header

روش شناسی اجتهاد / فقه معاصر

خلاصه خبر :
روش شناسی اجتهاد مطالعه مکاتب اجتهادی معاصر و روش شناسی اجتهاد نظریه اطمینان، بايسته های اجتهاد
آبان ماه 1403
روش شناسی اجتهاد
اهمیت
توضیح دو کتاب روش شناسی
روش شناسی اجتهاد مطالعه مکاتب اجتهادی معاصر و روش شناسی اجتهاد نظریه اطمینان، بايسته های اجتهاد
نقد برخی روش ها دراجتهاد
توضیح مکاتب اجتهادی معاصر ذکر شده در کتاب روش شناسی اجتهاد

بسم الله الرحمن الرحیم 
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین 

دانلود صوت کلیک کنید

اللهم صل علی محمد و آل محمد واهدنا لما اختلف فیه من الحق باذنک انک تهدی من تشاء الی صراط مستقیم 
خدای بزر گ را شاکرم که توفیقی داده تا محضر دوستان بزرگوار باشم از بزرگوارانی که باعث و بانی این نشست بودند، تشکر می کنم. 
گفتگو از روش شناسی اجتهاد کسی عظمتش را میداند که اولا گفتمان این بحثها را داشته باشد و ثانیا کار کرده باشد. 
چه برای شما  اعزه چه برای کسانی که صدا را بعدا ممکن است بشنوند ، دانشهایی که ما داریم بدون روش شناسی به سامان نمی رسد. من نمی خواهم بگویم روش شناسی اجتهاد فقهی کسی می خواهد در کلام یا تفسیر یا در معارف یا در فقه نیاز به روش شناسی دارد و الا به نظر ما بیراهه می رود و سعی نامشکور از او صادر می شود. بحثی که مثلا امروز داشتیم این بود که آیا مجتهد متجزی می تواند مرجع باشد یا نه؟
روش شناسی باعث می شود بین این که ما بین الفاظ یا محتوا و مطلب بایستیم ما را متنبه می کند. این که روی الفاظ بایستیم خوب است به شرط این که از مقصد و مغزا و آن صدد اصلی غافل نشویم . این بحث روش شناسی بحث ارزشمندی است. گفته شده که این جلسه بیست و دومین جلسه است ؛ بسیار کار خوبی است معلوم است که مدتها است روی این قضیه کار می شود. 
به هر حال کار سترگی است اگر اجازه دهید من سراغ همین نشست بروم . 
عنوان اصلی بحث بنده این است : روش کشف مکاتب فقهی با نگاهی به کتاب روش شناسی اجتهاد 
من یادم می آید سالهایی که ما مکاسب می خواندیم، از حواشی که من مقید بودم ببینم حاشیه مرحوم ایروانی بود. یکی از حواشی که بسیار خوب است هم مختصر هم پرقانون است محقق ایروانی جوان و نابغه است . اما کار او به خاطر نبوغش ارزشمند است . 
ایشان دیدم که برخی جاها به شیخ انصاری حمله می کند البته حمله علمی .در این کتاب بنده ادرس دادم می گوید آقای شیخ در مساله نظرات را آوردید ادله دو طرف هم آوردید یک طرف را تقویت کردید و یک طرف را رد کردید ویک مرتبه می گویید لکن الانصاف این لکن الانصاف چیست؟و می گوید این چه مدل بحث کردنی است؟
به هر حال طرف شیخ انصاری است شیخ مرتضی انصاری است نه امام علی علیه السلام چه اشکال دارد که اشکال گرفت؟ ولی به هر حال او هم طلبه سطح دو و سه هم نیست من فکر می کنم مرحوم آیت الله صلواتی بود من که از ایشان سوال کردم این انصاف چیست؟ که ایشان گفت : مگر نشنیدی که شیخ انصاری ادله اربعه را کرده ادله خمسه !!یعنی قرآن، سنت  ،عقل و اجماع و خلاصه جواب قانع کننده ای دریافت نکردم . 
