header

ساحت‌های جدید فقه پژوهی

خلاصه خبر :
سخنرانی استاد علیدوست در نشست فقه پژوهی مدرسه علمیه بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تهران
ساحت‌های جدید فقه پژوهی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنت الله علی اعدائهم الغاصبین الظالمین من حقیقتش نمی‌دانم چقدر مصلحت است که این مطلب را عرض کنم با بحث تهران همینطور کژدار و مریض برخورد کردم؛ فلذا اگر بناست انشا الله بحث ادامه پیدا کند حالا در این ساعت بنا را بر این می‌گذاریم که مطالبی راعرض کنم بعد مشورت خواهی شود در جمع شما و ببینیم چه کار باید کرد، نشست سابق اگر مستحضر باشید ما روی یکی از موضوعات مهم- که در واقع می‌شود گفت حلقه مفقودی که در نظام استنباط وجود دارد- به نام روش‌شناسی اجتهاد- بحث کردیم در ابتدا روش شناسی بعد ضرورت کار راتوضیح دادیم با ارائه برخی نمونه ها و در سرانجام بحث هم به دو شیوه من اشاره کردم با آثار متفاوتی که این دو شیوه در نظام استنباط دارد، یک شیوه، شیوه تجمیع ظنون و شیوه مقابلش مدرسه‌ای صغرایی و کبرایی است و با مثالی که با نماینده هر دو مکتب زدیم، بین دو شیوه ی القاء و مشارکت ما بناست به دلایلی که بعداً عرض می کنم شیوه مشارکت را انتخاب کنیم، به این معنا که بحث القاء انجام شود دوستان کار کنند، و وقت هم واقعاً تقسیم بشود، فرض کنند عزیزان مسامهمه‌ای صورت بگیرد بین شما و ما، شما تحقیقاتتون را ارائه می‌دهید، بنده هم مدیریت کنم و بحث را تمام کنیم، که نام این را مشارکت می‌گذاریم تا من یک بحثی را شروع کنم ابتدا به ساکن، حالا آخر کار دوستان هم اشکالی بگیرند و نگیرند که قاعدتاً می‌گیرند. من تقاضایی که دارم به این شیوه که وسط کلاس گفته نشود که وقت نداریم.مشارکت هم در چهار شکل، باید دوستان مسئول تعریف کنند، یکی تحقیق و پژوهش، یعنی مثلاً فرض کنید اگر بحث مقاصد مطرح شد دوستانی در قالب حتی مقاله، نوشته، درآورند، ضمن اینکه دست ما بسیار باز است برای چاپ مقالات خوب در جاهای مختلف پس مشارکت در قالب تحقیق و پژوهش در قالب پایان نامه، که این را دو نفر از آقایان مثلاً به عنوان موضوع پایان نامه بردارند در سطح ۳ در سطح ۴ کار بکنند و حتی پایان نامه به دیگران بدهند، شکل سوم مشارکت، در قالب طرح در کلاس، من سوال کردم از جناب آقای اردستانی فرمودند آقایان همه از اساتید هستند و بعضاً هم از سطوح عالی ممکن است بعضی از موضوعات اینجا شما باز در قالب ساده‌تر در کلاسها مطرح کنید، که از آن طریق تحقیقاتی را بگیرید و اینجا ارائه شود، و بالاخره این چهارمی که حتماً باید عملی کنیم قبل از همه آنها کنفرانس در کلاس به این معنا که دوستان دو سه گروه بشوند، پنج شش نفره کار کنند یکی از آنها نمایندگی کند و موضوعی که جلسه پیش داده شده در قالب کنفرانس، به بحث گذاشته شود چون اگر بنا باشد