بيانات در ديدار هيئت علمى و دست اندركاران برگزارى همايش ملّى فقه هنر(1)
- در تاریخ ۲۳ دی ۱۳۹۴
- ساعت ۱۸:۳۶
- پرینت مطلب
خلاصه خبر :
بيانات در ديدار هيئت علمى و دست اندركاران برگزارى همايش ملّى فقه هنر(1)بيانات در ديدار هيئت علمى و دست اندركاران برگزارى همايش ملّى فقه هنر(1)
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
اوّلاً مژده ى بزرگى داده شد كه حوزه ى علميّه وارد مقوله ى مربوط به هنر از منظر شناخت فقهى شده است. روشن است كه از حوزه ى علميّه انتظار نيست كه سينماگر يا شاعر يا نقّاش يا مجسّمه ساز يا معمار تربيت بكند - همانطور كه آقاى ژرفا در ضمن بياناتشان اشاره كردند - امّا انتظار هست كه مبانى اسلامى را در باب موضوع هنر كه عرض خواهيم كرد چقدر اهمّيّت دارد بيان بكند؛ اوّل كشف كند و تحقيق كند و عمق يابى كند، بعد هم آن را تبيين كند براى مردم و براى جامعه. شما اين كار را شروع كرده ايد؛ اين كار خيلى مباركى است و من واقعاً، عميقاً و صميمانه از همه ى شماها كه به اين فكر افتاده ايد و اين كار را كرده ايد و بحمداللَّه فضلاى خوب و برجسته اى هم وارد اين كار شده اند، تشكّر ميكنم.
كار را نيمه كاره نگذاريد، متوقّف نگذاريد؛ و به معناى حقيقى كلمه - همچنانكه ما در فقه معاملات، كار ميكنيم، در فقه عبادات كار ميكنيم، اخيراً مثلاً در فقه ارتباطات يا در فقه اقتصاد يا مثلاً فرض كنيد كه در فقه مسائل گوناگون اجتماعى كار ميكنيم - در فقه هنر هم واقعاً كار كنيم؛ يعنى حقيقتاً ملّاى ما بتواند در زمينه ى هنر، هم در زمينه ى اصل موضوع هنر به معناى كلّى قضيّه، هم شاخه هاى متنوّع و متعدّد هنر، نظر صريح و روشن بدهد. هيچ مانعى هم ندارد كه اختلاف نظر وجود داشته باشد؛ كمااينكه در همه ى ابواب فقهى هم اختلاف نظر بين فقها وجود دارد؛ يكى يك چيزى ميگويد، يكى يك چيز ديگرى ميگويد؛ امّا برآيند همه ى اين اختلافها پيشرفت است. فقه امروز با فقه زمان شيخ طوسى يكسان نيست؛ بااينكه اينهمه اختلاف در نظرات وجود داشته امّا اين فقه پيشرفت كرده؛ فنّى تر، عميقتر، دقيقتر، جزئى نگرتر در مسائل وارد شده؛ در اين زمينه هم همينجور خواهد شد. امّا مسئله ى هنر، خيلى مسئله ى مهمّى است. هنر جزو زندگى انسان است؛ در ذات خود، هنر يكى از لوازم وجود انسان است مثل خيلى از چيزهاى ديگر. همهى شعبه هاى هنر همينجور است؛ آدمهايش مختلفند والّا اين وجه