درس اخلاق - معرفت متقن
جلسه 1- در تاریخ ۲۰ آبان ۱۳۹۴
چکیده نکات
علوم انسانی اسلامی در میان افراط و تفریط
تشخیص و تأمین متقن
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السّلام علی رسول الله و علی آله آل الله الذّین بهم فتح الله و بهم یختم الله و لعنة الله علی اعداِئهم اعداء الله الی یوم لقاء الله.
امیرالمومنین حضرت امام على بن ابى طالب علیه السلام فرمودند: 'قیمة کل امرء ما یحسنه' [1]
سید رضى رحمه الله پس از این حکمت مى گوید:
وَ هذِهِ الْكَلِمَةُ الَّتى لاتُصابُ لَها قيمَةٌ، وَ لاتُوزَنُ بِها حِكْمَةٌ، وَ لاتُقْرَنُ اِلَيْها كَلِمَـةٌ
'این از کلماتى است که قیمتى براى آن تصور نمى شود و هیچ حکمتى هم سنگ آن نبوده و هیچ سخنى، والایى آن را ندارد'.[2]
این روایت از نظر ارزش بی قیمت است. در محتوا معادلی و از نظر شکلی، مشابهی ندارد. در نهایت سادگی، معارفی سترگ در خود جای داده است.
قید « مایحسنه» را معمولا به «مایعلمه» معنا میکنند و ارزش هر انسان را به دانش او میدانند اما هنگامی که به منابع و متون لغوی مراجعه میکنیم ، مراد از احسان، صِرف دانستن نیست بلکه یکی از این دو چیز است:
1. فعل متقن
2. معرفت متقن
ارزش هر انسانی به آن دانش و فعل متقن اوست در قرآن کریم داریم وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
مرحوم علامه طباطبایی در ذیل این آیه میفرماید: منظور از احسان اين است كه هر عملى كه انجام مىدهند خوب انجام دهند، اگر قتال مىكنند به بهترين وجه قتال كنند، و اگر دست از جنگ برمىدارند، باز به بهترين وجه دست بردارند، و اگر به شدت يورش مىبرند و يا سختگيرى مىكنند، باز به بهترين وجهش باشد و اگر عفو مىكنند به بهترين وجهش باشد.
علوم انسانی اسلامی، ضرورت و رسالت حوزه علمیه
در حوزه علمیه با همه ظرفیت ها و شرایط موجود، گاه احساس می شود که نسبت به برخی ساحتهای مرتبط، معرفت متقن وجود ندارد، حال این عدم اتقان در موضوع، محتوا و شکل میتواند، خود را نشان دهد.
به عنوان نمونه چندی پیش کنگره جایزه جهانی علوم انسانی اسلامی برگزار شد، در این میان احساس می شد که حوزه با برخی از مصادیق معرفت متقن فاصله دارد، فعالیتهای فردی را نمیشود، نفی کرد اما حرکت و نشاط در این مساله، به صورت یک عرف و هنجار و گفتمان نیست .
رهبر معظم انقلاب و برخی متفکران حوزه، بحث اسلامی سازی علوم انسانی را سال هاست مطرح کردهاند و متفکرانی در پی این مهم فعالیتهایی را صورت دادهاند.
دانشهایی با عنوان علوم انسانی، مانند سیل از مغرب زمین وارد کشور میشود، این علوم در قالب های گوناگونی عرضه میشود گاه به صورت مکتوب ( با ترجمه – بی ترجمه) گاه در قالب اساتید و تربیت شدهگان بر اساس اندیشه اومانیسم و انسان قانونگذار و انسان گزاره ساز.
این دانشهای وارداتی از سه جهت به شرح ذیل با اسلام تفاوت دارد:
مبدأ این علوم محوریت انسان و انسان خدایی است در حالیکه مبدأ اسلام و دانشهای اسلامی خداوند و حکم اوست، إن الحکم الا لله.
مسیر این علوم از وحی و نصوص دینی نمیگذرد ولی در اسلام محوریت با وحی و سنت انبیاء ع و اوصیاء ع است.
