header

همایش عفاف-قم

خلاصه خبر :
قم ـ همایش عفاف
بسم الله الرحمن الرحیم

«ما عبد الله بشیء أفضل من عفّة بطن و فرج».
خدای بزرگ را شاکر هستم که توفیقی داده، فرصت کوتاهی را در محضر این جلسه‌ محترم و شما فرهیختگان باشم. از بزرگوارانی که این فرصت را ایجاد کرده‌اند، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی و نهادهایی که همکاری داشته‌اند تشکّر می‌کنیم. «علی الله أجرهم و لله درّهم». 
موضوع بحث و گفتگو و هدف همایش، الگوی زندگی عفیفانه با رویکرد اسلامی است. هدف کلان‌تر، کلّی‌تر، تبیین الگوی مفهومی عفاف جنسی در اندیشه‌ اسلامی است. من در این فرصت کوتاه از دو مطلب سریع عبور می‌کنم و به دو مطلب قدری با تفصیل می‌پردازم. البتّه با اذعان به این‌که اگر خواسته باشیم این بحث‌ها حقّش ادا شود خیلی بیشتر از این نیاز به گفتگو دارد که آقای دکتر سالاری‌فر اگر اشتباه نکنم اشاره کردند به بخشی از آن. اوّلین مطلبی که گذرا عرض می‌کنم، مفهوم ‌شناسی و عناصر شماری مقوله‌ عفّت است. شاید خیلی از مقولات را نشود دقیقاً مفهوم شناسی کرد و لذا گزینه‌ای که به ذهن ما می‌رسد این است که این نهادها و این عناوین بیشتر عناصر شماری شود. در فرهنگ دینی ما یک، در لغت و استعمالات عرف دو، و اصلاً از رفتارهای بیرون ما در مقوله‌ی عفاف به دو عنصر برمی‌خوریم. 
عنصر اوّل این است که انسان عفیف که می‌خواهد صاحب عفّت باشد، به یک بی‌نیازی برسد، به یک کفاف برسد. عنصر دوم در آن جهتی که می‌خواهد عفّت بورزد، عنصر دوم این است که از آنچه که حقّش نیست شرعاً، عرفاً، عقلائاً، خودداری کند. «الکفّ عمّا لا یحل و لا یجمل». یعنی انسان عفیف در گام اوّل به یک حدّی از قناعت می‌رسد، به حدّی از کفاف می‌رسد، ولو کفاف را و قناعت را برای خودش کم ببیند. آن‌گونه که از کلمات مثل ابن فارس استفاده می‌شود و همان‌جا دیگر توقّف می‌کند، جلو نمی‌رود، مرزدار است. عفّت می‌ورزد، حیا می‌ورزد و آنچه که برایش حلال نیست یا حتّی زیبا نیست، عرف نیست، مروّت نیست، پرهیز می‌کند. 
لذا در مفاهیم دینی شما ملاحظه می‌کنید عفّت اختصاص به عفاف جنسی ندارد، عفّت ممکن است عفّت از مال دیگران، مال حرام باشد. عفّت بطن. حتّی طبق آنچه که از نصوص استفاده می‌کنیم منحصر به عفّت بطن و فرج هم نیست. عفّت زبان، این‌که انسان مرزدار باشد. مطالبش را به حدّ لازم بزند، به قناعت برسد، مفاهمه برقرار شود، امّا از آنچه که حلال نیست یا حتّی عرفاً اخلاقی نیست خودداری کند. عفّت اندیشه، این‌که انسان اندیشه‌اش را مدیریت اخلاقی کند. اندیشه‌اش را مدیریت اخلاقی کند. هر چه را به ذهن خودش راه ندهد. البتّه ممکن است به ذهن برسد، امّا این‌که برایش یک باکسی تعریف کند، جا برایش قرار بدهد و یک وطنی برایش درست کند در ذهن، نه. از او بگذرد، عفّت در اندیشه. و لذا ما در یک جامعه‌ی باید، یک جامعه‌ی اسلامی تعبیر کنیم یا خردمندانه، باید همه‌ی این‌ها باشد. عفاف جنسی، عفاف از شهوت، بطن، عفاف زبان، عفاف سیاسی، عفاف اندیشه تا آخر. چیزی که گاهی متأسّفانه کمتر می‌بینیم. 
