شهادت در مواردی بلکه در همه موارد طریقت دارد، نه موضوعیت
- در تاریخ ۱۴ مهر ۱۳۹۳
- ساعت ۱۰:۳۲
- پرینت مطلب
خلاصه خبر :
شهادت در مواردی بلکه در همه موارد طریقیت دارد نه موضوعیت. به این معنا که اگر قاضی و مقام رسیدگی کننده به پرونده از شهادت یک خانم، عالم شد میتواند قبول کند از طرف دیگر اگر شهادت مرد برایش علم نیاورد بلکه یقین کرد که فریب خورده و تحت تأثیر قرار گرفته و آمده شهادت داد نباید مترتب کند.شهادت در مواردی بلکه در همه موارد طریقت دارد، نه موضوعیت
شهادت در مواردی بلکه در همه موارد طریقیت دارد نه موضوعیت. به این معنا که اگر قاضی و مقام رسیدگی کننده به پرونده از شهادت یک خانم، عالم شد میتواند قبول کند از طرف دیگر اگر شهادت مرد برایش علم نیاورد بلکه یقین کرد که فریب خورده و تحت تأثیر قرار گرفته و آمده شهادت داد نباید مترتب کند.
رساله حقوق- احکام و قوانینی که از سوی خداوند برای بشر وضع شده است مطابق نظام تکوین و حقایق جهان هستی و ساختار وجودی انسان است. از آنجا که ساختار وجود جسمی و روحی زن با مرد متفاوت است، وظایف، تکالیف و احکام این دو نیز مساوی نیست. یکی از تکالیف ادای شهادت در نزد قاضی است که باید مطابق واقع باشد و تحت تأثیر عواطف و احساسات و عوامل غیر واقعی نباشد تا حقی از کسی ضایع نشود. بدین جهت در بعضی موارد، اصلاً شهادت زنها قبول نمیشود، همانطور که در بعضی موارد نیز اصلاً شهادت مردها قبول نمیشود و در بعضی موارد شهادت دو زن به جای یک مرد قبول میشود و… .
حجتالاسلام والمسلمین ابوالقاسم علیدوست، مدرس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم با بیان اینکه در بحث تفاوت شهادت زن و مرد باید به چند نکته اشاره کرد، گفت: از نظر فقه اسلام و شیعه مواردی است که فقط شهادت زن قبول است و شهادت مرد قبول نیست. مواردی هم هست که فقط شهادت مرد قبول است نه زن. مواردی هم هست که شهادت هر دو قبول است منتها با تفاوت که ظاهرا نظر برخی از کسانی که در این ارتباط نقدی داشتند به این قسمت سوم بر میگردد.
وی افزود: کسانی که میخواهند در این ارتباط قلم بزنند باید به نکتهای توجه کنند که آیا شهادت دادن و قبول شهادت یک شخص؛ حق، برخورداری و امتیاز است یا تکلیف و مسئولیت است. اگر حق، برخورداری و امتیاز باشد اگر گفتند شهادت زن حکم نصف شهادت مرد را دارد میتوان گفت که از برخورداری آن کم شده ولی اگر تکلیف و مسئولیت باشد طبیعتا شارع مسئولیتی را برداشته یا کم کرده است. قهرا هم نباید به عنوان اشکال مطرح شود.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در ادامه سخنانش تصریح کرد: در فقه اسلام، شهادت را یک تکلیف میدانیم و لذا همه فقها فرمودند واجب است اگر کسی دعوت به شهادت شد حاضر شود و شهادت بدهد، اگر دعوت به شهادت شود و نرود گناه کرده است و اگر متحمل شهادت شد و دادگاه حاضر نشد خلاف کرده است. هیچ جا نیامده است که شهادت دادن یک امتیاز محسوب شود. در فقه اسلامیدر جایی که شهادت به نفع انسان باشد قبول نیست. یکی از شرایط شاهد این است که نباید به هبچ وجه سهیم در قضیه باشد.
نویسنده کتاب فقه و عقل در ادامه سخنانش اظهار داشت: از طرفی شهادت به نفع خود قبول نیست و از طرف دیگر شهادت، تکلیف است، اگر شرع مقدس این بار را از دوش زنان برداشت یا خواست آنها کمتر درگیر مسأله شهادت شوند در واقع تکلیف را برداشته است، همان طور که تکلیف جهاد را از آنها برداشته است. ما نباید حمل بر سلب امتیاز کنیم. کسانی که در این ارتباط قلم میزنند هرگز به این نکته توجه نمیکنند چون معمولا اینها ژرونالیست هستند و کار فقهی و حقوقی نکردند. بنابراین طبیعتا نمیتوانند به این نکات توجه کنند.
حجتالاسلام علیدوست تصریح کرد: همچنین در این مطلب مطرح شده چگونه ممکن است شهادت یک خانم تحصیل کرده متدین که دیرتر فریب میخورد نسبت به آقایی که تحصیل نکرده و عامی است و ممکن است زودتر فریب بخورد قبول نباشد اما شهادت مرد قبول باشد. باید به این نکته توجه داشت شهادت در مواردی بلکه در همه موارد طریقیت دارد نه موضوعیت. به این معنا که اگر قاضی و مقام رسیدگی کننده به پرونده از شهادت یک خانم، عالم شد میتواند قبول کند از طرف دیگر اگر شهادت مرد برایش علم نیاورد بلکه یقین کرد که فریب خورده و تحت تأثیر قرار گرفته و آمده شهادت داد نباید مترتب کند.
نویسنده کتاب فقه و عرف تصریح کرد: این طور نیست که مطلقا به شهادت موضوعیت بدهیم. بنابراین فرضی که آنها در خیلی از موارد میکنند اصلا موضوع ندارد. یک خانم تحصیل کرده شهادت دهد و برای مقام قضایی هم منشأ علم شود و قاضی یقین کند میتواند حکم صادر کند و اگر ۱۰ نفر مردی که فریب خوردند و قاضی میداند که اینها مثلا به خاطر بیسوادی یا سادگی شان، منبع خبرشان ناصحیح است نباید قضاوت کند و آنچه که مهم است در واقع برآیند شهادت است نه فرآیند شهادت.
حجتالاسلام علیدوست یادآوری کرد: زمانی، نقد برون دینی داریم یعنی به عنوان نامسلمان و کسی که حتی آیات قرآن و روایات را قبول ندارد نقد صورت میگیرد که پاسخ آن فرد هم باید برون دینی باشد یعنی برای او معجزه بودن قرآن را ثابت کرد. ثابت کرد قرآن، قانون اساسی است اما در این چند ساله با پدیده عجیبی برخورد داریم و آن این است که افرادی که درون دین هستند یعنی مسلمان هستند و قرآن را قبول دارند اما آیات قرآن را «تخته بند» زمان و مکان میکنند.
وی در پایان سخنانش تصریح کرد: تخته بند کردن آیات قرآن کریم به زمان و مکان خاص، مثلا بگوئیم این آیه مربوط به فلان جامعه و آن آیه مربوط به فلان زمان است و اکنون کارایی ندارد، خطرناک ترین برخوردی است که میتوان با یک نص جهانی جاودان داشته باشیم. این تفکر نهایتا موجب میشود که قرآن از مرجعیت برای همه زمانها خارج دانسته شود. نکته ای که فکر نمیکنم ناقدین هم به این مطلب ملتزم باشند ولی متأسفانه از این نکته غافل هستند.