header

فلسفه فقه (داشگاه رضوی 1403-1404)

جلسه 9
  • در تاریخ ۲۶ دی ۱۴۰۳
چکیده نکات

مشهد مقدس - دانشگاه علوم اسلامی رضوی
جلسه نهم دکتری فلسفه فقه
26 دی 1403
توجه به شئون شارع و مبینان معصوم شریعت در نزول آیات و صدور احادیث و اثر آن در استنباط حکم
بیان دوازده شان از شارع و مبینان شریعت براساس فقه و مصلحت صص 494 تا 510
همراه با ارائه کنفرانس با موضوع مصلحت در مذاهب فقهی از کتاب فقه و مصلحت صص 32 تا 51


بسم الله الرحمن الرحیم 

الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین 

اللهم عجل لولیک الفرج واحفظه من کل سوء و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره 
اللهم صل علی محمد و آل محمد و اهدنا لما اختلف فیه من الحق باذنک انک تهدی من تشاء الی صراط مستقیم  جلسه چهارم ما تحت عنوان منشا شناسی اختلاف فقیهان بود
در نشست پنجم؛ شرطیت موافقت یا مانعیت مخالف ؛ آیا موافقت لازم است یا عدم مخالفت کافی است؛ و انچه مانع است مخالف است 
بحثی که در این سه نشست دیروز داشتیم بیان موضوع و تشخیص مصداق ؛ فقیه یا عرف و سهم فقیه و سهم عرف بحث و بررسی شد. 
عنوان بحث امروز؛ رصد شئون شارع و مبینان معصوم شریعت
هر فهمنده دین، که با قرآن  و روایات مواجه می شود نیاز به این بحث دارد. 
الان شما در محیط دانشگاه یا محیط حوزه ممکن است شنیده باشید آن چه رد قالب آیات و روایات صادر شده اگر از طرف خدا باشد و رسول صلی الله علیه و آله عنوان شارع گفته می شود؛ خداوند بالاستقلال و پیامبر به اذنه تعالی . به هر حال این که عنوان شارع ائمه را هم شامل می شود محل بحث است ولی به هر حال مبین شریعت بودند.
البته مبین شریعت خود خدا هم هست؛ پیغمبر هم هست؛ و ائمه هم هستند . 
آن چه ما در اختیار داریم از قرآن و روایات باید دید از چه شأنی صادر شده است؟ آیا از یک شأن صادر شده یا دو تا یا صد تا ...
بعد اگر خواستیم استنباط کنیم، آیا مطلقا می توانیم استنباط کنیم یا باید ملاحظه کنیم از چه شأنی صادر شده است د رغیر فقه، مثلا اخلاق اگر یک روایت اخلاقی دیدیم باید ببینیم که به عنوان یک شان ابدی صادر شده یا بیان یک نکته اخلاقی است یا بیان یک عرف است که مثلا آن زمان بوده است . البته ما بیشتر بحث را به فقه می بریم چون ما فلسفه فقه را  داریم بحث می کنیم نه فلسفه دین. این جریان هم از مسائل فلسفه فقه هست هم از مسائل فلسفه دین است. من اگر اجازه بدهید یک مثال از قرآن برایتان بزنم ؛ یک مثال هم از روایات بعد البته وارد بحث می شویم. 

وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا
و دستت را بخیلانه بسته مدار [که از انفاق در راه خدا باز مانی] و به طور کامل هم [در انفاق] دست و دل باز مباش [که چیزی برای معاش خودت باقی نماند] که در نهایت [نزد شایستگان] نکوهیده [و در زندگی خود] درمانده گردی.
شان نزول آیه را میدانید و این را من می گوییم ؛ فقیری نزد پیامبر آمد و پیامبر پیراهن خود را به او دادند . وقت نماز شد و پیغمبر می خواستند به نماز بروند و لباس نداشتند، مسلمانها منتظر شدند دیر شد و آمدند و دیدند پیامبر به این دلیل که لباس نداشته به مسجد نیامده است. به هرحال شان نزول این آیه این جریان بود که نازل شد که پیغمبرم نه دستت را ببنید نه آن گونه ....
سوال این است که این فرمان خدا به عنوان یک دستور است؟ و آیا براین مبنا می شود که حکم داد و حکم بدهیم که بسط کل البسط کراهت دارد .

