نشست علمی وجود نظام در شریعت و فقه درکشاکش اثبات و نفی
- در تاریخ ۲۳ آبان ۱۳۹۷
- ساعت ۱۸:۴۵
- پرینت مطلب
خلاصه خبر :
نشست علمی وجود نظام در شریعت و فقه درکشاکش اثبات و نفیباسمه تعالی
اللهم صل علی محمد و آل محمد واهدنا لما اختلف فیه من الحق باذنک انک تهدی من تشاء الی صراط مستقیم .
(قرائت دعای فرج)
انشاء الله آنچه صلاح است و مرضیّ خداوند بزرگ است بر ذهن و زبان ما بگذرد .
مقدمه :
نکته 1:
توسعه فضای مجازی و استفاده گسترده از آن هم در کشور ما، مایه مشکلاتی بوده و هم درغیر کشور ما، اما درکنارِ داشتن آسیب، ثمرات و برکاتی هم داشته مثل:
1.دامن زدن به مباحث علمی که بدون فضای مجازی نامیسر یا خیلی کند بود.
2.بالابردن اطلاعات علمی افراد .
3.متجسّم کردن این فرمایش امیر حکمت و بیان علیه السلام : اضربوا بعض الرای ببعض یتولد منه الصواب
4.نشان دادن توان و ظرفیت و دغدغه افراد، چون این فضاها نباشه ممکن است خیلی چیزها در بین اذهان بماند یا در بین جمع 20یا 30 نفره مطرح بشه ولی با فضای مجازی مخاطبینِ ده ها هزار نفره ،صدها هزار نفره پیدا میکند اینها آثار مثبت است؛البته آسیبهای فضای مجازی هم کم نیست .
نکته 2 :
وقتی یک بحث علمی مطرح میشود سر تا پایش برکت و رحمت است وشاید خدای متعال از هیچ صحنه ای،بیشتر خوشش نیاید تا صحنه های علمی، این را بعنوان یک طلبه که پنج دهه است با کم و بیش، دارد کار میکند عرض میکنم (با این پشتوانه)؛این از روایات و از سیره بابرکت معصومین و از روش علماء بدست میاید.
اصل این ورودها، با برکت ومرضیّ خداوند است. وقتی روایت میگوید: ساعه یتکی عالم علی فراشه ینظر فی علم (فی العلم) بالاتر از عبادت 1 یا 60 یا 70 سال عبادت است، بر حسب آنچه نطاق روایات است، باید بفهمیم در نزد خداوند چه خبره؛ این ساعت هم منظور 60دقیقه ای نیست بلکه هر لحظه مراد است. [ قَالَ صل الله علیه و آله و سلم: يَا عَلِيُّ سَاعَةُ الْعَالِمِ يَتَّكِئُ عَلَى فِرَاشِهِ يَنْظُرُ فِي الْعِلْمِ [عِلْمٍ] خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَبْعِينَ سَنَةً وَ جَعَلَ النَّظَرَ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَةً بَلْ وَ إِلَى بَابِ الْعَالِمِ عِبَادَةً.] ولی آسیبهایی هم دارد.
نکته 3:
آسیب شناسی :
ورود ناویژه دانان: گاهی اوقات بعضاً، تخصص دارند امّا در موضوع ورود به طور ویژه کار نکردهاند، متمرکز نبودهاند. ورود متخصّصان کافی نیست؛ ناویژه دان عنوانی اعم است که متخصص و غیرمتخصص ومطلع و غیرمطلع را شامل میشود .
سیاسی انگاری مباحث علمی البته گاهی ناسیاسی انگاری بعض مباحث غلط و خیانت است .
گم شدن مطالب مفید در لابلای اراجیف تا کی بتواند سره را از ناسره جدا کند .
بد اخلاقی های اجتماعی رخ میدهد، افراد شروع میکنند نیّت خوانی کردن، سعی میکنند آنطور که دوست دارند، مطالب دیگران را تفسیر بکنند . در نصوص دینی ما ، از اصول اخلاق اجتماعی اینه که تفسیرِ کارها و گفتارهای دیگران را به خودشان واگذار کنیم، اصاله الصحه در فعل غیر، به این معنا که خودش تفسیر کند، البته اصاله الصدق نداریم، البته انسانها باید حواسشان جمع باشد مثلا بنده در جمع شما باید با عنایت صحبت کنم اما نباید جوری باشه که اختیار تفسیر سخنم از دستم در برود .
محل نزاع معلوم نباشد، مثل قصه عنب و اُذُن و انگور که سه نفر با هم اختلاف کردند،هرسه انگور میخواستند اما با هم دعوا میکردند و نمیدانستند مرادشان یکی است، ممکنه حتی این قصه را بافته باشند اما قشنگ است گاهی میگم اگر بافتهاند هم زر بافتهاند، در بحثهای علمی هر روز واقع میشود، نگوییم مطلقا نزاع لفظی است اما گاهی لفظی است، گاهی غیر واقعی، گاهی واقعی است، اما الان فاقد محور واحد است البته میشود آسیبهایی دیگری هم اضافه کرد .
