header

انسان، مخاطب ماه رمضان است .حضور در برنامه تمنّا

خلاصه خبر :
مخاطبان پدیده شب قدر و حتی قرآن و روزه فقط مسلمانان نیستند بلکه انسان، مخاطب ماه رمضان است. و لذا در ماه رمضان به اعتبار شب قدر یک ظرفیت عظیمی برای انسان ها وجود دارد.
انسان، مخاطب ماه رمضان است

بسم الله الرحمن الرحیم

به سهم خود فرا رسیدن ماه مبارک رمضان را تبریک عرض می کنم و امید وارم در این فرصتی که در اختیار داریم  بتوانیم آنچه مورد رضایت خداوند بزرگ است بیان کنیم.

سوال اول را به وجود مقدس قرآن وعظمت آن در ماه مبارک رمضان اختصاص می دهیم؟

این بحث باید به صورت زیربنایی مطرح شود. ماه مبارک رمضان از نظر اسلام پدیده عجیبی است و ظرفیت های ویژه ای دارد که ما در سایر ماه ها این ویژگی ها دیده نمی شود. شاید بتوان گفت پدیده ی ماه مبارک رمضان از سه انرژی و ظرفیت عظیم برخوردار است.

 ظرفیت اول، قرآن است. طبیعتاَ نمی توان از ظرفیت های نهاده شده در ماه مبارک رمضان گفتو گو کرد اما سخنی از قرآن به میان نیاورد.

ظرفیت دوم، روزه است.  این ظرفیت تکمیل، ترمیم و تذکیه انسانها را به همراه دارد.

ظرفیت سوم، شب قدر است. این پدیده نیز در ماه مبارک رمضان رخ می دهد که یک ظرفیت عظیم است و واقعاَ خسران بزرگی است که نه تنها مسلمانان بلکه همه انسان ها، از این ظرفیت اطلاع پیدا نکنند. در واقع مخاطبان من در مورد پدیده شب قدر و حتی قرآن و روزه فقط مسلمانان نیستند بلکه انسان، مخاطب ما است. و لذا در ماه رمضان به اعتبار شب قدر یک ظرفیت عظیمی برای انسان ها وجود دارد.

در مورد ظرفیت اول : قرآن

راجع به قرآن روایتی از امام رضا علیه الصلاه والسلام هست که راوی از امام رضا علیه السلام سوال می کند: قرآن چه پدیده ای است که هرچه زمان می گذرد، شادابی، طراوت و مطبوع بودن و تازگی آن بیشتر نمایان می شود. امام رضا علیه السلام از پدرشان نقل می کنند که امام کاظم علیه السلام می فرماید:” إِنّ َرَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَایَزْدَادُ عِنْدَ النَّشْرِ وَ الدِّرَاسَةِ إِلَّا غَضَاضَةً فَقَالَ: لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یُنْزِلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِی کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ و َعِنْدَ کُلّ ِقَوْمٍ غَضٌّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة.[۱]

مردی از جد ما امام صادق علیه السلام پرسید : چه چیزی در این این پدیده (قرآن) هست که هرچه بیشتر مورد بحث و گفتگو قرار می گیرد و تدریس می شود ، تازه تر می شود و هرکس به سراغ آن میرود به مطالبی دست پیدا می کند که قبل از او به آن نرسیده بودند. امام صادق علیه السلام می فرماید: “لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یُنْزِلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ” ؛ قرآن  فرا زمان و فرا مکان است و اختصاص به زمانی خاص نداره، ” وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ” یعنی دست  پرقدر ت خداوند  و اراده حتمی خداوند به این تعلق گرفته است که پدیده ای را به وجود آورد که هر چه در اطراف  این خلق کنکاش و بررسی می شود مطالب جدیدی به دست می آید و این قرآن برای زمان خاص و مردم خاصی نیست.

“فَهُوَ فِی کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ و َعِنْدَ کُلّ ِقَوْمٍ غَضٌّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة”. تعبیر “إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة” به این معنا است که آن شخص در زمان امام صادق علیه السلام یعنی نیمه اول قرن دوم  این سوال را مطرح می کند و امام با این بیان می خواهند بفهمانند که قرآن نه تنها در این قرن بلکه تا روز قیامت نیز حرف برای گفتن دارد. من از این تعبیر استفاده می کنم که قرآن کتابی جامع ، جهانی و جاودانه است.

قرآن کتابی جامع است، به این معنی که همه شئون آدمیان را مطمح نظر قرار می دهد و اینطور نیست که مثل بعضی از کتاب های آسمانی فقط از زهد یا مقررات و حقوق سخن بگوید یا از حقوق به عاطفه و از عاطفه به احساس و از احساس به تربیت یا از روان شناسی به جامعه شناسی و از تاریخ به فقه و از فقه به فلسفه، از فلسفه به عرفان منتقل شوند. یعنی از تمام شئون آدمیان سخن می گوید.