چنان که دست را به گردن بستن و صدقه ندادن هم کراهت دارد اگر حرمت نداشته باشد یعنی حکم شرعی در بیاوریم و یا نه از این آیه نمی توان حکم شرعی در آورد اتفاقا کار پیغمبر خوب بود اما خداوند می خواهد ادب انفاق را یاد دهد؛ که بگوید در  انفاق هم اعتدال داشته باشید . 
یک مثالی از روایات برای شما بزنم؛ 
باب کفالت را یادتان هست؟ کفالت ضمانت شخص است ضمانت نفس است مقابل ضمان که ضمانت مالی است گاه ضامن مال شما می شوم و این ضمان است. اما اگر ضامن شدم شما را از زندان بیاورم بیرون و هر وقت مقام قضایی خواست، تحویل بدهم ، این می شود کفالت . 
جن وانس و ملک قبول دارند که کفالت مستحب است ؛ فرض کنید شخصی است زندان است و شب عید هم هست و دختر چنین شخصی شب عقدش هست فرض کنید من می روم و سند خانه را گرو می گذارم د ردادگاه و می گویم این سند خانه من و می گویم این شخص را آزاد کنید که بیاید و در مراسم دخترش شرکت کند. بیاید و بعد هم من او را برمیگردانم و اگر هم این کا ررا نکردم این سند خانه است . قطعا این کا رمستحب  است و خوب است. 
ولی بعضی از آقایان می گویند کراهت دارد. چرا؟ (مثل تحریر الوسیله) و این بزرگان از روایت گرفتند که امام صادق فرمودند در کفالت غرامت و خسارت و ندامت است یا د رجای دیگر نهی از کفالت کردند که در آن غرامت و خسارت است. چون ممکن است شخصی که شما کفالت او را برعهده گرفتی ، در برود و کار خراب شود. حداقل این روایت کراهت را دارد می رساند که کفیل نشو و در کفالت غرامت و خسارت و ندامت است. 
بحثی که ما با آقایان داریم این است که امام از شأن بیان شریعت این مطلب را بیان کرده اند؟مثل طلبه ای که  از شما سوال میکند من می خواهم ضامن بشوم ، آیا ضامن بشوم؟ شما هم میگویید من ضامن شدم و پشیمانم و آن شخص هم یا میرود و ضامن می شود یا نمی شود. اما کراهت که استنباط نمی شود . فرض کنید کسی کفیل شد و آن شخص هم فرار کرد، خانه وی هم مصادره شد، این کار کراهت که ندارد، در واقع امام صادق علیه السلام می خواهند راهنمایی کنند، که درکفالت این چیزها هست، و هر که این خربزه را خورد احتمالا باید پای این لرز  احتمالی آن هم بایستد . و الا چقدر روایت داریم که هر که مومنی را شاد کند و اندوهی را از قلبی دور کند چقدر ثواب دارد .  وقطعا یکی از مصادیق آن هم این است که شما کقیل شوید و او از زندان آزاد شود. به هر حال باید دید خدا و رسول و دوازده امام به اضافه حضرت فاطمه زهرا باید دیدآن چه از این پانزده نفر بیان شده از چه شانی است.و این است که می گوییم رصد شئون شارع. 
و بعد ببینیم کدامیک به درد استنباط می خورد و کدام به درد استنباط نمی خورد.اگر بحث را فقهی هم نکنیم، کدامیک به درد یک بیان نکته اخلاقی فرازمان و فرامکان می خورد و کدام به درد فرازمان و فرامکان نمیخورد. 
برخی روایات داریم که وقتی غذا می خورید با سرانگشت غذا بخورید. بعضیها من دیدم همین الان هم که در خود طلبه ها از قاشق استفاده نمی کنند از همین سر انگشت . و این تمسک به این حدیث است از قاشق و چنگال استفاده نمی کنند. آیا پیامبر که این طور گفتند ایا به عنوان مبین شریعت گفتند؟یاعرب آن زمان تا مچ دست را در غذا می کرد و وقتی غذا تمام می شد کل دستش آغشته به غذا بود!!پیامبر هم فرمودند این چه کاری است که شما کثیف کاری در می آورید . و الا نه از این روایت مستحب استنباط می شود و نه کراهت استفاده از قاشق برداشت می شود. این مطلب رصد مبینان شریعت و شئون شارع این جااست که به درد می خورد. 