بحث اخیر وارد فضای مجازی شد و پُر کرد و دقیقا این آسیبها رخ داد، قائل این بحث محترم بود. فضای این دو هفته باعث طرح این موضوع شده است قطعاً ما میخواهیم بحث علمی ارائه بدهیم بدون اینکه کلام کسی را بخصوصه نقد کنیم و نظر بدیم؛ این مقدمه بود .
ذی المقدمه :
1.هم حقّ بحث و هم حقّ مخاطب و هم حقّ باحث، اقتضا میکند که اگر مفاهیمی در بحث دارای ابهام است روشن شود ،گرچه باید مختصر باشد .
در این موضوع سه تا مفهوم بکار میبریم: شریعت ، فقه ، نظام
شریعت :
بخشی از دین که در قالب هنجارها و اعتبار قانونی، خود را نشان میدهد، بگذریم از اینکه گاهی مراد از شریعت را مجموعه دین میگویند، در آیه 13سوره شوری : « شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصىَ بِهِ نُوحًا وَ الَّذِى أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَ مَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسىَ وَ عِيسىَ .....»
( مثل اینکه شریعت اسلام که میگویند بنا بر اینکه اضافه بیانیه باشد یعنی الشریعة هی الاسلام )
شریعت به معنای اعم باشد، مساوی با دین است واگر به معنای اخص باشد، بخش هنجارها که احکام وضعی و تکلیفی است .
طبیعتا مستحضرید شریعت به معنای اخص کاملا الهی است چه بهش راه پیدا بکنیم چه راه پیدا نکینم، خدائی است، معصوم است و خطا ندارد و تکامل ندارد، البته بعد بسته شدن باب وحی و بیان شریعت تکامل نداریم و اختلاف هم درش نیست یعنی نمیشود بگیم دو شریعت داریم، هم واجب هم حرام البته ممکنه تحت شرائطی واجب و تحت شرائطی حرام .(مفصلش در فقه و مصلحت ملاحظه شود)
فقه :
فقه شریعت نیست، فقه معمولا در محاورات سه اصطلاح دارد :
الف.دانش فقه ( خرده گزاره ها مثلا میگیم دانش اصول ، دانش فقه )
ب.عملیات استنباط (عملیات فقهی و استنباط وقتی میگویند فقه فلانی قوی تر است یعنی عملیات استنباط قوی تر دارد یعنی دقیق تر )
ج.مجموعه مسائل فقهی: توضیح المسائل که درآن 2هزار ، 3هزار مساله فقهی است)
به هرسه معنا ،غیر شریعت است.
شریعت مکشوف است، فقه کاشف است نه کاشف صد درصد، ما مخطّئه هستیم اگر بگیم کاشفِ وظیفه ظاهری، همیشه کاشف است لذا فقه را باشریعت یکی نکنیم .
فقه مقدس و مبارک است امّا معصوم نیست، فراورده بشری است، قابل تکامل است، ممکنه تا آخر هم نقص داشته باشد، درجه بندی دارد .
من تعجب میکنم گاهی افرادِ بسیار ورزیده و فاضل اینها را با هم اشتباه میکنند، از شریعت شروع میکنند به فقه میرسند، از فقه شروع میکنند به شریعت میرسد، خواص این را به آن و خواص آن را به این میدهند.
(ضمناً امروز ،بیشتر در ادامه بحث، عملیات استنباط یا دانش فقه مرادم است نه صدها هزاران مساله که خیلی مرادم نیست.)
نظام :
وقتی نظام گفته میشود، در محاورات علمی اصطلاحی دارد sistem)) : «مجموعه ای از اجزاء به هم پیوسته که در نیل به هدف معیّن با هم، هماهنگی دارند »
این تعریف در ترجمه کتاب نظریه سیستم ها که از چارلز است آمده، اگر دقت طلبگی کنیم قید به هم پیوسته نمیخواهد این قید در تعریف مستدرک است، اگر در نیل به هدف معین هماهنگی دارند قطعاً پیوسته هم است والّا جزیره ای باشد و با هم قهر باشند به این هدف معین نمیرسند حالا این اشکال طلبگی که خیلی خوبه و درجایش هم خیلی ارزشمند است رو بذارید کنار.
بعض کسانی که میگویند نظام، روی همین کلمه میایستند جلو هم نمیروند ،این غلط است.
اما نظام یعنی یک پدیده ای ورای اجزاء باشد مثلا در یک دانش، ورای آن گزاره ها یک پدیدهای باشه که آن پدیده میخواهد این گزاره ها را به هم ربط بدهد، بند تسبیح دیدید که صد تا دانه را به هم ربط میدهد ارتباط برقرار میکند اگر بگیم این نظام این است یعنی آنچه میخواهد پشتِ آن گزاره ها بیاید مثلا فرض کنید، از هین جا عملاً ورود کنیم بگیم دربحث خانواده مثلا 500مساله فقهی داریم که پشت این 500 تا مساله چیزی است که این ها را به هم ربط میدهد و شارع دنبال آن بوده است، این را بگیم نظام که این اجزاء هم، به طور منظم کنار هم آمدهاست نه گترهای.
فکر کنم در مفهوم شناسی بحث این مقدار کافی است .
