همایش «فقه هنر» آغازی برای پژوهش و باز پژوهی هنر از دیدگاه فقه است
- در تاریخ ۰۷ مرداد ۱۳۹۴
- ساعت ۲۱:۳۸
- پرینت مطلب
خلاصه خبر :
همایش ملی «فقه هنر» به همت مدرسه اسلامی هنر و با حمایت شورای فرهنگ عمومی کشور، دی ماه امسال برگزار میشود و ریأست این هیأت علمی بر عهده حجتالاسلام و المسلمین ابوالقاسم علیدوست است.همایش «فقه هنر» آغازی برای پژوهش و باز پژوهی هنر از دیدگاه فقه است
همایش ملی «فقه هنر» به همت مدرسه اسلامی هنر و با حمایت شورای فرهنگ عمومی کشور، دی ماه امسال برگزار میشود و ریأست این هیأت علمی بر عهده حجتالاسلام و المسلمین ابوالقاسم علیدوست است.
ابعاد محتوایی مقالات، از مباحث مربوط به روششناسی فقاهت هنر تا بررسی زمانبندی احکام منصوص هنر، مباحث درون فقهی مانند بازپژوهیهای احکام و اصطلاحات مرتبط با هنر، تحلیل جایگاه عرف در فقه هنر، نقش انگیزه و محتوا در احکام هنر، مباحث پیرامون حاکمیت اسلامی و هنر مانند نقش تزاحم در احکام هنر، محدوده ورود حاکمیت در ممیّزیها، مباحثی درباره تأثیر چالشهای بینالمللی، تأثیر اغتراب، تأثیر جنسیت در احکام هنر و نیز موضوعاتی ذیل هنر و آزادی بیان، مانند محدوده آزادی هنرمند در نسبت با حریم اشخاص و اصناف و... را در بر میگیرد.
به گفته مسؤولان این همایش «بر اساس رایزنیهای انجام گرفته، مقالات برگزیده پس از ارائه در روز همایش، در مجلات علمی ـ پژوهشی به چاپ خواهد رسید و تاکنون تعدادی از مراکز علمی و پژوهشی، آمادگی خود را برای مشارکت علمی در این همایش اعلام کردهاند.»
حجتالاسلام و المسلمین ابوالقاسم علیدوست، دبیر علمی همایش ملی «فقه هنر» در گفتوگوی تفصیلی با خبرگزاری رسا، اهداف این همایش را تشریح کرد. البته این گفتوگو از دو بخش «ضرورت شناخت احکام الهی با توجه به اقتضائات زمان و دیدگاههای موجود در حوزه نسبت به فقه» و «اهداف و محورهای همایش» تشکیل شده که پیشتر بخش نخست آن تقدیم حضور علاقهمندان گردید.
شایان ذکر است، پرسش نخست همین بخش، برگرفته از مباحث ارائه شده بخش نخست گفتوگو است که طبعا نیز حجتالاسلام و المسلمین علیدوست پاسخ خود را بر اساس ادامه مطلب بخش نخست ارائه داد.
علاقهمندان در ادامه بخش دوم این گفتوگو را از نظر میگذرانند؛
شما براساس کدام دیدگاه میخواهید(منظور سه دیدگاه موجود در شناخت احکام الهی با توجه به اقتضائات زمان و دیدگاههای موجود در حوزه نسبت به فقه است که در بخش نخست مورد تبیین و روشنگری قرار گرفت) همایش فقه و هنر را برگزار کنید؟
ما با همین نگاه(جریان سوم گفته شده در بخش نخست گفتوگو) وارد عرصههای فقه شدهایم. بنده سال 92 دبیر علمی فقه هستهای بودم؛ همایشی که مربوط به تولید، انباشت، فروش و به کار بردن سلاحهای غیر متعارف و کشتار جمعی بود و دقیقا با این نگاه وارد شدیم. یعنی از یک سو ضوابط شناخت شده فقه و اقتضائات زمان را در نظر گرفتیم و از سوی دیگر موضوع شناسی دقیق را مدنظر قرار دادیم.
