header

مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه

درس اخلاق: من طلب عزّاً بظلم و باطل اورثه الله ذلّاً بانصاف و حق.
1. اصل عزت خواستن خود خواهی محمود و ممدوح است.
2. عزت خواستن باید با تقوا، مدارات و خدمت به مردم، به علم و تواضع باشد نه با ظلم، غیبت، حسادت، حجاب معاصرت، ذلیل کردن خود و تملّق و گدایی کردن عزت باشد.
طلب عزت از طریق صحیح آن.
مقایسه دو کلام ناهمسو از صاحب المیزان و نقد آن
در یکی هدایت به استیجاب دارد و در دیگری به اقتضاء
آیه ظهور اطلاقی در استیجاب دارد و یشهد لذلک بعض الروایات مثل ان صلاته لتردعه یوماً مّا.
الاستیجاب و هدم آن شیء و اقتضاء شیء آخر و لایدلّ الاول علی الثانی. خلط استیجاب و هدم با اقتضاء.

پاسخ به پرسش های درسی روزانه اصول(1401-1402) - جلسه

پاسخ به پرسش های درسی روزانه اصول جلسه 36(1401-1402)

مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه

نبی مکرم صلی الله علیه و آله: الا ان فاطمة بابها بابی و بیتها بیتی فمن هتکه فقد هتک حجاب الله.(بحارالانوار477/22
از فاصله رحلت پیامبر تا شهادت صدیقه طاهره بارش غم، ادبار و نقمت بود - حوادث آن ایام از جهت زمان،مکان و ساحات تاثیر یک استثناء بود.
4 مرتبه به خانه صدیقه طاهره حمله یا شبه حمله داشتند.
2. بیان وضع و موضع له عام و مستعمل فیه خاص: وضع عام است چون متصور به عنوان معنا متحصص به حصه نیست. موضوع له هم همین متصور است یعنی هویت مشترک بین جمیع افراد و استعمالات لکن در وقت استعمال نیازمند به خصوصیت طرفین است.
پس از ناحیه استعمال تحصص و خصوصیت می‌آید.
3. بیان وضع عام و موضوع له و مستعمل فیه خاص: محقق اصفهانی ذات نسبت-که معنای حروف است-تعلّقی و فاقد جامع ذاتی و مقولی است.
و الغای تعلق با نسبیت آن نمی‌سازد. بله در مقام تصور عنوان نسبت تصور می‌شود.

خارج فقه القضاء (1401-1402) - جلسه

درس اخلاق: انما یخشی الله من عباده العلماء
در قرآن 2 چیز داریم: 1. ترس از خداوند فقط 2. حصر ترسنده از خدا که عالم است
تعریف عالم به خدا ترس- پس علامت عالم خداترس است و علامت خداترس متعدد است.
1. حقوق دیگران برایش مهم است. 2. زود قضاوت نمی‌کند 3. گوشش بیش از زبانش کار می‌کند 4. نیت خوانی نمی‌کند. 5. و... اگر در این جا نمی‌شنود در برپایی قیامت نقر ناقور است که گویا گوش را سوراخ می‌کند. (فاذا نقر فی الناقور ...)
بررسی و نقد ابتدائی کلام محقق خویی - ایشان برای اثبات حرمت اجرت در قضا، تبلیغ و... به دو دلیل تمسک می‌کند: 1. این اجرت رشوه است 2. این حِرَف باید مجان انجام شود.البته روایت یوسف بن جابر هم هست که ضعف سند دارد. نقد کلام ایشان به بیانات خود ایشان در جاهای دیگر. ایشان رشوه را به (ما یبذل للقاضی لیحکم للباذل) معنا می‌کند.
ضمنا اقتضای مجانیت یعنی چه؟ بیشتر امر ذوقی است.