گذشت تا این که من به این فکر افتادم در بستر زمان این یک روش است و خود یک متد است و این یک روش است مثلا در اقتناء صور مجسمه ؛
آقایانی که صور مجسمه را اشکال میگیرند اقتناء آن را هم ایراد می گیرند به خاطر همین خرید و فروش آن را هم اشکال می گیرند. مثلا من می خواهم مجسمه حافظ یا سعدی را در خانه نگهدارم می گویند اقتناء صور مجسم برخی جائز و برخی ممنوع می دانند در آن جا شیخ اعظم یک ترازو می گذارد هشت و نه دلیل می آورد و ترازویی را قرار میدهد در یک کفه آن ادله جواز را قرار میدهد و عکس 
د راین ادله که می آورد برخی دلیل است و برخی دلیل نمااست . جایی که روایت را می آورد ادعا می کند که دلیل است اما جایی هم می گوید که شهرت هم همین را می گوید. سوال این است که مگر شهرت دلیل است؟یا می گوید ابن ادریسی که روایت معتبر را قبول ندارد این روایت را قبول کرده است. 
مثلا اجماع منقول در کلمات شیخ زیاد است همان مبحثی که در اصول، دو دستی بر سر آن می زند. 
ولی در فقه که می آید شما هر مناسبتی اجماع را می بینید. من بارها شنیدم که برخی می گفتند شیخ زاویه دیدش نسبت به این موضوع د راصول با فقه او فرق دارد. 
شما می بینید که شیخ د رفقه از این مبحث در همه جا استفاده می کند اصطلاحا مثل آچارفرانسه از آن استفاده می کند. 
اینها باعث می شد که من به این نتیجه برسم که در واقع این یک روش است و این طور نیست که مطالب شیخ تضاد داشته باشد. و همین هم باعث شد که من این بحث را دنبال کنم و این کتابی را که الان شما می بینید صرفا اجتهاد در فقه نیست. 
در واقع هر دانشی که با متن کار دارد، مثل حدیث مثل تفسیر یا قرآن یا اجتهاد بالمعنی الاعم این روش شناسی می خواهد مشکل او را حل کند این شد که از سال 59 این کار رقم خود و در این وادی قلم زده شد. 
و شیوه ای هم که برای مباحث این مطلب انتخاب شده است در واقع همه مثال های واقعی است و کاربردی است. 
من به این نتیجه رسیدم که ما باید دو کار کنیم یکی روش شناسی مکاتب فقهی که در این موضوع جلسه است اما یک کار دیگری هم که باید بکنیم بایسته شناسی اجتهاد است این کتاب دو جلدی است . 
بنده در این کتاب اول کمتر آمدم نظریه پردازی کردم و  آمدم مکاتب اجتهادی معاصر را این را به مطالعه گذاشتم یعنی نقد و بررسی و بیان مزایا و به این معنا که بنده در این کتاب یک روشی را  ارائه ندادم . بیشتر توصیف است اما توصیف مکاتب اجتهادی معاصر است . مکتب یا مدرسه به پدیده ای می گویند که دارای پیرو باشد و مطرح باشد. مثلا اگر یک روشی بوده که غیر پیرو دار بوده و صاحب مدرسه نبوده ما مطرح نکردیم .یا اگر جزئی بوده یا ممکن است فقیهی بگوید شرط مفهوم دارد و فقیهی دیگر بگوید شرط مفهوم ندارد. ما این را نیاوردیم چون مکتب نیست فلان مساله ؛ خبر واحد معتبر است یا خبر واحد معتبر نیست. ما این را نیاوردیم این جا ما رفتیم روی مکاتب یعنی روشهای دارای پیرو ؛ رفتیم سراغ مثلا روشی که براساس تجمیع ظنون یا جمع قرائن باشد. و نهایتا تولید اطمینان کند که شیخ انصاری از این گروه است اگر می بینید که انصاف را می آورد؛ جایی می آورد که می خواهد یک تجمیع ظنون کند لذا بعد از انصافش هم دلیل می بینید هم دلیل نما . او میداند که دلیل نما را نباید بیاورد اما وقتی می خواهد که تولید اطمینان کند از دلیل نما هم استفاده می کند . چون می خواهد از طریق انصاف جلو برود . اگر در اصول ، اجماع را می زند چون آنجا ادله اربعه است اگر در فقهش اجماع را می آورد لازم نیست که به عنوان دلیل باشداما به عنوان مؤید می آورد. نه این که کلام اللیل یمحوه النهار باشد . مقصدش از کاربست اجماع در اصول یک چیز است و مقصدش از کاربست اجماع یک چیز دیگری است . که با هم فرق دارد. در واقع این یک روش است در اجتهاد . شیخ انصاری دارد صاحب جواهر دارد و ...