چهل و پنج دقیقه پنجاه دقیقه وقت فقط برای آقایان اختصاص یابد وقت کنفرانس دادن هست ممکن است این ۴۵ دقیقه را سه تا یک ربع کنیم سه نفر در واقع نماینده سه گروه کلاس، ببینید علت این کار این است که چنانچه من برنامه‌ها را فشرده کنم بتوانم چهار هفته یکبار یک کلاسی بحثی با شما داشته باشم حالا تابستان ها را دارد تعطیلات را دارد می بینی در سال نه تا ده تا کلاس بیشتر نمی‌شود ما باید به گونه ای عمل کنیم که ضمن اینکه تعمیق می دهیم به بحثها اما واقعا پیش هم برویم لذا کلاس باید یک تراثی داشته باشد سند پشتیبان داشته باشد مثلا فرض کنید من مثال را مقاصد میزنم اینجا بخواهیم مقاصد را تعریف کنیم نظر علما را بگوئیم این کارها شده باشد، طوری که اینجا فقط آن اشکالات و گلوگاه‌ها تمام شود ، ممکن انسان یک ماه مقاصد را بحث کند بیست جلسه اما وقتی میخواهد ماهی یک جلسه باشد باید آن سند پشتیبان باشد، چاره ای جز این نداریم و الا به نظر من به جایی نمی‌رسیم بحث به این صورت پیش برود که حالت مشارکت داشته باشد و حالا آن تحقیق و پژوهش و پایان نامه طرح در کلاس برای من کمتر محسوس است ، ممکن است یک موضوع پایان نامه بر دارید و با یک استاد دیگری هم کار کنید ولی کنفرانس در کلاس را از شما آقایان می‌خواهم انشاالله از نشست بعد که در همین جلسه موضوع می‌دهم شکل کار انشاالله آماده بشود‌ .

ببینید یک شکل کار این است که یک سری مسائل نو پیدا، حالا یا اصلش نو پیداست نو پدید است یا ساحت های جدید پیدا کرده است، از طرفی هم مبتلا به است از طرفی دارای ابهام است بیایم اینها را بحث کنیم دیشب داشتم یک لحظه فکر می کردم خیلی موضوع هم مقابلم بود بحث تورم را دیدم‌. درباره تورم می دانید خیلی صحبت شده است و همچنین درباره ارزش پول مقاله هم نوشته شده است ولی تا این ساعت که من الان دارم با شما صحبت می کنم به عنوان یک کسی که مطلع است – و جستجو کرده است یک بحث فقیهانه پیرامونش بیان نشده است، یعنی فقها در اطرافش نظر دادند ولی بحث فقیهانه نکردند نظر فقیهانه دادند نه گفتگوی فقیهانه از آن طرف کسانی که بحث فقهی کردند بحث کردند فقیه نبودند با یک نگاه خارج. خوب، البته مثل بحث تورم، بحث ارزش پول، من سال گذشته در خارج فقه هم داشتم فکر کنم حدود چهل جلسه خوب این باید چون منبعش هم هست تو سایت است بیاید بیرون دوستان این چهل جلسه را حدود سی صفحه است از نظر صفحه عربی مطالعه کنند در این چهار هفته بحث کنند ولو تقسیم کنند، مثلا مفهوم شناسی، یکی کار کند نتیجه را یکی فتاوا را که بعد اینجا در عرض چهل و پنج دقیقه خلاصه آن نظر گفته بشود ابهامات دوستان را بر طرف کنیم و بعد ببندیم یعنی با آن کاری که انجام می‌دهید ده ساعت دوازده ساعت مطالعه ما اینجا دیگر ببندیم اینجوری برویم جلو موضوعات نو پیدای دارای ساحت های جدید مبتلابه راپیدا کنیم .
