فقه القضاء - شرایط قاضی
جلسه 118- در تاریخ ۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۹
چکیده نکات
بررسی و نقد گروه دال بر نهی از اطاعتِ از زنان، نهی از مشورت با ایشان و مفادهای مشابه (گروه ششم)
نقد و تحلیل محتوایی روایات این گروه
اخلاق
دفاع از دین خدا وظیفه عالمان دین
هجوم امواج ضلال
رد دلالت این گروه از روایات بر منع تصدی زنان
شرایط قاضی - مذکر بودن
برگه جلسه :
صفحه 237 و 238
تفکیک در حجیت
گاه گفته میشود: تفکیک در حجیت فقرات یک روایت امری پذیرفته شده از سوی دانشمندان اصول فقه است؛ بر این اساس اگر فرض کنیم برخی از فقرات یک حدیث مشکلِ مخالفت با قرآن (مثلا) دارد، بقیه فقرات را باید پذیرفت. در مانحن فیه هم بر فرض که فقره دال بر نقص ایمان زن به دلیل رؤیت دم ماهانه، خلاف آیات قرآن باشد، چرا بقیه فقرات پذیرفته نشود؟!
در پاسخ میتوان گفت: اولا تفکیک در فقرات ـ بر مبنای ما ـ وقتی قابل قبول است که فقرات عرفاً جدا از هم به حساب آید، به گونهای که لطمه به ظهور و اطمینان به صدور بقیه نزند، و این وضعیت در اینجا حاکم نیست. بعلاوه فقره نقص عقل هم به گونهای دیگر مشکل دارد؛ این فقره هر چند مخالف قرآن به حساب نیاید، فی نفسه غیر قابل دفاع مینماید!
ضمن این که تفکیک در حجیت در فرض اعتبار روایت است و در مانحن فیه چنین اعتباری وجود ندارد.
دلالت این گروه از روایات بر منع تصدی زنان
با تحقیقی که در بررسی سند این روایات صورت گرفت و مشکلاتی که در مسیر صدور این روایات ترسیم گردید، مجالی برای بررسی دلالت این گروه از روایات برای آن چه استدلال گردید و نقد و بررسی آن باقی نمیماند، با این همه به اجمال میگوییم:
روایات این باب، هیچ دلالتی بر منع تصدی زن برای پستهای قضاوت و غیره ندارد، مگر در جایی که نسبت به آن تصدی ناتوان باشد، که البته اگر مرد هم ناتوان باشد، صلاحیت ندارد. نهایت این که ـ فرضا ـ زنان فاقد توانایی از جهت درصد بیش از مردان باشند. به عبارت دیگر ـ مطابق برخی اصول گذشته ـ در روایات ـ بر فرض اعتبار ـ آمده است که زن نقص ایمان، نقص عقل و بهره دارد و نمود فقهی آن هم ذکر گردیده است، لکن آیا فقیه میتواند از این امور استفاده کند و بر اساس آن فتوا دهد؟ مثلا از فردا بگوید: زن نمیتواند برای زنان امامت کند صرفا به دلیل نقص دین و ایمان یا نقص عقل؟ یا معاملات او باطل است چون ناقص العقل و غیر رشید است؟ بنابر این موارد مذکور صرفا در تعینات خودش، به کار میآید، و مصرف خارجی ندارد!
ادامه بیان منع
مطلب را با بیانی دیگر میتوان دنبال کرد و گفت:
بدون تردید نقص و کمال در مقوله ایمان و عقل، دارای مراتب و مقول به تشکیک است؛ از این رو اگر زنی فاقد توانایی برای تصدی پست مورد نظر بود، عهده دار شدنش جایز نیست و الا مشکلی نخواهد داشت.