من اسم آن را روش مدرسه ای و صغرا و کبرا گذاشته ام . صغرا – کبرا – نتیجه . با تفاوتهای زیادی که هر کدام از این ها دارند یعنی روش مدرسه ای و روش تجمیع ظنون در روش تجمیع ظنون شهرت می شود جابر . جابر ضعف سند،  و جابر ضعف دلالت. اما در روش مدرسه ای شهرت جابر هیچ جیز نیست؛ شیخ می گوید خبر واحد صفر است ؛ شهرت هم صفر است و شما می خواهید با دو تا صفر عدد تشکیل دهید و نمی شود. شهرت لاحجت است و خبر ضعیف هم لاحجت است و از ضم لاحجت به لاحجت ، حجت تولید نمی شود اما شیخ می گوید این کار امکان دارد. در بحث روش کشف مکاتب اولا ما دنبال مکتب بودیم یعنی روش دارای پیرو ؛ مکاتب فقهی هم و در ادامه می گویم من کاری که این جا کرده ام این است که نرفتم مکاتب گذشته را بررسی کنم ما مکتب اخباری داریم و مکتب اصولی داریم مکتب اهل رای داریم ولو در امامیه ضعیف است و مکتب مخالف رای و قیاس . چون این ها هم بحث شده است . اما مکاتبی که الان در دوران معاصر وجود دارد مثل مکتب تجمیع ظنون با مکتب مدرسه ای . مکتبی که معتقد است باید مقاصد شارع را بررسی کرد و مقاصد بسند است با مکتب نص بسند. این ها را باهم مقایسه کرده ایم. این ها را هم قبلا جای دیگری هم به کار برده ام .30:40......
معتقد است مقاصد شارع را در اجتهاد باید نگاه کنیم این را مقایسه کنید با مکتبی که معتقد است به صرف نص یعنی مکتبی که با مقاصد ارتباط برقرار نمی کند . 
مکاتب فقهی نظام مند یا نظام وار با انگاره نظام با مکتب فقهی اتمیک 
مکتبی که ما قائل نیست ما اصلا نظام داریم و این دعوا الان در حوزه ها هست. برخی معتقدند ما یک سری احکام اتمیک داریم د رجعاله در مضاربه د ر بیع و ...در مزارعه در مساقات ...
در حالی که عده ای معتقدند ما ورای این احکام اتمیک ، نظامی داریم و آن نظام مهم است . این ها چیزهایی بوده که ما این جا آوردیم . 
نظام واسطه بین احکام و مقاصد است . شما از احکام به نظام می رسید و از نظام به مقاصد می رسید. 
به هر حال انتظار این است که کسی که مکاتب اجتهادی معاصر را بررسی می کند خودش هم نظریه ای ارائه دهد. 
لذا ما کتاب دوم را دنبال کردیم و نوشتیم و آماده چاپ است عبارت است از روش شناسی اجتهاد (نظریه اطمینان) 
بنا بر این است که در این کتاب بایسته های یک اجتهاد تراز مطرح شود. وقتی بایسته ها را می گوییم آسیب ها را هم می گوییم . چون هر بایسته ای اگر مراعات نشود ،می شود آسیب  .و هر آسیبی اصلاح شود می شودبایسته لذا من در کتاب دوم دو باب باز نکردم بایسته شناسی و آسیب شناسی ما روی بایسته شناسی نگاه اثباتی داریم و این نکته گفته شده که چه بایسته هایی باید در اجتهاد لحاظ شود که یک نظریه اطمینان بخش از آن استخراج شده است . 
کلیپی شبکه اجتهاد مشهد از آیت الله مروارید که از شاگردان آیت الله سیستانی هستند پخش می کرد ایشان از آیت الله سیستانی نقل می کنند و ایشان ا زاستادشان آیت الله خویی نقل می کند . که پزشکی از بغداد نزد ایشان مراجعه میکند . و گفت اگر آبی باشد که طعم و مزه آن تغییر نکرده ولی اطراف آن نجاسات هست آیا میتوان با آن وضو گرفت که ایشان تایید کردند که آره می توان وضو گرفت و در این صورت اشکال ندارد. 
