فلسفه تفسیر
جلسه 24- در تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۹۲
چکیده نکات
رعایت اخلاق علمی و آگاهی تاریخی در تفسیر
پیاده سازی جلسه بیست و چهارم
بسم الله الرحمن الرحيم
رعایت اخلاق علمی و آگاهی تاریخی در تفسیر (دوری از جنبه ها و مظاهر متعصبانه )
ببينيد يكي از آسيبهايي كه در تفاسير ممكن است به آن مبتلا شويم و در متون تفسيري هم انجام شده است « تعصب » است و چون فرد متعصب به يك عقيده و مذهب معتقد است در تفسير خود ، نظر متعصابه خود را دخالت میدهد. متأسفانه اين تفكر فراوان در متون سنيها است و در تفاسير تشيع هم بعضا موجود است.
آقاي جرير طبري يك تفسير مفصلي نوشته است و 38397 حديث را نقل ميكند، اين مفسر در اين مجموعه فقط يك حديث از امام حسن عليه السلام و دو حديث از امام باقر و چهار حديث از امام سجاد عليهالسلام و از بقيه ائمه هيچ روايتي نقل نميكند. خوب ما نه به عنوان يك شيعه بلكه به عنوان يك سني ميخواهيم اشكال كنيم چون اگر به صورت شيعه باشيم اشكال مبنايي ميشود و اگر به صورت سني باشيم اشكال بنايي ميشود و اشكال بنايي خوب است. آيا امام صادق عليه السلام از اهلالبيت هست يا نه؟ طبق هر تفسيري كه از واژه اهلالبيت كنيد شامل امام صادق عليه السلام ميشود؛ آيا آيهي تطهير در مورد اهل بيت نازل شده است يا نه؟ اگر كسي كه آيهي تطهير در شأنش نازل شده است ميتواند ثقه نباشد؟ كثير الخطا باشد؟ دروغگو باشد؟ پس « ليذهب عنكم الرجس...» رجس يعني گناه و دروغ و بعضي ميگويند خطا و نسيان را هم شامل ميشود؛ خوب امام صادق عليه السلام مطلبي نداشته است؟ چطور است شما از ابوهريره، كعبالأحبار، از يهود نقل ميكنيد ولي از اهلبيت عليهالسلام نقل نميكنيد؟
به نظر ما برخورد متعصبانه و دور از اخلاق شده است. شما مجمع البيان را ببينيد اگر انسان از قرائن ديگر مذهب اين انسان را نداند نميتواند بفهمد كه اين انسان شيعه است،با همه این احوال با این که شیعی است اما از مقاتل (که سنی است) نقل ميكند با همهي پلشتيهايي كه داشته در عین حال که از امام صادق عليه السلام هم نقل ميكند.
البته اينها نبايد جنبهي تاريخي پيدا كند و انسان بايد ياد بگيرد و در مشي و سلوك علمي خود باورهاي ديني خود دخالت دهيم، مثلا چون كسي را قبول نداريم حرفش را ناقص آورده و ديگري را چون قبول داريم حرفش را دقيق نقل كنيم كه اين دور از اخلاق علمي است. آخرين آسيب را در اين جلسه بگوييم؛
يكي ديگر از آسيبهايي كه ممكن است پديد آيد البته بيشتر در متون تفسيري اين آسيب هست « غفلت از متون تاريخي » ميباشد. بنده شب قبل به بهانه طرح اين بحث ذيل آيهي « و من أظلم ممن منع مساجد الله أن يذكر فيه اسمه و سعي في خرابها...» همين آقاي جرير طبري حدود 20 روايت دارد و خيليها تكراري است و گفته مراد از مساجد الله مسجد خاصي بوده يا مساجد خاصي نبوده است. نقل ميكند كه يكي از اقوال اين است كه مساجد الله مصداق روشن آن « بيت المَقْدِسْ» ميباشد و اين آيه اشاره به جريان بخت النصر دارد؛ كه اين آقا با كمك مسيحيان آمد و بيت المقدس را خراب كرد و يهوديان را بيرون كرد و اين حرف را خود صاحب تفسير ميپذيرد. در حالي كه اگر اهل تاريخ باشيم ميدانيم كه بخت النصر 600 سال قبل از مسيح بوده است.