مقصد این علوم جامعه آرام و بدون تجاوز انسانها به حقوق یکدیگر توأم با آزادی است اما در اسلام علاوه بر مقاصد بیان شده، عبادت خداوند در زمین، اجرای شریعت و عبدالله بودن و سعادت در دنیا و آخرت مطرح است.
بنایراین وقتی علوم انسانی را با اسلام مقایسه میکنیم، از سه جهت تفاوت را در مییابیم.
بر این اساس اسلامی سازی علوم انسانی، به معنا باز تولید و بازپژوهی در دانشها براساس محورهای اسلام در مبدأ، مسیر و هدف است، این فعالیت خود پروژه بزرگی است که باید با استقامت فراوان، در برابر سیل دانشهایی که براساس محورهایی غیر اسلامی، سامان یافتهاند، بایستد و پالایش و پیشرفتی که در نظر دارد را صورت دهد.
حال اگر در کشور به دنبال نهادها برای تصدی پروژه اسلامی سازی علوم انسانی بگردیم، هرچند نهادهایی مانند دانشگاه مسئولیت دارد اما رسالت اصلی بر عهده حوزه علمیه است که در این میان نقشی اساسی و عمده دارد.
علوم انسانی اسلامی در میان افراط و تفریط
از آنجا که این پروژه، به لحاظ گستره و عمق، کمیت و کیفیت بسیار سنگین و دشوار است، اندیشههای در مواجه با آن به افراط و تفریط، مبتلا میگردند.
برخی چنان راه افراط را میپیمایند که حتی یک گزاره از علوم انسانی رایج را بر نمیتابند، و بر آن هستند که باید آن را به کناری افکند و نقشی نو در انداخت.
دیگران چنان راه تفریط را میپیمایند که علوم انسانی را با وجود بی طرفی نسبت به دین و خارج از پیوند با دین مطرح میسازند و در بست آن را میپذیرند.
از این افراط ره به جایی نخواهیم برد، زیرا امانیسم چنانکه اصراری بر موافقت اندیشهها با نصوص دینی ندارد، اصراری نیز بر آن ندارد که اندیشه ای را برگزیند که با دین مخالفت داشته باشد، از این رو در مواردی مطابقت دارد و مخالفت با آن جز عصبانیت و تعصب چیز دیگر نیست. بنابراین در مواردی میتوان بین هست ها و هنجارها تلازمی قطعی ندانست و به پالایش و پیشرفت اقدام کرد.
از طرفی دیگر با وجود تفاوت ها و تعارض های بیان شده میان علوم انسانی رایج ودین مبین اسلام، سخن از عدم نیاز به اسلامی سازی علوم زدن، خود بیتوجهی آشکار به دین در بنیانهای اصلی است.
تشخیص و تأمین متقن
یکی از اوصاف ضروری عالمان دین، زمان آگاهی است، امام صادق ع در این باره میفرمایند: العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِس؛ [3] شبهات به کسی که زمانه خود را بشناسد هجوم نمیآورد.
زمان آگاهی به این است که موضوعات و مسائل ضرور را دریابیم و با تولید ادبیات مناسب درموضوع، محتوا و شکل همراه با اتقان راه پیشرفت را برای آیندگان هموار کنیم.
متاسفانه گاه در تشخیص موضوعات و مسائل اشتباه میکنیم و یا با نگاه ساده انگارانه عبور میکنیم، به عنوان نمونه عرض میکنم، همانطور که مستحضر هستید؛ چندی است که در پی برگزاری همایش «فقهِ هنر» هستیم.
هنگامی که برخی این مساله را میشنوند، با تحلیلی ساده، عبور میکنند مانند اینکه میگویند: این عنوان یعنی چه؟ یعنی فقه، یک هنر است؟ یعنی هنر، فقه است؟ این دو مقوله پیوندی با یکدیگر ندارند، این یک نگاه است.
نگاه دیگر آن است که هنر با تمام ابعاد خود، امروزه پدیدهای است که اجتماع را از آن گریزی نیست، این پدیده یا مبانی دارد یا ندارد. اگر مبانی دارد باید بر اصول و مبانی اسلام، بازپژوهی شود و اگر مبانی ندارد، نباید دست بر دست گذاشت و منتظر ماند تا دیگران بنیانی را پای ریزی کنند، بلکه باید به پژوهش دست زد و مبانی صحیحی برای هنر با نگاه اسلام تولید کرد.