اولین بار در کتاب فقه و مصلحت ذهنم روی این مساله متمرکز شد و بعد هم دیدم سیر مقالات  و پایان نامه ها شروع شد و برخی آدرس دادند که از کجا گرفتند و برخی هم چیزی نگفتند. در این جا ما به دوازده شأن اشاره کردیم؛ البته برخی از اهل سنت آن ها هم به این بحث پرداختند. و برخی از شیعیان به این بحث پرداختند. مثلا کسی که الان د رذهنم هست مرحوم امام خمینی است ایشان موردی و جزئی بیان کرده است و می گوید آنچه از پیغمبر صادر شده از سه تا شان است . یکی از شأن نبوت و بیان نبوت است و بیان وحی است مثل اقیموا الصلاة ...آتوا الزکاة ...لله عل الناس حج البیت ....اما گاهی وقتها از پیامبر صادر شده بما هو قاض....ممکن است جایی پیامبر بین زن و مرد قضاوت کرده باشند این که وحی نیست؛ درست است بر اساس وحی است اما این وحی نیست و پیغمبر هم مدعی این نیست . اولی وحی است و دومی قضاوت است و برخی دستورات پیامبر از جنبه وشان بما هو سائس صادر شده است . 
یا بماهو وال(والی) به عنوان کسی که حکومت داشت مثل برخی دستورات پیامبر در جنگها . یا آن جمله معروف من کنت مولاه فهذا علی مولاه. البته می توان گفت این قول خداوند متعال بود و پیغمبر هم آن را ابلاغ کرد. این باشد می شود شان نبوت یا این که نه پیغمبر نصب کرد؛ به اذن الهی ؛ آیا دقت کردید که این جمله نصب است یا اِخبار از امامت کسی است؟مرحوم امام خمینی از سه تا شان صحبت می کنند و ما این سه شان را به دوازده شان رساندیم. به هر حال این بحث الان ادبیات دارد ؛ کسی بخواهد به عنوان پایان نامه کار کند میتواند. 
این بحث یک ضرورت خطرناک است. 
یا در فهم دین ممکن است باعث شود ما درست دین را فهم نکنیم ...
اگر این بحث را به دست روشنفکرها داده شود اگر حکمی را نپسندند می گویند این از شان شارع نیست؛ 
یااگر امام صادق فرموده به عنوان مبین شریعت نفرموده است و یک توجیهی برای آن می آورند. و می گویند عرف آنزمان بوده است. 
و یا آیه و لکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب گفتند که این آیه مربوط به ان زمان است. 
و این را خداوند صادر نکرده است به عنوان یک دستور ابدی ؛
و الان که حقوق بشر امده و حقوق بشر دوستانه آمده و اعدام منسوخ شده است؛ این آیه مصداق ندارد!!
بحث این است که اصل بحث را باید قدردان باشیم و باید آن را مهار کنیم؛ 
اگر بتوانیم اصل اولی درست کنیم بسییار مهم است؛ مثلا بگوییم اصل اولی در ییان شارع و مبینان شارع بیان شریعت است که به درد فقه هم می خورد و غیر این دلیل می خواهد و خیلی هم خوب است . ولی اگر چنین اصلی پیدا نکنیم کار ما سخت خواهد بود. 
لذا باید مورد به مورد قرائن را نگاه کنیم. 
ص494 فقه و مصلحت ؛ 
توجه به صدور نص از شان تشریع یا بیان شریعت 
تا ص 510 حدود شانزده صفحه را ببینید شاید شما با این توضیحات من در دوساعت ببینید شاید دویست ساعت وقت گرفته باشد و این مبالغه نیست. 
درجریان ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی 
این آیه دلالت نمی کند که هر چه پیامبر می فرماید جنبه وحی تشریعی دارد. 
مطلب مسلم این است که پیامبر از روی هوی حرف نمی زند یا خطا نمیکند 
برخلاف اهل سنت که نسبت خطا میدهند. 
اما این معنایش این نیست که هر کار می کردند صرفا از شان وحی تشریعی بوده است. 
یا پیامبر موی بلند داشتند آیا این کار به عنوان شریعت بوده است؟
شؤونی که بر اساس آن از پیامبر کارهای مختلف صادر میشده عبارتند از : 
اولین شان ؛ شان ابلاغ وحی و شان نبوت بوده است. 
یعنی پیامبر مطلبی را بگویند و بدانیم بما هو انه نبی است ....نصف آیات قرآن.....یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود. اوفوا بالعهد ...لله علی الناس حج البیت ....تمام این ها از زبان پیامبر به عنوان وحی الهی آمده و پیامبر هم نبی است. 