قرآن کتابی جهانی است “و لا لناسٍ دون ناسٍ”به این معنا که اختصاصی به مردم عرب و عجم یا یک سرزمین خاص ندارد و همه مردم را مطمح نظر قرار می دهد. گاهی سوال می شود آیا قرآن که هزار و چهارصد سال پیش نازل شده است، تخت بند زمان و مکان نیست؟ در پاسخ باید گفت خیر. یعنی هر آیه قرآن برای روز پیام دارد و هر انسانی در هر مقطعی بخواهد از قرآن استفاده کند، قرآن حرفی برای زدن دارد.

بنابراین امام صادق علیه السلام با این سخن ظرفیت قرآن را نشان می دهد که می تواند کتابی دارای ظرفیتی جامع، جهانی و جاودان باشد. برهمین اساس ما معتقدیم در هر زمان می توان از قرآن مطالب استخراج بشود تازه ای استخراج نمود. در حقیقت قرآن یک کنز خفی است که اگر کارشناس به سراغ آن برود دُرهای ارزشمندی را از این معدن جامع، استخراج کند.

 در خصوص سوالی که مطرح شد که ارتباط قرآن با ماه رمضان  چیست؟ باید گفت که قرآن در ماه رمضان نازل شده است: “إنا أنزلناه فی لیلة القدر”؛ ما قرآن را در شب قدر که جزئی از ماه رمضان است نازل کردیم، در واقع” انا انزلناه فی شهر الرمضان” یعنی پیوندی بین این دو خلق الهی (پدیده رمضان و پدیده قرآن) وجود دارد. قرآن دو نزول دارد، یک نزول دفعی که بر حسب آنچه از روایات استفاده می شود در شب قدر اتفاق افتاده است و یک نزول تدریجی که تابع متغیر های زمان و مکان بوده است.

نکته ای که باز بر آن تأکید می کنم و حتی رسانه های ما باید به این سو کشیده شوند این است که مفاهیم اسلامی را با دید انسانی، عقلائی و خرد مندانه ارائه بدهند. یعنی قرآن کتاب مسلمانان نیست. قرآن از اسلام است؛ ولی برای اسلام نیست؛ یعنی مِن الاسلام است، اما لا للاسلام بلکه للانسان.

آیا همه انسان ها می توانند از قرآن استفاده کنند و به عبارت دیگر چه شرطی برای استفاده از قرآن می توان در نظر گرفت؟

پاسخ این سوال واقع متمّم صحبت های قبل است. من در مقابل پرسش شما دو پاسخ متفاوت می دهم.

پاسخ اول اینکه: خیر و هیچ شرطی در کار نیست و هر انسانی، معتقد به هر مسلک  و مذهبی باشد، خواه صالح و نا صالح، فاسق و فاجر و مومن و اهل یقین باشد، می تواند از قران استفاده کند و استفاده از قرآن شرطی ندارد.

پاسخ دیگر اینکه استفاده از قرآن شروطی دارد.

پاسخ اول مبتنی براین تفکر است که قرآن یک سری از ارزش های اولا انسانی، عقلانی و ثانیا اسلامی را مطرح می کند. همه انسانها می توانند این ارزش ها را درک کنند. وقتی قرآن می فرماید: “إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها”[۲]؛ ای انسان ها اگر امانتی به شما داده شد آن را به اهلش برگردانید و به امانت خیانت نکنید یا اگر می فرماید: “یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُود”[۳] ؛ ای مومنان، ای انسان ها و ای کسانی که به خدا ایمان آورده اید، به پیمان ها وفا کنید، اگر می فرماید: “هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة”[۴] و هدف خدا وند از فرستادن پیامبران را بیان می کند و می فرماید: پیامبران آمدند تا به انسان ها آموزش بدهند ” یُعَلِّمُهُمُ”، به انسانها پرورش بدهند ” یُزَکِّیهِمْ”، به انسان ها بینش بدهند “یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور”[۵] هر انسانی این معانی را درک می کند.

اما اگر کسی بخواهد وارد لایه های قرآن شود و برداشت های خاصی از قرآن بکند باید شروط این کار را رعایت کند و هر انسانی نمی تواند این کار را انجام دهد. در فقه داریم که هیچ انسانی بدون طهارت (وضوء و غسل) نمی تواند به خط قرآن دست بزند. این مطلب  نشانه ای از یک واقعیت است. یعنی اگر انسان های که به تعبیر فقهی حدث اصغر یا حدث اکبر دارند و نیاز به تطهیر (وضو یا غسل) دارند نباید به خط قرآن دست بزنند، انسان های که از لحاظ روحی یا در اندیشه و در فهم خود محدث به حدث اکبر یا حدث اصغر هستند نیز نمی توانند به لطایف قرآن دست پیدا کنند “إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کَرِیمٌ* فىِ کِتَابٍ مَّکْنُونٍ* لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ”[۶] شاهد این مطلب روایتی از امام صادق علیه السلام است که می فرمایند: “کِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ- عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ- فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ- وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِیَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِیَاء”[۷] بر اساس زبان عرب، قاعدتاً امام باید بگویند: کتاب خدا چهار قسم است “کتاب الله علی اربعة اقسام” ولی می فرمایند” کِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ” یعنی کتاب خدا چهار چیز مختلف است.

“فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ”؛ عبارت برای استفاده توده و عوام مردم است. این همان قسمی است که شرطی برای استفاده ندارد.

“وَالْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ”؛ انسان های فرخیته، متفکر و متأمل به اشارات قرآن دست پیدا می کنند.

“وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِیَاءِ”؛ کسانی است که به ولایت الهی متخلق شده و زینت پیدا کرده اند به این لطائف دست پیدا می کنند.

امام علیه السلام در نهایت می فرمایند:

“وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِیَاء”؛ بخش دیگری از قرآن که حقایق، عینیت ها و واقعت های خارجی است که از تکوین خارج نمی شود  برای انبیاء است. البته پیامبران یا انبیاء در این حدیث معنای وسیعتری دارد و شامل کسانی که به آنها وحی نمی شود ولی به تعبیر روایات اهل بصیرت اند  و به تعبیر قرآن اهل حکمت اند نیز می شود.

حاصل سخن این است که اگر کسی بخواهد از لطائف و حقایق قرآن استفاده کند شرط دارد.

 شرط اول این است که انسان طهارت روح داشته باشد یعنی آلوده به حدث اصغر؛ گناه صغیره و آلوده به حدث اکبر؛ گناه کبیره نباشد و حتی به مباهات دنیا نیز آلوده نباشد چراکه مباهات دنیا و لو دنیای حلال نیز مزاحم فهم انسان می شود و به حقایق قرآن نمی رسد. داستان قابل تأملی در این زمینه از مرحوم آقای حکیم (آیةالله العظمی سید محسن حکیم ) نقل می کنم. ایشان در کتاب حقائق الاصول نقل می کند که مرحوم آقای نائینی – که از ایستاده گان بر قله فقه و اصول و از بزرگان مشروطیت است و شاگردان عظیمی دارد- می گوید: من و آقای نوری – که ایشان نیز از ایستادگان بر قلّه حدیث است- و آقای سید اسماعیل صدر به سفر کربلا برای زیارت مشرف شدیم. در کربلا به دیدن مرحوم آقای سلطان آبادی که یکی از علمای کربلا است رفتیم. مرحوم آقای سلطان آبادی کسی است که در طهارت باطن پیش رفته و محرم شده و به مسائلی دست پیدا کرده بود.

به قول حافظ:

 تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

گوش نامحرم نباشد جام پیغام سروش

به هر حال این سه نفر به دیدن رفتند. آیه هفتم سوره حجرات که به حسب ظاهر از آیات ساده و قابل فهم عوام مردم است مطرح شد و ایشان تفسیری از این آیه برای این سه عالم بزرگ بیان می کند.  این تفسیر برای آن ها بسیار جالب به نظر می رسد. نکته قابل توجه این است که سه عالم و فقیه و محدث از نظر علمی عصاره حوزه نجف بودند و نمی توان این سه شخصیت را با داستان و مطالب پیش پا افتاده مبهوت و مجذوب کرد. مرحوم سلطان آبادی  وقتی می بیند این سه نفر خیلی مجذوب شده و از مطالب خوششان آمده است، می گوید: فردا هم بیایید و آنها فردا می آیند و ایشان تفسیر دیگری از این آیه ارائه می دهد که با تفسیر اول تضاد نداره و در عین حال تفسیر جدیدی است. البته این پدیده برای کسانی که  با قرآن آشنا باشند خیلی عادی است. آقای حکیم در آن کتاب می فرماید: آقای ناینی به من گفت ما سه نفر نزدیک به یک ماه نزد آقای سلطان آبادی می رفتیم و این عالم بزرگ هر روز تفسیر خاصی از این آیه ارائه داد. در انتها هم  گفت بس است به نجف برگردید و درستان را بخوانید.

واقعیت این است که اگر انسان از قرآن آنطور که باید، استفاده کند خود قرآن می فرماید: “ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقین”[۸]؛ یعنی قرآن کلام دلپذیری است اما برای دلهای کلام پذیر “هُدىً لِلْمُتَّقین” و کسانی که آمادگی اش را پیدا کنند. بنابراین انسان اگر بخواهد به محضر این خلق الهی برود باید مُحرم بشود از حرام کبیره و صغیره و حتی از بعضی مباهات مُحرم شود؛ چون حبّ بعضی از مباهات کمتر از حرام نیست. انسان پس از مُحرم شدن مَحرم می شود و در این وقت است که فیض الهی فرو می ریزد.

تا نگردی آشنا (یعنی مَحرم) زین پرده رمزی نشنوی

 گوش نامحرم نباشد جام پیغام سروش

 در این صورت قرآن به وجود انسان که مانند آهن زنگ زده است می خورد و مثل کبریت احمر این وجود را به طلا، الماس و نور و هدایت و انسان کامل تبدیل می کند.

