فقه نظام (همایش ملی فلسفه فقه نظام قم)
- در تاریخ ۱۱ آذر ۱۳۹۸
- ساعت ۲۱:۳۳
- پرینت مطلب
خلاصه خبر :
فقه نظام (همایش ملی فلسفه فقه نظام قم)«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
فقه نظام (همایش ملی فلسفه فقه نظام قم)
خدای بزرگ را شاکرم توفیقی داده در نشستی که مصداق بارز مذاکرة العلم است حضور داشته باشم. از همهی عزیزان تشکّر میکنم. بزرگوارانی که باعث و بانی این نشست فاخر بودهاند. در واقع در اصل حضرت آیت الله رشاد که ریاست پژوهشگاه را دارند. صدیق گرامی استاد حجّت الاسلام و المسلمین آقای ایزدهی که میدانم در این مدّت زحمات زیادی را کشیدهاند و دوستان دیگری که نام بردن آنها شاید در حافظه من نباشد و عذرخواهی میکنم.
موضوع بحث من، فقه یا تعبیر دیگری شریعت، البتّه عرض میکنم تفاوت این دو را، با انگاره قبول نظامات شرعی و لزوم استنباط آنها و انگارهی انکار. به ما گفتهاند 20 دقیقه فرصت دارید بحث کنید. مسلّم چنین موضوعاتی نمیشود ورود محتوایی خوبی داشت در این وقت اندک. منتها برای ایجاد گفتمان یا رفع برخی از ابهامها و البتّه پیگیری بعدی محقّقان بسیار خوب است. در واقع آنچه که عرض میکنم عصاره نزدیک به 40 صفحه بحثی است که در این کتابی که مشغول هستم، روش شناسی اجتهاد، آنجا مطرح کردهام. تلاش میکنم در همین فرصت کوتاه بتوانم اساس بحث را محضر شما فرهیختگان، آنچه مایه امید ما است آن است که شما همه فرهیخته هستید. چه کسانی که بعداً خبر را میبینند و صدا را میشنوند و دیگران. به هر صورت امید ما این است.
ببینید گاهی یک اصطلاحی مطرح میشود، اختلافی هم در اطراف آن اصطلاح به منصه ظهور میرسد. در حالی که باحثان بر یک محور متمرکز نیستند. کسی که مخالفت میکند مطلبی را در نظر دارد و کسی که موافقت میکند مطلب دیگری. منظور من از بحثی که محضر شما ارائه دارم این است آیا ما در شریعت مطهّر اسلام، شریعت که میگویم یعنی احکام، گزارههای هنجاری، شریعت بالمعنی الاخص، به این معنا. آیا در شریعت مطهّر اسلام ما ورای صدها یا هزاران گزاره یک، و ورای مقاصد الشّریعة دو، و ورای قواعد و ابر قواعد، آیا چیزی به نام نظام و سیستم داریم یا نه؟ چقدر همینجا حسّاس است که ما اینها را به هم نیامیزیم.
حضرت آقای رشاد اشاره کردند، بنده هم آنچه عرض میکنم ادامه فرمایش ایشان است. نظام به معنای مقاصد نیست، آن اهداف نهایی شریعت مطهّر اسلام که خدای متعال در بعث رسل، انزال کتب و تشریع مقرّرات دارد. چنانچه خود احکام نیست، گزارههای اتمیک، گزارههایی که جدا جدا دیده میشود. حتّی قواعد و ابر قواعد هم نیست. مثلاً استصحاب یک ابر قاعده است. شما میبینید با استصحاب هزاران فرع فقهی در شبهات حکمیّه و غیر حکمیّه حل میکنید. امّا به استصحاب نمیگویند نظام. در واقع نظام این است که آیا مثلاً در بخش اقتصاد یک انسجامی که جدای از گزارهها باشد و آن مثل نخ تسبیح این گزارهها را به هم ربط بدهد، کنار هم بنشاند و در واقع یک مجموعهای را تشکیل بدهد که بگوییم آن گزارهها برای رسیدن به این نظام بوده است. همانطور که مثلاً در اقتصاد میگوییم نظام کاپیتالیسم، نظام سوسیالیسم، بگوییم در اسلام هم نظام اقتصادیاش، حالا کاپیتالیسم است؟ سوسیالیسم است؟ یا اصلاً یک پدیده سومی است؟ یا مثلاً در مباحث قضائی بگوییم ما یک نظامی داریم به نام امارات قانونی، نظامی داریم به نام اغنای وجدان قاضی و بگوییم اسلام نه محض امارات قانونی است، نه محض اغنای وجدان قاضی است. مثلاً یک نظامی دارد با ویژگیهای خودش، نظام سوم.