2.بحث نظام در دانشها یک بحث جهانی است، فکر نکنیم حوزه علمیه مثلا به این بحث ورود کرده است یا احتیاج دارد یا احتیاج ندارد، موافق دارد و مخالف دراد .
اگر پیشینه شناسی کنیم در غیر حوزه وغیر ایران و در غیر مسلمانان وحتی مسلمان خصوصا در فلسفه حقوق، بحثِ داشتن نظام ورای آن گزارههای حقوقی یا در اقتصاد ورای گزارههای اقتصادی یا حتی در فقه ورای این گزارهای فقهی، موافقانی و مخالفانی دارد مثلا آنوتول فرانس عبارتی دارد که ناظر به بحث های فلسفی است من از آنجا عاریه میگیرم: نظامهای فلسفی میخواهد شکافهایی که میان حقائق وجود دارد، را با ساروج سفسطه پرکنند ( یعنی میگوید: حقائقی وجود دارد که اتمیک است و هرکدام درجای خودش است، آقایانی که دنبال نظام فلسفی هستند یا به اصطلاح امروز فلسفه فلسفه را بحث میکنند میخواهند شکاف هایی که بین حقائق است را با ساروج سفسطه پرکنند نمیگوید حقیقت، میگوید ساروج که چیزی است که بین دو چیز میریزند تا آندو را بهم بچسبانند)یا مثلا نیچه از اندیشمندان غرب هم جزء مخالفین است البته موافقان زیادند نام بردن ندارد آنقدر این فکر رایج است که نام بردن از موافقان هیچ توجیه منطقی ندارد ( یکی از تفاوت های فلسفه یونان بافلسفه اسلامی این بودکه، اسلام سلولی و اتمیک گزاره هارا مطالعه میکرد فلسفه یونان نظام وار مطالعه میکرد )
لذا ببینید یک بحث جهانی علمی است. نظام داشتن، موافقان جدی وخیلی زیاد دارد و مخالفان جدی نه خیلی زیاد، حتی اگربرخی حقوق دانهای معروف کشور خودمان را ببینیم درحقوق، بعضی اصرار دارند که از خرده گزاره ها برسیم به نظام، اصلا حقوق دانی را موفق میدانند که بتوانه نظام در بیاورد، بعضی مخالفند، بحث علمی است نام بردن اشکال ندارد شما آثار آقای ناصرکاتوزیان را با آثار آقای مهدی شهیدی نگاه کنید؛ آقای کاتوزیان، بیشتر دنبال کشف نظام البته مقاصد، چون مقاصد خیلی نزدیک میشود به نظام و آقای مهدی شهیدی شدیدا مخالف است لذا بحثهای فلسفه حقوق که میکنند مشخص میشود چقدر با هم اختلاف دارند .
پس ببینید یک بحثی جهانی است که البته ما هم باهاش در گیریم لذا خیلی فرق دارد که ما بحثی را برای قم و حوزه قم مخصوصا چند سال اخیر بدانیم تا اینکه یک بحث جهانی حتی غیر دینی نگاه کنیم، قطعا خیلی میتوانیم بیشتر استفاده کنیم اگر نگاهمان نگاه دوم باشد.
تا الان :
اول :آسیب شناسی و ظرفیت ها را گفتم .
دوم :اینکه تطبیق بر بحث دو هفته اخیر حوزه .
سوم : مفهوم شناسی کردیم .
چهارم : پیشینه شناسی و گستره شناسی بحث که گفتیم جهانی است .
پنجم :
راجع بحث نظام در شریعت :
وقتی بحث میکنیم باید دو تا بحث را جدا کنیم در شریعت و در فقه جدا شود در هر کدام آری یا نه، خیلی ها جدا نمیکنند و ایندو را در شکم هم میبرند.
راجع به اینکه نظامی در شریعت داریم یا نه یعنی اجزائی به هم پیوسته و یه پدیده ای ورای این اجزای به هم پیوسته باشدحالا نمیگوییم چی،هرچی .
آیا ما در شریعت نظام داریم یا نه، سه موضع اساسی کلی داریم چون گاهی وقت ها نگاه ریز تر شود ممکنه یکی از این سه، دو تا شود با نگاه ریزتر، باز ممکنه بیشتر شود.