در شروع سخن به سه ظرفیت ماه مبارک رمضان اشاره شد؛ قرآن، روزه و شب قدر، یکی از ظرفیت های بزگ ماه رمضان روزه و روزه داری است. خوشحال می شویم از زبان جناب عالی در این زمینه مطالبی بشنویم.

در ابتدا فارغ از دین اسلام و آن چه در دین اسلام هست مطالبی را بیان می کنم. روزه اختصاص به دین اسلام ندارد. ما وقتی ادیان توحیدی و حتی ادیان غیر الهی که از آن ها به دین واره ها تعبیر می کنیم مانند بودیزم یا خیلی از این مسلک های شرقی که ساخته دست بشر است را بررسی کنیم خواهیم دید که همه آن ها  روزه را البته با تفاسیر مختلف آن دارند. قرآن در ادیان توحیدی تصریح می کند: “یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ”[۹] یعنی این طور نیست که روزه فقط برای شما واجب شده باشد بلکه روزه برای همه ادیان قبل از شما به طور مطلق؛ یعنی همه امت های گذشته مقرر شده است. بنابراین روزه یک پدیده اسلامی و مذهبی نیست بلکه یک پدیده الهی توحیدی است و البته چون ادیان در این قضیه موسس نیستند و دین واره ها هم روزه دارند، اگر روزه های ساخته بشر را نیز اضافه کنیم روزه یک پدیده انسانی خواهد بود.

ولی وقتی وارد اسلام می شویم پدیده روزه باید از نظر موقعیت و اقسام مورد بررسی قرار گیرد. روزه اختصاص به شیعه و سنی و شیعه ی دوازده امامی و غیر دوازده امامی و حنفی ندارد و تمام مذاهب اسلامی در این بخش سهیم اند.

قرآن کریم به طور مستقیم سیزده مرتبه از روزه با عنوان صوم وصیام یاد کرده است که البته با تعابیر دیگری هم از روزه یاد کرده است. در روایات ما مرحوم شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه حدود هزار و سیصد روایت را در مورد روزه نقل می کند. مرحوم نوری که در بخش قبل داستانی از ایشان نقل شد وقتی روایاتی که مرحوم شیخ حر آملی در وسائل الشیعه را جمع آوری می کند در حدود هزار و سیصد روایت در مورد روزه را نقل می کند. یعنی در حدود دو هزار ششصد  روایت از پیامبر عظیم شان اسلام و حضرات معصومین علیهم صلوات الله  راجع به روزه داریم. این روایات معنای روز، شرایط روزه، اقسام روزه، ثمرات مترتب بر روزه و احکام شرعی روزه را بیان می کند و جوانب مختلف روزه را بررسی می کند.

امام باقر علیه السلام روزه یکی از مبانی پنچ گانه اسلام را  معرفی می کنند و می فرمایند:

“بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ دَعَائِم”[۱۰]؛ ستون فقرات دین پنچ چیز است و یکی از آنها را به نام روزه معرفی می کند. و قتی وارد فقه می شویم فقهای شیعه روزه را یکی از ضروریات دین می شمارند. فقها بدون استثنا فتوا داده اند که اگر کسی روزه خواری کند و روزه را مورد جسارت قرار بدهد و به این خلق و برنامه الهی بی احترامی کند باید تادیب و تعزیر شود. دلیلی ندارد کسی که نمی خواهد روزه بگیرد در ملا عام روزه را هتک حرمت کند.

بنابراین در میراثی که راجع به روزه داریم، اتفاقی عظیم و توافق همه جانبه ای در مورد روزه اتفاق افتاده است. یکی از روایات عجیبی که در مورد روزه نقل شده است روایتی از امام باقر علیه السلام است که حضرت می فرمایند: “قال الله”  یعنی امام باقر راوی روایتی از خداوند متعال است که این هم نکته جالبی است  که امام معصوم می فرماید “قال الله”؛ یعنی انسان به جایی می رسد که ولو به او وحی نمی شود ولی معتقد ایم که می توانند مستقیماً “قال الله” بگوید؛ چون انسان کامل حجابی ندارد.

“قَالَ اللهُ تَعَالَی: الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أََجْزِی (أُجْزَى) بِهِ”

به نظر می رسد در این روایت باید “أُجْزَى” خوانده شود نه “اََجْزِی” . در صورتی که “اََجْزِی” خوانده شود یعنی من پاداش روزه دار را می دهم. این تعبیر نه در مورد نماز، نه در مورد جهاد، نه در مورد تلاوت قرآن، نه در مورد امر به معروف و نه در مورد نهی از منکر وارد نشده است. خداوند در هیچکدام از این موارد نفرموده است: من خودم عهد دار پاداش آن می شوم. یا اگر “أُجْزَى” خوانده شود به این معنا خواهد بود که من پاداش روزه دار هستم.