مشترك در همه ى هنرها وجود دارد كه زاييده ى ذوق و تخيّل است؛ تخيّل قوى و ذوق وافى، هنر را به وجود مى آورد. البتّه مهارتها، تجربه ها، كارشناسى ها، همه ى اينها در كنارش وجود دارد، [ امّا] مايه ى اصلى عبارت است از ذوق؛ لذا شما همينطور كه ملاحظه ميكنيد در بين فقهاى ما در حوزهه اى علميّه بااينكه بحث هنر به معناى هنر هيچ مطرح نبوده، هنرمندان بزرگى در خود حوزه حضور پيدا كرده اند؛ ايشان(2) مي فرمايند به تفنّن، بعضى به تفنّن، بعضى ها هم واقعاً حرفهاى؛ مثلاً سيّدمحمّدسعيد حَبّوبى شاعر حرفهاى است و يك شاعر برجسته ى عرب است. فرض بفرماييد سيّدمحمّد هندى يا سيّدرضا هندى كه آن قصائد گوناگون مفصّل را گفته، يك شاعر حرفه اى نجف است؛ اينها مال زمان قديم هم نيستند. يا سيّدرضى؛ من سالها پيش يك وقتى از يك عرب باذوقى خواستم مقايسه كند بين شعر سيّدرضى و شعر يك نفر ديگر - كه نميخواهم اسم بياورم، يك آدم معروف و شاعر معروف - گفت اصلاً قابل مقايسه نيست. او شعرشناس بود؛ بنده شعر عربى را نميتوانم مثل يك عرب بشناسم و بفهمم كه وزن شعر و به اصطلاح اندازه و قواره ى شعر چقدر است؛ اين را يك عربِ شاعر ميتواند بفهمد. ميگفت اصلاً قابل مقايسه نيست؛ يعنى شعر سيّد رضى در رديف اوّل اشعار عرب قرار دارد. خب، يعنى ميشود گفت اين هم همان حرفهاى [ است]؛ يعنى خيلى تفنّنى هم نبوده؛ واقعاً حرفه اى وارد شدند. و زياد داريم؛ خود سيّد مرتضى شاعر است، محقّق حلّى شاعر است، پدر علّامه شاعر است؛ اين علماى بزرگ ما همه شاعرند، منتها در مقوله ى شعر وارد شدند؛ فرض كنيد در مقوله ى معمارى وارد نشدند يا در مقوله ى موسيقى وارد نشدند و از اين قبيل. بنابراين اين نشان دهنده ى اين است كه وقتى اين مايه ى طبيعى، يعنى آن ذوق و تخيّل در جايى به وجود آمد، اين بُروز خواهد كرد ولو فضا فضاى پروراننده ى اين هم نباشد؛ مثل حوزه هاى علميّه كه اصلاً فضاى اينجورى اى نبوده است. خب، بنابراين هنر يك امر انسانى است؛ نميتوانيم ما بنشينيم بحث كنيم كه آيا هنر از احكام خمسه كدام حكم را دارد؛ يك طبيعت انسانى است، يك حقيقت انسانى است، يك حقيقت بشرى است؛ جلوه هاى مختلفى دارد مثل بقيّه ى كارهايى كه افراد بشر ميكنند؛ آن جلوه هاى مختلف را بايد رفت سراغش و دنبال احكام خمسه براى آنها بايد گشت والّا اصل هنر يك پديده ى انسانى است، يك امر مبارك است، يك امر ضرورى است، يك امر حقيقى است.
