مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه
قول به عام بودن وضع، موضوع له و مستعمل فیه در حروف مستلزم نظر محقق خراسانی در حروف نیست.
جریان نزاع در حروفی که فاقد معنا است بلکه علامت است با بیانی مناسب آن مقام.
تقسین ثنایی صحیح است و اگر توجه میشد که معنا وجود خارجی نیست تقسیم ثلاثی و رباعی نداشتیم.
آن چه گفتیم با وضع تعیینی مناسب بود. در وضع تعیّنی مطلب را باید با ادبیات مناسب با وضع تعیّنی ادا کرد.
وضع تعیّنی بعد از استقرار،حالت وضع تعیینی پیدا میکند.
در آن چه گفتیم فرقی بین این که حرفی دارای معنایی واحد یا متعدد باشد، نیست. چنان که فرقی بین معانی حروف و معانی حرفیه مثل معانی هیئت نیست.
تلخیص از کل آن چه گذشت در هفت شماره.
مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه
تحقیق در مساله: در تحقیق باید 1. به نقد بیان های قابل نقد گذشته پرداخت 2. رای مختار را بیان کرد و از آن دفاع نمود. فنقول:
الف- اصل و فرع وضع، تابع ضرورتی است که واضع احساس میکند تا مفاهمه صورت پذیرد و به تعداد وجوداتی که در خارج میبیند، هر چند رابط و غیر مستقل باشد باید وضع صورت دهد.
ب. واضع در وضع حروف هر چند وجودات متعدد میبیند لکن در وقت تصور شیءی عام میبیند و لفظ را برای همین وضع میکند. مثلا در وضع"فی" وجودی میبیند با حقیقت "این در آن" و لفظ "فی" را برای همین حقیقت وضع میکند و هیچ کار به خصوصیات فردی ندارد.
نتیجه این بیان امور ذیل است:
1. آن چه واضع در وضع حروف میبیند، هر چند حقیقتی مستقل است و لذا از اسم در مورد آن استفاده میکند اما این حقیقت روی دیگری هم دارد که جامع ماهوی معنای حرفی است و به این اعتبار موضوع له حرف است و آن چه قائلان به خاص بودن موضوع له بر آن تاکید داشتند از ندیدن این روی دیگر است.
2. به شدت باید از این که معنا وجود خارجی و حمل شایع پنداشته شود، پرهیز کرد.و این اشکالی است که بر قائلان به خاص بودن موضوع له وارد است.
3. در قول دوم بین استعمال و مستعمل فیه خلط شده است و آن چه خاص است استعمال است نه مستعمل فیه.
پاسخ به پرسش های درسی روزانه اصول(1401-1402) - جلسه
پاسخ به پرسش های درسی روزانه اصول جلسه 37(1401-1402)
مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه
1و ذات نسبت-به عنوان معنای حرفی- تعلّقی است و فاقد جامع ذاتی اما جامع عنوانی میسر است که یجمع شتاتها
2. الغای تعلق با نسبت بودن آن منافات دارد.
3. جامع عنوانی تصور میشود(وضع عام) اما برای معنونات و مصادیق آن(موضوع له خاص)
4. وقتی موضوع له خاص شد مستعمل فیه هم خاص خواهد بود.
1. ایجادیت برخی حروف بنفس استعمال و عدم استقلال حروف در مفهومیت- معقولیت و وجود یثبت وضع عام و موضوع له خاص را.
2. در انشایی ها و ایجادی ها: وضعت لایجاد معانیها به حمل شایع که وجود است و وجود با تخصص و تحصص است.
2. در حاکیات: قد عرفت که معانی آن ها نفس ربط به غیر است در خارج و در ذهن و الّا انقلاب پیش میآید.
4. جامع مقولی ماهوی ندارند و هر چه جامع فرض شود باید از سنخ معنای حرفی باشد.
5. البته واضع هنگام وضع به برخی عناوین اسمی متوسل میشود که جامع ذاتی نیست.