همایش ملی «فقه هنر» نیز میخواهد بحث هنر را از نگاه فقه مورد بررسی قرار دهد؛ همانگونه که میدانید هنر با زندگی تمام افراد عجین است و کمتر کسی را داریم که با تعیّنات هنر همانند شعر، موسیقی، مجسمه سازی، تئاتر، سینما و... مرتبط نباشد. به عقیده ما مسائل مختلف مرتبط با هنر، نیاز به بازپژوهی دارد. برخی از جاها حقیقتا پژوهش صورت نگرفته و باید دقیقا پژوهش صورت گیرد و در جاهایی نیز پژوهش صورت گرفته، ولی به سبب گذشت زمان و اقتضائات آن، باید باز پژوهی صورت گیرد. تلاش ما این است بتوانیم در همایش «فقه هنر» این مسائل را بررسی کنیم؛ البته همایش میتواند حجم محدودی از کار را انجام دهد، ولی به عنوان یک آغاز خوب و فنی و نه انجام خوب و نهایی در این زمینه است.
به طور پراکنده در زمینه فقه و هنر کارهایی صورت گرفته که باید تجمیع آنها برای بررسی در قالب سخنرانی، مصاحبه و مقاله از سوی اهل فن و افرادی که به موضوعات فقه و هنر نگاه دارند صورت گیرد و پس از آن، مقالات پالایش و چاپ شوند. امیدواریم این همایش بتواند یک دست مایه و آغاز خوبی برای تحقیق باشد؛ البته اصرار نداریم بخواهیم مشکلی را حل کنیم؛ در مسائلی برخی از نهادها همانند صدا و سیما اصرار دارند که فلان مشکل را حل کنید؛ فقیه نمیتواند مشکل را حل کند، بلکه خدا باید حل کند. فقیه میتواند در سایه رعایت هنجارها، آنچه شریعت الهی است را کشف کند و البته وقتی با تمام این هنجارها شریعت را استنباط کرد، آنگاه میتوان جمله سنتیها را گفت که «تقنین حق خداست و دیگران مؤظفند از این تقنین پیروی کنند.»
بحث درباره پیوند فقه و هنر بسیار زیاد است. ولی آیا فقیه نیازمند شناخت مقولات هنر است یا خیر؟ آیا در این همایش میان فقه و هنر پیوندی قرار است وجود داشته باشد؛ یعنی میان شناخت میدانی مصادیق هنر و ارتباط کارشناسان دین با هنرمندان کاری صورت میگیرد؟
شکی نیست که تلاش ما بر این است تا در این ارتباط قدمی برداریم و از این موضوع غافل نبودهایم. حتی بحث شد در همایش «فقه هنر» از افراد شاخص، ممحض و متمرکز در موضوعات مختلف استفاده کنیم. البته ممکن است نتوانیم استفاده مستقیمی برای نمونه در سخنرانی یک روز همایش داشته باشیم؛ چرا که بحث ما فقه هنر است ولی پشت صحنه استفادههایی از این هنرمندان خواهیم داشت.
همچنین به دو نکته توجه داشته باشید؛ نکته نخست در ارتباط با شناخت موضوع ـ بنده به عنوان فردی که نمیتوانند بگویند تو بیخبر هستی، تو در حوزه نیستی و از جریانات اطلاع نداری ـ یک نوع افراط و تفریط میبینم. افراط به این معنا که بگوییم یک فقیه وقتی میخواهد در حوزه فقاهت هنر، برای نمونه موسیقی احکام را استنباط کند، باید خودش یک موضوع شناس دقیق موسیقی باشد و حتی شوخی کنیم و بگوییم که خودش نیز چند سالی در این کار بوده باشد. یا اینکه بخواهیم بگوییم اگر یک فقیهی بخواهد درباره مسائل پزشکی نظر دهد، باید خودش یک پزشک ماهر باشد و یا اطلاعاتش در موضوع پزشکی به اندازه متخصص آن رشته پزشکی باشد. یا در نمونه دیگر بگوییم اگر درباره مسائل مختلف بانکی همانند چک، سفته و... نظر میدهد، باید یک اقتصاددان باشد که موضوعات را بشناسد. چه کسی این حرف را گفته است؟! این نه ممکن است و نه ضرورت. اعتقاد به آن نیز اشتباه است.
