مقصد اول اصول فقه (1404-1405) - جلسه
تشخیص نوع حیثیت کار آسانی نیست و شاهد آن اختلاف محقق نایینی و خویی است.
نظریه تحقیق:
در احکام مستفاد از عقل چون حاکم در این باره وجدان خود ما است وضعیت روشن است.
حدود حیثیت با مراجعه به عقل حاکم به اصل محمول و حکم روشن میشود.
در احکام مستفاد از نصوص هرگاه حیثیت مورد تنصیص واقع شود مرجع عرف مخاطب نص است که آیا حالت صغرا و کبرا دارد یا نه؟
مانند: روایت امام علیه السلام - واسطه در عروض - قاعده - حیثیت تقییدی - در دعوای محقق نایینی و محقق خویی حق با نایینی است.
البته محقق نایینی در تعبیر به واسطه در ثبوت در مثل لاتشرب الخمر لاسکاره اشتباه کرده است فرض شک در علیت و حکمت و حکم آن.
مقصد اول اصول فقه (1404-1405) - جلسه
درس اخلاق - ایام فاطمیه
یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت
بهترین ذکر و ذُکر از اهل بیت علیهم السلام کسب نیاز انسان ها از ایشان است.
اقتضای ام الائمه بودن حضرت - هدایت و دلالت در معنای امام علیه السلام خوابیده است. لکم فی فاطمة اسوة حسنة - مدیریت بیان سیره - هدایت حضرت به صراط مستقیم که صراط امیرالمومنین علیه السلام است.
بررسی سایر دعاوی محقق خراسانی با طرح یک اشکال و جواب.
رجوع حیثیات تعلیلی در احکام عقلی به حیثیات تقییدی و کبرا شدن برای حکم و موضوع شدن برای حکم.
مثلا حیثیت مقدمیت و توصل در مقدمه که باید قصد شود.
خارج اصول فقه- دور دوم (1400-1401) - جلسه
فی صحة التفریق بین الاحکام الشرعیة التی کشف عنها العقل و الحکم العقلی و عدمها.
نقد محقق خویی بر اطلاق کلام محقق اصفهانی: حیثیات به حیثیات تقییدی بر میگردد در خصوص احکام عقلی نه احکام شرعی که کاشف آن عقل است.
نقد: اطلاق کلام محقق اصفهانی صحیح است و تفصیل محقق خویی با تصور صحیح از مساله در ضیق و شداد قرار میگیرد.
گفتگو از حق: برخی فرق هایی بین حکم و حق بیان کردهاند در حالی که برخی منکر آن هستند(محقق خویی). بیان فرق ها...
اصول فقه دور دوم (1400-1401) - جلسه
الحیثیات قسمان: تقییدی و تعلیلی. عناوین موضوعات و متعلقات احکام، حیثیت تقییدی است و لذا قصد عنوان موضوع و متعلق لازم است اما قصد حیثیت تعلیلی (به معنای صرف ملاک و مناط حکم) لازم نیست.
در احکام عقلی حیثیت تعلیلی در واقع حیثیت تقییدی است و حکم به آن تعلق گرفته است، هرند شروع حکم از آن حیثیت نباشد.مثال به عقل نظری و عملی در این باره.
مهم بودن گسست این دو حیثیت از یکدیگر و مهم تر از آن توجه به صغراهای این کبرا
بیان تفاوت بحث حاضر با بحث تقسیم مناط احکام به علت و حکمت