کارگاه علمی فقه زیست فناوری (مهندسی ژنتیک) تهران
- در تاریخ ۱۱ آذر ۱۳۹۸
- ساعت ۲۱:۳۱
- پرینت مطلب
خلاصه خبر :
کارگاه علمی فقه زیست فناوری (مهندسی ژنتیک) تهرانبسم الله الرحمن الرحیم
کارگاه علمی فقه زیست فناوری (مهندسی ژنتیک) تهران
... بحث را دید. آنچه عرض میکنم اینجا البتّه نسبتش عامّ و خاص من وجه است با این دو مقاله، ولی نسبت مقاله با تفصیل بیشتری است در مقایسه با صحبتهای ما. برگردم به اصل صحبت، خیلی کوتاه، بررسی... یعنی شریعت و فناوری مهندسی ژنتیک. ببینید از نظر فقهی و اجتهادی، وقتی ما بخواهیم یک بحثی را داشته باشیم، باید در دو مرحله کار کنیم؛ یک تعبیر میکنم بحث مقتضی، اصلاً دلیلی داریم یا نه. بعد از بحث از مقتضی، آیا مانعی در مسیر وجود دارد یا نه.
از نظر مقتضی ما میتوانیم به سه دسته از ادلّه شرعی تمسّک کنیم برای جواز مهندسی ژنتیک. البتّه آخر کار خواهم گفت که این مهندسی ژنتیک ممکن است از جواز شروع شود، به مستحب برسد و به واجب ختم شود. چنانکه ممکن است از جواز شروع شود، به کراهت برسد و به حرمت ختم شود. این بستگی دارد به آنچه که در اطراف این پدیده بنا است رخ بدهد. اگر آن نگرانیهایی که اشاره شد رخ بدهد، ممکن است از مرز جواز به مرز منع برساند. و اگر از آن موانع و نگرانیهایی که بعضاً اشاره شد خالی شود، ممکن است حتّی به مرز وجوب برساند. یعنی ظرفیّت شریعت این است که این پدیده را حتّی به مرز وجوب هم برساند.
از آیات قرآن آیات تسخیر است که اشاره فرمودند: «سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ»، «هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً». ما از نظر موازین فقهی وقتی این عمومات را داریم برای خروج از این عموم دلیل لازم داریم. پس اصل اوّل یعنی مقتضی میشود برخی از آیات قرآن. دلیل دومی که به عنوان مقتضی مطرح میشود روایات است. ما این جمله را از پیامبر عظیم الشّأن زیاد شنیدهایم و زیاد خواندهایم: «الناس مسلطون على أموالهم». حقیر در این کتابی که دارم، فقه و حقوق قراردادها، آنجا عرض کردهام که ما یک چیز وسیعتری در شریعت داریم. نه فقط در «الناس مسلطون على أموالهم»، یا «علی مالهم»، بلکه «علی مالهم و ما لهم». یعنی آنچه که انسان در اختیار دارد، در اطرافش است، بر آنها مسلّط است. «علی مالهم و ما لهم».
بعد به آن روایت معتبره عمّار تمسّک شده که بحثهای علمی آن در آنجا است. البتّه اصل که در سخنرانی صدیق گرامی ما، جناب آقای حسنی بود، اصل جواز. به نظر من در اطراف این اصل جواز و مقتضی، ما نباید معطّل شویم. یعنی چیزی روشن نیست. اگر دغدغهای هست از نظر شرعی، من فقط شرعی بحث میکنم، جهات جانبی را عرض کردم ورود نمیکنم. باید ببینیم آیا مانعی هست یا نه. اوّلین مانعی که ممکن است به ذهن بیاید آنی است که ما اسمش را گذاشتهایم آیه دالّ بر حرمت تغییر خلقت.
میدانید در کریمه صد و نوزدهم از سورهی نساء هست که وقتی ابلیس مطرود میشود، به خدای متعال عرض میکند که من انسانهایی را انتخاب میکنم برای گمراهی. «لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصيباً مَفْرُوضاً». گمراهشان میکنم، آرزومندشان میکنم، دستوراتی به آنها میدهم تا اینکه میگوید: «فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ»، اینها به پیروی از فرمان من دست به تغییر خلقت میزنند. در تکوین دست میبرند. این آیه از دیرباز مورد نظر مفسّران، فقیهان بوده است.
