تقریر نشست علمی«جایگاه عقل و عقلانیت در معارف دین»آیت الله علیدوست.دانشگاه مجازی المصطفی
- در تاریخ ۲۹ بهمن ۱۳۹۴
- ساعت ۱۹:۴۷
- پرینت مطلب
خلاصه خبر :
نشست علمی «جایگاه عقل و عقلانیت در معارف دین» با سخنرانی آیت الله ابوالقاسم علیدوست در دانشگاه مجازی المصطفی ص با حضور اساتید، دانشجویان و مدیران و با ارتباط بسیاری از دانشجویان از طریق وب برگزار شد. تقریر نشست علمی«جایگاه عقل و عقلانیت در معارف دین»آیت الله علیدوست.دانشگاه مجازی المصطفی
نشست علمی «جایگاه عقل و عقلانیت در معارف دین» با سخنرانی آیت الله ابوالقاسم علیدوست در دانشگاه مجازی المصطفی ص با حضور اساتید، دانشجویان و مدیران و با ارتباط بسیاری از دانشجویان از طریق وب برگزار شد.
مشروح سخنرانی پژوهشگر برتر کنگره جهانی علوم انسانی اسلامی به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد واهدنا لما اختلف فیه من الحق بإذنک إنک تهدی من تشاء الی صراط مستقیم
از دست اندرکاران برگزاری این نشست علمی، متشکرم علی الله اجرهم و لله درهم. موضوع نشست «جایگاه عقل و عقلانیت در معارف دین» است. این موضوع بسیار گسترده است و در جلسهای با زمانی محدود نمیتوان بدان رسیدگی کرد، تصور بفرمایید که در کتاب «فقه و عقل» دویست و پنجاه صفحه در بُعد جایگاه عقل در دانش فقه و نظام استنباط سخن به میان آمده است و اگر الان بخواهم به همین مسأله رسیدگی کنم، کتابی بیش از 500 صفحه می شود. همچنین «جایگاه عقلانیت» نیز عمیق است و پژوهش های مبسوط می طلبد، لذا در این فرصت کوتاه باید بحث را خوب مدیریت کنیم تا به محورهای اصلی بحث رسیدگی شود و مجال پژوهش و تفکر برای دانشجویان فراهم آید.
«جایگاه عقل و عقلانیت در معارف دین» از مسائل اختلافی میان انسان ها و بلکه در میان ادیان و بلکه در میان مذاهب از یک دین و بلکه در میان نحلههای فکری از یک مذهب دینی است. بحثی بسیار پردامنه و پرکاربست است. این بحث از نگاهی شروع می شود که عقل را به عنوان یک «هوو»[1] آن هم یک «هوو» نا نجیب و ناسازگار برای دین به شمار میآورد تا نگاه و رویآوردی که برآن است در دین قدم از قدم نمی توان برداشت جزء آنکه عقل نقش آفرین باشد.
چنان نیست که مسلمانان تازه در این مسأله به اختلاف رسیده باشند بلکه از گذشته بسیار دور خود را نشان داده است.
مساله ای با چنین قدمت و گستره اختلاف اگر بخواهد حقش ادا شود باید جدی گرفته شود و در خور گستره آن و بر تک تک مسائل آن، تمرکز منضبط پژوهشی صورت گیرد.
ادبیات زیادی در طول تاریخ برای این موضوع و مسائل آن تولید شده است. صدها کتاب، هزاران مقاله، صدها سخنرانی و همایش وجود دارد . البته ادبیات تولید شده به این معنی نیست که در این مسأله به اندازه کافی کار شده و دیگر جای کار کردن وجود ندارد، این مسأله لا یتناهی است و هیچ زمانی کار در آن تمام نمی شود و بنده بر این باورم که هرچه زمان بگذرد، جای پژوهش در این مساله بیشتر می شود، فقط باید بایسته های پژوهش در خلق و نوآوری رعایت شود.
