header

اصول فقه - استصحاب (97-98)

جلسه 28
  • در تاریخ ۲۸ آبان ۱۳۹۷
چکیده نکات

نقل کلام شیخ انصاری و نقد آن

متن پیاده سازی شده

بسم الله الرحمن الرحیم 
ادامه پاسخ به شبهه
دیروز شبهات جواب داده میشد و آخرین جواب این بود که برخی وقتها خود دلیل دارد وضعیت شک را بیان می کند.در آن آخرین  مثالی که داشتیم اگر در خیار غبن شک کنیم که مخصوص آن ِ اول است همان وقتی که مغبون متوجه غبن می شود یا نه می تواند با تراخی  هم اعمال کند، می گوید بروم یک دو مشورت با همسرت بکنم شاید آن ها بگویندد با این که کلاه سرت رفته ولی می ارزد.دو روز دیگر که رفت مشورت کند که بنگاهی را ببیند و خانمش را ببیند این میشو د تراخی اگر نتیجه گرفت که فسخش کند  بعد از مشورت چون این فور نیست.مخصوصا این که مشورتش هم طولانی شود. اگر دلیل آنِ بعد را بگوید فبها و اگر فرق کند مثل این که در دلیل باشد که للمغبون  الخیار فورا این دیگر شک نمی کند ولی اگر شک کرد شکی است که تراخی شده مثال آقای خویی مثال سستی است.که می گوید : اکرم هذا القائم و بعد این قائم بنشیند.ایشان فرمود این جا جای استصحاب است اگر شک  کند. به هر حال عرف معتقد است که موضوع تغییر نکرده قائم بوده و نشسته .ولی دلیل را نگاه می کند می بیند که اکرم هذا القائم است.این الان جالس است و قبلا آمده بود که قائم است شک می کند و استصحاب می کند.خلاصه ایشان می فرماید که استصحاب مربوط به این جاهاست.سوال این است که فرمایش ایشان چطور می خواهد شبهه مثل سید مرتضی را این جا جواب دهد؟یا شبهه  ابن زهره یا محقق حلی یا ...که آن ها می گفتند که اگر دلیل توانایی هر دو حالت را دارد با دلیل جلو  بروید.چرا می روید سراغ استصحاب ؟اگر دلیل توانایی شمول حالت دوم را ندارد، چطور می خواهید که با استصحاب کشش بدهید مفاد دلیل را ؟این قیاس است. این که سید می گوید اگردلیل توانایی شمول هر دو حالت را دارد می گوییم شامل می شودمی گوییم دلیل اثباتا توانایی شمول هر دو حالت را ندارد.وقتی که می گوید العنب اذا غلی عنب شامل کشمش نمی شود.می گفت اگر دلیل هر دو را شامل نمی شود پس چرا استصحاب می کنید؟این ها می  خواهند بگویند که علتش این است چون موضوع تغییرش بنیادی نبوده است.موضوع تغییر کرده اما این تغییر در حالات بوده است.نه مثلا تغیر درماهیت.عرف معتقد است که انگور و کشمش هیچ تفاوتی باهم ندارند.چون از حالات می بیند می گوید که این همان است و لذا حق دارد که شک کند که کشمش هم اگر جوش بیاید نجس می شود.شک میکند تا این که سرو کله لا تنقض الیقین بالشک پیداش می شود.به نظر شما این جواب آقای خویی مشکل را حل کرد؟ به هر حال ایشان فارغ از اشکالی که خودش دارد مدافع استصحاب است.به نظر شما آقای خویی مشکل سید را جواب داد؟ درهمین مثال اکرم هذا القائم...تا این آقا خواست که بروددست این آقا را ببوسد واکرام کند، این آقا نشست ، ببینید اولا برخی  تغییرات را نباید تغییردانست.به هر حال در این جا مخاطب می داند که قائم بودن هیچ موضوعیت ندارد این  مثل الحجر الی جنب الانسان است؛ صرفا عنوان مشیر است مثل این که صرفا چند نفری ته کلاس نشستند و ما می گوییم این پول را بده به آن آقایی که عبایش زرد است وآن آقا هم عبایش را درآورد آیا به  نظر شما در این  جا مخاطب شک میکند ؟باید به آقای خویی گفت باید مثال مناسب زد!درست است که قائم عنوان مشیر است ما  هم به همین دلیل می توانیم تمسک کنیم ولو وقتی که این آقا نشسته است.اصلا دلیل این جا خودش تناول حالتین را دارد.عنوان مشیر است . یعنی درعنوان مشیر هیچ دخالت در موضوع ندارد.یک جایی باید مثال بزنیم که احتمال دخالت را بدهیم.و لذا اگر بجای اکرم هذا القائم ، بگوید برو پشت سر آن اقایی که دارد نماز میخوانداقتدا کن د و نفر دارند نماز می خوانندیکنفر نشسته ویکنفر هم ایستاده می گوییم به کدام اقتدا کنم می گوید به او که ایستاده است.ایشان تا رفت اقتدا کند آن آقا نشست؛ مثل آدمی که یک رکعت ایستاده خواند ه و یک رکعت نشسته ...ولی به هر حال تا این  آقا رفت که اقتدا کند آن آقا نشست، آیا این جا میشود استصحاب کرد؟ بله این جا دلیل نمی آید.واقعا مشیر نیست احتمال میدهیم که میخواهد بگوید تو که ایستاده نماز می خوانی باید که امام تو هم ایستاده نماز بخواند.نمی تواند ماموم ایستاده باشد و امام نشسته !لذا شک کردتا خواست برود امام نشست این جا اگر خواست که اقتدا کند، یعنی حق دارد که  استصحاب کند و اقتدا کند؟