ضرورت گفتمانسازی مفاهیم بیانیه گام دوم
- در تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۹۸
- ساعت ۱۸:۱۹
- پرینت مطلب
خلاصه خبر :
مصاحبه هفته نامه افق حوزه پیرامون بیانیه گام دومگفتوگو با رئیس اندیشکده فقه و حقوق اسلامی مرکز الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت
آیتالله ابوالقاسم علیدوست رئیس اندیشکده فقه و حقوق اسلامی مرکز الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در گفتوگو با هفتهنامه افق حوزه به بررسی مبانی فقهی و حقوقی بیانیه گام دوم انقلاب پرداخته است که در ادامه میآید.
ضرورت گفتمانسازی مفاهیم بیانیه گام دوم
بیانیه گام دوم نیاز چندانی به کاوش در خصوص مبانی فقهی و حقوقی ندارد. بلکه لازم است همتی همگانی صورت بگیرد که محتوای این بیانیه تبدیل به یک گفتمان در جامعه شود و در مرحله این گفتمان یا هنجار تبدیل به یک مطالبه ملی شود. بطوریکه اگر کسی نسبت به اجرای این بیانیه کوتاهی یا تخلفی کرد، احساس کند که باید پاسخگوی وجدان خود در عرصه مطالبات ملی باشد. مرحله سوم عزم جدی در اجرای این بیانیه است که این عزم از رأس تا قدم به وجود بیاید و تمام کسانی که قدرتی و ظرفیتی دارند عزم پیدا کنند تا مفاد این بیانیه را اجرا کنند. در غیر اینصورت این بیانیه حتی اگر تبدیل به قانون و سند بشود، چنانچه به گفتمان تبدیل نشود به تاریخ خواهد پیوست. و یا چنانچه بیانیه تبدیل به گفتمان بشود، اما مطالبه جدی در پی نداشته باشد، احساس تکلیف کافی برای اجرای آن به وجود نمیآید. همچنین اگر مطالبه مردمی به وجود بیاید ولی کارگزاران عزم لازم برای اجرای آن را نداشته باشند نیز روی زمین میماند.
حلقه مفقوده اجرایی شدن اسناد بالادستی کشور
از آنجایی که بنده در مرکز الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت حضور دارم و سند نویسی میکنم، نه از روی حدس بلکه از روی حس به شما عرض میکنم در اجرای قوانین یک حلقه مفقوده داریم. ما اسناد و قوانین خوبی در کشور داریم، اما در صحنه عمل میبینیم به خوبی پیادهسازی نمیشوند و این معضل، اختصاصی به یک یا دو سند ندارد و برای این آسیبشناسی نیاز به یک کار تخصصی داریم.
بنده بعد از انتشار این بیانیه در جلسه درس این نقیصه را انعکاس دادم و گمان نمیکردم در رسانهها تا این اندازه سخن من بد منعکس شود؛ البته شاید تعبیر بنده دقیق نبود اما منظورم این بود که این بیانیه نیاز به مسائلی برای اجرا دارد و نیازی به همایش و نشست ندارد بلکه این بیانیه نیاز به عزم استوار دارد.
مبانی فقهی و حقوقی بیانیه گام دوم انقلاب
الف- گزاره های هستی شناسانه (بیان هستها)
بخشی از بیانیه حاوی مطالبی است که نام آنها را بیان هستها میگذارم. بخشی از بیانیه که شامل بیان هستهای انقلاب است، مبانی ندارد و مبانی آن مشاهدات خارجی ماست. یعنی وقتی مقام معظم رهبری میفرمایند: «آغاز انقلاب از نقطه صفر»، «تقابل دوجانبه جدید اسلام و استکبار»، «مدیریت جهادی و اعتقاد به اصل ما میتوانیم»، «برکات بزرگ انقلاب اسلامی»، «ثبات و امنیت و تمامیت ارضی ایران»، «به اوج رساندن مشارکت مردمی»، «ارتقای شگفتآور بینش سیاسی»،«ایستادگی روز افزون در برابر قلدران»، «اقتدار انقلاب و تغییر چالشها و شکست مستکبرین» و ... این مفاهیم در مقام بیان هستها هستند که نیاز به کار میدانی دارند تا مسائل در بیرون دیده شوند که آیا اینطور هست یا خیر؟!. بنابراین در این موارد بحث مبانی حقوقی و امثال آن مطرح نمیشود.