آنچه که مطرح است این است که آیا ما در شریعت مطهّر نظام داریم یا نه؟ اگر مطرح شد بعد بحث فقه مطرح میشود. اینکه برخی از فضلا گاهی بیان میکنند از فقه شروع میکنند به شریعت میرسند، از شریعت شروع میکنند به فقه میرسند، یک آمیخت ناصحیح است. چون ممکن است ما بگوییم در شریعت نظام داریم، امّا در فقه هست. مثلاً نظام نداریم و گزارهها همیشه گزارههای اتمیک است و فقیهان ما به یک تعبیری از موارد عکسبرداری کردهاند، نه فیلمبرداری، فرق میکند. ما از یک مجموعهای عکسبرداری کنیم و برسیم به صدها عکس یا از این مجموعه یک فیلم بگیریم. آن ربطی که فیلم دارد با آن وضعیّت اتمیکی که برعکس حاکم است میتواند منظور من را خوب برساند.
لذا اینها باید از هم جدا شود. اگر گفتیم در شریعت، نظام داریم و در فقه موجود نظام نداریم، آن وقت بحث مطرح میشود که باید یک فقه بایدی تعریف کرد که بتواند آن نظامها را تعبیه کند. تا حدّی من توانستم با تکیه بر فرمایشات حضرت آقای رشاد بحث نظام را که مقصود ما است تعریف کنم. انگارهی قبول نظامات شرعی، این هم که تعبیر میکنم نظامات شرعی، ممکن است بگوییم نظام اقتصادی، نظام سیاسی، نظام خانواده، نظام کیفری و مجازات و البتّه بعد بیاییم یک ابر نظامی، یک کلان نظامی درست کنیم، بگوییم آن نظام دیگر واحد است.
بحث دیگری که وجود دارد این است، حالا اگر قبول کردیم و این را دوست دارم، تأکید میکنم توجّه بفرمایید، اگر قبول کردیم انگاره نظامات شرعی را، آیا باید فقیه مستقلّاً به استنباط بپردازد، یا نظامات حاصل شدنی است. حصول است، نه تحصیل. الآن که نظرات را عرض میکنم متوجّه میشوید که دقیقاً چه میخواهم عرض کنم. ببینید برخی از گفتمانها، من تعبیر گفتمان هم میکنم، اصرار ندارم بگویم گفتگو، چون گاهی وقتها یک کسی یک گفتمانی دارد، امّا الزاماً این گفتمان را به زبان نمیآورد. و لذا ما گاهی یک نظر داریم یک رویه داریم، یک گفتگو داریم، یک گفتمان داریم. بنده بیشتر با گفتمان کار دارم. گرچه بعضی از اینها به صراحت هم رسیده و افرادی هم گفتهاند.
ببینید برخی معتقد هستند ما در نظام و در فقه، چون فقه میشود کاشف نظام، ما چیزی به نام نظام نداریم در شریعت و در فقه. چیزی به نام نظام نداریم. شارع مقدّس اسلام آمده صدها دستور را جمع کرده، هزاران فرمان داده، گزارههایی را تکلیف ما کرده، بدون اینکه مقصدی، هدفی و نظامی ورای این تکالیف داشته باشد. شما ملاحظه کنید وقتی که اشاعره همه چیز را انکار میکنند جز چند تا گزارهی شرعی، اینها دیگر نمیتوانند قائل به نظام باشند. وقتی مثل احمد بن حزم ظاهری میگوید حتّی شما نباید بگویید خدا حکیم است، چون حکمت یک نوع مقصد را تداعی میکند، یک نوع انسجام درونی احکام را تداعی میکند، نباید بگویید حکیم است. به او میگوییم در قرآن آمده حکیم، «عَزيزٌ حَكيمٌ»، میگوید حکیم عَلَم است، نه وصف اشتقاقی. من آدرسش را و متن کلامش را در فقه و مصلحت آوردهام. عذرخواهی میکنم، آنجا ملاحظه بفرمایید. مثل اشاعره و کسانی که همچون اشاعره میاندیشند، ولو ممکن است تفکّر اشعری را صد درصد قبول نکنند، ولی یا عملاً در استنباطهایشان اشعری مشی میکنند، اینها قائل به نظام نیستند.
حتّی من معتقد هستم برخی از بزرگان ما مثل فضل بن شاذان، زراره، جمیل بن درّاج، یونس بن عبد الرّحمن که متّهم شدهاند به قیاسگرایی، اینها قائل به نوعی نظام بودند، مخالفان آنها چون نظام را فهم نمیکردند آنها را متّهم میکردند به قیاس. و الّا مگر میشود زراره، جمیل بن درّاج، یونس بن عبد الرّحمن، مگر اینها میتوانند اهل قیاس باشند؟ راویان محکومیّت قیاس، روایات محکومیّت قیاس، خود اینها راویاش هستند. اگر در حقّ برخیها ما احتمالش را بدهیم در حقّ جمیل بن درّاج احتمال نمیدهیم، در حقّ زراره احتمال نمیدهیم، در حقّ فضل بن شاذان احتمال نمیدهیم. ولی به هر حال هست. یعنی اندیشه انکار نظام، سیستم، البتّه و مقاصد. آنها هم هست. یک بخشی از جهان اسلام بوده است.