نکته دوم، تفریط نیز به این معناست که فقیه برای نمونه در زمینه موسیقی بگوید من کاری ندارم؛ واقعیت بیرون چه چیزی است و این موضوع را به صرف تشابه اسمی با آنچه در صدر اسلام وجود داشته مقایسه نمیکنم و به بیان کلیاتی همانند «مناسب بودن برای مجالس لغو و لهو» و یا «فیه ترجیحا و طرب» اکتفا کند. بنابراین از یک سو به گفته آن فردی که بگوید و البته گفته و نوشتهاند «فقیه ما تا موسیقیدان نباشد نمیتواند درباره موسیقی و سایر موضوعات نظر بدهد» و از سوی دیگر به گفته فردی که بگوید «من به موضوعات کار ندارم، اگر اینگونه باشد باید اینگونه عمل شود و اگر نباشد آنگونه عمل شود» که در عین حال این پاسخ نیز اشتباه نیست؛ ولی ناموفق است، تنها نباید بسنده کرد.
ما باید برای فقیه حد معقولی از مسؤولیت را تعریف کنیم؛ یعنی فقیه برای نمونه درباره غنا و موسیقی زمان صدور نصوص را نگاه کند که در اینباره ممکن است بگوید من هیچ اصراری ندارم آن چیزهایی که بوده غیر از اینهاییست که هست. ممکن است بگوید اینها دقیقا همانها هستند و یا ممکن است برسد به اینکه بگوید اینها همانها هستند، ولی در تطبیق بگوید که اینها تفاوت دارند. البته باید مفاهیمی همانند لغو، لهو، لعب، طرب، ترجیح، صورت و غیره را نیز حد الامکان معنا و بازپژوهشی کند و مصداق شناختی داشته باشد؛ ولی بر عکس تصور برخی که میگویند «فقیه باید بر روی مصداق دست بگذارد» چون نهایتا باید مصداق را به خود مکلف واگذار کرد. مکلف نیز یا به این میرسد که این مصداق آن حکم حرام است، یا مصداق حکم حرام نیست و یا شک میکند. در هر حال برای تمام اینها حکم روشن است.
همانگونه که ما در مصداق خارجی میگوییم «ماهی دارای فلس حلال و ماهی بدون فلس حرام است و تشخیص دارا بودن یا نبودن فلس برای ماهی بر عهده خود مقلد است» حال اگر مقلد ماهی آورد و گفت حکم این چیست؟ میپرسیم آیا ماهی فلس دارد یا خیر؟ اگر به این رسیدیم که ماهی فلس دارد، از آن استفاده میکنیم و اگر نرسیدیم، استفاده نمیکنیم. اگر هم شک کردیم، حکم آن مشخص است.
بنابراین باید دو نکته را در نظر گرفت؛ اولاً: یک حد وسطی از موضوع شناسی باید برای فقیه تعریف کرد که این خود کار کمی نیست. ثانیاً: مصداق شناسی را از موضوع شناسی جدا کرد و مصداق را بر عهده خود شخص گذاشت. برای نمونه اگر فردی آمد به فقیه گفت: من سنگ کلیه دارم آیا روزه بگیرم یا خیر؟ و فقیه گفت: اگر برایت ضرر و یا خوف ضرر دارد نگیر و اگر ندارد بگیر، فریاد بزند که این چه جوابی است و شما پاسخ من را ندادید؛ در این صورت فقیه باید چه چیزی بگوید؟ فقیه میگوید «این تشخیص خودت است و میتوانی در این زمینه از کارشناس و یا متخصص استفاده کنی، نهایتا یا به این میرسی که ضرر دارد و حکم آن مشخص است. یا به این میرسی که ضرر ندارد و باز هم حکمش مشخص است و یا شک میکنی که ضرر دارد یا خیر در این صورت نیز حکمش مشخص است.»