در طول تاریخ اسلام سه نظر است در مورد شریعت اسلام :
اشاعره و ظاهری ها که البته اینها بخشی از اشاعره اهل سنت اند که معتقدند نظامی در شریعت نداریم اصلا کار به فقه نداشته باشید بعد میرسیم .از کجا این را به اینها نسبت میدهیم از اینجا که اینها معتقدند فعل خداوند هیچ ضابطه ندارد بگی خداوند طبق حکمت میگوید توبه کن، بگی خداوند دنبال هدف بوده است میگوید توبه کن : ر.ک: فقه و عقل : ص102و 103: عبارت ارموی در الحاصل من المحصول ج2ص257 که از کتب اهل سنت است میگوید افعال خداوند غرضی را دنبال نمیکند، یا مثلا فخر رازی در تفسیرکبیر ج22ص155 : فاعلیت خداوند در استناد به علت منزه است(یعنی چطور میگویید خدا بچه نداره باید بگویید فعلش استناد به هیچ علتی ندارد) ، اسکندری در حاشیه بر کشاف ج3 ص110، براساس حکمت بودن افعال خداوند را درست نمیداند و طرفدارانش را شایسته نفرین و ناسزا میداند یا مثلا حضرات اشاعره یا جالبه احمدابن حزم ظاهری که راس ظاهریون است که از اشاعره اند میگوید: فکر نکنید که وقتی خدا حکیمه یعنی کارهایش حکیمانه است (ان الله عزیر حکیم)، بلکه حکیم اسم عَلَم است برای خداوند بگه حکیم است طبق حکمت کار میکیند،اما نمیخواهد چهارچوب درست کند، برای خداوند، میگه علَم است برای خداوند. در فقه و مصلحت متن حرف او است. اگر اینها باشند میگویند اعتقاد به مقاصد و هدف و حکمت قهرا نظام هم چو ن دنبال هدف معین است اینها میگویند هدف ندارد، میشود سالبه به انتفاء موضوع میگویند مشکل اعتقادی دارد این را میگویم تا از بعدی جدایش کنم، گاهی به آیه شریفه 23سوره انبیاء :«لَا يُسْئلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئلُونَ» تمسک کردهاند خوب یک نظر است بالاخره به این رسیدهاند .
( غیر اشاعره ) خداوند متعال میتواند هدف داشته باشد و مشکل کلامی هم ندارد اما الزامی نداریم قائل باشیم مخصوصا وقتی دست روی بعض مصادق گذاشته میشود.
یکی از فضلای ارجمند حوزه مصاحبه ای دارد که برای چند سال پیش است به وی گفته میشود شما میگویید شریعت هدف دارد یکی از آنها عدالت است، میگوید: همچین چیزی نیست، عدالت در دو جا است :
در تکوین عدالت است هرچیزی در جای خودش است ( ما تَرَى فىِ خَلْقِ الرَّحْمَانِ مِن تَفَاوُت فارجِعِ البَصَرهَل تَری مِن فُطور : سوره مبارکه ملک /3)
ما هم باید عادل باشیم ( ان الله یامر بالعدل سوره مبارکه نحل/90 )
اما اینکه خداوند متعال در تشریعش باید عادل باشد، ابداً ( این را در گروه اول قرار ندادم چون نمیخواهد بگوید مشکل کلامی دارد حتی ممکنه سائر غرض ها را قبول میکند اما دربعض کلان غرضها مثل عدالت حرف دارد )میگوید شریعت هیچ الزامی ندارد هدف داشته باشد یا مثلا برخی هدف ها مثل عدالت، چون عدالت ابر هدف است [لازم نمیداند که شریعت آن هدف را داشته باشد]
( نظر صحیح) مشکل کلامی ندارد و هدف دارد و گاهی ورود به جزئیات هم میکنند ص27فقه و مصلحت یک بخشکی از اسناد این اندیشه را آوردهام سور مبارکه بقره/ 129،151،213، آل عمران/164،حدید/9،25 ،انفال /24،جمعه /9، و روایت هم در نهج البلاغه خطبه اول و 189 نهج البلاغه ( فیض الاسلام) و روایت هایی دیگر، از کتاب فقه و مصلحت ببینید، این هم یک اندیشه که بگوییم شریعت هدف دارد و پشت این مثلا جزئیات، مقصدی را دنبال میکند، حالا بگوییم خود مقاصد، نظام است چون نظام را معنا کردم ولی در تطبیق گاهی به مقاصد تطبیق میکنیم هیچ اشکالی هم ندارد گاهی به آنچه امروزه میگویند ابر قاعده ها (paradigm ) نه قواعد، فرض کنید لاتعاد داریم که قاعده است اما یک قاعده تسهیل و تیسیر داریم که ابر قاعده است که همین را میشود به عنوان نظام مطرح کینم بعد با مثال که میزنم روشن تر میشود .
حاصل مطلب پنجم: اینکه راجع به وجود نظام در شریعت حداقل سه نظر کلان بود اولی برای اشاعره و دوم و سوم برای غیر اشاعره یعنی بخش عظیمی از اهل تسنن که معتزلهاند و شیعه چون شیعه که نداریم که مثل اشاعره بیندیشد.
مساله معلوم شد مساله مورد کشاکش است البته بحث علمی است و محترم است مثبِت داریم(غیر اشاعره ) و نافین( غیر اشاعره ) .
این بحث در مورد وجود نظام در شریعت بود.
اما در فقه :
(حال شریعت روی سر ما و بالاتر از سر ما ) چون راهی به شریعت جز از فقه ندرایم ،فقه باید بیشتر مورد بحث باشد : حالا چه فقه را دانش فقه بگیریم که مجموعه مبادی تصوری و تصدیقی و موضوع و مسائل و هدف است ؛ چه عملیات استنباط بگیریم بیشتر این دومی را ترجیح میدهم با شما گفتگو کنم.