. مثلا، مالکیت شخصیت حقوقی غیر حقیقی خوب یک منابعی داده بشود دوستان بروند مطالعه کنند و در آن ده دوازه ساعت مطالعه بحث کنند اینجا یک کنفرانس یک ساعته داده شود، نقاط ابهام مطرح شود انشاالله ببندمش برویم موضوع بعدی، دومین شکل کار این است که ما بیایم دنبال مسائل نگردیم دنبال قواعد مهم و عام بگردیم البته نه مثل قاعده لاضرر لا حرج لا دعاه قواعدی که یا اصلا کار نشده، یا کارهای انجام شده خیلی ناچیز، است ما در درس پریروز بود یا روز قبلش بود، یک بحثی داشتیم، تحت عنوان مسئولیت عمومی متقابل، که بحث بسیار مهمی است در فقه و شما هم هر چه سرچ کنید نمی بینید چنین چیزی را یعنی بگوییم آحاد جامعه در مقابل همدیگر مسئول هستند حالا یک دفعه بالا منبر میگوییم: کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته ولی یک بار می‌خواهیم بار حقوقی بدهیم به این قضیه بار فقهی بدهیم به این قضیه که مثلا شما اگر دیدید بچه ای دارد منحرف میشود حق دارید سبش کنید؟ 

یادربحث ضمان دولت مثلاً این دولت هر کاری دلش می خواهد بکند یک روز ارزش پول را ببرد بالا، یک روز پایین، یک روز سکه، یک روز ارز یک روز فلان آیا واقعاً دولت ضامن است؟ ضمان دولت، قاعده احسان، خدا خیر بدهد به فقهای ما می دانید قاعده احسان را به وفور بحث کردند ولی سه چهار تا مسئله اش را همه بحث کردند حدود بیست مسئله اش را اصلاً بحث نکردند یا خیلی کم بحث کردند همینطور من حالا بخواهم مثال بزنم، یعنی قواعد مهم فقه را بگیریم آنهم باز به همان شکل یعنی قاعده احسان را من به شما عرض کردم منبعش را بدهم بروید مطالعه کنید منبع را تقسیم کار کنید سه گروه شوید چهار گروه بشوید مثلاً بیست تا مسئله دارد چهار پنچ مسئله بعد هر کسی بیاد کنفرانس بدهد آن وقت نقاط ابهام، سوالات فقط مطرح بشود حتی ترجیحاً یک بحثی قبلش خودتان، هم داشته باشید که ما نقاط ابهامون چیست. بحث سوم که می‌توانیم با شما داشته باشیم قواعد مهم اصول فقه، خوب در اصول فقه می‌دانید همه شما استادید یک دفعه بحث اصاله الظهور داریم ، حجیت خبر واحد داریم، اون سه بحث الفاظ، مباحث اصول عملیه، اما یک سری بحث های مهمی داریم که باز یا بحث نشده، یا کم بحث شده و کلیدی هم هست، مثلا بحث اطمینان من از شما اساتید سوال کنم بحث اطمینان به عنوان علم عرفی، اصلا مفهوم شناسی اطمینان، بعد حجیت اطمینان، کارایی‌ها موارد کارایی‌های اطمینان، یک بحث کارتون خواب است؛ کارتون خواب به کسانی می‌گویند که جا ندارند.در مقابل برخی از بحث های ما جا دارند، ردیف بودجه دارند در اصول در فقه یک وقتی یک جایی شیخ انصاری در حاشیه‌ای اطمینان را سه گونه معنا می‌کند، یک موقع محضر یکی از اساتید بنام بودیم ایشان یک حدیث را گفت این تقیه است من عرض کردم مگر از چه کسی امام تقیه کردند؟ ایشان فرمود از شافعی. گفتم شافعی متولد صدوپنجاه است می‌دانید که امام صادق متوافای ۱۴۸ از مذهب شافعی که تازه ۱۵۰ متولد شده چه جور تقیه کردند؟ از بحثهای واقعاً مهم، تقیه، امام از که تقیه می‌کردند؟ چه جوری؟ از ابهامات است مثلاً، مسائلی که بعد سیاسی هم ندارد چه جوری تقیه می کردند ائمه؟ 

