فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1402-1403) - جلسه
پی گیری تعلیقههای مساله 11 در بخش استثنای آن - لزوم ملاحظه مطابقت نظر معدول عنه غیر اعلم با نظر اعلم از گذشتگان. نقد این تعلیقه ها ابتنای برخی تعالیق بر عدم جواز عدول از حی به حی؛ لزوم ملاحظه فتوای اعلم از گذشتگان و لو این شخص تقلید نکرده از طرائف برخی تعلیقه ها است.این ملاحظه خلاف فرض کار نداشتن به گذشته ها و محور قرار دادن دو طرفی است که هر دو حی هستند.
علی ای حال گذشتگان نباید در دایره محاسبه قرار گیرند چه اعلم از حی و چه غیر آن.
زمان فرض اعلمیت زمان استنباط حکم است به شرطی که با توجه بر آن باقی بماند هر چند برخی شکوک با استصحاب بر طرف میشود.
اقتراح نسبت به مساله 11 (مستثنی منه و مستثنی)
فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1402-1403) - جلسه
توضیح کلام محقق حکیم: اگر وجه تعین رجوع به اعلم قاعده اشتغال (دوران امر بین تعیین و تخییر باشد) که اصل عقلی است و وجه عدم عدول از حی به حی استصحاب یا اصل شرعی دیگر باشد، در این جا رجوع به اعلم جایز نیست زیرا اصل شرعی بر اصل عقلی مقدم است.
اشکالات این کلام: 1. وجه تعین رجوع به اعلم اقتضای ادله تقلید است. 2. قد عرفت که مجالی برای استصحاب حجیت فتوای معدول عنه نیست.
حاشیه محقق خویی: با عدم علم به مخالفت دو مجتهد جایز است عدول و جایز است بقاء بر اول فحص هم لازم نیست!نقد این تفصیل با حواله به آینده.
حاشیه فقیه نجفی - توضیح
بقیه حواشی - کشاندن پای موافقت نظر غیر اعلم با اعلم از سابقین به ویژه نسبت به اعلم معاصر.
فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1402-1403) - جلسه
تفصیل صاحب جواهر در عدول - آیا تفصیل وی، تفصیل است یا مورد قبول همگان است؟الظاهر هو الثانی.
نگاهی به تعلیقات در ذیل مساله11 - برخی توضیح است و برخی به اختلاف در معنای تقلید برمیگردد و جمعی هم واقعاً با سید ماتن اختلاف دارند.
آن چه تعیین کننده است ادله تقلید است و اقتضای دلیل تقلید جواز عدول است مطلقا البته با ملاحظه آن چه از صاحب جواهر نقل شد.
نسبت به عقد الاستثناء: 1. تعلیقه محقق حکیم: مساله تابع حکم تقلید از اعلم است و مسبوق نبودن تقلید اثری ندارد.بله اگر وجه تعیین رجوع به اعلم اصل عقلی باشد در مقابل استصحاب حجیت فتوای معدول عنه عدول ناموجه است.
فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1402-1403) - جلسه
اشکالات استصحاب تخییر - استصحاب حجیت
1. بقای موضوع محرز نیست. بین مقطوع الارتفاع و مقطوع البقاء است. اگر موضوع«من لم یقم عنده حجة» باشد مقطوع الارتفاع است و اگر«من تعارض عنده الفتویان» باشد مقطوه البقاء است.
2. استصحاب در همه جا به کار نمیآید، زیرا اعتبار نظر مجتهد دوم گاه حالت سابقه ندارد!
3. استصحاب مفروض استصحاب در احکام است که مورد قبول نیست.
4. این استصحاب مبتلا به معارض است و آن استصحاب حجیت نظر معدول عنه است.و این استصحاب چون منجز است مقدم بر استصحاب تخییر است که معلق است به«علی تقدیر الاخذ بها»
کلام محقق نایینی: استصحاب حجیت فعلیة لقول المجتهد الاول لاینافی استصحاب تخییر را.
هر دو در عرض واحد است و حجیت نظر مجتهد معدول الیه با انتخاب مجتهد اول قطع نمیشود. در عرض واحد است مگر قائل به لزوم التزام بشویم...
اشکال این نظر از نظر محقق خویی(تنقیح126/1) و نتیجه آن را تعارض دو استصحاب میداند(آخر ص128 و اول ص 129)