header

پاسخ به پرسش های درسی روزانه اصول(1401-1402) - جلسه

پاسخ به پرسش های درسی روزانه اصول جلسه 37(1401-1402)

مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه

5. بررسی وضعیت استعمال حرف به تنهایی یا با عامل مناسب مثل کتبت بالقلم و کتبت مستعینا بالقلم.
در تعبیر دوم تصریح به چیزی است که بالالتزام از جمله اول استفاده می‌شود.
6. حروف در دلالت بر معنا متوقف بر وقوع در ضمن یک جمله است لکن با وقوعش در جمله، این حروف است که به تنهایی دلالت بر معنای مناسب در جمله می‌کند.
و دلالت به اشتراک نیست. بله معنای حروف از بین معانی که دارد با وقوع در جمله و مناسبات آن تعیین می‌شود.
7. شان حروف تمنی،تحضیض،استفهام و ... مثل سایر حروف در دلالت بر معانی خود است.

مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه

فرق بین حرکت و حرف: به ازای حرکات وجودی در حارج وجود ندارد بلکه صرف قراراتی هستند که در زبانی هست و در زبانی نیست ولی معانی حرفیه چنین نیست.
در اسناد قام به زید: معنای نسبی حرفی وجود دارد و دال بر آن هیأت است. در زیئ قائم هو رابط است که حرف است.
رأی سوم: کون الحروف لها معان فی مقابلة المعانی الاسمیة(رای مشهور)
بیاناتی وجود دارد که بعضاً خالی از مناقشه نیست مثلا جامع نیست یا در برخی اثر حروف در جمله بیان شده است نه معنای آن.
اصح بیان ها از اصفهانی است که وجود را 4 قسم می‌کند و معانی حروف را "لافی نفسه" می‌داند.
اشکال محقق خویی بر اصفهانی وارد نیست.

مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه

توضیح بیشتر از حوزه اختیارات واضع و تمییز موارد تدخّل او از غیر آن.
واضع در حوزه موضوع له و شرائط آن می‌تواند دخالت کند مثلا لا و لم را برای نفی وضع کند و یکی را در نفی ماضی و دیگری را در نفی مضارع و هکذا، اما پس از وضع نمی‌تواند کاری که خارج از موضوع له است انجام دهد. مشکل نظر جناب آخوند همین است که موضوع له را در حروف و اسماء یکی می‌داند، استقلال و فی غیره بودن را خارج از حریم موضوع له می‌داند و از طرفی پای واضع را به میان می‌آورد.
البته مراعات هنجار های یک زبان در مفاهمه ربطی به وضع ندارد و امر دیگری است.
ملاحظه دیگری که بر محقق خراسانی وارد است این که در خارج وجود ربطی غیر از وجود نفسی است و دال بر اولی حرف است، چنان که دال بر دوم اسم است، پس نمی‌تواند موضوع له این دو یکی باشد.
مثلا ابتدا سیر و انتها سیر غیر از نسبت ربطی سیر بالبصرة و بالکوفة است.(سرت من البصرة الی الکوفه)
لازمه سخن ما این نیست که موضوع له حقائق و عینیت ها در خارج است.