header

خارج فقه القضاء (1401-1402) - جلسه

اعمال نوعی ترخیص و توسیع از شارع در باب:
1. نیت عابدان و لذا عبادت برای بهشت و خلاص از عقاب پذیرفته شده است.
برخی این نوع عبادات را باطل می‌دانند، لکن شهید اول و جمعی کثیر آن را صحیح می‌دانند. صحت چنین عباداتی قرینه بر صحت عبادات استیجاری است.
بدون این که فرقی فارق بین این ها باشد(بر خلاف آن چه قبلا بیان کردیم)
در قرآن و روایات با ذکر مرهّبات و مرغّبات به صحت این عبادات اشاره شده است.
2. پذیرش عبادت نیابتی حتی برای کسی که اعتقاد نداشته، نیز شاهد زمینه ساز قول به صحت عبادات استیجاری است.
روایت محمدبن عمر بن یزید و علی بن ابی حمزه هم شاهدی بر این ادعا است.
صحت عبادات استیجاری هر چند احتیاط در خلاف آن است. عدم منافات وجوب علی وجه الاطلاق با اخذ اجرت.

خارج فقه القضاء (1401-1402) - جلسه

حدیث اخلاقی: ستصیبکم شبهة فتبقون بلا علم یُری و لا امام هدی و لاینجو منها الّا من دعا بدعاء الفریق و اسأله ان یبلغنی المقام المحمود و ان یثبت لی عندکم قدم صدق فی الدنیا و الاخرة.
ثبات قدم که به الحقنی بالصالحین برسد ارزشمند است.
ثبات قدم به معنای حرف مرد یکی است و یک دنده بودن نیست.
مالک بن نصر و ضحاک بن عبدالله مشرقی در واقعه کربلا.
صدق اسم مصدر و مصدر بدون نسبت به فاعل در مثل قتل نائم یا در حفر چاه و وقوع شخص در آن که قتل و دیه ثابت است لکن قاتل صادق نیست و لذا کفاره ندارد.
در مورد هم چنین باشد که عمل قربی محقق شده هر چند نتوان قربت را به فاعل عبارت نسبت داد.
نوعی توسیع و ترخیص اعمال شده توسط شارع در باب نیست عبادت عابدان و نیابت و قضای عبادت.
کلام شهید اول در این پیوند.

خارج فقه القضاء (1401-1402) - جلسه

آیه(و ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما) مبیّن حداقل ها در عبادت نیست بلکه مبیّن حالتی از حالات جناب ابراهیم علیه السلام است.
کلام صاحب حدائق مبنی بر وجود خبر یا اخبار دال بر جواز استیجار در عبادات به طور عام صحیح نیست. این اخبار اختصاص به باب حج دارد.
شاید بتوان گفت: نباید عبادات را بازاری کرد. عبادات را باید در لیست (آن چه با پول نمی‌توان خرید) قرار داد.
وجوه دال بر جواز غیر از بیانات گذشته از دیگران که مورد نقد قرار گرفت.
1. در قابلیت عمل برای عبادت شدن، عبادی بودن اسم مصدری آن کافی است و لو محرک فاعل غیر قصد قربت باشد.
تصویر این معنا در عبادات استیجاری در وقتی که مستاجر قصد قربت دارد و اجیر هم به قصد ادای تکلیف انجام وظیفه می‌کند، قابل تصور است.
در مواردی صدق فعل هست ولی نسبت به فاعل داده نمی‌شود.(2مثال برای این مورد)