مبادی تصوریه
الف) معارف دین
مراد از دین در این نشست دین مبین اسلام است. و مراد از معارف، همه ساحت های دین را شامل می شود ( فقه و شریعت، تفسیر، کلام، فلسفه، اخلاق و عرفان اسلامی) . و برخی از مسائل نیز هست که نام یکی از علوم دینی بر آن صادق نمی آید ولی در آیات قرآن کریم و نصوص روایی إمامیه وجود دارد مانند بحث از آسمان و زمین، بحث از فرشتگان و... این دست از مسائل هم در معارف دین می گنجد.
ب) عقل
عقل در تراث اسلامی ما – برخلاف ادبیات دنیای کنونی ما – گوهر قدسی است که در جان آدمی وجود داد و بدان می اندیشد و به تعبیر امام صادق ع صلاح را از فساد جدا می کند و راه عبادت و بندگی را پیش می گیرد مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ وَ اُكْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَانُ (کافی، ج 1، ص 35) و حجتی میان انسان و خداوند است.
امام کاظم بر حجت بودن عقل تاکید می کنند و می فرمایند: یَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول. اصول كافى، ترجمه مصطفوى ، ج1، ص 19).
«اى هشام- خدا بر مردم دو حجت دارد: حجت آشكار و حجت پنهان، حجت آشكار رسولان و پیغمبران و امامانند و حجت پنهان عقل مردم است.»
در قرآن کریم نه واژه عقل به کار رفته است و نه به تعریف آن پرداخته شده است اما از کارکردهای آن در حدود پنجاه آیه سخن به میان آمده است. خداوند در قرآن بیشتر ترجیح داده است که از ساحت ها و کاربست های عقل سخن به میان آورد و این از حکمت است زیرا برخی از مفاهیم روشن وقتی در وادی تعریف می آیند، مبهم شده و کارایی خود را از دست می دهند، مفهوم روح و سلیقه و.. نیز از این قبیل است. در روایات نیز همین وضعیت حاکم است.
بر این اساس که عقل گوهری ارزشی و قدسی است دیگر تقسیم آن به دو قسم ناصحیح است، برخی به دنبال تقسیم عقل هستند و آنرا به دینی و غیر دینی، ارزشی و غیر ارزشی، قدسی و غیر قدسی تقسیم می کنند.
در آثار دینی هیچ نصی را نمی یابید که عقل را مذمت کرده باشد، آنچه هست عقول الرجال و عقول ناقصه است که اشاره به جریان های قیاس گرایی و إجتهاد به رأی دارد.[2] در منابع دینی هیچ جا عقل این حجت خداوند مذمت نشده است، و گذشته از اینکه مراد اصلی مولوی در مثنوی چه بوده است، مذمت عقل در شعر:
پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی تمکین بود
در نصوص دینی دیده نمی شود. بر این اساس عقل قسیم شهود و فطرت و شریعت نیست. اما اینکه در اصطلاح دنیا از عقل به خرد جمعی تعبیر می کنند هرچند ریشه در عقل نداشته باشد بلکه از جهت قدرت طلبی و منفعت خواهی و... باشد، این اصطلاح آنهاست و گرنه در میراث اسلامی چنین تعبیری وجود ندارد. البته در مفاهمه و سخن گفتن با هر قومی باید اصطلاح آنان لحاظ شود.
ج) عقلانیت
عقلانیت بر خلاف عقل، یک مصطلح علمی نیست. این واژه به معنای خردورزی و کاربست عقل و اجرای آن است. اما در بسیاری از موارد در مقام اجرای عقل، غیر آن در صحنه حضور به هم می رساند. لذا هر عقلانیتی، کاربست عقل نیست و منشأ آن لذت خواهی، منفعت طلبی، جاه طلبی، قدرت طلبی و... است. به عنوان نمونه به میلیتاریسم[3] در جهان نظام های صالح و غیر صالح آنرا به اجرا در می آورند اما این بنای عقلاء بما هم ذوی العقول نیست. بلکه مناشئ دیگری چون منفعت خواهی و قدرت طلبی دارد. یا نظام سلطنتی در برخی از کشورها از سر عادت عقلاء بدان قانون میشود و به اجرا در می آید. نمونه دیگر دموکراسی، وجود سه قوه، تفکیک قوا و... را می توان واکاوی کرد.