مگر روزه چیست که خداوند چنین فضیلتی برای آن قرار داده است؟

مرحوم شهید اول که از عالمان بزرگ شیعه است چندین وجه برای این مطلب بیان می کند. البته در یک بحث علمی وجوهی که ایشان کطرح می کند، انسان را قانع نمی کند.

 این روایت را سنی ها نیز نقل کرده اند و ابن منظور که از علمای اهل تسنن است وجوهی را مطرح می کند که قانع کننده نیست. شخصیت بزرگی مانند علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان  نیز وقتی به آیات روزه می رسد، این حدیث را نقل می کند وسعی می کند جوابی بدهد که ممکن است در یک بحث عمل پاسخ ایشان نیز انسان را قانع نکند.

نکته این جا است که در دین اسلام برخورد عجیبی با پدیده روزه شده است که نسبت به اعمال دینی دیگر چنین بر خوردی دیده نمی شود. 

سوالی که باید به آن پاسخ داد این است که چرا خداوند با روزه چنین برخودی می کند و اصلاً رمز روایت امام باقر علیه السلام چیست؟ به نظر می رسد در واقع جواب این پرسش را فقط در یک جا می توان جستجو کرد و آن هم توجه به اقسام روزه است. معمولاً بیان می شود که روزه اقسامی دارد. روزه در یک نگاه به چهار قسم تقسیم می شود و به راحتی می شود این چهار قسم را از تراثی که حضرات معصومین در اختیار ما گذاشتند استفاده کرد.

 اقسام روزه عبارتند از:

۱- روزه فقهی: یعنی روزه ای که انسان براساس فقه اتخاذ می کند و روزه می گیرد سحر غذایی می خورد و در طول روز دیگر از خوردنی ها و آشامیدنی ها و بعضی از مسائل دیگر پرهیز می کند و شب افطار می کند. یعنی یکسری از اعضائی ظاهری بدن روزه هستند و از نوشیدنی ها و آشامیدنی ها و موارد دیگر استفاده نمی کنند. این روزه را روزه فقهی نامیدیم چون چنین روزه ای مسقط تکلیف است و اگر کسی در تمام عمرش این چنین روزه بگیرد قضا و کفاره نخواهد داشت.

 ۲- قسم دومی داریم از روزه که بسیار معروف است، روزه ی همه ی اعضاء وجوارح است. یعنی روزه ای که شخص همانطور که زبانش از خوردنی ها و آشامیدنی ها استفاده نمی کند، از دروغ نیز پرهیز می کند، غیبت نمی کند و گوش خود را نیز کنترل می کند، با پا های خود به جای حرام نمی رود، دستش به جای حرام فرود نمی آید و همین طور تمامی اعضاء و جوارح خود را محافظت می کند. در یک روایت امام صادق علیه السلام  می فرمایند: “إِذَا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ وَ شَعْرُکَ وَ جِلْدُکَ وَ عَدَّدَ أَشْیَاءَ غَیْرَ هَذَا”[۱۱]؛ وقتی روزه می گیری گوش و چشم و حتی موهایت نیز باید روزه بگیرد. وقتی خانمی در ماه مبارک رمضان از منزل بیرون می آید و حجاب را مراعات نمی کند و موی او را نامحرم میبیند، ممکن است روزه فقهی گرفته باشد ولی روزه مو نگرفته است. بر اساس این روایت حتی پوست هم باید روزه باشد. یک خانم نباید در حجاب اسلامی صورت خود را بیشتر از اندازه ای که در وضو شتشو می دهد و دست ها را بیشتر از مچ دست باز بگذارد و اگر بیشتر باز بود و یا جا های دیگر بدن دیده شد، پوست او روزه نگرفته است.

۳- روزه اندیشه، تعقل و تدبر. ممکن است کسی همه  اقسام گذشته را مراعات کند ولی در اندیشه، تعقل و تدبر روزه نگیرد. انسان هایی توفیق چنین روزه ای را پیدا می کنند که نه فقط اعضای ظاهر و جوارح آن ها روزه است بلکه اندیشه آن ها نیز روزه می گیرد؛ لذا در مورد هر چیزی نمی اندیشد و مجال هر فکری را به خودش نمی دهد حتی آن پلشتی های اخلاقی که حتی ممکن است حکم فقهی هم نداشته باشد. یعنی بعضی از پلشتی ها که نمی توان گفت حرام هستند، انسان را از رسیدن به تکامل متوقف می کنند. چنین انسانی در اعضای ظاهر و باطن، محسوس و غیر محسوس روزه می گیرد.