از این چیزها من ردیف داریم بعد باید بحث شود شما بحث حجیت خبر واحد همتون خواندید در رسائل در کفایه ولی در اصول فقه آسیب شناسی حجیت خبر واحد به این معنا که خبر واحد چه در تلقی، چه در نقل، چه در انتقال چه آسیب‌هایی دارد؟ مثلاً نقل به معنا چقدر لطمه می زند؟ یک نظری در این نقد اخیر که من در حکم سنگسار یعنی نقد بر حکم سنگسار آنجا مطرح کردم تحت عنوان نظریه ترمیم و پالایش، خوب این خیلی موضوع مهمی است به نظر منع کتابت حدیث عمر برعکس من معتقدم که اصلاً ما ضرر نکردیم، البته اون جهنمش رو میرود نمی‌خواهیم او را تبرئه اش کنیم ما و تازه هم دار مطرح می‌شود به این معنا که ائمه ما دو دوره داشتند دوره پخش‌ -ریزش و دوره پالایش. عصر صادقین عصر ریزش است، ولی از امام کاظم به ویژه از امام رضا و باز به ویژه عصر عسکرین علیهم السلام و هر چه به عصرغیبت نزدیک می‌شویم روایات ما پالایش می‌شود خوب این را اگر در یک قالبی در بیاوریم فنی مستند شما هم بروید مقالات را ببینید یعنی تاریخ حدیث آیا ائمه چگونه کتب اصحاب را کنترل می کردند؟چه راهکاری ارائه دادند؟ . اینطور نبوده که ائمه تراث جدشان را بگذارند بروند و چهار نفر راوی دروغگو هر کاری که دلش می خواهد بکند چه تدابیری امام اندیشدند؟ یک جمله معروف که شما بارها شنیدید که عمر جلو سنت پیامبر را گرفت و بعضیها می‌گویند خوب چقدر ما ضرر کردیم بله اهل تسنن ضرر کردند ولی ائمه ما تراث جدشان را به ما رساندند یک نمونه بیارید که ائمه مثلاً گفته باشند که این لطمه زد به تراث خوب اینها حرفهایی است که باید در اصول ما مطرح شود شکل چهارم دوستان بحثی که اینجا می خواهیم مطرح کنیم پس یکی این شد که برویم سراغ مسائل فقهی کار به ریز و درشتش نداشته باشیم فقط مسائل مبتلا به، چه‌و‌چه، نسخه دوم این شد که ما قواعد مهم فقه ولی در فقه باشیم این سومی اصول فقه قواعد مهم اصول فقه، چهارم چیزی که باز در فقه نداریم دوستان، ولی در حقوق بهتر،حقوق دانان تحت عنوان حقوق قراردادها میگویند در اصطلاح امروز، منظور از حقوق قراردادها یعنی آن اصول کلی معاملات، آنی که سایه می ‌افکند روی همه ابواب اختصاص به بیع ندارد. آنجا اسمش را گذاشتم. بررسی ادله عام قرار‌دادها ادله عام معاملات که الآن روی سایت هم هست که بحثش آماده است اگه بخواهیم به روز حرف بزنیم می شود حقوق قرار‌دادها منتها در بخش ادله عام من یک نمونه‌اش را برایتان بگویم چون مکاسب را یا خوانده اید یا تدریس کرده اید الناس مسلطون علی اموالهم چقدر در مکاسب استفاده شده بگوئید حدود ۲۰۰ بار ولی یک جا شیخ گفتگو از الناس مسلطون نکرده است یعنی نگفته چون من با این حدیث خیلی کار دارم بگذار ۵ صفحه راجع بهش بحث کنم صحبت کنم شیخ نماینده است آقای خویی ، امام ، دیگران ، دیگران چقدر از اوفوا بالعقود حکم وضعی را میگویند یا تکلیفی را یا هر دو را هر دو هم به نحو جامع یا مجموع آیا عقود نو پیدا را می توانیم در افوابالعقود ببریم یا نه؟ 