جایگاه عقل در متون دینی
وقتی از نصوص دینی به متون دینی می آییم دیگر از آن اتفاق نظری که در آیات و روایات بر عقل بود، خبری نیست. در متون دینی مخالفت ها و نحله ها دیده می شوند، به عنوان نمونه عدلیه (امامیه و معتزله) به حسن و قبح عقلی باور دارند ولی أشاعره مخالفت دارند، یا جریان اخباری گری در مقابل جریان اصولی قرار می گیرد.
برخی از اصولیان در گفتار بر حجیت عقل باور دارند اما در گفتمان خود آن را راه نداده اند و به عبارتی جزء شخصیت فقهی آنان نشده است. می دانید که تفکیک عمل از گفتار بسیار است اما جدایی آن از گفتمان چنان نیست بلکه عمل تابعی از گفتمان فرد است.
به راستی چرا اتفاق و وحدت رویه در نصوص دینی، دانشمندان را به یک نظر نرسانده است، و چه عامل و عواملی این اختلاف رویه متون با نصوص دینی را رقم زده است. در ادامه این عوامل را پی میگیریم.
عوامل اختلاف در جایگاه شناسی عقل در دین
عوامل متعددی دست به دست داده است تا این اختلاف ها رخ دهد، در مجموع میتوان به سه عامل عمده اشاره کرد.
1. توهم محدودیت حاکمیت خداوند
اشاعره بر این باورند که اگر اجازه حضور عقل در ساحت های دین داده شود، حاکمیت خداوند، محدود می شود و هر چه حاکمیت خداوند را محدود کند، باطل است.
ریشه باور اشاعره در مخالفت با حسن و قبح عقلی، به گستره حاکمیت خداوند باز میگردد، اسکندری در حاشیه بر کشاف زمخشری می نویسد: نباید بر خداوند حجتی قرار داد.
ابن حزم اندلسی نیز بر اساس همین اندیشه بر آن است که خداوند بر چارچوب حکمت کار نمی کند زیرا حکمت نیز نباید عملکرد خداوند را محدود کند. وی در ادامه با این پرسش مواجه می شود که در قرآن کریم خداوند به حکیم وصف شده است؟ وی در پاسخ می گوید که صدق واژه حکیم بر حق متعال، صدق الفاظ علم بر مصادیق است نه آنکه معنای آن مراد باشد!!
در تحلیل اندیشه اشاعره نیز باید دقت به کار آورد و مطالب را از منابع اصلی آنان دریافت کرد:
یاد دارم که در سال 1362 تازه به درس خارج آمده بودیم، اندیشه اشاعره طوری تقریر می شد که انگار آنان درک عقل را به طور مطلق قبول ندارند، و برای ما سوال می شد که مگر این افراد انسان نبودند مگر می شود که نوازش یتیم با قتل ظالمانه آن در نزد انسان یکی باشد و آنان درکی نداشته باشند. تا بعدها به منابع خود آنان مراجعه کردیم و سخن آنان در حاکمیت مطلق خداوند را دیدیم. هر چند این سخن نیز پاسخ خود را دارد.
2. تقسیم عقل
همین مساله ای که در بخش های قبل بدان پرداختیم باعث نزاع گسترده ای شده است، عقل را که به دینی و غیر دینی، ارزشی و غیر ارزشی، قدسی و غیر قدسی، عقل خوب و عقل بد تقسیم کردیم. در کاربست دچار مشکل می شویم و اختلاف ها بالا می گیرد که این عقل فاسد است و این صالح و....