فقه متكفّل همه ى امور زندگى بشر است؛ ادّعاى فقه اين است. فقه متكفّل تبيين شرعى و اسلامى همه ى امورى است كه مورد ابتلاء انسان است در زندگى فردى و اجتماعى اش. خب، هنر يكى از همين امور است؛ بايست فقه به اين بپردازد. بله، ما دير به اين فكر افتاديم، دير شروع كرديم؛ اين كارها خيلى قبلها بايد انجام ميگرفت. و حالا بحمداللَّه شماها شروع كرده ايد و اين كار را حتماً متوقّف نكنيد و دنبال كنيد. امّا اينكه حالا آيا افراد حوزه وارد مقوله هاى هنرى بشوند يا نه - مثلاً فرض كنيد سينما يا تئاتر يا بقيّه ى [ رشته ها ]- اين البتّه يك حرف ديگر است. بديهى است كه يك نفر طلبه اى كه وارد حوزه ى علميّه ميشود، براى يك مقصودى وارد ميشود كه آن مقصود معنايش سينماگرى نيست، همچنانكه معنايش تجارت نيست؛ همچنانكه معنايش معمارى نيست؛ بديهى است و اين لزومى ندارد، امّا منعى هم وجود ندارد كه حالا يك نفرى اگرچنانچه ذوقش اقتضا كرد، برود وارد يك مقوله اى بشود به شرطى كه از كار اصلى خودش باقى نماند. بله، يك فقيه برجسته اگر بخواهد در زمينه ى مسائل هنرى اظهار نظر بكند، بايستى با مقوله ى هنر آشنايى داشته باشد؛ اگر با اين مقوله آشنايى [ نداشته باشد] و نشناسد هنر را و نداند كه هنر چيست و خصوصِ اين مقوله ى هنرى چه حدّ ومرزهايى دارد، چه تعريفى دارد، بعيد است كه بتواند درست حكم را از آب دربياورد؛ چون يكى از شرايط استنباط درست حكم، شناخت موضوع است؛ موضوع را بايد خوب شناخت. اگر موضوع را نشناسيم، حكم بدرستى به دست نمى آيد. بنابراين به نظر من جا براى اين كار خيلى زياد است؛ هم راجع به خود هنر و فلسفه ى فقه هنر - كه آقاى على دوست فرمودند و كاملاً درست است؛ يعنى اين بحث قابل طرحى است - بعد هم فقه هنر با ورود در مسائل فقهى هنر، حدّومرزهاى هنر را مشخّص كردن و نظر اسلام را گفتن.
اگر درباره ى اصل هنر بخواهيم نظر اسلام را بدانيم، به نظر ميرسد كه اسلام هنر را نه فقط قبول كرده بلكه تشويق كرده. قرآن يك اثر هنرى است؛ شما ملاحظه مي كنيد؛ در آيات كريمه ى قرآن جاهاى زيادى وجود دارد كه تقدّم و تأخّر در جمله بندى وجود دارد به خاطر اينكه سجع آيه حفظ بشود. موارد متعدّدى در قرآن هست؛ با اينكه قرآن نه تقيّد به سجع به معناى مصطلح دارد، نه تقيّد به قافيه، [ چون] شعر نيست و تقيّد به اين چيزها ندارد - امّا درعين حال زيبايى كلام يك جاهايى اقتضا كرده كه يك جمله ى معترضه اى وسط بياورند براى اينكه سجع آخر آيه كه با بقيّه ى آيات منطبق است برابر در بيايد و آن زيبايى را بدهد. يا وزن و موسيقى كلام؛ در آيات كريمه ى قرآن، موسيقى كلمات يك چيز مغفولٌ عنه واقع شده و به آن توجّه نميشود. بعضى ها دنبال وزن رفته اند كه آيات موزون قرآن را پيدا كنند - و پيدا كرده اند، زياد هم هست آياتى كه خودش يك وزن عروضى است - امّا موسيقى كلمات قرآن، آنجايى هم كه حتّى وزن ندارد، يك چيز عجيب است؛ بسيار گوشنواز است. كسى كه با قرآن انس داشته باشد و آشنا باشد، مي بيند. خب، قرآن يك اثر هنرى است. پيغمبر اكرم از شعرايى كه به حق [بودند]، ترويج كردند؛ قرآن از شاعرى كه «اِلَّا الَّذينَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحت»(3) باشد ترويج كرده؛ عرض كنم كه ائمّه ى ما بسياريشان شعر ميگفتند.