در تعارض بین افوا بالعقود و محرمات کدام مقدم است آیا قائل به ضیق ذاتی شویم یا نشویم و هکذا ببنید این هم یک بحثی است که من زمانی که مکاسب تدریس می کردم سالهای دهه شصت همه را آن موقع جمع کردم بعد اولین درسی که خارج اعلام کردند همین بود که دو سال هم طول کشید یعنی ما حدود دویست و شصت دویست و پنجاه جلسه در مورد همین عقود معاملات آماده است خوب خودش یک منبعی است که دوستان می توانند مثلا فرض کنید یک جلسه ما اوفوابالعقود من اوفوا بالعقود را من حدود پنجاه جلسه بحث کردم انجا خوب این را باید دوستان مثلا مطالعه کنند در دو جلسه دیگر، اگه بتوانیم مثلا ده دوازده تا ادله عام را مثل الناس مسلطون افوابالعقود، یک مثال می زنم می دانید اگر الناس مسلطون را در زمان شک استفاده کنیم ما چه آچار فرانسه‌ای در فقه داریم. من دو رقم معنا می‌کنم الناس شما بگوئید کدامش درست است. بگوئیم مردم مسلط هستند بر اموالشون مگر شارع منع کند چون اگر منع کند دیگر مسلط نیستند دوم اینکه مردم در محدود شرعی بر اموالشون مسلط هستند. کدامش درست؟ اولا فرقشان معلوم است. مردم مسلط بر اموالشون مگر شرع منع بکند هرجا شرع منع کرد همان ماده ده قانون مدنی ما، که می شود آچار فرانسه کلی شکوک در معاملات با همین بر طرف می‌کنیم که ما این کار را می کنیم لذا ما خیلی سراغ اصول عملی نمی رویم در معاملات ولی اگراینجور معنا کردیم مردم در محدوده شرعی مسلط هستند بر اموالشون خوب شک کنیم که محدوده شرعی معلوم بشود به درد نمی خورد خوب حالا شما استاد مکاسب بگردید ببینید شیخ انصاری رویه‌اش چیست؟ می ‌خواهم عرض کنم که اینهم یه بحثی تحت موضوع قراردادها با هم می‌توانیم بحث کنیم آماده هم هست نگران هم نباشید یعنی ده دوازده سال که به شما می‌دهم نمی‌خواهم شما را بفرستم تو کتابخانه‌ها که شش ساعت بروید فقط کتاب پیدا کنید نه یک چیزی آماده باشد که در اختیارتان قرار بگیرد که لااقل تتبعش دیگر وقت گرفته نشود یک بحث دیگر هست بحث پنجم، امروزی‌ها می‌گویند ترمولوژی، یعنی واژه‌شناسی، لغت شناسی که من برایم یک آرزو شده است این کار ببینید ما یک سری واژه‌ها داریم در فقه واقعا نیاز به کار دارد در دانش حقوق، یکی از کارهای که معمولا، حقوق دانها خوب بهش توجه کردند همین ترمولوژی هست بهرحال دراین زمینه نیاز به کاراست. یک بحث داشتیم با آیت الله شاهرودی، درباره اینکه سفر لهوی حرام است یانه؟ بحث شد که اصلا چرا سفر لهوی حرام است؟ حالا یک کسی برود یک گنجشکی بزند حرام است؟ 

