مقصد اول اصول فقه (1404-1405) - جلسه
بیان سه نظر در مقدمه دوم
1. قبول مطلقا
2. عدم مطلقا
3. تفصیل
دلیل نظر اول: اگر ترک ضد واجب مثل خود واجب واجب نباشد یا حرام است یا ... و همگی محذور دارد.
دلیل نظر دوم: عدم دلیل و لغویت
ان قلت: خلو وقائع از حکم نداریم!
قلت: این ملازمه واقعه نیست - ملازمه آن که حکم دارد کافی است.
نظر سوم و دلیل آن: امکان ترک هر دو ضد در ضدیتی که ثالث دارد پس اتحاد در حکم نیست ولی در ضدیتی که ثالث ندارد امکان ترک نیست.
مقصد اول اصول فقه (1404-1405) - جلسه
درس اخلاق - امام صادق علیه السلام فی ما وعظ الله عز و جل: یا عیسی! انظر فی عملک نظر العبد المذنب الخاطئ و لا تنظر فی عمل غیرک نظر الرب و کن فیها زاهدا و لاترغب فیها فتعطب. بحار الانوار298/14
1. موقعیت حدیث از جهت قائل - مخاطب - ناقل
2. سه فرمان به جناب عیسی و هر کدام با عالمی از معنا و اثر!
3. تطبیقات و مفردات: رب مشکل پسند است بما هو رب - تعبیر خاطی و مذنب خیلی بار دارد.
ادامه درس:
استدلال برای مقدمه اول: (کل ضد متلازم مع عدم ضده الآخر)
وجود ضد ممنوع است در موضوعی که ضد آخر موجود است پس باید عدم آن محقق می شود تا ارتفاع نقیضین پیش نیاید.
صدق ذاتی (هو هو ) بین وجود و عدم نیست (بین ازاله و ترک صلاة پس صدق عرفی - تلازم در صدق است.
اشکال بر این استدلال: سالبه محصله - موجبه معدولة المحمول - موجبه سالبة المحمول
نقیض یصدق علیه السواد فقط اولی است چون نباید واسطه بخورد و نباید امر وجودی شود قهرا عدم نمی تواند متلازم وجود شود.
مقصد اول اصول فقه (1404-1405) - جلسه
مسلک تلازم و استلزام - بیان مسلک تلازم
1. کل ضد(ازاله) متلازم مع عدم ضده(ترک صلاة)
2. امر به شیء(ترک نماز) مقتضی نهی از ضد عام(نماز) است.
بیان مسلک استلزام:
1. اتیان ضد واجب(اتیان صلاة) مستلزم ترک واجب(ترک ازاله) است.
2. ترک ماموربه حرام است.( به حکم اقتضاء امر به شیء ...)
3. ما تستلزم منه الحرمة حرام
تفاوت این دو مسلک و وجه تسمیه اول به تلازم و دوم به استلزام.
1. ترکیز در اول بر نفس عنوان واجب است و در دوم بر ضد واجب
2. در اول نفس دو عنوان (ازاله و ترک صلاة) تلازم دارد و در دوم بر اتیان ضد واجب و ترک واجب است که بینهما استلزام.
مقصد اول اصول فقه (1404-1405) - جلسه
فصل 5 از مقصد اول: بحث ضد - الامر بالشی یقتضی النهی عن ضده او لا؟
اهمیت مساله به ویژه با طرح موضوع ترتب در این مساله.
یادآوری چند نکته در مدخل بحث مذکور و اهمیت روشن شدن محل نزاع:
1. مراد از امر تنها صیغه امر نیست. مراد« طلب مولوی مکشوف به هر وسیله» است. پس مساله لفظی نیست.
2. مراد از نهی نیز خصوص نهی به صیغه یا ماده نیست.
می توان گفت مراد «حرمت مولوی» است.
3. مراد از اقتضاء نیز تنها استلزام نیست بلکه اعم از عینیت، جزئیت (اگر دلالت تضمن پذیرفته شود) و استلزام لفظی یا عقلی است. پس بحث منحصر در دلالت التزامیه- که تصور لازم امکان انفکاک از تصور ملزوم ندارد-
نیست.
4. مراد از ضد مطلق معاند است. خواه وجودی و خواه عدمی.
مراد ضد اصولی است نه ضد منطقی یا فلسفی
5. بحث در حرمت مولوی برخاسته از ایجاب مامور به است.
و حرمت یا قبح مستقل ضد مساله دیگری است.
6. بحث در حرمت ضد است و الّا وجوب ضد قطعا منتفی است.
7. برخی در ضد عام قائل هستند که اختلافی در اصل اقتضاء نیست و اگر اختلافی هست در کیفیت اقتضاء است.