بررسی دلالت سایر روایات در این گروه
در گروه پنجم (که مورد بحث کنونی ماست) روایات دیگری نیز وجود داشت که افزون بر فقد سند، نسبت به دلالت بر منع تصدی اجنبی است. این ادعا نیازمند توضیح نیست. بنابر این روایات این گروه دال بر مطلوب (منع تصدی) نیست.
بررسی و نقد گروه دال بر نهی از اطاعتِ از زنان، نهی از مشورت با ایشان و مفادهای مشابه (گروه ششم)
برخی از روایات این گروه قبلا1 نقل گردید، در این گروه، عموم روایات ضعیف لکن بر اساس موازین رجال برخی از آنها معتبرند؛ به عنوان مثال از روایاتی که از کتاب کافی نقل گردید، روایت عبدالله بن سنان از امام صادق ـ علیه السلام ـ (قال : ذکر رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ النساء فقال: ...) معتبر است. روایت سکونی از امام صادق ـ علیه السلام ـ (قال: قال رسول الله ـ ص ـ من اطاع امرأته ...) و روایت بعد از آن (طاعة المرأة ندامة) به عنوان روایات موثقه به شمار میآیند و البته برخی از آنها هم فاقد سند معتبرند، لکن به دلیل همسویی برخی از آنها با روایات معتبر، میتوان به جبر سند آنها نیز قائل شد؛ هر چند این جبر، وضعیتی را تغییر نمیدهد.
(جلسه صد و هجدهم)
البته برخی از این روایات آثار جعل در آن آشکار است مانند روایت اول از این گروه (شکی رجل من اصحاب امیر المؤمنین نساءه فقام علی ـ علیه السلام ـ خطیبا...).
که به نظر میرسد اگر صادر هم شده باشد، تعریضی است به وضعیتی که عایشه ساخته بود؛ طبیعتا نظر حضرت ـ علیه السلام ـ به صدور رأیی در مورد همه زنان برای همه زمانها نیست.
به عبارت دیگر: چنان که تقیه مجوز صدور برخی گفتارها از معصوم ـ علیه السلام ـ است(البته با شرایطی که دارد) برخی امور دیگر نیز میتواند مجوز صدور برخی مطالب باشد؛ مطالبی که عالمان دین باید آنها را پردازش کرده و در مورد خودش (و نه فراتر از آن ) به کار بندند. ضمنا این روایت به دلیل حضور علی بن احمد ـ که توثیق نشده است ـ و عبدالله بن احمد در سند آن قابل دفاع رجالی نیست.
نقد و تحلیل محتوایی روایات این گروه
مطابق روشی که تاکنون ارائه شد، فقیه نمیتواند از آن چه در این روایات آمده است، استنتاج فقهی کند. مثلا بگوید: چون نباید در معروف از زنان اطاعت کرد، پس فتوا به حرمت تصدی مسئولیت توسط زنان داده میشود. اصولا عدم اطاعت از زنان در معروف را باید در فضای طبیعی معنا کرد و الا آیا تکلیف امر به معروف از زنان برداشته شده است؟ و امر به معروف و نهی از منکر مخصوص مردان است؟ آیا نظارت این روایات بر مردانی که امر خانه یا جامعه را به دست زنان میدهند و خود نقشی ندارند و آن ها فارغ از هر هنجار اداره میکنند، نیست؟
(پایان جلسه)
--------------------
1. ص193و194.