راجع بحث نظام در فقه چند نظر است: ( در تقسیم کلان سه تا است اما یکی از آنها شاخه شاخه میشود که نمیشود نگفت )
این است که فقیه در فقه (عملیات اسنتباط یا دانش فقه ) نظام ندارد( اشاعره این را دارند و نمیتواند بگویند نظام دارد وگرنه دچار پارادوکس میشوند لذا فقه موفق در نزد اینها فقهی است که فقیهش بتواند سلولی، اتمیک، جزیره ای بتواند استنباط کند هر چند هزار مساله را بتواند استنباط کند اصلا نباید دنبال ربط باشد، دائم دنبال اسناد و استنباط باشد حتی طبق نظر اینها نمیتواند قیاس هم بکند چون قیاس دنبال فهم یک نوع مشترک است چون قیاس را اسراء یک حکم از یک موضوع که در دلیل آمده به موضوع دیگر که در دلیل نیامده است لمشابهة بینهما که این مشابة بینهما فقیه را میبرد به طرف نظام، نمیگویم کلان نظام ولی بالاخره خرده نظام ، اینها گیر میکنند پس به هیمن خاطر، آراء اشاعره را [که] ببینیم میگویند قیاس را قبول نداریم ابن حزم ظاهری که با قیاس خیلی مخالف است شاید از ما شیعیان هم بیشتر، میگوید خدا نیامرزد کسی که قیاس را میگوید (در فقه و مصلحت ، منابع استنباط یک جدول است آورده ام) اما بعض اشاعره قبول دارند چه طور حل میکنند نمیدانم. محمد سعید رمضان البوطی که در حادثه سوریه کشته شد کتابی دارد فکر کنم خودش اشعری است، مقاصدی است،گیر میکند که چطور قیاس را درست کند به دو بیان تلاش میکند درست کند اما موفق نیست پاورقی ص28فقه و مصلحت ( در ضوابط المصلحه فی الشریعه الاسلامیه کلام بوطی و توجیه کردنش است ) این را عر ض میکنیم : قیاسی که راهی برای رسیدن به نظام است نمیگویم شاهراه، در فقه اشاعره به مشکل برمیخورند چون میگویند هدف و مقاصد نداریم و بعضشان هم اهل قیاس نیستند ( اشاعره نه در شریعت قبول دارند، نه در فقه میتوانند دنبالش باشند )
نظر دوم اینکه در مقابل اشاعره بعضی میگویند فقیه نباید دنبال مقاصد باشد اینها کدام از آن سه گروه در شریعتاند همان کسانی هستند که شریعت را دارای مقاصد میدانند اما میگویند فقیه نباید دنبال مقاصد باشد ( گروه سوم و گروه دوم بنابر اینکه بگیم بعض مقاصد را قبول میکنند) ،اینها میگویند فقیه باید نص بسند باشد. این بحث ها برای شما خیلی مهم است، چون اجتهاد شما دارد شکل میگیرد، کسانی را داریم که میگویند فقیه نباید دنبال فهم نظام باشد به نصوص بسنده کند استنباط اتمیک کند که فقها هم در طول تاریخ انجام دادهاند مثال خوبی است که مرحوم شیخ در بیع و خیارات چه کار میکند :از اول تعریف بیع و طرح مساله بعد عوض و معوض چه شرائطی دارند در 6خط اول محشر میکند که شمردم فکر کنم 12 تا مطلب دارد و ادامه میدهد شرائط عوضین و متعاقدین و غیره تا بیع تمام میشود. میدانید فضای حاکم بر مکاسب نص بسندی است یعنی اکتفا به نصوص در هر مساله و استنباط سلولی، اتمیک دارد، اینها عدلیه اند نه اشاعره ، قائل به مقاصد و تبعیت از مصالح و مفاسد هستند اما در استنباطشان همان مدلی را پیشنهاد میدادند که دیگران[اشاعره] میدادند چرا به این راه کشیده میشوند یا به عبارت دیگر، خود این نص بسند ها که میگونید نباید دنبال نظام باشیم ، سه گروه میشوند
( مشترک در اینها اینه که نباید دنبال نظام باشیم )
بعض اینها میگویند قابل فهم نیست، آنچه قابل فهم هم باشد دخالت ندارد در استنباط، یکی از فضلاشون میگوید یک مورد بیارید که مقاصد توانسته باشد نقش داشته باشد. خوب طبیعتا اگر راه مقاصد را بستیم که نمیتوانیم بگوییم فقیه دنبال نظام است ببینید نمیگوید شریعت ندارد میگوید فقیه نباید دنبالش باشد چون قابل فهم نیست ( مرحوم شیخ در رسائل و مرحوم خوئی و اصفهانی دارند که قابل فهم نیست فقه و مصلحت را مطالعه کنید درآنجا است با آدرس )
بعض آنها که خودم با آنها صحبت کردم یا مصاحبه آنها را دیدم ( درطول بیشتر از سی سالی که دنبال این بحث هستم و هنوز هم ادامه دارد ) به طور اتوماتیک به نظام میرسید یعنی میگویند مقاصد دارد اصرار بر عدم قابل فهم بودن برای فقیه هم ندارند یعنی میگویند همین فرایندِ فقها را طی کنید یتولد منه النظام ،تحریر مرحوم امام و عروه و منهاج که غیر استنباطی اند یا جواهر و مسالک الافهام که استنباطیاند را نگاه کنید به نظام میرسید دیگه اینکه برگردیم که به کشف نظام برسیم لغو میدانند و مسخره میکنند.