ب- گزاره های هنجارشناسانه (توصیهها)
آنچه که با موضوع بحث ما یعنی مبانی فقهی و حقوقی بیانیه گام دوم انقلاب مرتبط میشود مطالبی است که ایشان تحت عنوان توصیهها بیان میکنند که هفت توصیه را بهعنوان گزارههای هنجاری و نه هستیشناسانه مطرح میکنند.
هیچ یک از این هفت توصیه گزارهای نیست که مذهبی صرف باشد. بلکه گزارههایی است که عقل و خرد همه انسانها آنها را درک میکند و مذهب تشیع یا اسلام آنها را قبول دارد. البته اسلام فقط به امضای این موارد اکتفا نکرده است. در این صورت شخصی که به اسلام یا تشیع معتقد نیست و به این هفت توصیه نگاه کند، آنها را انکار نخواهد کرد. چرا که این توصیهها قبل از اینکه اسلامی باشد، انسانی است.
1. توصیه به علم و پژوهش
اولین توصیه مقام معظم رهبری در این بیانیه توصیه به علم و پژوهش است و میفرمایند: ما راهی را آغاز کردهایم و باید از قلههای دانش جهانی عقب نمانیم. این توصیه شامل آموزش، تحصیل، پژوهش در علوم انسانی و علوم تجربی و ... است. آیات و روایاتی که در بحث کمال بودن دانش و یا واجب بودن دانش داریم در سند، این توصیه وجود دارد. به اعتقاد بنده دست گذاشتن روی یک روایت یا چند آیه این توهم را به وجود میآورد که تنها همین موارد وجود دارد و اینگونه عمل کردن نه تنها اثر مثبتی ندارد بلکه ممکن است اثر معکوس هم داشته باشد. تمام روایات و آیات بر این مطلب تأکید میکنند.
ما مکلف به کسب دانش هستیم چرا که « طَلَبُ اَلْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ»، منیةالمرید/ 1 / 379.
2. توصیه به معنویت و اخلاق
توصیه دوم رهبر معظم انقلاب نسبت به معنویت و اخلاق است. علی القاعده ایشان با بیان این دو تعبیر، قصد ندارند عطف تفسیری بیاورند. بنابراین مرادشان از معنویت یک پدیده است و مرادشان از اخلاق نیز پدیدهای دیگر است. جالب این است که ایشان در خط بعدی بیانیه این مطلب را باز میکنند که مرادشان از معنویت برجسته کردن ارزشهای معنوی از قبیل اخلاص، ایثار، توکل، ایمان و ... در جامعه است. و تأکیدشان بر جامعه به این معناست که نباید از برجسته کردن ارزشها یک تکلیف فردی را اراده کنیم. بلکه یک تکلیف اجتماعی است و قهراً پای حاکمیت هم به این مسئله باز میشود و حاکمیت موظف میشود تا ارزشهای معنوی را در حد معقول برجسته کند.
ایشان در ادامه میفرمایند:
»و اخلاق به معنی رعایت فضیلتهایی چون خیرخواهی، گذشت، کمک به نیازمند، راستگویی، شجاعت، تواضع، اعتمادبهنفس و دیگر خلقیّات نیکو است. معنویّت و اخلاق، جهتدهندهی همهی حرکتها و فعّالیّتهای فردی و اجتماعی و نیاز اصلی جامعه است؛ بودن آنها، محیط زندگی را حتّی با کمبودهای مادّی، بهشت میسازد و نبودن آن حتّی با برخورداری مادّی، جهنّم میآفریند«.
اگر اخلاق را به صرف هستهای نفسانی معنی نکنیم و بگوییم مراد از اخلاق کسب فضیلتهاست، تکلیفبردار خواهد بود.
یکی از مباحث مهم این فراز از بیانیه که میتواند محل بحث قرار گیرد این است که اصولاً اخلاق تکلیفبردار است یا خیر و رابطه اخلاق با فقه چیست؟
برخی میخواهند بگویند جنس اخلاق از گزارههای هستیشناسانه است و جنس فقه
هنجارشناسانه است و دانشی که هنجارشناسانه است و تکلیف به او تعلق نمیگیرد، نمیتواند در باب اخلاق بحث کند. اما این مطلب جای بحث دارد. زمانی که اخلاق را به "رعایت" معنی کنیم بدل به فعل میشود و در این بیانیه، اخلاق به رعایت فضیلتها تفسیر شده است. برجسته کردن ارزشهای معنوی و رعایت فضیلتها هم تکلیف فردی است و هم برای کسانی که شخصیت و قدرت اجتماعی دارند و کاری از آنها بر میآید بدل به تکلیف جمعی میشود و پای کارگزاران نظام به این بحث کشیده میشود.