آقای سیستانی می گویند این پزشک بعد شنیدن این حرفها از آیت الله خویی خیلی ناراحت شد به گونه ای که گفت من این دین را نمی توانم قبول کنم. 
و بلند شد که برود که ایت الله خویی به او گفتند اگر هم خواستی این جریان را از من جایی نقل کنی نگو اسلام این را گفت و من آن را قبول نکردم بگو یک طلبه ای در نجف این طور گفت.
و حرف ما را به حساب شریعت نگذارید . 
سوال من از امثال جناب آیت الله خویی این است که آیا ما نباید یک تاملی در روش خودمان داشته باشیم؟
برخی ها می گویند پشت این طهارات و نجاسات یک نظام بهداشت است . اگر یک جایی با بهداشت منافات داشته باشد چرا ترس دارید از این که بگویید این آبی که این جا هست برای وضو هم اشکال دارد؟!..40:40
جالب این است که در روایات ما مکرر آمده قذر و قذر یعنی کثیف 
اگر کسی بخواهد به همان روایات هم بسند کند می تواند فتوا بدهد . 
این نگاه اتمیک گاه جواب نمیدهد مثلا برخی معتقدند با این که زمین از مطهرات هست اما به شرطی که آسفالت نباشد ؛ سوال این است که که گفته الزاما باید خاکی باشد؟!بحث این است که مناسباتی هم که خود شما یاد ما دادید و گفتید اگر زوال عین شد واقعا پاک می کند. به هر حال این پذیرفته نیست که ما روشی داشته باشیم که برخی مواقع جواب ندهد و بعد به مخاطب بگوییم این ها را به حساب اسلام نگذار و به حساب من طلبه بگذار. 
این بحث را من در جلد دوم روش شناسی آوردم تحت عنوان مطبوع بودن اجتهاد . 
یا بحثی که صاحب جواهر دارد که اشاره می کند به فتوایی که اگر در یک مکان غصبی وارد شدید باید حتی حواستان به حرکات بدن هم باشد که اشکال دارد بحث این است که این نگاه ها  و این شیوه ها جواب نمیدهد . و خود صاحب جواهر هم مخالفت خود را با این فتوا به این شکل بیان می کند و می گوید به جان خودم قسم این فقیهی که این فتوا را داده است از آن ظالمی که این بنده خدا را در زندان زمین غصبی کرده است، ظالم تر است. به هر حال مباحثی در کتاب روش شناسی مطرح شده که فهرست وار بیان می شود. 
1. مکتب فقهی قناعت ومکتب فقهی صناعت و طبق حرف آقای خویی معتقد است که مثلا قاعده این را اقتضا ممی کند و می گوید اگر آب طعم و لون و مزه آن تغییر کرد آن را دور بریز و الا می توانی حتی آن را بنوشی . ما دو نوع نظام داریم نظام قضایی بر اساس ادله قانونی ...و کار ندارد که قاضی به اقناع برسد یا نه و نظام قضایی ادله معنوی که کار به قانو ندرد و باید قاضی اقناع شود. 
2. مکتب وثوق ومکتب سند ؛این در واقع زیر مجموعه مکتب فقهی قناعت  و صناعت است . ما دو مکتب داریم ؛مکتبی که اطمینان و روایات را معیار قرار میدهد و مکتبی که سند را .شما د ر مکتب شیخ انصاری کار به سند ندارید اما باید وثوق پیدا کنید.
3. فقه اصطیاد قاعده از نصوص و فقه اقتصار بر مورد نص ؛ بسیاری از قواعد ما اصطیادی است نص خاص ندارد قاعده من اتلف مال الغیر فله ضامن ...ما یضمن بصحیحه یضمن بفاسده ...این ها اصطیاد است اما برخی ها از نصوص وارد در موارد خرد اصطیاد قاعده نمی  کنند و می گویند خود شارع می توانست بگوید چرا نگفت؟!
4. فقه اصطیاد قاعده از نصوص وارد در موارد خرد و فقه اقتصار بر مورد نص 
5. فقه نص بسند؛ مقاصد بسند و نص محور با نظارت بر مقاصد . مقاله ای بنده نوشتم و گفتم ما مکاتبی داریم که نص بسند است و کار به مقاصد ندارد.