3. عقل و آسیب ها
این عامل بیشتر در فقه به عنوان دانش کشف شریعت، مطرح شده است. برخی بر این باورند که استفاده از عقل در فقه ما به قیاس گرایی و إجتهاد به رأی و آسیب هایی از این قبیل می رساند و این آسیب ها موجب محو و مسخ شریعت می شود.
کسانی که می خواهند از دین دفاع کنند باید از این شبهات پاسخ دهند به ویژه در دوره معاصر که جریان های عقل ستیز فعال شده و فرقه های باطل را می سازند. این فرقه ها براساس جمود بر روایات و عدم قرین کردن آن با عقل، نتیجه های ناصحیح می گیرند و بر آن بدعت هایی را به وجود می آورند.
من درباره جریان اخباریگری قرن یازدهم و دوازدهم به تندی مرحوم استاد شهید مطهری ره[4] قضاوت نمی کنم، و آن تندی را بر جریان های اخباریگری معاصر روا می دانم. این اخباریگری معاصر دارد به بابیت مدرن تبدیل می شود تا مهدویت را هرگونه که می خواهد معنا کند و در عراق و مصر و ایران فعالیت می کند، در این میان پژوهش هایی که جایگاه عقل را روشن کند، بسیار اهمیت دارد.
باید تحلیل ها به سمتی رود که موضع متون دینی با نصوص دینی یکی شود، به ویژه وقتی با نگاه تمدن ساز باور داریم که اسلام شریعتی جامع، جهانی و جاودان دارد.نباید این گسست ها وجود داشته باشد.
ما بر این باوریم که پاسخ به شبهات بیان شده دشوار نیست:
1. نقد دیدگاه محدودیت حاکمیت خداوند
در اصل حاکمیت خداوند و قانونگذار بودن انحصاری حق متعال – که از آن به «توحید در تقنین» یاد می شود- اختلافی نیست و ما هیچ قانونگذاری را در عرض حق متعال قبول نداریم و قوه های مقننه در کشورهای اسلامی برنامه ریز امور اجرایی هستند نه قانونگذار حقیقی.[5]
اما سخن در این است که آیا عقل حاکم است تا مجال دادن به او نقض توحید در تقنین باشد؟ در پاسخ باید گفت که خیر اصلا عقل حاکم نیست، شأن عقل ادراک و کشف است نه اصدار حکم و عقاب بر آن. لذا معنای صحیح قاعده ملازمه (کل ما حکم به العقل حکم به الشرع) کل ما ادرکه العقل حکم به الشارع است. منتها چون عقل ادراک بایستگی و نبایستگی می کند به مدرک آن حکم گفته اند. و این مهم علاوه بر چیستی شناسی عقل، از استدلال عقلی نیز بر می آید و آن اینکه حکومت شأن مولی است مولویت شأن خالق است و خالق تنها خداوند است به بسطی که در جای خود مطرح شده است.
2.نقد دیدگاه تقسیم عقل
با توضیح هایی که در بخش نخست دادیم روشن شده که اساسا تقسیم گوهر قدسی و حجة الله ناصحیح است. لذا از این قسمت عبور می کنیم.
4. نقد دیدگاه آسیب عقل
در نقد این دیدگاه گفتنی است که اگر به صرف إمکان آسیب بخواهیم، إجتناب کنیم و این اجتناب را به منزله رویه و اصل بگیریم، باید از معظم امور اجتناب کرد. به عنوان مثال از آب باید اجتناب کرد زیرا آب در قالب سیل، آب فاسد شده و.... جان و مال خیلی انسان ها را گرفته است. این دیدگاه صحیح نیست و باید آسیب ها را کنترل کرد و از آن سخن گفت.