گروه دیگر دربعض کلمات فضلای اخیر دیده میشود، نمیگویند خود بخود حاصل میشه اصرار ندارند که قابل فهم نیست گرچه ممکنه این را هم بگویند ولی روی آن چیزی که بارشان را میبندند و میاندازند این است که میگوند مشکلات جانبی دارند مثلا اگر دو فقیه به دو نظام برسند شما میخواهید چه کار کنید یا ده فقیه به ده نظام برسند آیا التزام میدهید که به یک نظام برسند مبتلا به تناقض و ابهام میشوند اسم اینها را مشکلات جانبی گذاشتهام که مصلحت اندیشانه بر خورد میکنند البته نه مصلحتی که درمقابل حقیقت است مصلحتی که فکر میکنند صحیح است التبه ممکن است فی الجمله درست باشد .
گروه سوم : فقیه باید دنبال کشف نظام باشد، اختیاری هم نیست و الا میگویند فقهش ناقص است نمیخواهند بگویند صد درصد که اولین مساله در طهارت با آخرین مساله در دیات ، التبه بعضی این را هم ادعا کرده اند شبیه بحثی که آقایان در فیزیک دارند که صدایی در ایران تولید بشه اثرش درکانادا رخ میدهد (روابط فیزیکال دربین اجسام) ،میخواهند بگویند وجود دارد اما نمیفهمیم این را میگویند البته با تقاوت مراتبی که درگفتارشان دارند. لذا میگویند فقه ما باید فرایندی را تعریف کند که این بیاید داخلش، چون معتقدند فقه موجود برای این کار ردیف بودجه ندارد، نمیگویند اصلا ندارد میگویند کافی نیست بگذریم از بعضی پوپولیست هاشان که میگویند اصلا ندارد. این را میگویم تا نگویند فلانی که گفته اصلا نداره اما شما میگویید، میگویند فی الجمله دارد ! حالا هر پوپولیست و ژورنالیستی که حرفی زد و رفت که نباید مثلا بگوییم حالا [این حرف را هم دارند].به هر صورت این فکر را داریم که فقیه دنبال کشف نظام باشد وباید فرایندی را هم تعریف کند حتی اگر لازم باشد، اصول فقهش را توسعه دهد و آن دفتر دوم و سوم هم[برای اصول فقه] بیاید حالا خود اینها که میگویند فقیه باید دنبالش باشد و ارائه فرایند میدهند چند نسخه میپیچند :
( مقاصد بسند) بعض اینها که میگویند که فقیه باید دنبال نظام باشد و باید فرایندی در فقاهت تعریف کند، فرایندش را این طور تعریف میکنند که فقیه باید برود دنبال مقاصد، نصوص مبین مقاصد، بالاخره قرآن که داریم ،قرآن را دقت کنید شاید آیات مبین مقاصدش از آیات الاحکام کمتر نباشد حال شما بگویید کمتر هم هست، بسیار خوب مثلا 500تا اون باشد 100تا این، بالاخره داریم. روایت هم به همین تریتب داریم، اما برای رسیدن به نظام باید اصل را مقاصد قرار دهد در مقاله فقه و مقاصد شریعت در فقه و مصلحت این ها را مقاصد بسند نام دادهام البته گاهی سراغ نصوص مبین شریعت میروند اما میگویند اصل آن است. در سنی ها طوفی را پیدا کردم ، درشیعه فقیه پیدا نکردم اما کسانی که بحث فلسفه فقه میکند مطالعاتی هم دارند چند سالی هم حوزه هم بودهاند دارند البته اینها را قطعا فقیه نمیدانم. در ذیل مقاصد بسند در فقه و مصلحت ص371و372 آورده ام البته خودشان هم، شاید مدعی هستندکه ما فقهیه نیستم اما میگویند فقهای حوزه باید این فرایند را بروند.