بنابراین باید موارد را شناخت. برای نمونه در بحث قمار که البته بحث هنر نیست، ولی باید قمار تحریم شده در صدر اسلام را مشخص کرد، مصادیق را نیز توسط کارشناس مشخص کرد. بنده در کتاب «فقه عرف» گفتهام «اگر فقیه بخواهد وارد مصادیق شود، میتواند در این صورت گروه کارشناسی نسبت به شناخت مصادیق تشکیل دهد که البته اینها بازوی فقیه هستند نه فقیه که میتوان از آنها استفاده کرد.»
در جواب پرسشی شما باید بگویم: این پرسشها مورد غفلت ما نبوده است؛ ولی باید حدودی که فقیه میتواند وارد شود و باید وارد شود از حدودی که نباید وارد شود، جدا شود و یک حد معقولی را از ورود فقها تصویب کنیم که تا این قسمت باید وارد شوند.
بر اساس بر آیند علمی آیا موضوعات همایش مشخص شده است؟
چون آغاز کار است، نمیتوانم بگویم که دقیقا مشخص شده است. ولی کار تا مراحلی پیشرفته است و ما حدود 20 مورد را به اعتبار تعیّنات مختلف هنر همانند شعر، موسیقی، مجسمه سازی، کاریکاتور و غیره تعیین کردهایم و هنوز هم این لیست باز است. با برخی از نویسندگان خاص که در موضوعاتی کار کرده و مفید هستند نیز تماس گرفته میشود تا اگر موضوع خاصی مورد غفلت واقع شده را بیان کنند.
این موارد را مبتنی بر تعیّنات هنر مشخص کردهاید؟
بخشی مربوط به تعیّنات هنر است؛ چرا که خاص است. ولی بخشی از آنها عام است، همانند «فقاهت هنر»؛ چرا که روش شناسی فقاهت هنر یک بحث بسیار حساس و عمیقی است و امیدواریم شخصی باشد که از عهده کار برآید. موضوعی همانند «آیا ما هنر اسلامی داریم یا خیر؟» یک بحث عام است؛ چون برخیها معتقدند گسترده شریعت به آن حدی نیست که بخواهد وارد این ساحتها شود. گاهی نیز شوخی میکنند و میگویند «اگر هواپیماسازی اسلامی پیدا کردید، هنر، روانشناسی، مدیریت و اقتصاد اسلامی هم پیدا میکنید.» البته در برابر برخی از افراطها حق است که این مطلب گفته شود.
متأسفانه بسیاری از کارهای علمی هر چند خوب و پر محتوا تنها در آرشیو و قفسههای کتابخانهها باقی میماند و هیچ ربط و نسبتی میان زندگی مردم ایجاد نمیکند. همایش فقه هنر چه ضمانت اجرایی خواهد داشت و مطالب آن چگونه قرار است به جامعه هدف تزریق شود؟
در فلسفه نسبت به یک چیز عقیم میگویند «یا ضعف در فاعلیت فاعل است و یا در قابلیت قابل.» اگر یک پدیده بخواهد به نتیجه برسد، باید فاعلیت فاعل به حد لزوم و تمام و البته قابلیت قابل هم تمام باشد تا به نتیجه برسد. اگر اولی یا دومی و یا هر دو نقص داشته باشند، نتیجه نمیگیرد و میشود «ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ.»
کارهای علمی برای نمونه مباحث فقه باید با همان فرآیندی که پیشتر گفتم صورت گیرد. از اینرو اگر کتابی نوشته شود، همایشی برگزار شود، کلاس درسی برگزار شود ولی از واقعیتها و مطالبات بیرون، اقتضائات زمان و مکان فاصله داشته باشد، طبیعی است که در قفسه و آرشیو باقی بماند. چرا؟ چون فاعلیت فاعل، یعنی آن چیزی که میخواهد اثرگذار باشد نیست؛ برای نمونه فرد میگوید این موضوع که شما استنباط کردهاید، اجرایی نیست.