اگر کسی نماز نخواند خدا را معصیت کرده یا پیامبر؟ خدا را و پیامبر کاره ای نیست مگر این که صرفا مبلغ است. دستور ، دستور خداست  و گوینده پیغمبر است. مخالفت پیغمبر نیست و مخالفت خداست . اگر دلیلی از این شان صادر شده باشد، برای فقیه صلاحیت استنباط دارد. و لذا اگر طبق این ها فتوا بدهد درست است. مثلا فقیه بگوید وفا بعهد لازم است می گوییم از کجا می گویی؟ می گوید از آیه اوفوا بالعهد ....یا وفای به عهد لازم است می گوییم از کجا می گویی؟ می گوید از اوفوا بالعقود.
سوال: ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا 
ایا این به عنوان نهی رسول است و دستور او است یا این دستور خداست؟
در واقع عمل کردن به دستور خداست . 
البته این ایه از رسول بحث کرده است و با نبی فرق دارد. 
رسول یعنی کسی که صاحب رسالت و صاحب امر مولوی است لذا اگر به پیغمبر هم تسری بدهید اشکال ندارد و نگفت ما اتاکم النبی ...بلکه گفت رسول و رسول یعنی حاکم و صاحب رسالت . اگر این طور باشد میشود امر حکومی که در دسته بندی ما مورد سوم است که به آن می رسیم. 
دومین شان: بعد از ابلاغ من نوشتم شان تشریع ؛ شان قانون گذاری این شان متعلق به خداست و ابلاغ وحی شان پیغمبر است . اما شان تشریع اصالتا مال خداست و به اذنه تعالی متعلق به پیامبر است. 
نماز چهار رکعتی دو رکعتش فرض الله است و د و رکعت آن فرض النبی است  ولذا ما گفتیم شارع هم خدا را در بر می گیرد هم نبی را اما در خصوص ائمه محل بحث است. که ایا ائمه ولایت تشریعی دارند و محل بحث است .
سوال این است که اگر چیزی از شان تشریع صادر شده باشد آیا به درد استنباط می خورد یا نه؟
بله . 
خداوند حرمت ربا را تشریع کرد حرمت میگساری را تشریع کرد آیات ارث را تشریع کرد و عده طلاق و مرگ را تشریع کرد اگر از شان تشریع باشد، که بعدا توسط نبی ابلاغ می شود می شود ابلاغ وحی . 
که به درد استنباط می خورد 
ممکن است سوال شود کدامیک از شئون به درد استنباط میخورد. 
شان ولایت و حکومت ؛ 
یعنی مثلا از پیغمبر چیزی صادر شود نه به عنوان ابلاغ وحی و نه به عنوان تشریع ؛ به عنوان اداره جامعه ولایت و حکومت به معنای اداره جامعه مثلا اگر پیغمبر فرمودند فردا صبح کنار کوه احد به مسلمانها بگویید ....علما این از پیغمبر اگر صادر شد آیا این ابلاغ وحی است؟یا به عنوان تشریع است؟ نه یک دستور حکومتی است.
قصه جیش اسامه را شنیدید....پیغمبر مداوما میگفتند بروید و ملحق شوید به جیش اسامه 
یک دستور حکومتی بود که بعدا کسانی که می خواستند حکومت را در دست بگیرند نرفتند و خلافت کردند . 51:52...
یا مثلا امام صادق علیه السلام برخی اصحاب را از ازدواج موقت منع کردند. 
این ها حکم حکومتی است. 
از معصوم صادر شده بماهو سائس آیا این ها قابل استناد است یا نه؟ 
مثل رد نمی کنم .
اگر بخواهید استناد کنم می گویم اگر بخواهید صحته دقیقا تکرار شود، برای مجتهد قابل استناد هست. مثلا سمرة بن جندب داشت واقعا ضرر می زد. پیغمبر هم در این قضا گفتند مالش احترام ندارد. نخلش را بکنید و جلوی او بیاندازید. 
۱۴۷ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

مشهد مقدس - دانشگاه علوم اسلامی رضوی
جلسه نهم دکتری فلسفه فقه
26 دی 1403
توجه به شئون شارع و مبینان معصوم شریعت در نزول آیات و صدور احادیث و اثر آن در استنباط حکم
بیان دوازده شان از شارع و مبینان شریعت براساس فقه و مصلحت صص 494 تا 510
همراه با ارائه کنفرانس با موضوع مصلحت در مذاهب فقهی از کتاب فقه و مصلحت صص 32 تا 51