6. فقه با انگاره قبول نظامات شرعی و لزوم استنباط آن وانگاره انکار ؛ به این معنا که قبول کنیم که غیر از مسائل اتمیک ما نظامی در فقه داریم نظام سیاسی نظام فرهنگی نظام خانواده ؛ حتی نظام طهارت ....برخی معتقدند ما با همین اجتهاد اتمیک به نظام هم می رسیم و انگاره انکار یعنی انگاره انکار نظام یا لزوم استنباط 
7. فقه توقف حداکثری بر الفاظ نصوص و فقه هویت گرا ؛ فقه اسم گرا یا نومینالیزم یا اسم هویت گرا یا کارکردگرا یا فاکشنالیزم یا غایت گرا و مقصد گرا ......تعیناتی داریم که منبعث از رویکرد اول است و تعیناتی هم داریم که حکایت از دومی می کند . 
8. فقه بسند به نص و اطلاق قانون و فقه عدالت و اخلاق ؛ فقهی که می گوید نص مهم است و اطلاق قانون مهم است اما فقهی که می گوید د رهمین بسند به نص  و اطلاق گیری اخلاق و عدالت زخمی شد این درست نیست. بنده با این که از حیل ربا مثلا دفاع کردم اما در نظام سازی و در نظام بانکی ما اقتصاد کشور را نمی توانیم با حیل ربا درست کنیم!
9. مناهج فقهی مدیریت ادله متعارض ؛ یک باب وسیعی از اصول ما باب تعادل و ترجیح است ما آن جا هم یک سری مکاتب فقهی داریم مثلا مکتبی که جنبه تبرعی را قبول دارد با فقهی که جنبه تبرعی را قبول ندارد . شما با مکتبی بزرگ شدید که قبول ندارد. ولی مکتب جمع تبرعی یک مکتب قویمی در گذشته بوده است. د رمدیریت ادله ، آیا ما باید بر مرجحات منصوص اکتفا کنیم ؛ یا مرجحات اختصاص به آن موارد ندارد . 
10. فقه مقارِن با تراث اهل تسنن و فقه غیر مقارِن ؛ دو نظر است؛ نظری که معتقد است باید مقارن با اهل تسنن پیش رفت و برخی هم غیر این را معتقدند . 
11. فقاهت با قبول تخصص و تقیید قطعیات شرعی به امارات غیر قطعی و فقاهت انکار ؛ ارث زوجه در قرآن چگونه آمده است؟ و لهن ثمن مما ترکتم و یک جای دیگر دارد و لهمن ربع مما ترکتم ...قرآن هم که قطعی است هم دلالتش قطعی است .....ولی در روایت آممده است زن از عقار ارث نمی برد و از ساختمان هم از عینش نمی برد از قیمتش می برد ؛ این جا می شود تخصیص قطعیات شرعی به امارات غیر قطعی که روایات باشد . شما همین یک مورد را که حل کنید می فهمید که چقدر تاثیر دارد. سوال این است که آیا قطعیات را می شود تخصیص زد یا نه؟یونس بن عبدالرحمن مربوط به زمان امام رضا است این مساله از همان قرن دوم محل بحث بوده است تا الان. یونس بن  عبدالرحمن متهم به یک سری مسائل شد چون قطعیات را به امارات غیر قطعی تخصیص نمی زد . 


سوال: کتاب را مقید کردید به روش های اجتهادی معاصر ؛ در حالی که برخی مسائل در فقه گذشته هم بوده است
ج: منظور این بوده که مطالبی که در گذشته مطرح بوده است نیاورم و مطالبی آورده شود که فعلا مطرح  و زنده است. 