ولی تنها این موضوع نیست. بلکه باید قابلیت قابل نیز باشد که این دیگر بر عهده یک عالم، دانشمند، نویسنده و برگزار کننده نمایش نیست. البته درصد کمی مربوط به موارد بیان شده میشود؛ برای نمونه اکنون ما میخواهیم همایش «فقه هنر» را برگزار کنیم و شما به عنوان نماینده خبرگزاری معتبر کشور، یعنی رسا اینجا حضور دارید و این به سبب اطلاع رسانی ما بوده است؛ در حالی که میتوانستیم کاری کنیم تا خبرگزاریها بیخبر باشند و در یک جمع سربستهای همایش برگزار شود و کتابی چاپ شود و در قفسه قرار گیرد. ما این کارها ـ اطلاع رسانی ـ را میتوانیم بکنیم، ولی تمام این مسائل بر عهده تولید کننده علم یا برگزار کننده همایش نیست. در این جا دیگران نیز مسؤولیت دارند.
در 30 بهمن سال 92 ما همایش «فقه هستهای» را برگزار کردیم و تقریبا تمام شبکههای رسانه ملی خبر داشتند. در کشور ما نیز رسانه ملی حرف نخست را میزند که میتواند موج ایجاد کند و یا نکند. یک همایش علمی، سنگین و در توجیه فتوای رهبر معظم انقلاب از سوی سازمان انرژی اتمی، وزارت امور خارجه و برخی از نهادهای علمی حوزه برگزار شد؛ ولی اگر شما اخبار آن روز رسانه ملی را میدیدید، متوجه میشوید که برخی از شبکهها از تالاب انزلی خبر دادند، ولی از این همایش کلمهای یاد نکردند و بعدا درباره دلایل این کارشان گفتند «چون هیچ یک از سران سه قوه سخنران نبودند.» آیا این موضوع به بنده که دبیر علمی هستم و یا به رییس پژوهشگاه و یا رییس همایش مربوط میشود؟ میتوانست نماینده رسانه ملی در آن روز بیاید و همایش را ضبط کند تا در بخش اخبار پخش کند؛ حتی با دبیر علمی و رییس همایش نیز مصاحبهای داشته باشد.
البته این همایش از نگاهها مخفی نماند و در آن زمان ما وقتی سرچ کردیم، متوجه شدیم واژه «فقه هستهای» در همان روزهای نخست بیش از یک میلیون بار جابهجا شده است. حتی یک هیأتی علمی و مذهبی، نه هیأت سیاسی که از آمریکا به ایران آمده بود، کاملا توجیه بود و مسؤول هیأت کاملا در جریان بود؛ حتی میدانست چه فردی همایش را اداره کرده و سخنران چه فردی بوده است؛ وقتی در جامعه مدرسین با اینها ملاقات داشتیم، دیدیم که کاملا در جریان موضوع هستند.
بنابراین مقداری از موضوع مطرح شده در پرسش شما به دیگران همانند رسانه ملی، روزنامهها، مجلات، شخصیتهای سیاسی و اجتماعی باز میگردد که باید فعالیت کنند. با این وجود باز هم نمیخواهم بگویم با ورود اینها قفل کاملا باز شده و شکسته میشود؛ بلکه مراحل مختلفی است که باید طی شود و بنده اسم آن را قابلیت قابل میگذارم. پس باید فاعلیت فاعل و قابلیت قابل وجود داشته باشد.
البته میدانید که موضوعی همانند «فقه و هنر» لازم نیست که در کوچه و بازار برود؛ ولی اگر رسانه ما خود را تطبیق دهد، گروههای هنر چه آنهایی که از طرف نهادهای دولتی هستند و چه شخصی، اگر این را اجرا کنند آن حلقه مفقوده و واسطه حل میشود. اینکه یک سری مسائل فقط در حد نظر و در قفسه بماند یا مشکل از مشکل فاعلیت است و یا مشکل از قابلیت قابل که اگر این دو به نتیجه برسد کار نیز به نتیجه میرسد.