header

ترابط کلام و فقه و اصول فقه

خلاصه خبر :
قم موسسه اسراء - نشست معرفی کتاب تحریر مقدمه مقنعه - 26 آذرماه 1403
ترابط کلام و فقه
دفاع از تراث
اصالت و معاصرت
نضج دانش کلام قبل از افول آن
عالمانی که قبل از مباحث فقهی، بخشی از کتاب را به اصول اعتقادات اختصاص میدادند
استفاده از فلسفه احکام در استنباط در فقه نظام
تراث ستیزی مدرن
بده و بستان اصول فقه، فقه و کلام
اجتهاد بالمعنی الاعم و بالمعنی الاخص

بسم الله الرحمن الرحیم 
الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین 


اللهم صل علی محمد و آل محمد و اهدنا لما اختلف فیه من الحق باذنک انک تهدی من تشاء الی صراط مستقیم 

خدای بزرگ را شاکرم که توفیقی داده تا در جمع شما باشم و از بزرگوارانی که بانی این نشست بودند،  وهمچنین از شما بزرگوارن که در این نشست حضور به هم رساندید، تشکر میکنم. 

• آیین رونمایی از کتاب تحریر مقدمه مقنعه؛ 
مناسبت نشست آیین رونمایی از کتاب تحریر مقدمه مقنعه مفید است از عالمی ایستاده بر قله تفسیر ؛ سترگ در علم کلام و شهره در فقه ؛ حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی است. 

• ترابط کلام و فقه و اصول فقه؛ 
موضوع بحث من بی ارتباط با آیین رونمایی نیست؛ ترابط کلام و فقه؛ البته فقهی که من در اصطلاحم به کار می برم یعنی همان عملیات استنباط است؛ که قهرا نزدیک می شود به اصول فقه ؛ و یکی از کاربستهای فقه در دوران معاصر؛ ترابط کلام و فقه و فقه و کلام است. اما مقدمه کوتاهی را به خاطر آیین رونمایی عرض می کنم.

• دوران تراث سوزی مدرن؛  چالش ها و راهکارها؛
میدانید که ما در دوروان تراث ستیزی نرم و تراث سوزی مدرن وسفید قرار داریم همه شما مستحضرید که در دورانهای مختلف، ما تراث سوزی و کتابسوزی داشتیم .اسکندر مقدونی وقتی به ایران حمله می کند چرم هایی را که اوستا بر آن نوشته شده بود ،همه را به آتش کشید. 
غزنویان وقتی وارد ایران می شوند و ری را فتح میکنند کتابخانه عظیم ری را به آتش می کشند مغول همین کار را می کند .صلاح الدین ایوبی وقتی وارد لبنان می شود، همین کار را میکند تصور کنید یک متعصب پلتشت وقتی به جان کتابخانه شیعه می افتد معلوم است چه می کند. 
ولی الان ما کتابسوزی نداریم و اگر کسی به هر انگیزه ای این کار را انجام دهد، پشیمان می شود؛ ما الان در عصر شبهه، امواج ضلال و کتب ضلال و اصوات ضلال قرار داریم. این تراث سوزی مدرن مصادیقی دارد که نمونه آن را می توان در برخی یادداشت ها و برداشت های برخی روشنفکران یافت.
فلسفه اصلی مناظره ای که من با دکتر سروش داشتم این بود که ایشان معتقد بود روایات معتبر در برابر روایات نامعتبر مثل انگشتری در تلی از زباله است. یا مثل گردنبند طلاست در کاهدانی پر از کاه یا .......این تفکر و این بیان نسبت به مخاطبانی که اطلاع ندارند [یک آسیب زای به تمام معنا است] من و شما میدانیم روایات ما، عصر پالایش داشته از امام عسکری علیه السلام به بعد اما آن جوان یا نوجوان یا استاد دانشگاه و طلبه حوزوی آیا این موضوع را میداند؟ خیر. 
 و یا ایشان (آقای سروش) از فقه، به عنوان چراغی یاد می کرد و میگفت این شعله در حال خاموش شدن است و شما سعی می کنید آن را به هر شکلی شده، پر فروغ نگهدارید. این گونه مواضع به هر دلیل که باشد مصداق نوعی تراث سوزی است که باید شناخته و موضع گیری مناسب و متناسب در قبال آن، اتخاذ شود. 