وبگوید این آدم همان آدم است.اما برا ی نماز  این آدم آن آدم نیست.یادتان هست که یک موقعی گفتم که تغییر موضوع با توجه به حکم مهم است.این آدم ایستاده با آن آدم نشسته برای این  که ما کمکش کنیم  یکی  است.برای این که دستش را ببوسیم چون ایستاده و نشسته که دخالت ندارد.اما آدم ایستاده با نشسته برای جواز اقتدا دو تا آدم است ، لذا شک می کند اگر شک کرد، آیا می توان اجازه استصحاب را به او داد؟ به او بگوییم که چه فرقی میکند؟این جا واقعا نمی تواند که اقتدا کند اگر اقتدا کند استصحاب شاملش نمی شود.ببینید ما عرضمان به آقای خویی این است که یک مثالی نیاورید که اصلا تغییرش هیچ دخالتی ندارد.اعط هذا القائم بعد او نشست...آقای خویی می گوید قانون کلما حکم به العقل حم به الشرع می گوید که این یک مورد ندارد! می گوید کبرا خوب است اما صغرا ندارد.چرا ؟ چون ما اصلا مناطات احکام را نمی فممیم.فرق هم نمی کند اجتماعیات سیاسیات ....به هر حال عقل و عرف نمی توانند مناطات احکام را بفهمند... سوال این است که اگر چنین حرفی بزنیم چطور می خواهیم که استصحاب  کنیم؟دراکرم هذا القائم که استصحاب می کنیم این  استصحاب  نیست.درواقع خوددلیل است مثالی بزنید که دلیل نمی آید.العنب اذا غلی یحرم ...این جا واقعا جای شک است که عنب و کشمش فرق دارد؟این جا باید بحث عرف را بیاوریم...می گوییم شما که تخطئه می کنید درک عقل را چطور این حرف را میزنید. 
من وقتی که دنبال کردم دیدم ظاهرا اصل این کلام از شیخ انصاری است.ایشان می گوید اصولا وقتی  یک دلیل وارد می شود از طرف شارع گاهی عهده دا ر همه زمانها هست حتی زمانی که شک دارم گاهی اوقات عهده دار عدمش هست گاهی وقتها هم مبهم است.شما سه مثال ازما میخواهید.ببینیداگر شارع فرمود للمغبون الخیار مطلقا ؛ این برا ی آنِ اول   آن دوم وآن سوم  برای فور و برای تراخی ...خود دلیل توانایی دارد.دارد می گوید مغبون حق فسخ دارد هر وقت دلش خواست  گاهی برعکس ؛ یا لااقل به اطلاقش بگوییم للمغبون الخیار بگوییم قیدکه نکرده است.به اطلاقش لازم نیست به صراحت.این که می گوییم حال دوم را بیان می کند یا به صراحت یا به اطلاق؛ گاهی بر عکس برای حال دوم بیان دارد مثل این  که بگوید للمغبون الخیار فورا ... و لذا اگر کسی فسخ نکرد استصحاب بی  استصحاب!!!نه به شرط شیء هست و نه بیان کرده عدما...آیا میشود که اینطور باشد؟که هیچ بیانی برای حال دوم نداشته باشیم.حتی به اطلاق حتی به عموم نداشته باشد.نه واقعا دلیل ساکت است؛ مثالی که ایشان می زند، میگوید جایی که دلیل ما اجماع دارد مثلا تا شب به ما دستور داده شده که روزه بگیریم.اتموا الصیام الی اللیل..میدانید که این جا یک شبهه حکمیه داریم، که شرعا شب به غروب آفتاب یا به مغرب!!غروب یعنی استتار قرص مغرب دوازده سیزده دقیقه بعداز آن است شک می  کنیم قر ص خورشید پنهان شده ولی هنوز دوازده دقیقه نگذشته است.شک می کنیم ادله استصحاب می آید. شیخ می گوید استصحاب مربوط به این جاست.آن جایی که دلیل مبین حکممان بیان کننده نیست یا مثلا قصور دلالت دارد.بعد هم مثال کلیشه ای الماء اذا تغیر را میزند. یا مثلا دلیلمان نه قرآن است نه حدیث است مگر این   که اجماع معقد دار باشد والا اجماع بدون  معقد زبان ندارد. حال اگر به جای اتموا الصیام الی اللیل ما اجماع داشتیم فقها هر کدام یک  تعبیر داشتند.این جا جای استصحاب ا ست.به نظر شما شبهه حل شد یا نشد؟شیخ قسمت اول  شبهه سید را جواب داده که می گوید دلیل شامل هر دو صورت می شود ما توانستیم مثالی بزنیم که شامل هر دو صورت نشود و شک کنیم.اما شما یک چیز را میخواهید وآن این همانی وشما در همان استتار قرص چطور این طرف می خواهد بگوید که من  مامور به روزه بودم تا چند دقیقه قبل  الان شک می کنم موضوع عوض نشده می پرسیم چطور موضوع عوض نشده است؟قبلا که من مامور به روزه بودم هنوز آفتاب بود.الان آفتابی نیست و خورشید مستتر شده است ما به آقای تبریزی می گوییم شما قبول کردیدکه عنب همان کشمش نیست آن این نیست و  این هم آن نیست.آبی که تغییر کرده بود و بوی نجاست می داد و آفتا ب به او تابیده این همان است ؟ منتها نسبت به بقای نجاست نمی شود گفت این همان است. به نظر می رسد که حرفها اشکال را حل نکرده تا الان.
الحمد لله رب العالمین

۶۱۵ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

نقل کلام شیخ انصاری و نقد آن