دومین حدیث از احادیث باب «عقل و جهل» در کتاب اصول کافی؛ روایتی است که اصبغ بن نباته از امام على(ع) روايت میكند:
هَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَى آدَمَ ع فَقَالَ يَا آدَمُ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أُخَيِّرَكَ وَاحِدَةً مِنْ ثَلاَثٍ فَاخْتَرْهَا وَ دَعِ اِثْنَتَيْنِ فَقَالَ لَهُ آدَمُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَا اَلثَّلاَثُ فَقَالَ اَلْعَقْلُ وَ اَلْحَيَاءُ وَ اَلدِّينُ فَقَالَ آدَمُ إِنِّي قَدِ اِخْتَرْتُ اَلْعَقْلَ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ لِلْحَيَاءِ وَ اَلدِّينِ اِنْصَرِفَا وَ دَعَاهُ فَقَالاَ يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَكُونَ مَعَ اَلْعَقْلِ حَيْثُ كَانَ قَالَ فَشَأْنَكُمَا وَ عَرَجَ (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج1، ص 10).
«جبرئيل بر آدم نازل شد و گفت: اى آدم! من مأمور شدهام كه تو را در انتخاب يكى از سه چيز مخيّر سازم؛ پس يكى را برگزين و دوتا را واگذار. آدم گفت: آن سه چيز چيست؟ گفت: عقل، حياء و دين. آدم گفت: عقل را برگزيدم، جبرئيل به حياء و دين گفت: شما بازگرديد و او را واگذاريد، آن دو گفتند: اى جبرئيل! ما مأموريم هرجا كه عقل باشد با او باشيم. جبرئیل گفت: خود دانيد و بالا رفت». این روایت گرچه بیشتر به بیانی سمبلیک شبیه است اما معانی بلندی در خود نهفته دارد و شاید برخی از ما بودیم سریعا دین را انتخاب می کردیم و خود را مقدس هم می دانستیم اما این روایت به ما می گوید دین دار بودن هم در گرو عقل است.
دین فهمی اگر عاری از عقل شد نتیجه آن برداشت هایی خطرناک می شود به عنوان نمونه در صحیحه ی أبو ولّاد می خوانیم که شخصی بغلی را کرایه کرد تا اینکه با او برای وصول طلبش به نیل که در نزدیکی کوفه است برود اما بعد از رفتن به نیل دید که بدهکارش در آنجا نیست و همین طور تا 15 روز بر خلاف قرار داد اجاره اش با آن بغل به دنبال بدهکارش می گشت تا اینکه بعد از 15 روز که برگشت موجر به او گفت باید کرایه ی این 15 روز را به من بدهی اما مستأجر گفت که من فقط همان کرایه ی تا نیل را به تو می دهم ، به نزد ابوحنیفه رفتند و او حرف مستأجر را تأیید کرد و بعد روایت مذکور : « الخراج بالضمان » را خواند و گفت چونکه از نیل آن طرف تر رفته ضامنِ بغلِ تو شده ( مثل غاصب ) و طبق حدیث مذکور هرکس که ضامن عین شد تمام منافع آن متعلق به او می باشد لذا چیزی نباید به تو بدهد ، صاحب بغل خیلی ناراحت شد و بعد از مدتی به خدمت امام صادق(ع) رسید و جریان را برای حضرت تعریف کرد و حضرت فرمودند : « فی مثل هذا القضاء و شبهه تحبس السماء ماءها و تمنع الأرض برکاتها » . (الکافی، کلینی،ج5، ص290، ح 6).
باید عقل و نقل را بسان دو بال پرنده دین بایکدیگر داشت و برای انواع کار کرد عقل می توانید به کتاب فقه و عقل مراجعه کنید.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . هوو: دو زن که در نکاح یک مرد میباشند، هریک مر دیگری را هوو خوانند. (برهان )
[2] . مرحوم شیخ أنصاری و به تبع ایشان مرحوم مظفر روایت را ناقص نقل کرده و نوشته اند: إن دین الله لا یصاب بالعقول، در حالیکه در روایات عقول ناقصه و عقول رجال است.
[3] . Militarism میلیتاریسم عبارت است از سیاست دول سرمایهداری دایر به تحکیم و تقویت مداوم نیروهای نظامی و انباشت اسلحه.
[4] . نک: ده گفتار، اصل اجتهاد در اسلام.
[5] . به کتاب فقه و مصلت مراجعه شود.