مطلب دومی که سریع عبور می‌کنم، بیان ارزش عفّت است. قطعاً در صحبت‌هایی که خواهد شد، قبلاً شده، مصاحبه‌هایی که شده است. من دیشب مصاحبه‌ها را نگاه می‌کردم، دیدم بزرگواران راجع به ارزش بودن عفّت بحث‌های خوبی دارند. من خیلی سریع عبور می‌کنم، گفتم به آن دو مطلب برسم وقت من خیلی کم است. ببینید قطعاً عفّت یک ارزش انسانی است، قبل از این‌که یک ارزش اسلامی باشد. یعنی یک تأسیس شرعی نیست مقوله‌ عفاف، مورد ادراک عقل است و البتّه در اسلام تأکید زیادی بر آن شده است. می‌دانید بعضی از مقولات انسانی وقتی در اسلام می‌آید یک فضای دیگری برایش باز می‌شود، مثل ارزش انگاری علم و دانش. مسئله‌ عفاف هم همین است، به راستی این حدیث را چگونه برخورد کنیم؟ «ما عبد الله»، ببینید یعنی در این حدیث شریف امام (علیه السّلام) رنگ ضرورت به عفاف نمی‌دهند فقط، رنگ قداست می‌دهند. توجّه کنیم یک مقوله‌ای ضروری باشد یا یک مقوله‌ای مقدّس باشد. اسلام با مثل ازدواج به عنوان یک مقوله‌ ضروری فقط برخورد نکرده، اسلام تقدّس انگاری کرده ازدواج را. و لذا فرمود بدون قصد قربت هم که انجام بدهید، به هر قصدی انجام بدهید ثواب دارد، عبادت حساب می‌شود، فتوای صاحب عروة را ببینید. 
«ما عبد الله»، برد در لاین عبادت قرب إلی الله. «ما عبد الله بشیء أفضل من عفّة بطن و فرج». یعنی در مقایسه با نماز شب، در مقایسه با نماز جماعت، در مقایسه با تلاوت قرآن، فرمود: عفّت بطن و عفّت فرج، عفاف جنسی، بالاتر از این‌ها است. فرمود: «لکاد العفیف أن یکون ملکا من الملائکة». یعنی فرشته است منتها در بین انسان‌ها زیست می‌کند. شما می‌دانید حجاب ضروری دین ما است، جای چانه زدن هم ندارد. اگر جای چانه زدن باشد در حواشی حجاب است، مثل بحث‌هایی که گاهی می‌شود آیا حجاب قانونی باشد؟ اجباری باشد؟ نباشد؟ وگرنه اصل حجاب به عنوان یک واجب شرعی ضروری است. امّا با همه‌ ضرورتش و اهمّیّتش، در سال‌های چندم بعثت، شاید سال هفدهم، هجدهم، بعثت پیامبر آیات حجاب نازل می‌شود. 
سوره‌‌ی احزاب، آیه‌ 59. سوره‌ی احزاب نودمین سوره‌ قرآن است، آیات 30 و 31 راجع به حجاب در سوره‌ مبارکه‌ی نور، سوره‌ نور صد و سومین سوره‌ نازل شده‌ی قرآن است. ولی عفّت عجین با بعثت پیامبر است. ما هیچ گزارش منفی جز یکی دو مورد از برخی از مسلمانان راجع به عدم عفّت نداریم. یعنی با رسالت پیامبر بحث عفّت، آنچه ما عفّت حساب می‌کنیم، به ویژه عفّت جنسی، شروع می‌شود. این بحث ارزش و قدری عناصر شماری مقوله‌ی عفّت. من بگذرم.
اجازه بدهید دو تا بحث را قدری بیشتر معطّل شوم. اوّل، ببینید ما در نصوص دینی‌مان... البتّه این‌که مدام دینی می‌گویم منحصر به دین نیست، در جوامع هم همین است. با دو مقوله مواجه هستیم؛ مقوله‌ حجاب و مقوله‌ عفاف. راجع به این دو مقوله صحبت‌ها زیاد شده، بحث‌ها شده، من سریع عبور می‌کنم. ببینید گاهی جریانی دیده می‌شود که می‌خواهد بین این دو مقوله دیوار بگذارد. من همین دیشب که داشتم مصاحبه‌ها را می‌خواندم دیدم در برخی از مصاحبه‌ها، این نکته آمده و آرزو می‌کردم که ای کاش نیامده بود. حداقل توضیح داده می‌شد. 