خوب است در این جهت کار کنیم که اسلام چقدر در برجسته کردن ارزشها تأکید دارد. به عبارت دیگر، اسلام بر دو قضیه"برجسته کردن ارزشها و طرد ضد ارزشها" تأکید دارد و میفرماید: « إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ » و قصد دارد تقوی را به عنوان یک ارزش برجسته کند.
از سوی دیگر میفرماید: «منْ اَتَی غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِهِ، نهجالبلاغه، حکمت۲۲۸ » هر کس در مقابل ثروتمند به خاطر ثروتش تواضع کند، دو سوم دینش از بین برود.
و یا امام رضا میفرمایند:» مَن لَقِیَ فَقیراً مُسلِماً، َفسَلَّمَ علیه خلِافَ سَلامهِ عَلی الأغنیاءِ، لَقِیَ اللهَ عز و جلّ یَومَ القیامَهِ وَ هُوَ عَلَیهِ غَضبانُ؛ عیون اخبار الرضا علیهالسلام، ج 2، ص 57 » هر کس مسلمان تهیدستی را دیدار کند و به او سلام دهد، ولی متفاوت با سلامی که به ثروتمندان میدهد، روز قیامت، خداوند را دیدار میکند، در حالی که خدا بر او خشمگین است.
اینجا باید پای امام رضا را بوسید که آقا برخی به فقیر حتی سلام هم نمیکنند، تا چه رسد به اینکه در سلام بین فقیر و غنی تفاوت قائل بشوند. ... آیا میتوانیم در این نوع روایات فقهی فتوا بدهیم؟ حالا یک نفر به فردی غنی برخورد میکند و دلش خواست سلام خوبی به او بکند، همان شخص به فقیری میرسد و یا به او سلام نمیکند و یا سلام ضعیفی میکند، آیا کار حرامی انجام داده است؟ بحث بر سر این است که هدف این نوع احادیث جهتدهی به جامعه است تا هیچ زمانی بر جامعه اسلامی نگذرد که ارزشهای معنوی کمرنگ بشود و ضد ارزشها حاکم بشود و بر اساس این روایات وظیفه کارگزاران نظام دشوار میشود.
بنده در مصاحبهها و همایشها عرض کردهام که لازم است یک توضیحالمسائل برای مردم و توضیحالمسائل دیگری برای حاکمیت بنویسیم. ممکن است احکام مسائل این دو توضیحالمسائل متفاوت باشد. یا اینکه مسائلی در یکی از این دو توضیحالمسائل وجود داشته باشد که در دیگری نباشد و بالعکس. برجسته کردن ارزشهای معنوی و رعایت فضیلتها در تراث ما بسیار وارد شده است و طبیعی است که روی حساب و کتاب خاصی است.
3.توصیههای اقتصادی
بحث دیگری که رهبر معظم انقلاب در قسمت توصیهها مطرح میکنند، مسئله اقتصاد است. شما میدانید که در اسلام به علم اقتصاد معتقد نیستیم، البته برخی این مطلب را نمیپسندند، ولی این یک اعتقاد است. در اسلام راجع به عرضه و تقاضا و سقوط و رشد ارزش پولی مطلبی وجود ندارد، اما قطعاً مذهب اقتصادی در اسلام وجود دارد. یعنی در برابر اقتصاد فردمحور و آزاد کاپیتالیسم و اقتصاد متمرکز و دولتی سوسیالیزم، اقتصاد اسلامی وجود دارد و قابل انکار نیست.
جالب اینجاست که برخی میخواهند بگویند علم اقتصاد اسلامی داریم و از سوی دیگر برخی حتی مذهب اقتصاد اسلامی را هم قبول ندارند.
مذهب اقتصادی اسلام
ما با استفاده از تراث اسلامی به این نتیجه میرسیم که در اسلام مذهب اقتصادی خاصی وجود دارد. در اسلام هم به اقتصاد فردی احترام گذاشته میشود و گفته میشود « اَلنَّاسَ مُسَلَّطُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ.، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهمالسلام , جلد 2 , صفحه 272 » و از سوی دیگر این طور هم نیست که اسلام اقتصاد را به طور کامل آزاد بداند. در سوره حشر میفرماید: اموال نباید تنها در دست اغنیا در گردش باشد.« مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ؛ حشر آیه 7». شما به این نگاه اضافه کنید هزاران حدیث و روایتی را که در اختیار داریم. لذا اگر مقام معظم رهبری توصیه خودشان را با این جمله آغاز میکنند که «اقتصاد یک نقطه کلیدی تعیین کننده است»، باز این هم یک خبر است. اما در ادامه مشکلاتی را میشمارند و میفرمایند:« راه حل، سیاستهای اقتصاد مقاومتی است». در کشور راجع به این سیاستها بحث و گفتگوی بسیاری صورت گرفته است و نیاز به ورود ما به این بحث نیست. شکی نیست که تمام آنچه که در تراث اسلامی راجع به استقلال اقتصادی، سلامت اقتصادی یا مذهب اقتصادی در اختیار داریم به عنوان پشتوانه سوم رهبری شمرده میشود.