البته این اهداف بلند با یکی دو همایش، به مقصد بلند خود نمیرسد و پایمردی در زمانی بلند میخواهد تا کارها به مقصد برسد، از این رو باید کار را شروع کرد و تا آنجا که در توان است به پیش برد.
نکته ضرور دیگر اینکه پس از اتقان در تشخیص، باید اتقان در تأمین موضوعات و مسائل داشت. تامین ها باید به دست افرادی صورت بگیرد که از دانش و تخصص لازم و کافی برخوردار باشند و با ورود و خروج منضبط و براساس فقه جواهری، به پیشرفت دانش همت بگمارند. اگر زمام تامین خلأها، به افرادی غیر ویژه دان و ضعیف سپرده شود، موجبات عقب گرد و بدبینی به رسالت ها و ضرورت ها پیش میآید و نتیجه چنین چیزی جز خسارت نخواهد بود.
چندی پیش خبری به من رسید که درسی سست در یکی از مهم ترین مسائل روز که دغدغه مقام معظم رهبری و مراجع عظام است، در حال برگزاری است، متن درس را برای بنده آوردند، دیدم از گزارش های تاریخی و رجالی اشتباه ها شروع شده تا استدلال ها در محتوا، به عنوان نمونه قاضی ابن براج و ابوالمکارم ابن زهره را از عالمان غیبت صغری برشمرده بود در حالیکه قاضی ابن براج متولد 401 و متوفی 480 است لذا از عالمان قرن پنجم است، و ابوالمکارم ابن زهره متوفای 585 از عالمان قرن ششم است.
در جای دیگر ابن ابی عمیر را از اصحاب امام صادق ع دانسته است در حالیکه ابن ابی عمیر از صحابه امام رضا ع و امام جواد ع است و سخن رجالی ها درباره روایت بی واسطه او از امام کاظم ع مختلف است، از این رو تردیدی نیست که ابن ابی عمیر از اصحاب امام صادق )ع( نبوده است.
دوستان از روح پاک اهل بیت ع مدد بگیریم و از وقت خود نهایت استفاده را ببریم، مگذارییم که کارهای فرعی، جانشین کارهای اصلی شود، از موقت اندیشی و امروز و فردا را فقط دیدن، اجتناب کنیم و بلند مدت بیندیشیم و کارها را با اتقان به انجام برسانیم، امیر حکمت و بیان فرمود: قیمة کل امرء ما یحسنه'
الحمد لله رب العالمین
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . نهج البلاغه، ص 512، حکمت 81، چاپ دارالثقلین- قم.
[2] . 'جاحظ' که از بزرگترین ادبا و نوابغ عرب است و در اوائل قرن سوم هجرى مى زیسته در جلد اول کتاب معروف و مشهور خود 'البیان و التبیین'- پس از نقل برخى از کلمات امیرالمومنین على بن ابى طالب علیه السلام از آن جمله 'قیمه کل امرء ما یحسنه' [ نهج البلاغه، ص 512، حکمت 81، چاپ دارالثقلین- قم. مى گوید: اگر در تمام این کتاب جز این عبارت نبود کافى بود، بلکه بالاتر از حد کفایت زیرا بهترین سخن آن است که مقدار کمش تو را از مقدار زیادش بى نیاز کند و مفهومش ظاهر و آشکار باشد، گویى خداوند جامه اى از جلالت و عظمت و پرده اى از نور و حکمت بر آن پوشانده که هماهنگ با نیت پاک و فکر بلند و تقواى بى نظیر گوینده اش مى باشد.
[3] .الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج ۱، ص ۲۶ ؛ تحف العقول ،حسن بن شعبه حرانی، ص ۳۵۶ ؛ بحارالانوار ، مجلسی، ج ۶۸ ص ۳۰۷.
چکیده نکات
علوم انسانی اسلامی در میان افراط و تفریط
تشخیص و تأمین متقن
نظر شما