سوال: شما فرمودید که بیست مکتب را در کتاب لیست فرمودید، پرسش اول بنده این است که مراد شما از مکتب چیست؟انتظار از مکتب این است  نظریه ای باشد که در کل فقه، تاثیر گذار باشد، برخی ا زمکاتبی که شما گفتید در یک نظر اصولی بود ؛ شاید شما مکتب را در معنای رای به کار بردید؛ و نکته دوم که پرسش مهمتری است د رخصوص جلد دوم کتاب شماست، شما فرمودید بایسته های روشی اجتهاد را بیان خواهم کرد؛ در بایسته های روشی ممکن است ما بگوییم روش معیار این است که ما را به اطمیان برساند ایا هر اطمینانی از هر روشی که به دست آید، حجت است؟یا ممکن است شما بفرمایید باید راههایی را برای ارتقای اجتهاد هم در نظر بگیریم؟ممکن است گفته شود بدون نظریه اجتهاد ابتر است فقیهی که بدون نظریه به اجتهاد برسد اجتهاد درستی نیست من تعبیرم شاید ناقص باشد مثلا ممکن است شما بگویید اطمینانی حجت است که ناشی ا زنظریه باشد. یا ناشی از پارادایم باشد هر پارادایمی ناشی از یک دکترین باشد قواعد فقهی را مثلا مد نظر قرار داده باشد این امور هم مدنظر شما در روش شناسی مطلوب بوده است یا نه؟
ج: دو سوال : یکی مراد ا زمکتب کدام است؟ ما مرادمان از مکتب همان روش عام بود نه یک رای ...روشی که زنده باشد و دارای مدرسه باشد لذا ما با روش کار داریم و انتساب نمیدهیم. بنده یک متد دارم روش شناسی شیخ انصاری با آقای خویی و یک مقایسه ای دارم در این باره و یا صاحب جواهر و آقای خویی یا یک شخصیت ممکن است یک مکتب داشته باشد . مراد ما از مکتب ، روش دارای پیرو هست بدون انتساب به مکان یا به شخص و زمان خاص است و بیشتر محتوا مدنظر ما بوده است. سوال دوم که مربوط به بایسته های روش است د ربایسته های روش شیوه ما این نبوده است که همه را ما گره بزنیم به اطمینان آوری . ما رفتیم روی موارد خاص ...شما در همان کتاب بیست بایسته می بینید . اصل اطمینان آوری نبوده که من دنبال مصادیق آن بگردم . من گفته ام که در اجتهاد ما چه باید رعایت شود . مرحوم صاحب جواهر از میرزای قمی یک چیزی نقل می کند و تعریف می کند و می گوید میرزای قمی عجم است و فقه او فقه الاعجم است و منظور او همان فقه اسم گرا است و گیر به الفاظ می دهند د رحالی که عرب آن دقت ها را ندارند. من گفته ام ا زطرفی ما باید مدیریت دقت کنیم و از آن طرف به فقه الاعجم هم نیفتیم . و لذا من در ابتدای کتاب نگفتم که باید در اصول و لغت قوی بود بنده مطالبی را آوردم که نقش اساسی دارد و آن ها را آوردم . نظریه همان معنای پارادایم را میدهد د رفقه ما یعنی اصول فقه ما بسیاری از وقتها قاعده با پارادایم اشتباه می شود «لا تعاد» قاعده است . فراغ و تجاوز در باب نماز و وضو و حج قاعده است اما سهولت و سمحه بودن شریعت آیا قاعده است؟ آیا میتوان از آن استفاده کرد؟ من حتی نفی عسر و نفی حرج و این ها را به همین قیاس می بینم ولی معتقدم اشتباه است خود زبان قرآن هم زبان پارادایم است نه قاعده ؛ نفی عسر که قرآن می فرماید به عنوان یک لباس سرتاسری بر شریعت می گوید نه یک قاعده بر شریعت ....برخی هم نظریه را بر همین قیاس می سنجند و این یک نکته ای است. این ها است که در جلد دوم بحث شده است . 
س: آیا در جلد دوم روش ساخت نظام مورد بررسی قرار گرفته است؟
ج: روش ساخت یک نظام، یک بحث اجتهادی محض نیست ؛ یک بحث بینارشته ای است اما چیزهای مختلفی می خواهد . مثلا شما بگویید ما نظام اقتصادی داریم. اصلا نظام چیست؟ آیا نظام همان مقاصد است؟ این ها د رهمان جلد اول و هم جلد دوم بحث شده است این که بخواهیم استنباط کنیم چگونه استنباط کنیم ؛ یک روش ، روش آقای صدر است و یک روش هم روش همین آقایان سنتی هاست و یک روشی را هم ما پیشنهاد دادیم . 
برای شیوه نظام سازی فقیه باید وجود داشته باشد کارشناس برنامه  واجرا باید باشد مجلس باید باشد کارشناس فنی باید باشد تا یک نظام ساخته شود .  پس کشف نظام و مدیریت و تعریف نظام و راه رسیدن به نظام به عنوان حفره های تئوریک فقهی باید مد نظر قرار گیرد.