• جبهه های مختلف تراث سوزی؛ هم از درون و هم از بیرون؛
برخورد آنها نشان دهنده این است که با تراث چه ستیزی وجود دارد.این جاست که به یک وظیفه بزرگ و سترگ پی می بریم و آن حفاظت از تراث است این جااست که انسان به این نتیجه می رسد که به هر شکلی  میتواند باید شبهه را بفهمد و تراث را بفهمد و از تراث حفاظت کند. باید اذعان کرد اگر چنین ستیزی هم از بیرون نسبت به تراث داریم متاسفانه از این طرف هم تعصب یخ زده مطلق انگار هم از این طرف به تراث لطمه می زند لذا باید ضمن حفظ اصالت و حفظ هنجارها باید به معاصرت هم اندیشید. 

• جمع بین اصالت و معاصرت؛ راهکاری اساسی؛
باید روی این موضوع تمرکز باشد - جمع بین اصالت و معاصرت -  .و پژوهشگاه محترم باید جمع بین اصالت و معاصرت را کار کند. 
یعنی بتواند یک فاضل حوزوی از یک طرف هنجارها را رعایت کند و از طرفی معاصرت را مد نظر داشته باشد؛ اگر وارد فقه می‌شود انضباط فقهی را رعایت کند، اگر وارد کلام و تفسیر می شود انضباط تفسیری و کلامی را رعایت کند و معاصرت را . امروزه در بسیاری از درسهای شلوغ، ما معاصرت را نمی بینیم . در درسها باید حتی در سطح اساتید سطح عالی، بین اصالت و معاصرت جمع برقرار کرد؛ آیا اشکال دارد اگر استادی مکاسب را تدریس می کند از حقوق و مسائل روز و از نکاتی که بیان می شود به نتیجه مشخص برسد؟! و نگوییم که وقت نداریم این بهانه است به هر حال این اصالت و معاصرت را میتوان مدیریت کرد. 
1. باید تراث را حفظ کرد 
2. باید بین اصالت و معاصرت را جمع کرد.

• مصداقی از توجه به تراث؛
 این جا است که تراث حفظ می شود. این کاری که حضرت آیت الله العظمی جوادی انجام دادند درواقع زنده کردن یک تراث است. 
من می خواهم بگویم این جلسه در واقع رونمایی از یک حرکت است از یک رفتار از یک جریان که البته خودش را در این قالب، امروزه نشان داده است.

• طلوع و غروب علم کلام؛ 
این یک رویه بوده، (که در کنار فقه، به مباحث کلامی پرداخته می شد) ابوالصلاح حلبی در کتاب کافی؛ قاضی ابن براج در جواهر فی الفقه؛ شیخ صدوق در الهدایه؛ شیخ مفید در مقنعه و هم در بحث النساء این ها همه می پردازند به مباحث کلامی ..این ها تماما مربوط به قرن سوم و چهارم و پنجم است اما یک دفعه می بینی این روش افول می کند.
و بعد جریان اخباری گری و ضدیت با فلسفه پیش می آید و چون مرز فلسفه با کلام دقیقا جدا نبوده ضدیت با کلام صورت میگیرد لذا می بنید آن طلوع و نضجی که ما در قرن های سوم و چهارم و پنجم داشتیم یک دفعه افول می کند تا جایی که پرداختن به علم کلام محل شبهه می شود. 
حال کسی بیاید و در قرن پانزدهم آن هم در سطح مرجعیت و ایستاده برقله در کنار پرداختن به قرآن، رویکرد به این گونه مباحث هم داشته باشد البته که این ها اتفاق نیست؛ و اگر هم باشد جای دیگری دارد مدیریت می شود. این که در کنار پرداختن به قرآن و نهج البلاغه به این جریان و مباحث هم پرداخته شود،  این کار بسیار عظیم است.
این مبحث می تواند موضوع پژوهش و رساله و پایان نامه هم باشد. 