همین دیشب اتفاقا با ایشان بحث داشتیم یکی کسی می‌خواهد برود مثلا کبکی بزند آقایان می‌گویند سفر حرام است نمازش هم تمام است استحضار دارید که سفر لهوی سفر حرام است بعضی‌ها می گویند سفر حرام نیست ولی نماز تمام است بحث شد چرا حرام است دیگر همان جا یک تحقیقی انجام شد دیدم یکی از آقایون از حدیثی که، امام می‌فرمایند سفر صید لهوی لیس بمسیر حق آقای خویی دارند «لیس بمسیر حق»، مسیر حق نیست، مسیر باطل که حلال نیست بعد آقای خویی من تعجب می‌کنم از آقا رضا همدانی چرا گفته این اشعار است این صریح است. دیشب در جمعی که صحبت می‌کردیم تقریبا نظر ما ها این بود که نه اشعار است نه صراط. ولی به نظر ما این کار اینجوری ارزش ندارد ارزشش به این است که انسان برود این بمسیر حق را سرچ کند دانش روز استفاده کند ببیند مثلا ائمه چند جا به کار بردند، روش‌شناسی کند چه بسا مثلا از موارد بفهمد اینها مثلا دال بر حرمت هست یا نیست لااقل اگر هم نفی می‌کند چه؟ مستندا نفی کند، الان هیچ وقت فکر کردید دوستان که واژه لن، می‌دانید که ما راجع به واژه لن از نظر اینکه می گوید دال بر حرمت داریم تا نظری که می‌گوید مشترک لفظی بین حرمت و کراهت تا به نظر قاصر ما که حتی دال بر کراهت هم نیست یعنی یک بحثی اینجوری واژه‌ها را که خیلی «لابحث» ینبغی «یحرم» یک مقاله می ‌خواندم چند وقت پیش، یکی از آقایان گفته بود که به نظر ما اذان واجب است چون یک جا امام دارند که وجب الاذان ولی خوب می‌دانید که وجب، به معنای ثبت، اصلا ما نداریم وجوب اصطلاحی خیلی وقت‌ها دوستان ما یک واژه‌هایی را به کار می‌بریم مربوط به عصر حاضر ولی در گذشته نبوده است در هر صورت ولی یک بحث ترمولوژیک اینجوری داشته باشیم بحث دیگری که آخریش را عرض بکنم همین بحث، به اصطلاح فلسفه فقه، این را که شمردم دیدید بعضیهاش اصولی بود بعضیهاش فقهی بود اما بحث فلسفه فقه یعنی یک سری مباحث کلی ناظر بر دانش، البته یک سری بحثهاش بحثهای نظریه پردازی نیست، من جسارت می‌دانم مثلا تاریخ فقه، ادوار فقه، مولفین مثلا کارآمدیهای فقه، خوب اینها یک سری بحث‌هاست بحثهای مهمی است، من براتون سه مثال بزنم دیگر جمع کنیم و مشورت کنیم یکی را شروع کنیم الآن یک بحثی تو مجامع دانشگاهی هست در حوزه هم گاهی دیده می‌شود این است که آیا ما فقهمون نظام دارد یا نه؟ 

فقه ما سیستم دارد سیستماتیک هست، یا اتمیک است به اصطلاح، رویه سنتی حوزه اتمیک است، یعنی شما اگر سوال بدهید به مجتهد، مجتهد هم جواب می‌دهد اینکه گاهی اوقات می‌گویند فقه پاسخگو نیست از این جهت، اگر کسی بگوید دروغ گفته است کدام سوال از تهران رفته قم بی‌جواب مانده گاهی به مسئولین می‌گویم کدام وزارت‌خانه یک سوالی داده به دفتر یکی از مراجع بالاخره او هم گفته نمی‌دانم بالاخره جواب دادند، مکاسب فقه اتمیک است همین مکاسب شیخ وارد میشود اول بیع را تعریف می‌کند شرائط متعاقدین شرایط متعاملین، شرایط عوضین، دیدید اساتید همه، تعریف می‌کنند اما بعضیها معتقد هستند اسلام پشت این دستورات یک سیستم دارد لذا می‌گوید ما دو استنباط نیاز داریم اول باید، خوشه خوشه، بحث کنیم، بعد آن ستون فقرات را پیدا کنیم حالا اسلام فقط یک سری دستورات دارد مثل جزائر بریده از هم به زن می‌گوید اینکار را بکن به شوهر می‌گوید این کار بکن یا نه پشت این اسلام یک سیستم دارد در