*فایل برگه خام : کلیک کنید
مشروح درس :
بسم الله الرحمن الرحيم
يكي از مسئوليت هايي كه گاه حتي با زبان ستايش و تعريف بر عهده ي عالمان دين گذاشته شده است دفاع عن دين الله است. در روايت معروف امام هادي كه اشاره مي كنند به شئون و وظايف عالمان مي فرمايند الذابين عن دين الله و اين طبيعي است و نياز به حديث و آيه ندارد چون عقل انسان درك مي كند. ما وقتي كارنامه ي عالمان دين را مطالعه مي كنيم مي بينيم نمره ي خوبي مي گيرند البته بين اين ها كسي است كه نمره ي 20 مي گيرد، و كسي هم هست كه ممكن است نمره ي صفر بگيرد يا زير صفر يا حتي اگر من خواسته باشم منصفانه گفته باشم عالمان غير شيعه، آن ها انحراف خودشان را به اعتقاد ما دارند اما به هر حال يك دفاع هايي دارند به هر حال اگر در جوامع اهل تسنن نمازي هست، روزه اي هست، تلاوت قرآني هست توسط عالمانشان بوده است اما از اين كه محبت و مودت طاغوت است يا ولايت اهل بيت نيست از اين جهت تقصير بزرگي است. مي خواهم عرض كنم دفاع از دين خدا را ما مي توانيم در مورد آن ها هم (البته با تفاوت) بگوييم. شكي نيست كه در عالمان شيعه ما اين دفاع را مي بينيم از زمان ائمه كساني بوده اند كه جانشان را مي دادند تا كساني كه آبرويشان را مي دادند ببينيد زراره را چه بلايي به سرش آوردند تا كسي كه زندان رفت شلاق خورد، ابن ابي عمير را ببينيد تا كسي كه مي گويد من كفش ندارم بيايم مسجد و برگردم، حلبي را ببينيد؛ بعد بياييم اين طرف در فقها بچرخيم من در فقه و عقل آورده ام كه با چه زحمتي حفظ كرده اند از مفتاح الكرامه آورده ام از صاحب جواهر آورده ام و ... همه ي اين ها را يك چيز جمعشان مي كرد و آن هم دفاع از دين خدا بود در مقابل امواج ضلال، قبلا نمي گفتند امواج ضلال مي گفتند كتب ضلال، كلاس هاي ضلال اما امروز بايد بگوييم امواج ضلال. اين امواج ضلال هيچ گاه تمام نمي شود و هر چه به جلو مي رويم چون به طرف آخر الزمان مي رويم و به طرف ظهور حضرت حجت عج مي رويم بيشتر مي شود يعني بايد برسيم به فضاي غربله (ثم تغربلوا ثم تغربلوا ثم تغربلوا كه امام باقر ع فرمودند) و داريم مي بينيم؛ من از كساني هستم كه به شدت بدم مي آيد از كساني كه زمان تعيين مي كنند براي ظهور حضرت و فوري نشانه مي گيرند و نمي فهمند چه مي كنند. چون مي دانم اين ها خلاف است اما مي توانيم لمس كنيم مسلمات روايات و ملاحم را الآن البته ممكن است فضا عوض شود، اين امواج ضلال بخوابد و دو هزار سال ديگر دو مرتبه برگردد. اما فضاي آلوده و هجمه ي امواج ضلال هست. اين هجمه را فقط انسان هاي بد هم ندارند. متأسفانه گاهي هجمه ها از طرف كساني است كه در درون مذهب هستند و اسف بيشتر كساني كه ممكن است درون حوزه باشند، معمم، البته ما نمي خواهيم مقصر تعيين كنيم يا بگوييم چه كسي اهل بهشت است و چه كسي اهل جهنم است و نيت خواني كنيم ولي اين امواج هست. وقتي با يك صحبت اعتقاد يك جوان و يك تراث از بين مي رود شايد مستحضر باشيد اخيرا سخنراني اي كه آقاي سروش داشته است راجع به روايات؛ اين كه بگوييم كتاب روايات ما منبع خرافات است (با همين تعبير)، اين كه بگوييم روايت صحيح در بين روايات مثل انگشتري است در تلي از زباله اين كه بگوييم زيارت جامعه مرام نامه ي شيعه ي غالي است اين كه بگوييم روايات متواتر را بايد گرفت و آن هم به اندازه ي شماره انگشتان دست نيست، خوب اين را يك مرتبه بنده مي شنوم، يك مرتبه شماي عزيز جليل مي شنويد، خب جواب مي دهيم، ناراحت مي شويم، تحت تأثير قرار نمي گيريم اما آيا كسي كه معتقد است به صاحب اين سخنان كسي كه نمي داند چه بر تاريخ روايات ما گذشته است، عالمان دين چه كرده اند، علم رجالي نشنيده است، علم درايه را نشنيده است، علم اصول فقه را نمي داند، فقيهان ما چكار مي كنند را نمي داند، روايت صحيح يعني چه، هر غير صحيحي معنايش اين نيست كه باطل است، تحت تأثير قرار مي گيرد اين جا است كه رسالت من و شما سنگين مي شود. اولا بايد دين را درست فهم كنيم، فهم دين در يك نظام حلقوي و هرمي، شناختمان مانند آن مفسر قرآني كه انار و نان مي دزديد و صدقه مي داد نباشد، جامع باشد اما خيلي از اوقات نيست. يك امور ديگري هم هست مثل پردازش، ما بايد مطالب حق را به زبان روز و گفتمان روز پردازش كنيم. يك آقايي با اعتقاد يك معجزه اي را نقل مي كند و فرض مي كنيم كه سند هم دارد، اين مي افتد در دست رسانه هاي ضلال شما نمي توانيد بگوييد به من ربطي ندارد، آن ها هستند كه سوء استفاده مي كنند، بزرگوار اگر فرض را بگذاريم بر اين كه آن ها سوء استفاده مي كنند و از اين طريق يخرجون الناس عن دين الله افواجا، چه مي گوييد بي اعتنا هستيد يا در اين جا بايد ترديد كنيد؟ چه مطلبي را بگوييم چه نگوييم؟ كجا چه چيزي را بگوييم و كجا نگوييم؟ شما مي خواهي معجزه اي بيان كني اصلا زندگي امام صادق ع معجزه است، زندگي امام رضا كرامت است، زندگي امام عسكري كرامت است، شما تاريخ و فضايي كه ائمه در آن زندگي كرده اند را درست تحليل كن خودش مي شود معجزه و كرامت، اين ها وظيفه ي ماهاست در دفاع از دين خدا البته نبايد وامانده شد، نبايد دست تسليم را بالا برد اما حكمت نبايد فراموش شود. ممكن است كسي شب بخوابد و صبح پا شود، امير المؤمنين در گوشش بسم اللهي بخوانند بشود علامه ي ذو الفنون اما تا حالا ما در مورد احدي نقل معتبري نداريم، گزارش هايي هم كه هست گاهي افسانه است البته ممكن هم هست كه باشد ولي ليس للانسان الا ما سعي، بايد كار كرد، دين را دقيق فهميد، منابع معتبر را طلبه اي كه درس خارج مي خواند نمي تواند بگويد من اين مطلب را از كتاب صدور العلماي خانم همسايه گرفته ام، نمي تواند نقل خواب و پرورش خواب كند بايد از منابع اصيل و قابل دفاع مطالب را بردارد، فهم كند و البته پردازش كند، خودش ياد بگيرد و به ديگران ياد دهد، در عصر غيبت امام دست ايتام آل محمد را گذاشته اند در دست من و شما اما نه بما اننا معممون، بما اننا حوزويون بلكه بما اننا عالمون، عادلون، عاقلون عصر غيبت به چنين افرادي نياز است، دست ما هم نيست بايد كار كرد، بايد مطالعه كرد.