برخی از ایستادگان بر قله فقه و اصول معتقدند باید فقه نظام داشته باشد و فقیه باید دنبال نظام برود و دغدغه اش باید کشف نظام باشد فرایندی هم که میدهند این است که فقیه اول باید به تعبیر ما استنباط اتمیک بکند بعد در استنباط دوم به استنباط نظام بپردازند، اگر نیاز شد استنباط اتمیک خود را کنار بذارد و از استنباط اتمیک دیگران استفاده کند تا برسد به نظام .مرحوم سید محمد باقر صدر که با عنایت ایشان را میگویم چون درمقطعی که ایشان است، فضای سوسیالیسم در عراق حاکم شد حتی درایران،که در دانشگاه تهران گفتند که حضرت علی علیه السلام یک سوسیالیست بود ( یا اسلام گرایان سوسیالیست و سوسیالسیم اسلام گرا ، مسلمانان سوسیالیست ) الان من و شما به این میخندیم. [ایشان]در همچین فضایی بود(درمقابل این [سوسیالیسم] کاپیتالیسم است که نظام اقتصادی است نه چند گزاره جزیره ای، اجزاء به هم پیوسته است که دنبال هدف است که سرمایه داری است ،سوسیالیسم هم یک مکتب اقتصادی است که متشکل از ده ها گزاره که پشتش نظام دارد که مثل نخ تسبیح همه را به هم وصل میکند میآید الغاء مالکیت خصوصی میکند و توسعه مالکیت تعاونی را ،مالکیت دولت را ادامه میدهد و بر همین اساس اختلاف طبقاتی را بر میدارد ببینید این ها همه کنار هم ردیف میشود). شهید صدر متاثر از برخ جریانات فکری، اصرار دارد میگوید اسلام نظام دارد نه سوسیالیسم نه کاپیتالیسم. مدلی که پیشنهاد میدهد این است که میگوید فقیه بیاید از استنباط های خرد که روبنا است برسد به زیربنا که نظام است بعد میگوید گاهی زیر بنا با روبنا نمیسازد مثلا فقیه در استنباطش به کراهت احتکار رسیده اما در زیربنا میبیند اسلام نظامی که میدهد با کراهت احتکار نمیسازد با حرمت احتکار میسازد میگوید اشکال ندارد اگر فقیهی حرمت احتکار را دارد از آن بگیرد بیاورد در این نظام بگذارد ، یعنی وقتی رساله مینویسد، بنویسد کراهت احتکار اما وقتی میخواهد نظام استنباطی را تعریف کند از فقیهی دیگر بگیرد ، حرمت احتکار بنویسد ( ضعیف ترین نقطه فرمایش این مرد متفکر این قسمت است حرف ضعیفی دراین قسمت است)در فقه و مصلحت آورده ام که این قسمت اتمیک را تغییر دهید والا چیزی که قبول ندارید چطور میاورد در نظام چون فرض این است که میخواهید هم این را به اسلام نسبت بدهید هم آن را میگوید، نمیشود که هردو را درعین حال به هم نسبت بدهیم درعین حال متفکر بزرگی مثل ایشان فرایندی که میدهد این است : استنباطات اتمیک بکنید بعد دنیال نظام بروید درواقع دو استنباط ارائه میدهد :اتمیک و مجددا استنباط نظام تاجایی که میگوید در استنباط نظام به مشکل بر خوردید چه کار کنید .
(البته بعضی، سه استنباط را میگویند : استنباط سلولی واتمیک ، استنباط خرده نظام ها مثل نظام خانواده، نظام معیشت ونظام سیاسی ونظام اقتصادی و...و کلان نظام یا کلان نظام ها، یا اگر چند کلان نظام باشد بگیوییم ابر نظام ها این سه استنباط را میگویند. ( لذا کسانی که میگویند فقیه باید نظام ارائه دهد تا اینجا بعضی اینها مقاصد بسند هستند و بعضی مقاصد بسند نیستند لذا مدلی که ارائه میدهند این است )
اما چه کار باید کرد بنده هیچ ادعا ندارم هیچ ، اما حداقل بگم هزار ساعت درطول این 30سال وقت برده است نمیگویم آخرین فکر ما است بلکه در حال شدن است حدود سه هفته دیگه نه این بحث را بلکه خصوص بحث مقاصد را در انجمن فقه و حوزه داریم که این بحث متمّمی آنجا دارد، ما فکر میکنیم اولا:
بحث مهمی است باید متمحضان و متمرکزان ورود کنند بعضی که ورود کردند با اطلاع بودند و بعضی نبودند اما [نظریه مختار]بنده خودم عقیده ام اینه که:
در شریعت نظام داریم واقعا تعجب از اشاعره جز اینکه بگویم دوری از خاندان اهل بیت علیهم السلام انسان را به اینجاها میکشاند .
در فقه هم باید فقیه دنبال کشف باشد قابل فهم هم هست البته با احتیاط، این عصای احتیاط باشد تا ما را به افراط نکشد ، اتوماتیک هم بدست نمیاید،از مشکلات جانبی هم نباید بترسیم اگر اینطور باشد از اجتهاد هم بترسیم که بگوییم به اختلاف میرسد حال کدام درست است خوب در استنباط سلولی چه جور میفرمایید .
ما برویم داعیش را داشته باشیم حال هرچه وفاق بود بود،نبود نبود اما نمیشود نادیده گرفت .
مقاصد بسند را اصلا فقه نمیدانیم
این نسخه شهید صدر هم به عنوان نسخه کامل غلط است نه اینکه کاملا غلط باشد .