مورد ديگري كه از همين قبيل است " كلام مفسران سني ذيل آيهي 113 سورهي مباركهي توبه " ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكينَ وَ لَوْ كانُوا أُولي قُرْبى مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحيمِ " ترجمهي آيه روشن است كه براي نبي چنين حقي نيست و براي مؤمنان كه براي بستگان كافر خودشان از خدا طلب غفران كنند، بعد از آنكه حقيقت روشن شد اگر بستگان لجاجت ورزيدند معنا ندارد پيغمبر يا مؤمنين براي او استغفار بطلبند. اگر متون تفسيري اهلسنت را نگاه كنيد موج عظيمي راه انداختند كه اين آيه در مورد جناب ابوطالب آمده است. در پرانتز بگويم بغضي كه اصحاب سقيفه، بني اميه، بنيمروان و بعد بني عباس نسبت به اميرالمؤمنين عليه السلام داشتند، آن بغض نسبت به اطرافيان حضرت هم سرايت كرد. لذا موج عظيمي كه راجع به حضرت امير عليه السلام راه انداختند، جناب ابوطالب را نيز بي نصيب نكرد.
روايات فراواني جعل كردند كه ابوطالب تا زمان مرگ ايمان و اسلام نياورد و علماي شيعه به اين بحث مفصلا جواب دادهاند و شواهد تاريخي نيز موجود است. اهل سنت مثل رسانههاي اين زمانه هستند، آنها وقتي بخواهند مطلبي را جا بيندازند آنقدر هجوم ميآورند كه انسان احتمال خلاف نميدهد يا مخالف از باب تقيه جرأت مخالفت ندارد. اهل سنت هم اين گونه هستند. روايات فراواني دارند كه اين آيه در مورد ابوطالب نازل شد و ادعا می کنند که موقع احتضار ابوطالب ، پيغمبر(ص) آمد بالين ابوطالب و از او خواست ايمان بياورد ولي او گفت كه من ميخواهم به دين آباء و اجدادم خودم باشم و در اينجا ديگران و اجداد پيامبر را نيز متهم به كفر ميكنند و می گویند که ابوطالب هم با همان دین و آیین خود مرد و اين آيه نازل شد.در حالیکه چنان که این سخن نادرست آنان را از لحاظ تاریخی بررسی کنیم می بینیم که بالاتفاق اهل سنت گفتهاند سورهي مباركهي توبه (همهي سوره) از آخرين سورهها است و حتي قرطبي ميگويد آخرين سورهاي است كه نازل شده است د ر حالی که جناب ابوطالب سال دهم بعثت رحلت كرده است، سه سال قبل از هجرت رحلت كرده است. اگر فرض كنيم كه اين سوره سال دهم هجرت نازل شده باشد سيزده سال فاصله مرگ ابوطالب و نزول اين سوره و اين آيه است. ولي نگاه كنيد مسند احمد، صحيح مسلم، فتح الباري، به گمانم صحيح بخاري همه اين روايت را آوردهاند. بعد از قرنها شخصي به نام حسين بن فضل از اهل سنت پيدا شد و گفت كه اين نقل، نقل رسوا است. شما چه نقل ميكنيد، تعبيرش اين است، " إن السورة من آخر ما نزّل من القرآن و مات ابوطالب في عنفوان اسلام و النبي بمكة..." كل سوره از آخرين سورهها است و ابوطالب در اوائل اسلام رحلت كرده است و پيامبر در مكه بوده است. اينكه اين سوره جزو آخرين سورهها است مطلب مخفي نيست، گاهي كسي اشتباه تاريخي ميكند خوب اين ايرادي ندارد. و اينكه چه سورهاي در چه وقتي نازل شده است ابتدائي ترين مطلبي است كه يك مفسر بايد بداند و از آن طرف مرگ جناب ابوطالب اظهر من الشمس مورخين ميباشد. ولي تعصب مذهبي متأسفانه از آن طرف غفلت از نقلهاي تاريخي وقتي دست به دست ميدهند بخشي از تفاسير اسلامي را مبتلا به خلط و خبط ميكند. چيزي كه از اين رويهها به دست ميآيد اين است كه با استفاده از اينها باید درس گرفت به گونه ای که اگر قرآن يا نصي را تفسير ميكنيم، جوانب ديگر مسئله را در نظر بگيريم.
چکیده نکات
رعایت اخلاق علمی و آگاهی تاریخی در تفسیر
نظر شما