4. توصیه به عدالت و مبارزه با فساد
بحث بعدی در بیانیه که بنده از آن بعنوان شاه بیت این هفت توصیه یاد میکنم، بحث عدالت و مبارزه با فساد است. بنده در مقالهای با عنوان: « عدالت به مثابه رویكرد در فهم احكام» به این مسئله پرداختهام .
واقع امر این است که ما با مقوله عدالت، هم در اجرا و هم در فقه به صورت کجدار و مریض رفتار کردهایم. هنوز هم وقتی برای برخی از قانون عدل و انصاف صحبت میکنیم، تعجب میکنند و حتی برخی صریحاً گفتهاند: که عدالت را در تکوین داریم، مانند اینکه خداوند ما را به عدالت دعوت کرده است و در قرآن کریم میفرماید :« إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ، نحل 90 » اما اینطور نیست که شریعت یک شریعت عادله باشد.!
به نظر بنده رفتارهای کجدار و مریض ما با این مقوله باعث میشود این نوع تفکرات در حوزه وجود داشته باشد و چنین حرفهایی زده شود. در حالی که در جای جای تراث اسلامی بحث عدالت را نه فقط در تکوین و نه فقط به عنوان دستور الهی به بنده و شما، بلکه به این صورت است که خود خداوند نیز هیچ دستوری خارج از عدالت صادر نمیکند و در جای جای فقه ما این مطالب وجود دارد. یعنی وقتی گفته میشود خداوند ظلم نمیکند آیا فقط در تکوین است یا در تشریع هم ظلم نمیکند؟ اینکه خداوند ظلم نمیکند غیر از این است که عادل است؟ اینکه بگوییم خداوند ظلم نمیکند، اما عدل هم نیست، پس این وسط چه چیزی وجود دارد؟ « إِنَ اللَّهَ لاَ يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ، نساء 40» تعابیر این چنینی به چه معنی است؟!
البته در این قسمت رهبر معظم انقلاب عدالت را در کنار مبارزه با فساد مطرح میکنند. یعنی در جامعه اسلامی باید به جایی برسیم که فساد هزینه داشته باشد. کارگزار نظام شدن هم هزینه داشته باشد. ما نمیتوانیم از احوال دیگران تفتیش کنیم اما از نامه امیرالمؤمنین به جناب مالک اشتر استفاده میشود که در مورد کارگزاران نباید بر اصل صحت و حسن ظن رفتار کنیم. بلکه امام خطاب به مالک اشتر میفرمایند:
»پس در کارهايشان – کارهای کارگزاران - تفقدکن و کاوش نماي و جاسوساني از مردم راستگوي و وفادار به خود بر آنان بگمار.
زيرا مراقبت نهاني تو در کارهايشان آنان را به رعايت امانت و مدارا در حق رعيت وا ميدارد.و بنگر تا ياران و کارگزارانت تو را به خيانت نيالايند.هر گاه يکي از ايشاندستبه خيانت گشود و اخبار جاسوسان در نزد تو به خيانت او گرد آمد و همه بدانگواهي دادند، همين خبرها تو را بس بود.بايد به سبب خيانتي که کرده تنش را به تنبيه بيازاري و از کاري که کرده است، بازخواست نمايي.سپس، خوار و ذليلشسازي و مهر خيانتبر او زني و ننگ تهمت را بر گردنش آويزي«.
