مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه
کلام محقق حائری جهت اثبات کون الکل عاماً:
1. برخی مفاهیم نحوه وجودش در خارج؛ تبعی، بالغیر و لابنفسه است.
2. این مفاهیم گاه در ذهن مستقل تصور میشود مثل تصور ضرب بدون هیچ اضافهای و گاه مثل وجودش در خارج تصور میشود.
3. ولی در هر دو حالِ از تصور، کلی و قید وجود ذهنی آن ملغی است و حقیقت آن در هر دو حال یکی است، هر چند تصورش بنا بر فرض دوم، متوقف بر وجود مفهوم دیگر در ذهن است.
4. این توقف و مفهوم دیگر جزیی از متصوّر نیست.
5. مثلا حقیقت ابتدا سه وجود دارد:
الف: وجود نفس الامری واقعی در خارج ب: وجود ذهنی مستقل ج: وجود ذهنی به نحو وجود خارجی.
و چنان که وجود به نحو دوم آن را جزیی و خاص نمیکند بلکه با تعریه از وجود ذهنی کلی است، کذلک وجود به نحو سوم.
6. این مفهوم به لحاظ اول از دو لحاظ اخیر برای "الابتدا" است و به لحاظ اخیر برای "من" ولی همه کلی است.
کلام محقق نایینی:
1. حاجت معنای حرفی بع غیر مثل ایجادی بودنش منافات با کلی بودن آن ندارد.
2. بین هر آن چه با "من" ایجاد میشود هیچ اختلافی نیست در حالی که بین آن چه با "من" ایجاد میشود غیر از آن است که با "الی" ایجاد میشود؛ در حالی که اگر معنی جزیی بود میبایست در هر استعمال "من" آن چه ایجاد میشود غیر از آن باشد که با استعمال دیگر ایجاد میشود؛ مانند غیریت زید و عمرو
3. "من" موضوعة للقدر الجامع بین موارد آن و لا نعنی بکلیة معنای حرفی مگر همین معنا.
مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه
امتداد القول بالامکان - للقول بامکان القسم الرابع بیانات اخری - بیان محقق حائری برای امکان: امکان تصور جزیی، بدون علم به قدر مشترک لکن با علم اجمالی به جامع و وضع لفظ برای آن جامع. والحاصل مرآتیت از هر دو طرف صحیح است.
نقد کلام محقق حائری: اگر مرآتیت کافی هست پس هر دو عام است و اگر نیست پس چگونه لفظ برای عام وضع شده؟!
بیام کلام محقق رشتی برای اثبات قسم چهارم(وضع خاص و موضوع له عام)
واضع قد یلاحظ معنی و یجد فیه معنی آخر و یضع اللفظ بازائه چون مشتمل بر آن معنا هست در نتیجه یسری الی کل ما یفید.
ما یتعین ان یقال از کدام اوضاع و احوال صحبت میکند؟ وضع های اولیه یا بعد؟
واضع را چه کسی فرض کردهاند؟ خداوند یا ...