مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه
بیان تحقیق و نقد کلمات در مساله صحیحی و اعمی
1. واقع معلوم است و وجهی برای اختلاف تا حدّ موجود نیست.
2. مهم نزد شارع بیان مطلوب است نه وضع الفاظ و تسمیه لذا طرح دو مرحله: مرحله تسمیه و بیان مطلوب موجه نیست.
3. مصادیق مطلوب تدریجا بر نبی مکرم وحی شده است.
و عادتا وضع تعیینی نبوده است شبیه الفاظ متداول نزد مردم.
4. استعمالات نزد شارع نه به نحو مشترک لفظی بوده و نه مشترک معنوی بلکه هر بار فردی میآمده و لفظ کشش پیدا میکرده و بر فرد جدید اطلاق میشده است. نقد کلام کفایه.
5. اصرار بر ضرورت تصویر جامع موجّه نیست و الّا حضرات در تصویر جامع مفاهیم عرفی چه میگویند؟
مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه
تحقیق در مساله صحیحی و اعمی و در تصویر جامع بنا بر هر نظر متوقف بر بیان چند امر است چنان که با این تحقیق، محورهای مورد مناقشه از آن چه گذشت، نیز معلوم میگردد
1. در مساله مورد گفتگو ما عمدتا با پدیده مبهم و نا معلومی مواجه نیستیم تا نیازمند گمانه زنی باشیم! و اختلافات پیش نقل شده قابل توجیه باشد.
2. آن چه مسلّم است این که پیامبری مبعوث شده و برنامه هایی را آورده است. برنامه هایی که اگر چه مسبوق به سابقه بوده است اما در آن ها (به ویژه در عبادات) تغییراتی داده است و با استعمالات مکرر واژهای خاص در هر کدام -با حفظ تغییرات- کار نام گذاری همزمان با بیان مطلوب را (با هم) انجام داده است. و آن چه هدف اصلی بوده وضع و تسمیه نبوده بلکه بیان مطلوب بوده است.
گاه از مطلوب میگوید و میفرماید: «و لا تجحر بصلاتک» و گاه از عدم مطلوب میفرماید: «و ما کان صلاتهم عند البیت الّا مکاء و تصدیة»
3. کار شارع در استعمال هم تدریجی بوده است. مثلا در زمانی صلاة کامل به رسول خدا ابلاغ شده، ایشان آن را به عنوان صلاة ابلاغ کرده، زمانی دیگر صلاة با تیمم، زمان سوم صلاة خوف، آنی دیگر نماز میت و مقطع پنجم نماز غرقی و هکذا.
پس لفظ شناور و کشدار بر همه اطلاق شده است.