ببینید ما گاهی صداهایی را می‌شنویم که روی مقوله‌ حجاب تأکید می‌کند. حتّی لازم نیست صدا باشد، گفتگو باشد. گفتمان است. اصولاً عفّت را با حجاب مساوی می‌بیند. اگر مفهوماً هم متباین ببیند که همین‌طور است، امّا مصداقاً این‌ها را مساوی می‌بیند، تساوق مصداقی بین عفاف و حجاب برقرار می‌کند. حجاب را نشان کامل عفّت می‌بیند. اصلاً معتقد نیست که ما دو مقوله داریم، در گفتمان فقهی شما ببینید بیشتر روی مسئله‌ی حجاب... این‌که می‌گویم بیشتر چون یک رگه‌هایی از عفاف هم دیده می‌شود. ولی بیشتر روی مقوله‌ی حجاب تأکید می‌شود.
البتّه قطعاً فقیهان ما، بزرگان ما، به نکته‌ گسست توجّه داشته‌اند. امّا من تعبیر گفتمان کرده‌ام، تعبیر حتّی رفتار می‌کنم که با رفتارها ما کار داریم، نه با باورها. این همانی، یکی بودن عفاف و حجاب. جریان دومی که شما می‌بینید گسست این‌ها است به نفع عفاف. یعنی می‌خواهد بگوید که ما دو مقوله داریم، از هم جدا است، کاملاً جدا است. یعنی یک زن محجّب می‌تواند ـ دور از شأن خانم‌های حاضر ـ از عفّت برخوردار نباشد و بالعکس. یک زن عفیف می‌تواند آنچه را ما حجاب اسلامی می‌نامیم و می‌دانیم نداشته باشد. در همین حرف نانجیبانه‌ای که یکی دو هفته‌ی اخیر آن شخص در مصاحبه‌اش گفت، راجع به قم، بانوان قم، خوب حرف دروغ، خلاف واقع، قابل تعقیب قضائی. این‌ها در جای خود. امّا یک نکته شاید کمتر توجّه شد که این گوینده بعدش مدام تأکید می‌کند زنان محجّبی که... من دیگر نمی‌توانم تعبیر بعدی‌اش را بکنم. یعنی کف عفّت را دیگر ندارند. تعریف کرد دیگر. این‌که چهار تا چهار تا می‌ایستند و حتّی ماشین جناب ایشان در قم خراب می‌شود، پیاده می‌شود، همان آن یک خانم محجّب مثلاً می‌آید خودش را می‌چسباند به ماشین این آقا که کذا و کذا!
می‌بینید این حرف پشتش یک القاء می‌خواهد بکند بحث جدایی عفّت را از حجاب و بگوید اصلاً حجاب مقوله‌‌ جدایی است، می‌تواند کنار کمال بی‌‌عفّتی. با آن تعبیری که من نمی‌کنم، یعنی دیگر بدترین تعبیر. وقتی زن به آن حد می‌رسد دیگر کف کف عفّت را هم ندارد دیگر. ببینید این پشتش این القاء است. حالا چه کسی این القاء را می‌کند، من که به شدّت نسبت به این افراد، حالا هر جا هم می‌خواهند باشند، با هر سابقه‌ای هم باشند، ممکن است انقلابی‌نما هم باشند، کذا و کذا. ولی به هر حال آنچه مسلّم است این قضیّه است. 
ما ببینید به نظرم باید بین این دو مقوله دیوار نگذاریم. دیوار زدن غلط است، باید پل زد. منتها پل دو طرفه، جالب هم این است. آیا از حجاب به عفاف می‌رسیم؟ یا از عفاف به حجاب می‌رسیم؟ هیچ، از هر دو به هر دو می‌رسیم. رابطه‌ی دو سویه، پل دو طرفه، از حجاب به عفاف می‌رسیم. قطعاً حجاب تسهیل کننده‌ی عفّت است و قطعاً عفّت با خودش حجاب معقول را می‌آورد. حالا ممکن است طرف متدیّن به اسلام هم نباشد، امّا این‌طور نیست که یله و رها باشد. چه زنش، چه مردش. چه بحث کنندگان، چه بعداً خواهم گفت حاکمیت، چه هر کس، باید یک پل دو طرفه... اگر از یک نهاد به یک نهاد می‌رسیدیم عرض می‌کردم پل یک طرفه. این پل رفت و آمد دارد، نه فقط رفت. در مقولات دینی هم همین است. 
