباید سرگردان کرد.

گاهی یک اشکال به پژوهش‌های حوزوی وارد می‌شود و آن این که تک‌نگاری یا جزایر جدا از هم هستند و نظام سازی در آن نیست. آیا جنابعالی این اشکال را وارد می‌دانید؟

این مساله که ما وقتی مسائل را به طور اتمیک و سلولی استنباط می‌کنیم، باید نظام‌وار هم ببینیم، یا اگر تک‌نگاره‌هایی شده باید تجمیع بشود و از درونش نظام‌هایی بیرون بیاید، محل بحث است. بعضی‌ها معتقدند همان استنباط اتمیک کفایت می‌کند. درحالی که برخی معتقدند ما به دو استنباط نیاز داریم. بلکه من در یک جایی گفتم سه استنباط نیاز داریم. استنباط اتمیک، استنباط خرده نظام‌ها و استنباط کلان کلان نظام‌ها که توضیحاتش را در جاهای مختلف دادم. به نظر من در حدّ استنباط و ارائه راه حل بله، این کار باید صورت بگیرد، اشکال وارد است، من می‌پذیرم. اما نمی‌گویم تاکنون در حوزه کلاً نشده، شاید خیلی جاها کنار هم آمده است. خودِ ما در «فقه و هنر»، نظرات را تجمیع کردیم. یا در همان فقه هسته‌ای، از حالت جدایی در آوردیم، اما همه جا این کار نشده است. می‌توانست صورت بگیرد. ولی ما باید ببینیم رسالت حوزه چیست؟ برخی می‌گویند حوزه باید راه بیفتد و برود خودش پیاده بکند، یعنی برود درون بانک، درون ارگان‌های سیاسی و عملاً پیاده کند اما به نظرم این انتظار صحیحی از حوزه نیست.

ده‌ها عنوان درس در حوزه وجود دارد که دقیقاً همان مسائلی است که حکومت و جامعه به آن نیاز دارد
حوزه فقط فیضیه و‌دار الشفا نیست، ده‌ها نهادهای علمی، پژوهشکده یا مراکزی شبیه اینها، نهادهای حوزوی هستند
به نظر من حوزه چه در درس‌هایش، چه در پژوهش‌هایش، چه در حواشی کار، مثل تشکیل همایش‌ها، کنفرانس‌ها، بحث و گفتگوها، خیلی کار کرده و سعی هم کرده مسائل نظام را مورد نظر قرار بدهد
من نمی‌گویم ما بحران تولید نظریه نداریم، اما بحران عمیق‌تر این است که مصرف درست نظریه‌های تولید شده نداریم
اگر حجاب معاصرت از بین برود دیگر یک جاهلی نمی‌آید بگوید که حوزه چه کار کرده است یا حوزه شده مرکز تولید رساله عملیه!!

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مطرح کرد

قیام عاشورا در مقابل جریان انحرافی سقیفه رخ داد/ ضرورت نگاه آسیب شناسانه به عملکردها در دهه پنجم انقلاب 

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، گفت : عاشورا مختص زمان و مکان خاص نیست، بلکه جریانی جامع، جاودان و جهانی است که در مقابل جریان انحرافی سقیفه راه‌اندازی شد.

آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار سرو ابرکوه، در خصوص تبیین رابطه قیام عاشورا در عصر حاضر اظهار کرد : واقعه عاشورا یک دانشگاه مملو از انواع درس‌ها در حوزه‌های مختلف است، که همه باید آن را بیاموزیم.

عاشورا؛ جریانی جامع، جاودان و جهانی است
آیت‌الله علیدوست گفت : این واقعه اگرچه در بیش از هزار و 400 سال پیش رخ‌داده است، ولی مختص آن زمان و مکان خاص نیست. بلکه عاشورا جریانی جامع، جاودان و جهانی است که بزرگداشت و نگهداشت آن، یک تکلیف شرعی و انسانی است.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بیان کرد : قیام عاشورا حرکتی سیاسی، مذهبی، انسانی و مظلومانه مقابل ستم است، که در مقابل جریان انحرافی رخ داد که پس از پیامبر (ص) در سقیفه به وجود آمده بود.

قیام عاشورا در مقابل جریان انحرافی سقیفه رخ داد
وی افزود : زمانی که جریان امامت الهی مبتلا به کودتا شد و جای خود را به حکومت قبیله‌ای داد. زمانی که جریان غیر شایسته‌سالاری از سقیفه شروع شد و افراد ناشایست اوج گرفتند، امام حسین (ع) احساس کرد اگر در مقابل این انحراف، قیام نکند اسلام در خطر است، لذا دانشگاه عاشورا را راه‌اندازی کرد.

علیدوست در بخشی از صحبت‌های خود عنوان کرد : در سال 57 نیز حرکتی مردمی در ایران رخ داد که از همان ابتدا مورد هجمه توطئه‌های دشمنان خارجی و انحرافات و ریزش‌های داخلی (از قبیل حزب گرایی و گروه‌گرایی، اختلاف‌نظرها و...) قرار گرفت.

ضرورت نگاه آسیب شناسانه و نقادانه به عملکردها در دهه پنجم انقلاب
استاد حوزه علمیه، اذعان کرد : در ده سال اخیر با پدیده‌ای به نام دنیاطلبی مواجه شدیم که در قالب اختلاس، رانت‌خواری و... بروز کرد. این جریانات که در صدر اسلام نیز در شکل و گونه‌ای دیگر رخ‌داده است، همیشه در حال وقوع بوده و نباید نادیده گرفته شود.

وی با تأکید بر اینکه تاریخ همیشه تکرار شدنی است، تصریح کرد : در دهه پنجم وقوع انقلاب اسلامی که در آستانه شروع آن هستیم، باید نگاه آسیب شناسانه و نقادانه به عملکردها داشته باشیم که جواب می‌دهد و از تکرار اشتباهات دیگر جلوگیری می‌کند. نقد به افراد و اشخاصی که نباشند یا در قید حیات نیستند تأثیری ندارد.

بیشترین آسیب از داخل متوجه نظام و انقلاب است
علیدوست تأکید کرد : کشور و نظام ما همیشه مورد هجوم دسیسه‌های دشمنان بوده و هست، ولی بیشترین آسیب از داخل متوجه ما است. چراکه برای شکستن نظام و انقلاب لازم نیست فقط افراد از خارج دست‌به‌کار شوند.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه، ضمن اشاره به نمونه مذاکرات انتخابات ریاست جمهوری گفت : زمانی که کاندیداها در رسانه ملی تلویزیون در چشم میلیون‌ها انسان، به‌جای بیان برنامه‌های هدفمند و وعده‌های منطقی، یکدیگر را تخریب می‌کند، علاوه بر اینکه موجبات بدبینی مردم را فراهم می‌کنند، باعث تخریب نظام نیز می‌شوند.

نباید اشتباهات غربی‌ها را تکرار کنیم
وی به‌عنوان کارشناس مذهبی مطرح کرد : چنین مواردی اصلاً اسلامی و عقلانی نیست، چرا باید هر کار اشتباه غربی‌ها، در کشور ما تکرار شود.

استاد حوزه علمیه در پایان خاطرنشان کرد : لذا در این‌گونه موارد دست رسانه‌های معاند و شبکه‌های بی‌بی‌سی و من و تو در میان نیست، چون برخی از داخل در حال تخریب انقلاب هستند.

۱,۱۲۶ بازدید