۴- روزه روح : این قسم از روزه کمتر مورد گفتگو واقع شده است. روح غیر از عقل و اندیشه و چشم وگوش است. در واقع روح هویت انسان است. گاهی اوقات در وجود خودمان ملاحظه می کنیم که اندیشه چیزی را قبول می کند ولی روح آن چیز را قبول نمی کند. به همین دلیل است که عالمان و بزرگان دین همه چیز ها با ملاک روح می سنجند یعنی تا روح قانع نشود استدلالی را نمی پذیرند. ممکن است در مورد یک مطلب چندین استدلال بکند ولی به مقتضای استدلال خود حرکت نکند. بنابر این عمل از استدلال گسست پیدا می کند. ولی محال است روح انسان چیزی را باور کند ولی عمل با او همراه نشود و لذا امام صادق علیه السلام فرموده اند” “ولاتغفلوا عن ذکرالله”؛ یعنی روزه دار باید به جایی برسد که از ذکر خدا غافل نشود، این ذکر هم با زبان نیست بلکه از آن به “ذُکر” تعبیر می کنند؛ ایجا است که روزه انسان دیگر اختصاص به رمضان ندارد. انسانی که اینطور روزه می گیرد از مرز عصمت هم می گذرد. بسیاری از افراد فکر می کنند عصمت بالاترین مرز تکامل انسان است در صورتی که عصمت در بعضی زمینه ها، کلاس اول به حساب می آید؛ یعنی انسان به جایی می رسد که حتی فکر گناه نیز نمی کند.

روزی رسول خدا به حضرت زهرا فرمودند: فاطمه فرشته وحی نزد من است و به من عرض می کند خدای متعال فرمود: این ساعت فاطمه هرچه بخواهد من به او می دهم.

 اگر تصور کنیم این لحظه برای ما پیش بیاید؛ یعنی رسول خدا کنار ما باشند و بفرمایند هرچه الآن بخواهید خداوند به شما می دهد، ما چه چیزی از خداوند خواهیم خواست. فرج امام زمان، نصرت و پیروزی اسلام، نابودی کفار، حل مشکلات، اصلاح امور مسلمین، عاقبت به خیری، خانه خوب، فراهم شدن ازدواج جوانان و … که همه این موارد خوب است روایت هم داریم که حتی نمک سفر خود را از خداوند بخواهید؛ ولی فاطمه زهرا سلام الله علیها عرض کرد: ” شغلنى (یا شغلتنی) عن مسألته لذّة خدمته، لاحاجت لی غیر النظرالی وجهه الکریم” . آن آرامش، طمئنینه و لذت پرستش خدا من را از همه چیز بی نیاز کرده است. فقط متوجه خدا باشم و خدا هم متوجه ما باشد، البته انسان هیچ گاه با خدا متحد نمی شود؛ ولی می تواند کاری کند که هیچ چیزی بین او و خدا فاصله ایجاد نکند.

 قسم چهارم روزه چنین انسان هایی می سازد. فاطمه زهرا فقط از دنیای حرام نگذشته بلکه از دنیای حلال هم گذشته است .انسان کامل فقط حرام را ترک نمی کند بلکه در راه خدا از حلال ها هم می گذرد البته نه به این معنا که در گوشه ی در را به روی خود ببندد و زهد منفی و انزوا را انتخاب کند، بلکه در جامعه است، برای جامعه است، برای انسان ها است برای مسلمانان است، برای همه است، در واقع یک مصلح است، مومن و متدین است؛ اما در عین حال بین او خدا هیچ چیز فاصله نمی شود. این روزه اختصاص به رمضان نیز ندارد.

در این قسم از روزه شخص اصلاً برای بهشت عبادت نمی کند، البته این انسان بهشت می­رود ولی بهشت در وجود اوست و جز به خدا قانع نمی شود. یک انسان در بهشت داریم و یک بهشت در انسان داریم همچنین یک انسان در جهنم داریم و یک جهنم در انسان. این افراد در واقع بهشت را در وجود خود حاضر می کنند. خدای متعال می فرماید “الصُّومُ لِی”؛الف و لام  در “الصوم”، الف ولام  کمال است؛ یعنی روزه کامل کامل برای من است نه هر روزه ای. بنابراین اگر کسی برای من روزه بگیرد؛ یعنی روح، عقل، اندیشه، زبان و همه اعضا و جوارح او روزه بگیرد یعنی از همه چیز می گذرد. در این صورت او همه چیز را رها می کند و فقط من را می بیند و من نیز پاداش چنین روزه داری هستم  “وانا اُجزی به”.

امیرالمومنین علیه السلام فرموند: “مَا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَ لَا شَوْقاً إِلَى جَنَّتِکَ وَ لَکِنْ رَأَیْتُکَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُک”؛ من برای بهشت عبادت نمی کنم، یعنی اگر به امیر المومنین بگویند: بهشت و جهنمی در کار نیست ذره ای در وجود امیر المومنین تغییری نمی بینید و ایشان به همان ترتیب قبل عبادت خود را انجام می داد. مزد چنین انسان هایی بهشت نیست، بلکه تنها خدا مزد آن ها است “فی‏ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ”؛ با خداوند متعال هم نشین می شوند.

شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد. بسیار شنیده ایم از انسان های که هر آنچه از خدا خواستند در شب قدر طلب کردند، بسیار شنیده ایم که سرنوشت یک سال ما در شب های قدر رقم می خورد و خوشا به سعادت کسانی که شب قدر را درک کرده اند و به عظمت شب قدر پی برده اند و در عظمت شب قدر همین بس که قرآن بر وجود نازنین پیامبر عظیم الشّان الهی، حضرت محمد مصطفی صل الله علیه وآله نازل گردید از زبان استاد علیدوست در خصوص این مهم می شنویم.

شب قدر در ماه رمضان است و یک ظرفیت خاصی به ماه رمضان می دهد . برای شب قدر نیز دو نگاه وجود دارد. نگاه اول به شب قدر، نگاه عمومی است که اکثریت مردم از آن اطلاع دارند؛ یعنی شب قدر یکی از شب های نوزدهم، بیست و یکم یا بیست و سوم  یا آن گونه که از دعای روز بیست هفتم ماه مبارک رمضان استفاده می شود شب بیست هفتم  ماه رمضان است. البته احتمالات دیگری نیز وجود دارد. برخی از بزرگان که مشخصاً از شهید اول که عالم بزرگ شیعه و مسلمانان است نقل می کنند که در طول سال همه شبها را شب زند داری کرد به این امید که اگر شب قدر در غیر ماه رمضان قرار دارد آن را درک کند. چون مثلاً گفته شده که نیمه شعبان نیز شب قدر است؛ ولی نظر معروف، مشخص و مستند این است که شب قدر در یکی از شب های ماه مبارک رمضان است.

تلقی عمومی دیگری که در مورد شب قدر وجود دارد این است که چرا این شب را شب قدر نامیده اند؟

برخی گفته اند به این دلیل که فرشتگان بسیار زیادی به زمین می آیند که اگر کسی چشم برزخی که بعضی چیز ها را می بیند و بعضی چیز ها را نمی بیند داشته باشد ازدحام فرشتگان در زمین را می بیند. لذا گفته اند شب قدر یعنی شب ازدحام و ضیق به خاطر ازدحام فرشتگان در زمین.

برخی نیزمی گویند چون شب قدر، شب عظمت است “لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ”[۱۲]. قدر یعنی عظمت، کرامت و بزرگی و این شب به عظمت و کرامت اضافه می شود به خاطر اینکه هویت آن جز عظمت و کرامت چیز دیگری نیست.

 وجه دیگری که گفته شده این است که شب قدر یعنی شب اندازه گیری. قدر یعنی اندازه گرفتن. امام رضا علیه السلام در همین رابطه می فرمایند: به این شب، شب قدر می گویند؛ چون در این شب مقدرات انسان ها اندازه گیری می شود.

حال با نگاه شیعی ما آن روح وآن فرشتگان چه ماهیتی دارند؟ “تنزّل الملائکة والروح”. روح چه ماهیتی دارد که جدا از فرشتگان دیگر ذکر می شود؟ این فرشتگان به زمین می آیند و در کنار حضرت ولی عصر علیه السلام قرار می گیرند.

خورشید پیامبرعظم به ولی و امام زمان می تابد. روح و ملائکه نیز در کنار این ماه ولایت قرار می گیرند و مقدرات یک سال را می نویسند. البته نوشتن مقدرات به این معنا نیست که انسان ها مجبور می شوند اعمالی را در سال آینده با جبر و بدون اختیار و عدم اراده انجام دهند.

به هر حال مقدرات در شب قدر مشخص می شود. شب قدر شب اندازه گیری است که مقدرات انسان ها با توجه به اراده آن ها برای یک سال سنجیده می شود.

این موارد وجه تسمیه  شب قدر بود. 

نگاه و تلقی دیگری در خصوص شب قدر وجود دارد. در روایت است که مردی نصرانی محضر امام کاظم علیه السلام حاضر شد البته این هم نکته عجیبی است که یک مرد غیر مسلمان امام کاظم را به عنوان یک انسان خردمند و عالم قبول دارد . این مرد نصرانی راجع به آیات اول سوره دخان از حضرت سوال می کند. “حم*وَ الْکِتَابِ الْمُبِینِ *إِنَّا أَنزَلْنَهُ فىِ لَیْلَةٍ مُّبَرَکَةٍ  إِنَّا کُنَّا مُنذِرِینَ*فِیهَا یُفْرَقُ کلُ‏ُّ أَمْرٍ حَکِیم‏” .

می­گوید آقا برای من از باطن این آیات بگویید یعنی من العباره که برای عوام است کاری ندارم از شما می خواهم چیزی به من بگویید که من را اشباع  کند و وجدان مرا قانع کند.

مثلا شخصی از امام علیه السلام پرسید: چرا به رسول خدا ابوالقاسم می گویند؟ حضرت فرمودند: پیغمبر پسری به نام قاسم داشتند و عرب ها کنیه را از نام پسر شخص استفاده می کنند. آن مرد گفت: من خودم عرب هستم و این را می دانم ولی از شما جواب دیگری می خواهم. امام که دیدند این مرد قابلیت دارد فرمودند: پیامبر معلم علی است و معلم پدر است و علی قاسم الجنة و النار است،  پس ابو القاسم یعنی ابوعلی. آن شخص از این بیان امام قانع شد.