شما نگاه کنید قرآن کریم را، وقت نیست بخوانم، در سوره‌ مبارکه‌ نور، آیه‌ 30 و 31 را ملاحظه کنید. هم حجاب را مطرح می‌کند هم عفاف را. آن‌جا که می‌فرماید: «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ». عفّت را مطرح می‌کند. نگاه کنترل شده، عفّت جنسی، «يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ». به زنان خطاب می‌کند: «لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ»، عفّت را. «وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ»، حجاب را مطرح می‌کند. بعد در آیه‌ 32 و 33 راهکار نهادینه شدن عفّت را مطرح می‌کند که بحث ازدواج را مطرح می‌کند. 
یعنی در قرآن کریمی که کتاب اساسی ما است این دو مقوله به یک پل زده شده، از این به آن، از آن به این. این یک نکته. البتّه خیلی جای دنبال کردن است، جریانات باید شناخته شود و البتّه دنبال شود. من امیدم این است عزیزانی که این حرکت مبارک را برداشته‌اند، من تعجّب می‌کنم کدام اندیشه مثلاً ضرورت انگاری کرده این بحث‌ها را که نیاز به دنبال کردن نیست. البتّه بحث‌هایی که رها نشود، یکی از آفاتی که ما همایش‌هایمان، نشست‌هایمان، تلاش‌هایمان دارد، این است که وسط کار رها می‌شود. به آن‌جایی که باید برسد نمی‌رسد. پس حجاب و عفاف دو رابطه‌ متقابل دارند، دو نهادی است که باید بین آن‌ها پل دو سویه باشد. 
و امّا مطلب دوم و آخرین مطلب من، ببینید ما یک بحثی داریم به نام عفیف بودن، یک بحث داریم به نام عفّت را نهادینه کردن. مثل نماز است. یک بحث نماز خواندن داریم: «صلّوا كما رأيتموني أصلي». یک بحث داریم اقامه‌ی نماز. مشخّص نیست اقامه‌ی نماز صرف خواندن نماز باشد. نماز را به پا داشتن، نهادینه کردن. در بحث عفاف، عفاف جنسی، این مسئله مطرح است. در جامعه‌ی اسلامی نهادهایی که مسئول هستند، نه فقط عفیف باشند، عفّت را نهادینه کنند. یک وظیفه است. من به سه نهاد اشاره می‌کنم، بحث را تمام می‌کنم. اوّل حاکمیّت است. این صدا ممکن است برسد یا نرسد، به هر حال بحث علمی است. 
ببینید نظام، حاکمیت، من فقط نمی‌گویم دولت، حاکمیت به معنای عامش که در نظام جمهوری اسلامی از رهبری شروع می‌شود تا می‌آید قوا و نهادهای پیرا قوا، باید تلاش‌شان در این باشد یک وظیفه‌.. یک مصلحت تحسیی- تکوینی هم نیست، یک وظیفه است. چه کار باید بکند حاکمیّت به عنوان اوّلین نهاد در بحث ما؟ 
سه تا کار باید بکند؛ یک خودش باید الگو باشد. «النّاس علی دین ملوکهم» چه بخواهیم چه نخواهیم. این لازم نیست دنبال سند این بگردیم، این روایت کجا است، چه کسی نقل کرده، راوی‌اش چه کسی است. مگر این روایات سند می‌خواهد؟ یعنی «النّاس علی دین ملوکهم» سند می‌خواهد؟ اگر روایت نباشد عقل ما این را درک نمی‌کند؟ و لذا دولت، حاکمیت، باید از خانواده‌ی خودش شروع کند. اگر می‌خواهد حجاب را، اگر می‌خواهد عفّت را، عفّت جنسی، عفّت مالی، عفّت بطن، عفّت زبان، عفّت اندیشه، باید حاکمیت از خودش شروع کند.