به اجمال عرض میکنم، در این مقاله تفصیلش هست. در مورد رفتار ما با این آیه، ما سه تا رفتار عمده داریم. یک توسعه هر تصرّفی. میدانید که برخیها حتّی از این آیه استفاده کردهاند که مثلاً ما باید در رسیدگی به بدن خودمان هم دستورات شارع را ببینیم. یعنی اگر یک خانم ـ عذرخواهی میکنم ـ میخواهد آرایشی داشته باشد، مرد میخواهد ریشش را بتراشد، صورتش را اصلاح کند، طبق این آیه ممنوع است. البتّه در مواردی تجویز شده است. این یک اندیشه است که از قدیم وجود داشته است.
دوم که آیه را از این مرحله دور میکند این است که اصلاً «خلق الله أی دین الله»، روایتی از امام صادق داریم که فضای آیه را از تکوین میبرند به دین. البتّه مستحضر هستید خود دین هم مصداقی از خلق خدا است. تشریع، قانون، خلق الله است. یک رفتار است که کاملاً آیه را فاصله میدهد. سوم تغییر درون انسان، یعنی برخی گفتهاند اینکه شیطان میگوید من چه میکنم و چه میکنم، پیروان من «لیغیّرن خلق الله»، یعنی اصلاً مسیر هدف خلقت را فراموش میکنند. درونشان تغییر میکند، در نتیجه هدفشان عوض میشود. البتّه ما در این مقاله خواستهایم اندیشه چهارمی را عرض کنیم که منافات با آن روایت امام صادق هم ندارد، بلکه در همان راستا است.
عرض کردیم آیه دلالت میکند بر حرمت تغییر ناهمسو با هدف خلقت پدیدهها. عذرخواهی میکنم تکرار میکنم، حرمت تغییر ناهمسو با هدف خلقت پدیدهها که از خود آیه هم یک قرینهای درمیآید، من میگذرم. اگر اینطور باشد این آیه نمیتواند منعی برای آنچه که مورد بحث ما است ایجاد کند، مگر تصرّف به گونهای باشد که با هدف خلقت جهان و هستی و انسان منافات پیدا کند.
مانع دوم، بحث معروف دفع ضرر محتمل، خطر محتمل است که بحثهای مفصّلی عالمان بزرگ دارند. معمولاً علمای ما در بحث قبح عِقاب بلا بیان این بحث را باز کردهاند. به اختصار عرض میکنم، دیگر در مقاله اینها نیست. بزرگانی مثل مرحوم آقای آخوند خراسانی، محقّق اصفهانی، محقّق بروجردی و خیلی از عالمان دیگر با اصل این بحث که ما باید دفع ضرر محتمل باشیم مخالفت کردهاند. البتّه اینجا الآن نشستهایم بحث تقلید نیست که بزرگواران چه فرمودهاند. ولی خوب میخواهم عرض کنم از آن تصلّب و سطوتی که گاهی در کلمات دیده میشود به عنوان یک اصل مورد وفاق همگان تلقّی میشود، اینگونه نیست.
البتّه کافی است که انسان به عقلش هم مراجعه کند. اصلاً در دنیای ما بسیاری از کارهای ما، موازنه بین ضرر احتمالی و منافع احتمالی است. ما هم میدانید در دین آنچه که بر آن پرهیز داریم دفع مفسده است، نه دفع ضرر. حتّی آنچه که معروف شده که لا ضرر را میگویند نفی حکم ضرری میکند، ما در بحثهایی که داشتیم عرض کردیم این نه افتخار است برای اسلام و نه دلیلی بر آن داریم. چه کسی گفته ما حکم ضرری نداریم. ما حکم مفسده دار نداریم. و الّا...
- سیگار و...
- آن اضرار به بدن است. ولی حکم ضرری که گفته میشود بله. به هر صورت این مطلبی است که گفته شده است. بحث ریسک، برخی این را کمتر دیدهاند ولی ممکن است استدلال کنند به یک حدیثی از پیامبر اسلام «نهی النّبی عن الغرر». غرر بهترین تعبیری است که من... من تعبیری که میتوانم بکنم ریسک است، یعنی اقدامی که عاقبتش معلوم نیست. ولی خوب اصلاً این روایتی به این عبارت نداریم، این از زمان مرحوم علّامه در قرن هشتم پیدا شده و ظاهراً از افتادگی یک کلمه، «نهی النّبی عن بیع الغرر» بوده، این کلمه در نسخهها افتاده، شده «عن الغرر». و لذا تا قرن هشتم ما چیزی نمیبینیم تحت این عنوان و به عنوان روایت. جناب علّامه هم به عنوان یک مرسله نقل میکند. که البتّه در این زمینه هم بنده مقالهای دارم، نهی از بیع غرر. آنجا مفصّل اسناد این مطلب را عرض کردهام.