در مورد خواندن؛ يك روايتى در همين باب روايات غنا - كه حالا ايشان(4) اشاره كردند؛ ما هم مفصّل بحث كرديم در باب مسئله ى غنا - هست كه يك نفر قرآن را با صداى خوشى [ميخواند]؛ به پيغمبر گفتند اين صداى خوشى دارد، قرآن را خوب ميخوانَد. فرمود بخواند؛ وقتى شروع كرد خواندن، پيغمبر فرمود - آنطور كه در ذهنم است - اينجورى قرآن را بخوانيد؛ يعنى با صداى خوش. خب، اين هنر است؛ هنر يعنى همين؛ اين هنر موسيقى است و در انواع و اقسام، ترويج شده.
يا مثلاً فرض كنيد كه در همين عبارت پردازى هايى كه علماى ما دارند. شما ببينيد اوايل كتابها چه سجع هاى زيبايى [دارند]؛ در اين اجازات مختلفى كه علما به هم داده اند - اجازهى اجتهاد، اجازه ى روايت - ببينيد چه عبارات زيبايى، چه سجع هاى زيبايى را علما آورده اند؛ اينها همين فقهايند. در عبارات كتابهايشان هم همينجور است؛ حالا آنچه فارسى نوشتند - بخصوص در اين اواخر - خيلى برجسته نيست امّا مثلاً كتابهاى مرحوم مجلسى از لحاظ فارسى هم نثرهاى زيبايى است؛ خب، اينها همه اش هنر است. بنابراين اينكه ما بياييم فكر كنيم كه نظر اسلام با هنر آيا مساعد است يا مساعد نيست، به نظر من يك بحث واضحى است؛ اين روشن است كه اسلام مثل همه ى پديده هاى زندگى انسان، نسبت به هنر نظر مساعد دارد.
امروز هم جوامع بشرى با هنر آميخته است؛ در متن زندگى بشر است؛ اينجور نيست كه هنر يك چيز زائد يا تشريفاتى اى باشد. مثلاً معمارى؛ معمارى يك هنر است؛ خب، معمارى با زندگى انسان آميخته است. انسان در يك ساختمانى كه زندگى ميكند، سبك معمارى آن ساختمان در روح انسان، در فكر انسان، در ممشاى انسان، در سبك زندگى انسان اثر ميگذارد. اينها همه اش چيزهاى واضح و روشنى است. بله، نسبت به شُعب گوناگون - در مورد غنا، در مورد مجسّمه سازى - بايد حدّومرز مشخّص كرد. بعضى از اين فتاواى معروف هم كه در بين فقها معروف است، وقتى انسان عمق يابى ميكند - مثل همان قضيّهى منزوحات بئر(5) كه تا يك زمانى يكجورى ميگفتند، بعد بكلّى عوض شد - واقعاً همانجور است؛ يعنى روى احتياط [ بوده]. همين مسئله ى مجسّمه سازى يا همين مسئله ى غنا ازاين قبيل است. اين حرف بسيار درستى است كه آقاى على دوست بيان كردند. خب، مهمترين روايات هم ذيل همين آيه ى شريفه است: لَهوَ الحَديثِ لِيُضِلَّ عَن سَبيلِ اللَّهِ بِغَيرِ عِلم: خب فقط «لَهو» نيست، «يُضِلَّ» هم هست. روايت دارد درچهارچوب آيه حرف ميزند با ما؛ آيه ميگويد: وَ مِنَ النّاسِ مَن يَشتَرى لَهوَ الحَديثِ لِيُضِلَّ عَن سَبيلِ اللَّهِ بِغَيرِ عِلم؛(6) پس شرط حرمت اينها است. روايت هم كه تفسير ميكند، همين آيه را تفسير ميكند؛ چيز ديگرى را كه تفسير نميكند؛ همين را بيان ميكند. بنابراين خيلى حرفهاى تازه و نو ميشود در زمينه هاى گوناگون رشته هاى هنرى و شعبه هاى هنرى بيان كرد. مثلاً فرض كنيد در باب نمايش؛ اين قضيه ى تلبّس مرد به لباس زن، تلبّس زن به لباس مرد كه يكى از اين شبهه هايى است كه در ذهنها هست، واقعاً انسان [ وقتى] در بحث فقهى وارد ميشود و عمق يابى ميكند، اصلاً معناى آنچه وجود دارد اين نيست كه اينجورى معنا بشود كه نتيجه اش اين باشد كه [ اگر] مثلاً زنى لباس مرد، يا مردى لباس زن بپوشد، در نمايش اشكالى داشته باشد. بنابراين به نظر من خيلى كار در اين زمينه ميشود كرد؛ كار هم كار فضلا است.