سفارش دولت که راه به جایی نمی‌برد. این اوّلین کار، خودش باید الگو باشد. دوم باید گفتمان‌سازی کند. اگر در کشوری هستیم که رسانه‌ی ما، رسانه‌های ما، خیلی‌اش تحت کنترل حاکمیت است، باید گفتمان سازی کند. سریع رد می‌شوم. 
سه، البتّه سه چهار پنج است این‌ها، اعتماد سازی، امید به آینده، اشتغال، تسهیل ازدواج تا آخر. یعنی الآن ما یک مشکلی که هست گاهی ما اعتماد نمی‌بینیم. شما ببینید در همین حوادث یک هجمه‌هایی مسئولان از دو جریان مطرح به همدیگر می‌کنند، اعتماد را می‌رسانند تقریباً به حدّ صفر بعد آن اقدام می‌شود. بعد هم این نتایج به بار می‌آید. البتّه دست‌های خارجی و دیگران و دیگران را هم نمی‌شود انکار کرد. امّا بحث اعتماد است. بحث امید به آینده است. یعنی یک جوان اگر امید به آینده داشته باشد خیلی راحت‌تر به عفّت می‌رسد تا وقتی که هیچ امیدی ندارد. آخرش می‌گوید «ثمّ ماذا بعد هذا». 
اشتغال، مگر در فضای بیکاری، ناداری، نگرانی، می‌شود چندان از عفّت حرف زد؟ تسهیلی مثل نهاد ازدواج. البتّه تسهیل هم به این معنا که چند میلیون وام داده شود، کذا و کذا،... از وظایف اساسی دولت است. امّا بگذریم متأسّفانه، یعنی الآن یواش یواش... من خدای ناکرده نمی‌خواهم سیاه نمایی کنم، بعداً رسانه‌ها هم سوء استفاده کنند. الآن مقوله‌ ازدواج یواش یواش دارد متروک می‌شود. بعضی از دفاتر ازدواج‌ها دارد تعطیل می‌شود، جوان می‌گوید ندارم 100 میلیون، 200 میلیون. پدر دختر می‌گوید، پدر پسر می‌گوید. وقتی ازدواج برود زمینه‌ مسائل بی‌عفّتی زیاد می‌شود. بعد ما می‌‌آییم یک راه حل‌هایی می‌دهیم، راه حل‌هایی که دیدید داده شد. مشکل باید از ریشه حل شود. 
بنده مثل بعضی‌ها نیستم این راه حل‌ها را انکار شرعی کنم، امّا این‌ها راه حل است؟ وظیفه‌ حاکمیت خیلی فراتر از این‌ها است و حاکمان باید پاسخ بدهند، إن‌شاء‌الله که می‌دهند. دوم ما، متولّیان دینی، اصحاب رسانه، فرهیختگان. حتّی برخورداران مالی جامعه. اگر بپذیریم ازدواج تسهیل کننده‌ عفّت است که نمی‌توانیم نپذیریم، شرایط ازدواج سنگین شده، به نظرم باید آن‌هایی که می‌توانند تلاش فرهنگی کنند. «إن يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله و الله واسع عليم‏». یعنی قرآن دارد فرهنگ‌سازی می‌کند. کسانی که برخوردار مالی هستند. من در یکی از صحبت‌ها عرض کردم، چه اشکالی دارد اگر یک برخوردار مالی اگر دو دختر دارد، فرض کنید سه دختر خداوند به او داده، اگر دو پسر دارد فرض کند سه پسر دارد.
البتّه این‌ها هرگز بار مسئولیّت دولت را کم نمی‌کند ولکن می‌تواند خیلی کار کند. سوم خود مردم هستند. ما متأسّفانه گاهی خودمان، با سنگ‌هایی که می‌اندازیم، ازدواج را یک شرایطی برای آن درست می‌کنیم که کار سخت می‌شود. به نظر من مردم، حتّی نابرخورداران، حتّی مردم کوچه و بازار، خیلی می‌توانند در این راستا کار کنند.
عناصر شماری عفاف، تقدّس انگاری عفاف، ارزش عفاف، این دو بحث گذرای من بود. بحث بعدی من خطرناک بودن دیوار گذاشتن بین حجاب و عفاف. نهادهای مسئول در نهادینه کردن عفاف. 
الحمدلله ربّ العالمین


صوت سخنرانی : کلیک کنید

۱,۲۳۰ بازدید