حضرت میتوانستند بگویند: در مرکز حکومت باقی بمان و اگر فسادی به تو گزارش شد حرکت کن. اما حضرت میفرمایند: جاسوسانی را بفرست. یا امام نامه دیگری برای عثمان بن حنیف، استاندار بصره مینویسد و او را بسیار عتاب میکند:
یا امام در نامه دیگری برای عثمان بن حنیف، استاندار بصره مینویسد:
»أمَّا بَعدُ، يابنَ حُنَيفٍ، فَقَدْ بلَغَنِي أنَّ رَجُلًا من فِتيَةِ أهْلِ البَصْرَةِ دَعاكَ إلى مأْدُبَة، فأسْرَعْتَ إليْها، تُسْتَطَابُ لكَ الألوَانُ، وتُنْقَلُ إليْكَ الجِفْانُ، وما ظَنَنْتُ أنَّك تُجِيبُ إلى طَعامِ قَوْمٍ عائِلُهم مَجْفُوٌ، وغَنِيُّهُم مَدْعُو»؛ نهج البلاغه، (صلی الله علیه و آله و سلم) 416، ک 45. «
ای پسر حنیف! برایم خبر آوردهاند که ثروتمندی از اهل بصره تو را مهمان کرده است، تو نیز شتابان پذیرفتی. سفرهای رنگین و پربار. افسوس، گمان نمیکردم که تو کسی باشی که بر سفرهای حاضر شوی که جای فقیران بر سر آن خالیست و توانگران اطرافش را گرفتهاند و پر کردهاند.
لذا میبینید که بندبند نامه حضرت امیر علیه السلام خطاب به جناب مالک اشتر و دیگر کارگزاران در مورد عدالت و مبارزه با فساد است.
بنده این مطلب را در تلویزیون هم مطرح کردهام که حضرت در بحث عدالت تا جایی میرود که در کنار اخوت دینی، برابری انسانی را مطرح میکنند و میفرمایند:
»وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ، وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ. «
مهربانى به رعيت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ايشان را شعار دل خود ساز. چونان حيوانى درنده مباش كه خوردنشان را غنيمت شمارى، زيرا آنان دو گروهند يا همكيشان تو هستند يا همانندان تو در آفرينش.
5. مسئله استقلال و آزادی
مبحث بعدی در بیانیه گام دوم مسئله استقلال و آزادی است که ممکن بود به صورت دو مقوله جدا از هم مطرح بشوند، اما چون منظور از آزادی، آزادی ملت از نهادهای قدرت جهانی است، قهراً مطلب آزادی به همان استقلال برمیگردد.
در جوامع روائی ما روایات فراوانی راجع به استقلال وجود دارد که حتی در پوشیدن لباس وارد شده است. روایات در باب حرمت تشبه به کفار، صرفاً برای مقوله استقلال وارد شده است. یعنی حتی در لباس هم مستقل باشید.
یا در بحث زراعت، حضرت امیر (ع) میفرمایند: « مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ اِفْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اَللَّهُ ، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , جلد 100 , صفحه 65.» کسی که آب و خاک داشته باشد و در عین حال فقیر زندگی کند، خداوند او را از رحمتش دور میکند.
6. مسئله عزت ملی
مبحث بعدی در بیانیه گام دوم، بحث عزت ملی، روابط خارجی و مرزبندی با دشمن است. رهبر معظم انقلاب در بحث روابط خارجی مبحثی تحت عنوان حکمت، عزّت و مصلحت را مطرح کرده بودند. البته گاهی ممکن است عزّت و حکمت را به مصلحت برگردانیم و بگوییم عزّت و حکمت از نمادهای مصلحت است. اما بحث ما بر سر الفاظ نیست. اصل عزّت، اصل حکمت و اصل مصلحت مطرح است. بنده شرح این مبحث را به کتابی که تحت عنوان «فقه و مصلحت» نوشتهام حواله میدهم و کمتر بحث میکنم تا توهم نشود که همه موضوع همین چند کلمه است که اینجا گفته میشود.
7. بحث سبک زندگی
آخرین بند از توصیههای ایشان در بیانیه گام دوم، بحث سبک زندگی است. هر چند ایشان میفرمایند: سخن در این باب بسیار است، اما سخن ایشان این است که ما برای خودمان دارای سبک زندگی هستیم.
صحبت از این است که آیا در اسلام سبک خاصی از زندگی وجود دارد یا خیر و یا تلفیقی از سبکهای مختلف وجود دارد. آنچه مسلّم است این است که گرچه ممکن است برخی نمادها را از دنیا اخذ کنیم، مانند عادات و رسوم و سبکهای زندگی خوبی که اخذ میکنیم، اما شکی نیست که اسلام با توجه به نگاهی که به گستره شریعت داریم دارای سبک خاص زندگی است و جالب این است که اسلام با آداب و رسوم هم کنار میآید.
مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت قصد دارد اسنادی را با توجه به گزارههای اسلامی و بومی تهیه کند که به معنای همراهی اسلام با آداب و رسوم است؛ امیدواریم انشاء الله در میان مسئولان عزم جدی برای کاربست این بیانیه به وجود بیاید.