مقابل سایر سیستم‌ها که آن وقت آن سیستم در استنباطات موردی تاثیر گذار است یا اصلا نداریم من فقط گزارش دارم می‌دهم، داشتن سیستم و غیر سیستم خوب این بحثی است که باید یک سری مطالعات داشته باشد بحث کنید، یک بحثی امروز داشتیم همین دانشگاه، علوم قضایی بحث مقاصد، است ببینید، نمی‌دانم فکر کنم آن ماه سابق یک اشاره‌ای کردم به مناسبت من اینطور به نظرم می‌آید قطعا نصوصمان به دو دسته کلان تقسیم می‌شود: نصوص مبین مقاصد، نصوص مبین شریعت، ما نصوص مبین مقاصد را چقدر می‌توانیم در احکام استفاده کنیم. یک جا می‌گوید اعدلوا هو اقرب للتقوی،یا می‌گوید هوالذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم … خوب اینکه دستوری بیان نکرد مثل آن دارد مقصد بعثت انبیاء را می‌گوید بحث نزول انزال کتب تشریع شرایع ما از نصوص مبین مقاصد چقدر ‌می‌توانیم استفاده کنیم در احکام آقای مطهری یک جمله‌ای دارد که ای کاش فقهای ما اینقدر که از اوفوا بالعقود بحث کردند و استفاده کردند اگر از اعدلوا بحث می‌کردند فقه ما فقه دیگری بود کلام این استاد، استاد شهید چقدر فنی است! 

خوب اولا آیا علمای ما مثلا یک دوستی خاصی اوفوا داشتند با اعدلوا نداشتند؟ این که نیست، صبح تا صبح هم که قرآن می‌خوانند چون آیه‌اش همه نزدیک به هم است. اینطور نبوده که این در قرآن باشد آن نباشد باید ببینیم چرا استفاده نکردند، ممکن است نفی کنیم و بگوییم بد کاری کردند که استفاده نکردند اینها اتوماتیک نصوص مبین مقاصد را با نصوص مبین شریعت فرق می‌گذاشتند و ما در استنباط حق نداریم از نصوص مبین مقاصد استفاده کنیم شما بخواهید از آیه عدالت استفاده کنید، بخصوص اگر عدالت راستین اینجا بدانیم یعنی بگوئیم دین تعریف خاصی از عدالت نداده است پس شما چقدر می‌تواند از این آیه استفاده کنید از آن طرف هم اگر استفاده نکنید بعضی‌ها جاهاهمان می‌شود که امام صادق علیه السلام گفتند: فی مثل هذا تحبس سماء مائها… یک بحث است الآن می دانید در اهل تسنن فقه مقاصدی یک فقه رائج است خوب این را آدم آشنا بشود بفهمد چیست، بعد شیعه چقدر از مقاصد استفاده می‌کند از آیات مبین مقاصد، راهکارش چیست؟ شیوه استفاده‌اش چیست؟ گاهی بعضی از مراجع ما، استحسان سنی را که وقتی معنا می‌کند انسان خجالت می‌کشد مشخص است اصلا دیده نشده است یعنی یک جمله از آنها دیده نشده در حالی که ما ممکن است استحسان را قبول نداشته باشیم که نداریم ولی باید بدانیم چیست آنجا که می‌گوید و رد ما چیست مثلا این بحث منبع واره‌ها حالا عرف، عرض کردم استحسان، استعلاء مصالح سد ضرایع دارد؟ به هر حال اینها بحثهایی است می‌رود فلسفه فقه و در روش‌شناسی جای می‌گیرد به این معنا که ما یک فقه مقاصدی داریم یک فقه سنتی داریم، یک فقه سیستماتیک داریم یک فقه اتمیک داریم حالا تعبیر که رایج داریم اینها همه در روش شناسی جای می‌گیرد اگه بخواهیم روش‌شناسی بحث کنیم هر دفعه باید یک مسئله‌اش را عرض کنیم و با هم گفتگو کنیم .


۱,۲۳۷ بازدید