البتّه نكته ى مهمّى كه بيان فرمودند آقايان، همين مسئله ى انضباط فقهى است. يعنى ما تحت تأثير جوّ قرار نگيريم كه حالا چون يك جوّى فرض كنيد در يك بخشى از جامعه وجود دارد كه فشار روى ما بياورد كه «آقا شما چرا فلان چيز را حرام ميدانيد، چرا فلان چيز را ممنوع ميكنيد»، ما تحتت أثير آن جو بياييم فكر كنيم؛ نه، اين غلط است؛ واقعاً اين رفتار كاملاً غير صالحانه است؛ نخير، كاملاً انضباط فقهى رعايت بشود و همانجور كه ما بقيّه ى احكام فقهى را از كتاب و سنّت استفاده ميكنيم، به كتاب و سنّت مراجعه بكنيم و همانجور عمل بكنيم. اَمارات(7) را در جاى خود، اصول را در جاى خود، همه ى اينهايى كه در اختيار فقهاى شيعه قرار گرفته از اين ذخاير عظيم فكرى و اين به اصطلاح روش استنباط و اين اسلوب استنباط كه جا افتاده است و تقويّت شده است و پخته شده است، از همه ى جوانبش بايد استفاده كنيم و در زمينه ى هنر انشاءاللَّه به يك نتايجى برسيم. منتظر ميمانيم كه انشاءاللَّه از نتايج اين اجتماع شما، گردهمايى شما استفاده كنيم. و بعد هم اگر زنده مانديم، ادامه ى كار شما را - كه انشاءاللَّه كار تازهاى را شروع كرده ايد - شاهد باشيم. مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إلى يَوْمِ القِيَامَةِ؛(8) اين كار را شما در حوزه راه انداختيد؛ ان شاءاللَّه بعد از اين، آن كسانى كه در اين زمينه كار كنند و كارِ مورد مثوبت(9) الهى باشد، قطعاً اجرش به شما هم خواهد رسيد. برايتان آرزوى توفيق ميكنم.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه
1) اين همايش به همّت دفتر تبليغات اسلامى حوزهى علميّهى قم، در تاريخ 1394/10/23 گشايش مىيابد. در ابتداى اين ديدار، حجج اسلام والمسلمین احمد واعظى (رئيس دفتر تبليغات اسلامى حوزه ى علميّه ى قم)، ابوالقاسم على دوست (دبير علمى - محتوائى همايش) و سيّدابوالقاسم حسينى (ژرفا) گزارشى ارائه كردند.
2) دبير علمى - محتوائى همايش
3) از جمله، سوره ى شعرا، بخشى از آيه ى 227؛ «مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده ...»
4) دبير علمى - محتوائى همايش
5) «بئر» به معناى چاه آب و «منزوحات» تعداد سطلهاى آب است كه به هنگام آلوده شدن آب چاه به نجاستى (مثلاً مردار حيوانى) از چاه كشيده ميشود تا چاه پاك گردد.
6) سوره ى لقمان، بخشى از آيه ى 6؛ «.. سخن بيهوده را خريدارند تا [مردم را] بى [هيچ] دانشى از راه خدا گمراه كنند...»
7) «اماره» دليلى است كه براى غالب انسانها و بهصورت طبيعى، ظنآور است و شارع مقدّس فقط به جهت همين خصوصيّت آن را معتبر كرده است.
8) اصول كافى، ج 9، ص 372
9) پاداش