روايات گروه ششم
ما در روايات گروه ششم برخلاف گروه هاي قبل شما خيلي گير سندي نمي توانيد بدهيد چون برخي از آنها دارای سند است اگرچه غالبا سند ندارد، روایت نهی از اطاعت از زوجه سند دارد، مطلب هم فقهی است و نمی شود گفت خبر واحد ثقه در مورد آن حجت نیست در این جا چه باید کرد؟
یک نکته: روایتی بود راجع به زنان ناقص العقل که من گفتم محمدون ثلاث آورده اند ولی ضعیف است، سؤال پرسیده اند اگر این سه نفر حساسیت نشان دهند دلیل بر قوت آن نیست؟
اولا ظاهرا جناب شیخ طوسی از کلینی گرفته است، ممکن است بگویید قبول کرده است لذا نقل کرده است، پاسخ می دهیم ما نقل محمدون ثلاث را ممکن است در سلسله ی ظنون بیاوریم تا به یک قراری برسیم ولی در این جا ما این مجموعه را نداریم و صرف اعتماد محمدون ثلاث برای ما سندیت ندارد، اگر کسی بگوید هر چه در کتاب کافی است را ما قبول می کنیم یا هر چه در کتاب من لا یحضر است را قبول می کنیم بسیار خب ولی ما این مبنا را نداریم و حتی اگر ما این مبنا را هم داشتیم در جایی که واقعا مشکل صدور دارد باید مقاومت کرد.
در این روایات گروه ششم برخی از آن ها را انسان واقعا شک می کند که آیا مخالف قرآن و مسلمات فقه نیست؟ که اگر این طور باشد صدور آن ها زیر سؤال می رود یا حداقل صدور عن جد زیر سؤال می رود.
اولین روایت: علی بن احمد بن عبدالله .... قال حدثنی أبی (هم علی بن احمد مجهول است و هم پدرش لذا این روایت سند درستی ندارد اگر چه برخی دیگر از روایت سند دارد) در این روایت یک مردی از اصحاب امیرالمؤمنین از خانمش شکایت کرد، حضرت بلند شدند، راست قامت، خطیبا شروع کردند به خطبه خواندن و فرمودند: معاشر الناس لا تطیعوا النساء علی حال به هیچ وجه از زنان اطاعت نکنید و لا تأمنوهن علی مال قرانی به آن ها امانت ندهید و به آن ها اعتماد نکنید ولا تذروهن یدبرن امر العیال آن ها را رها نکنید که بخواهند خانه را اداره کنند ... فانا وجدناهن لا ورع لهن عند حاجتهن و لا صبر لهن عند شهوتهن البذخ لهن لازم خوب است مقداری تکبر داشته باشند و العجب لهن لاحق و ان عجزن یکون رضاهن فی فروجهن لا یشکرن القلیل اذا منعن القلیل ینسین الخیر و یذکرن الشر یتهافتن بالبهتان و یتمادین فی الطغیان و یتصدین للشیطان نماینده ی شیطان هستند منتهی داروهن علی کل حال و احسنوا لهن المقال لعلهن یحسن الفعال.
واقعا می شود این روایت را به عنوان یک قضیه ی حقیقیه ی فرازمان فرامکان پذیرفت؟ این روایت اصلا سند نداردو نوبت به این تحلیل ما نمی رسد ولی عرض من این است که بسیاری از افراد همین روایات را می گیرند و شمارش می کنند و می گویند این قدر روایت داریم. این قدر روایت داریم باید تفریق کرد، این ها کلیتش خلاف وجدان است، حتی غلبه اش هم خلاف وجدان است. نترسیم اگر روایتی مشکل دارد خودشان گفته اند که کنار بگذارید و این روایت از روایاتی است که به نظر ما باید کنار گذاشته شود.
ما اخیرا به ذهنمان رسیده است که ائمه گاهی از باب اتمام حجت از گفتمان رائج زمان خودشان استفاده می کردند برای مطالبی که داشته اند. ما نداریم مواردی که ائمه تقیه می کردند، ما داریم که ائمه گاهی مطلبی را خلاف واقع می گویند به خاطر تقیه، آن وهابی کذا هم بهانه نکند که تقیه تقیه، خب خود قرآن بیان می کند؛ مگر قرآن ندارد « الا أن تتقوا منهم تقاه»؛ مگر اصلا قرآن می خواهد؟ این امور عقل می خواهد، انسان نمی تواند در همه جا عین حقیقت را بگوید و اصلا تقیه نکند. حالا آن نادان وهابی بیاید بگوید شیعه اهل تقیه است. تقیه ی درست بله ولی تقیه ی سودجویانه ببینید کجا بیشتر وجود دارد؟ علمای نفت کجا بیشتر وجود دارند؟ این را که نمی شود کتمان کرد. پس تقیه را داریم.