ممکنه ازاستنباط اتمیک به نظام برسیم و چنانچه عکس همین یعنی رابطه دو سویه یعنی گاهی فقیه از استنباط اتمیک کشف نظام میکند گاهی نظامی را مفروض میگیرد میاید به استنباط اتمیک میپردازد:
مثال1: اگر گفتیم در نظام اقتصادی اسلام، اسلام موافق تفاوت فاحش طبقاتی نیست، این بحثی است که در اقتصاد مطرح است که نظام سوسیالیسمی به شدت نفی میکند ونظام کاپیتالیسمی به شدت اثباتش میکند حالا بگیم اسلام جواب ندارد و فقط همین هزار مساله فقهی را دارد. آیا این پارادایم و ابر قاعده یا لباس سرتاسری روی تفاوت طبقاتی است یا عدم آن ( تک طبقه توحیدی که منافقین خلق میگفتند متاثر از تفکر سوسیالیسم بود ما قبول نداریم) اما نمیتوانیم قرآن را انکار کنیم)سوره مبارکه حشر/7 : مَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلىَ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَللهِوَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبىَ وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كىَ لَا يَكُونَ دُولَةَ بَينَ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ ...) در کاپیتالیسمی همیشه سرمایه دست سرمایه دار است رها و آزاد. ما تِزی داریم بین کاپیتالیسم و سوسیالیسم لذا میگوییم تفاوت طبقاتی فاحش نباید باشد لذا اجزاء ش را پیدا کنید : خمس را جعل میکند که مقداری از سرمایه ها بزند و زکات جعل میکند و دست حاکم اسلامی را برای گرفتن مالیت غیرِ اینها از اغنیاء باز میگذارد که حاکم قانون گذاری کند که البته خرج مصالح مسلمین کند، کنز را ممنوع میکند، راه های در آمد را محدود میکند ، این اجزاء و گزاره ها دنبال شکل دادن یک نظام است که اگر مراعات شود به جامعه ای میرسیم که در اقتصاد نه به تک طبقه ای سوسیالیسم میرسیم نه کاپیتالیسم که یک کسی آن قدر دارد که نمیداند مالش را چه کار کند و یکی برای نان شبش محتاج باشد این نظام ، ممکنه کسی :
این نظام را اول کشف کند و در استنباطات اتمیکش سرایت کند یعنی بر اساس همین نظام بگوید مالیات را داریم ،نمیگویم زکات را گسترش دهد لازم نیست زکات را گسترش دهد بلکه حاکم اسلامی صالح، مالیات را افزایش دهد کما اینکه حضرت امیر علیه السلام برای اسب این کار را کردند
یااز این طرف برسد همه اینها [زکات و خمس و...] را که گفتم کنار هم بگذارد [ازاستنباط اتمیک به استنباط نظام ] جواب کسی که میگوید نظام اقتصادی اسلام چه جوریه ، بگوید یکیش اینه [موافق تفاوت فاحش طبقاتی نیست] .
مثال 2: فضای ریسک، شما مکاسب میخوانید بهترین معنا برای غرر این ریسک و خطر است نباید فضای ریسک و خطر باشد حالا ببینید چقدر مسائلش ریخته است، البته گاهی وقت ها طبق اینکه نبایدفضای ریسک و خطر باشه میتوانیم برگردیم یه سری معاملات را باطل کنیم مثلا اگر رسیدیم که معاملات آتی معاملات ابزارات مشتقه ریسک است [آن را باطل کنیم] حالا شما بگویید کجای قرآن آمده از بیع ابزارهای مشتقه اجتناب این کار را بکنیم التبه همه اش در قالب فقاهت.
مثال 3: ظلم آشکار و نهان : گاهی نهان است مثلا اموال مردم یک دفعه یک سوم شود این در نظام اقتصادی اسلام آیا درست است ؟آیا دولت این اختیارات را دارند یا نه ؟
یعنی چه ما نباید [دنبال کشف نظام]باشیم. علی رغم همه زحمت هایی که فقها کشیدهاند،همیشه شعار من این است که فقهای ما خیلی خیلی زحمت کشیدهاند اما خیلی خیلی خیلی مانده .
یکی از بحث هایی که بوده این است که کسانی که دنبال قانونگذاری بوده اند دنبال نظام نبوده اند شوارای نگهبان و مجلس شورای اسلامی را نگاه کنید کج دار و مریز قانون را میگذرانند حال اینها بعد اجزاءش به هم بخورد یا نه ؟
مثلا در بحث خانواده دولت کاری کند که باعث استحکام خانواده بشود و سست نشود این در نظام خانواده یک اصل است یک نظم است که ممکن است :
از استنباطاتی که داریم برسیم که دنبال استحکام خانواده بوده مثل اینکه اسلام میگوید: بهترین جا برای زن در پستوی خانه است این چیست ؟ این اتفاق است ؟
یا از اون طرف بیاییم یعنی اگر بیابیم بعض حرکات ، خانواده را متزلزل میکند قانون بذاریم ممکنه مثلا برای اشتغالات خانم ها یا اشتغال مرد ها کنار خانم ها دولت محدودیت بگذارد این روی چه قانونی محدودیت بگذارد ؟اگر حاکیمت برسد به این که حرکاتش باید در استحکام خانواده باشد فقه باید جواب بدهد که چه جوری و چه گزاره هایی را باید جعل کند اگر شنیدید گاهی از بنده که ما دو توضیح المسائل میخواهیم یکی برای مردم و یکی برای کارگزاران نظام که از این حالت کج دار و مریز دربیاد این ها به نظر ما باید انجام بگیرد .
قطعا بشر خطا پذیر است ان شاء الله هرچه صلاح است بر زبان بگذرد این بحث هنوز خیلی ابتدائی است خودم که اینجا هستم میدانم هنوز چه خبر است.