یعنی اگر خواسته باشیم در یک بیان اجمالی، مناسب با 20 دقیقه، اینها واقعش اینطور نیست. این بحثها بحثهای 20 دقیقه و نیم ساعت و 40 دقیقه نیست. ولی به هر حال یک اشاراتی میشود کرد. به نظرم در این قسمت ما منع روشنی نداریم. به نظر من بحث ببینید بحث فقهی ـ شرعی یک مطلب است، امّا بحث امور جانبی. اینکه برخی از بزرگواران اشاره کردند که بحث حالت عوامانه پیدا نکند. قطعاً منظور نبود که مثلاً اینجا ما کسانی داریم که اصلاً تخصّصاً فرهیختگان اینجا خارج هستند. امّا در فضای بیرون، این دغدغه برای فضای بیرون بود که خدای ناکرده بحث عوامانه شود و حتّی خطرناکتر از آن، کشیده شود به تصمیم تصمیمگیران. این یک مطلب است. مطلب دوم بحث ورود سیاست به این مسئله است که آفت بسیار بزرگی است. همهی کسانی که حالا اینجا حضور دارند، یا بعداً به هر حال برون داد جلسه را میبینند، این مطلب است که نباید سیاست یا منافع اقتصادی، جالب است که همهی اینها طوری که اشاره شد، بزرگواران هر کدام بخشی را اشاره کردند، اینها نباید وارد این جریان شود. امیدوار هستیم که خیلی آرام، متین، علمی، بحث مسیر خود را طی کند و آنچه مهم است بار بر دوش کارشناسان است.
الآن به بنده بفرمایید که مهندسی ژنتیک را شما مصداق چه چیزی دقیقاً میدانید؟ میگویم من تخصّص ندارم. راحت عرض میکنم، حالا بگذریم از برخی از کسانی که در کشور ما همه دان هستند! یعنی در همه چیز ورود میکنند. البتّه آن همدان شهر مذهبی، آن هگمتانه، ارادت داریم، نه منظور... یعنی همه چیز میدانند و در همه چیز اظهار نظر میکنند متأسّفانه. ولی به هر صورت بیشتر به نظرم بار بر دوش بنده اگر به عنوان یک طلبه که بیاطّلاع نیست از حوزه، مبانی فقهی، مبانی شرعی، عرض میکنم. این مسئله مشکل فقهی ـ شرعی ندارد، یعنی از آن جهت مشکل نیست. فقط باید اطراف قضیّه را دید یک، نه از آن طرف غافل شد، جانبدارانه همه چیز را سفید دید، و یا همه چیز را سیاه دید. البتّه کارشناسان باید نظر بدهند و مسئولان هم باید اجرا کنند.
آنچه من عرض کردم، آخرین تکّه صحبتم است. بحث فقهی بود. حضرت آقای رشاد بحث بیشتر حِکمی و کلامی قضیّه را مطرح کردند و الّا در آن بخش هم خیلی لطائف است. ای کاش... فکر کنم در فرمایش آقای روح الأمینی بود، اشتباه نکنم، مثلاً کنار این بحثها یک بحثهای معرفتی دینی. من به سه نهاد اشاره میکنم، تصوّر کنید اگر ما عالم را آیت الله انگاری کنیم. نزدیک به 300 آیه در قرآن اشاره میکند به آیت الله بودن عالم. آیت الله انگاری عالم. دو، اگر امانت انگاری هستی در دست بشر که امانت است، یعنی حتّی این ساعتی هم که دست من است برای خودم است، امانت است. حتّی لیوان آبی هم که دست من است، کنار من، امانت است. سوم حقّ هستی. اگر ما حقّ هستی را در نظر بگیریم و مکلّف بودن بشر را در ارتباط با کلّ هستی. چون حق، تکلیف متقابل میآورد. اگر به اینها نگاه کنیم به نظرم خیلی حرف برای زدن برای دنیا داریم.
در یکی از جلسات من حقّ هستی را مطرح کردم، یکی از کشیشهای آمریکایی بود. داشتیم غذا میخوردیم، میگفت: این تعبیر عجیب است. یعنی گفت من تا الآن نشنیده بودم حقّ بشر، حقوق بشر، حقوق... ولی حقّ هستی، اینکه ما این را یک پایه قرار بدهیم و بعد لوازم فقهی ـ حقوقی بر آن بار کنیم و در سیاستمان تأثیرش بدهیم. بحثها بحثهای بسیار لطیفی میشود که دنیا هم از این جهت میتواند از ما استفاده کند.
«الحمدلله ربّ العالمین».