حال من می خواهم مطلب دیگری را بگویم و آن این که برخی اوقات ائمه ی ما از همان گفتمان رائج استفاده کنند مثلا امیرالمؤمنین از دست عایشه ناراضی بودند، عایشه یک زن معمولی نبود، وقتی در جنگ جمل سوار بر شتر شد احمقانی پشت سرش راه افتادند و آن زوائد و مدفوع شتر را برمی داشتند و می گفتند بوی مشک می دهد. مگر زبیر و طلحه انسان های کمی بودند؟ و امیرالمؤمنین با چنین افرادی سرو کار دارند و لذا اگر بخواهند از این زمینه استفاده کنند احیانا در مذمت زنان که مطلبشان ثابت شود ولی اگر از ایشان سؤال بپرسید که آیا شما فرا زمان و فرامکان صحبت می کنید؟ می فرمایند نه. نگویید این خلاف برداشت است. پاسخ این است که ما داریم این برداشت ها را می کنیم؛ چه کسی گفته است که ما باید از همه ی فرمایشان حضرات معصومین حکم شرعی استفاده کنیم و حمل بر فرازمان و فرامکان کنیم؟ من نمی گویم فرمایشان را تخت و بند زمان و مکان کنیم، این صد در صد غلط است اما ضدش هم صد در صد درست نیست. باید روایات مدیریت شود، حمل این طور روایات بر فرازمان و فرامکان مشکل است. روایت نقص عقل که رسما گفته شده است بعد از جنگ جمل بوده است. روایت در مسجد کوفه هم باز حضرت صریحا اشاره دارند به جنگ جمل. این است که مشکل است با این روایت همراهی کرد. اما بقیه روایات چی؟ مثلا روایت عبدالله بن سنان که گفتیم معتبره است (اعصوهن فی المعروف قبل أن یأمنکم بالمنکر یا من أطاع امرأته اکبه الله علی وجهه فی النار) آیا می شود گفت حرام است اطاعت از زنان مطلقا؟ حال اگر زن امر به معروف کرد (نه ارشاد، ارشاد با امر به معروف متفاوت است، در امر به معروف ما آمر داریم و اطاعت می خواهد) آیا ادله ی امر به معروف در زنان تخصیص خورده است؟ یا امر به معروف وظیفه ی همه است، وظیفه ی زنان و مردان است، مرد به مرد، زن به زن، زن به مرد، مرد به زن؟ آیا می توان اطلاق لا تأمنوهن علی مال را گرفت و فتوا به حرمت یا کراهت امین قرار دادن زنی بر مالی داد؟ آیا کسی چنین فتوایی داده است؟ روایات نباید به جایی برسد که خلاف ضرورت فقه باشد.
پس از این روایات حکم شرعی منع تصدی استفاده نمی شود.
الحمد لله رب العالمین
- روایات ناهی از اطاعت زنان
- نهی از مشورت
- عدم دلالت این روایات بر منع تصدی
- امواج ضلال
- دفاع از دین خدا
برچسب ها:
چکیده نکات
بررسی و نقد گروه دال بر نهی از اطاعتِ از زنان، نهی از مشورت با ایشان و مفادهای مشابه (گروه ششم)
نقد و تحلیل محتوایی روایات این گروه
اخلاق
دفاع از دین خدا وظیفه عالمان دین
هجوم امواج ضلال
رد دلالت این گروه از روایات بر منع تصدی زنان
نظر شما