این مرد نصرانی نیز از باطن آیات سوال می کند. امام فرمودند: “أَمَّا حم فَهُوَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله … وَ أَمَّا الْکِتابُ الْمُبِینُ فَهُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ علیه السلام وَ أَمَّا اللَّیْلَةُ فَفَاطِمَةُ علیها السلام.[۱۳]‏ خداوند می فرماید: ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم و حضرت می فرماید: “اللَّیْلَةُ فَفَاطِمَةُ”؛ یعنی باطن شب قدر فاطمه است. بعید نیست که در قیامت شب قدر در سیمای فاطمه محشور شود؛ یعنی کسانی که می خواهند شب قدر را به صورت متجسد و متجسم ببینند باید به سیمای فاطمه نگاه کنند.

جالب این است که حضرت می فرمایند: “الْکِتابُ الْمُبِینُ فَهُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ علیه السلام”، یعنی ما علی را در دامن فاطمه نازل کردیم. امیر المومنین قرآنِ کتاب تکوین است، همان گونه که امیرالمومنین قرآن کتاب تدوین است. بنابراین امیرالمومنین قرآن است و قرآن امیرالمومنین است. این کتاب مبین در دامن فاطمه نازل می شود. امام علیه السلام در ادامه فرمودند: اینکه قرآن  می فرماید:”فِیهَا یُفْرَقُ کلُ‏ُّ أَمْرٍ حَکِیم‏”مراد از “کل امرٍ حکیم”، “کل رجلٍ حکیم” است یعنی  از این تقارن و ازدواج ، امام حسن و امام حسین و ائمه علیهم السلام به وجود می آیند و با نگاهی وسیعتر عالمان و بزرگان دین می آیند. باطن شب قدر فاطمه است.

ممکن است این سوال پیش آید که چه ارتباطی وجود دارد؟ ما نباید مطالب را بریده بریده و به طور گسسته مطاله کنیم . بلکه باید نظام تشریع و نظام تدوین را با نظام تکوین و نظام تکوین را با نظام تدوین و تشریع بررسی کنیم. یعنی اگر ما یک قرآن در کتاب تدوین داریم باید ببینیم این قرآن در کتاب تکوین چه کسی است امکان ندارد خداوند یک کتاب کامل، جامع، جهانی و جاودان را نازل کند ولی تجسم این قرآن در هستی نباشد. بر اساس این روایت قرآن کتاب تدوین است و امیر المومنین  کتاب تکوین .در این صورت برای درک و شناخت کامل شب قدر باید در بین انسان ها به دنبال تجسم شب قدر بگردیم که کسی نیست بجز فاطمه زهرا سلام الله علیها. اگر “لیلة القدر خیرٌ من الف شهر” فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز “خیرٌ من الف شهر، خیر من الف انسان، خیر من آلاف انسان، خیر من الوف انسان”. به حسب باور مسلمانان اگر مقدرات ما در شب قدر مشخص می شود باید سرنوشت خود را از طریق ولایت بدست بیاورد و لذا در شب قدر وقتی ملائکه به زمین می آید  با ولی خدا تماس می گیرد، ولی هم از دامن فاطمه به وجود می آید  و اینجا است که فاطمه زهرا را به بالاترین صفتی که می توان داد یعنی “ام الائمه” تعبیر می کنیم. فاطمه زهرا القاب زیادی دارند اما آن لقبی که فاطمه زهرا را شب قدر می کند، “ام الائمه” است:”یفرق فیها کل امرٍ حکیم”و رجلٌ حکیم، رجلٌ حکیم؛ یعنی این ظرفیت در دامن فاطمه زهرا پیدا می شود. شب قدر ارتباط وسیعی با فاطمه دارد و فاطمه با شب قدر. فاطمه زهرا اختصاصی به زمانی خاص ندارد؛ یعنی اختصاص به ماه مبارک رمضان ندارد . ما یک شب قدری داریم من الله یعنی  از خدا شروع می شود و باطن آن شب قدر است و اختصاصی به یک شب و یک ماه خاص ندارد.

والحمد لله رب العالمین

 

. [۱]عیونأخبارالرضا،ج‏۲،،ص : ۷۵

[۲] . نساء ۵۸

[۳] . مائده ۱

[۴] . جمعه ۲

[۵] . مائده ۱۶

[۶] . واقعه ۷۷ -۷۹  

[۷] . بحار الأنوار، ج‏۷۵ ، باب ۲۳، ص۱۹۰

[۸] . بقره ۲

[۹] . بقره ۱۸۳

[۱۰] . أمالی المفید، ص ۳۵۳ ،المجلس الثانی و الأربعون‏

 [۱۱] . کافی، ج‏۴، ص ۸۷

[۱۲] . قدر:۳  

[۱۳] . کافی، ج‏۱، ص ۴۷۶

۶۴۷ بازدید