• نقش صدیقه طاهره؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها در استنباط احکام؛
نکته ای در یک برنامه تلویزیونی یک مجری مطرح کرد که بنده در ذهنم مانده بود و  آن این بود که پرسید:
 نقش فاطمه زهرا سلام الله علیها در استنباط احکام چیست؟
ما خطبه ای از حضرت زهرا سلام الله علیها داریم به نام «خطبه فدکیه»؛ 
سندبسیار عالی است در این دانشنامه فاطمی در این مقاله ای که من دارم به نام فلسفه احکام در جلد سوم این کتاب شاید چاپ شده باشد بنده سند این خطبه را آوردم .خطبه فدکیه بخشی از آن مربوط می شود به فلسفه احکام .
حضرت زهرا سلام الله علیها بیست و سه بند را آوردند البته نسخه ها کمی تفاوت میکند .یعنی حضرت در این بیست و سه بند به بیست و سه نهاد اشاره می کنند. در بند دهم به فلسفه امر به معروف و نهی از منکر اشاره می کنند.
«والامر بالمعروف مصلحة للعامة و النهی عن المنکر تنزیها للدین» .
سوال: در فقه نظام یا در فقه حکومت و فقهی که می خواهیم بدهیم برای کارگزاران نظام، و مجاری و مبادی قانون گذاری باشد آیا فلسفه احکام میتواند مغفول واقع شود؟ مثلا مجلس شورای ما میخواهد قانونی را تصویب کند؛ چیزی را بردارد چیزی را بگذارد یا چیزی را حذف کند. میخواهد به امر به معروف و نهی از منکر سامان بدهد. آیا میتواند بگوید این مصلحه للعامه این فلسفه حکم است؟یا این تنزیها للدین این فلسفه حکم است. وقتی مجمع تشخیص مصلحت نظام ، مجلس شورای اسلامی خبرگان وشورای نگهبان را داریم و این ها می خواهند دین را در بطن جامعه پیاده کنند، یعنی چه گفته شود که ما با فلسفه احکام کار نداریم؟!! آیا ما میتوانیم بگوییم ما چه نیازی به دانستن فلسفه احکام داریم؟!
یا مثلا بیایند و ادعا کنند که ما امر به معروف  و نهی از منکر را قانونی می کنیم و چه کار د اریم به فلسفه احکام ومصلحة للعامة؟ 
شما گاه می خواهید یک رساله معمولی بنویسید شاید کار به این مسائل نداشه باشید اما شما گاه برای حاکمیت و برای نظام رساله می نویسید. برای قانون سازی کتاب ارائه میدهید برای اداره جامعه فقهتان راعرضه می کنید آن جا دیگر فلسفه احکام، صرفا فلسفه احکام نیست؛ آن جا می شود علت ..اساس و بنیان هر تصمیم آن هم در سطح نظام بنابراین  هر حرکتی که فارغ از فلسفه احکام باشد غلط است.  
اگر این باشد نقش حضرت زهرا سلام الله علیها بسیار روشن می شود که برای یک حرکت سیاسی، اجتماعی  و...خود این خطبه می شود یک تراث عظیم. یک گنج که می شود از این گنج  استفاده کرد. 
یکی از چیزهایی که می شود از فقه و اصول به کلام برد، یکی اجتهاد بالمعنی الاخص، و یک اجتهاد بالمعنی الاعم داریم و اجتهاد بالمعنی الاعم می شود فقه اصغر که دقیقا از همین هنجارهای اصول د رآن استفاده می شود
شما اگر بخواهید بدانید رابطه بین محبت  و ولایت اهل بیت با عمل صالح، چه رابطه ای است، با ده گروه روایت مواجه می شوید.
شمای متکلم یا شمای کلامی باید از همان هنجارهای اصول استفاده کنید . 
یک بحثی زمانی از بحثهای داغ حوزه بود، مبحث خلقت انسان؛ ترانسفورمیسم یا فیکسیسم  ...میدانید که اختلاف بود. حتی برخی از بزرگان هم با هم اختلاف داشتند. 
شما آیات و روایات قرآن را در این باره وقتی می آورید، یک کار اصولی لازم هست یعنی متکلم باید از ابزار اصول و فقه استنباطی، اجتهاد بالمعنی الاعم را استفاده کند برای حل مشکل کلامی.
 از آن طرف هم می خواهد از فلسفه احکام کشف فلسفه احکام و بیان فلسفه احکام، که یک بحث کلامی است و ربط مستقیم به فقه ندارد، استفاده کند ولی این بحث کلامی موضوع میدهد به بحث فقه ما ...
شارع و مبینان شریعت در اصدار نصوص چند شان داشتند؟ شان شارع بودن شان حاکم بودن و شان قاضی بودن .....ما در کتاب فقه و مصلحت تا دوازده شأن شمردیم . این دانش کلام است که این ها را تعیین می کند «شئون مبینان شریعت در اصدار نصوص». نصوص هم که می گویم چه قرآن باشد و چه روایات باشد . این شئون در دانش کلام بررسی می شود و می آید در فقه ...و مطرح می کند که کلمات معصومین از چه شانی باید صادر شده باشد تا صلاحیت اصدار حکم را داشته باشد تا بتوان یک حکم یا یک قانون فقهی از آن اصطیاد کرد. 
یک بده و بستان بین این سه دانش بزرگ وجود دارد: دانش فقه ، دانش اصول فقه (دانش عملیات استنباط) و دانش کلام.
 نگاه محقق مهم است که از چه زاویه نگاه کند  واین بده و بستان را به دست بیاورد. 

• یک پیشنهاد؛
به عنوان یک پروژه بزرگ کار شود موضوع «ترابط دانش کلام و فقه و ترابط دانش کلام و فقه و عکس آن» می توانید کار کنید . 
مجدد از بزرگوارانی که باعث و بانی این جلسه بودند تشکر میکنم.