امّا کسانی داریم که معتقد هستند به وجود نظام با همین معنایی که من عرض کردم. یعنی غیر از گزارههای اتمیک، غیر از قواعد و ابر قواعد و غیر از مقاصد. در واقع یک چیزی بین مقاصد و احکام که در آن مقاله مفصّل باز شده است. این گروه که جزء کسانی هستند که قبول دارند نظامات شرعی را، انگاره نظام را قبول دارند، در یک تقسیم کلان خودشان به دو گروه تقسیم میشوند؛ کسانی که معتقد هستند ما، یعنی مای فقیه، من متکلّف استنباط، تکلیفی نسبت به استخراج نظامات اسلامی ندارم. چه میشود اگر قبول دارید؟ میگویند با خود استنباطات اتمیک و جزیرهای، فقیه اتوماتیک به نظامات مطلوب نظر اسلام میرسد. با برخی از فضلایی که من گاهی بحث میکردم در جلسات، میگفتند شما نگاه کنید رویه فقیهان گذشته را. هر فقیه را میخواهید دست بگذارید، جز مثلاً مثل مقدّس اردبیلی، ابن ادریس، اینها را کنار بگذارید عموم فقیهان ما استنباطاتشان اتمی است. «مکاسب» شیخ انصاری چیست؟ آیا جناب شیخ دنبال درآوردن نظام اقتصادی معاملات بود؟ آیا دنبال درآوردن... در کتاب نکاح و طلاق و اینها دنبال استنباط نظام خانواده بود؟ و هکذا.
اینها میگویند رویه عموم فقیهان گذشته این بوده، اینها را ما نمیتوانیم جزء منکران نظام قرار بدهیم و در لابلای کلماتشان به رگههایی، ولو نه شاهرگ، ولی رگههایی برمیخوریم از نظام. ولی معتقد هستند فقیه به نظام میرسد با همین استنباطات اتمیک. لذا دو تا استنباط، سه تا استنباطی که حالا بعد خواهم گفت، اینها قبول ندارند. یک، این یک نظر از کسانی که میگویند نظام وجود دارد. ولی اینطور میگویند، میگویند... لذا عنوان بحث من این بود که انگاره قبول نظامات شرعی و لزوم استنباط آنها. این بخش دوم عنوان بحث من بود، اینها میگویند نه. قبول داریم نظامات شرعی را، امّا لزوم استنباط ندارد. دوم، کسانی که قائل هستند به نظامات و معتقد هستند باید فقیه به استنباط بپردازد. یکی از کسانی که میتوانیم مثال بزنیم، گرچه از گذشتگان هم میتوانیم. من مطلب را حتّی تا یونس بن عبد الرّحمن در فقه و مصلحت اشاره کردم، بردم. ولو آنجا تعبیر نظام نکردهام. ولی در دورانهای اخیر، دهههای اخیر، مرحوم شهید، سیّد محمّد باقر صدر. شما میدانید ایشان از کسانی است که بحث نظام را قبول دارد. گاهی کلماتش اشاره کرد من معطّل نمیشوم، با الگو به هم میآمیزد، از آنکه عبور کنیم آنچه که میتوانیم اسم نظام بر آن بگذاریم در کلمات ایشان هست. ایشان تصریح میکند که فقیه باید به دو استنباط بپردازد.
یعنی یک تعبیر میکند ـ من وقت نیست عباراتش را بخوانم، و الّا عبارات ایشان را من دارم اینجا ـ فقه الاحکام که همان استنباطات اتمیک فقیهان ما است. دوم فقه النّظریات، فقیه النّظریاتی که ایشان میگوید بسیار به همان بحث فقه نظامات نزدیک است اگر نگوییم عین هم است. چون میدانید ما روی کلمه بحث نداریم، آنچه مهم است آن خلأیی است که باحث فکر میکند باید آن را پرورش بدهد و بحث کند. حتّی ایشان تا جایی میرود در آن متن پر خدشه ماندگارش که میفرماید اگر فقیهی در استنباطات اتمیک به یک نظر رسید، ولی در استنباطات سیستمی و نظاموار، به خلاف آن رسید از فتوای معتبر دیگری که خودش قبول ندارد استفاده کند.
به عنوان مثال اگر فتوای فقیه در استنباط اتمیک کراهت احتکار باشد. احتکار مکروه است، یا احتکار فقط در چند جنس منحصر میشود. ولی وقتی در استنباط دوم، عذر میخواهم این استنباط دوم که عرض میکنم غیر از استنباط دومی است که ما در فقه و مصلحت داریم، آن بحث اجرا است. استنباط اوّل فارغ از اجرا، استنباط دوم اجرا. اگر عزیزانی هستند که آن اصطلاح را دارند فوری منتقد به آن نشوند. نه، اینجا استنباط اوّل، یعنی اتمیک، فارغ از نظام، استنباط دوم یعنی با توجّه به نظام. اگر در نظامی که فقیه معتقد است نظام اسلامی است، کراهت احتکار جواب نمیدهد، محدودیت احتکار جواب نمیدهد، حذف بر چند عنصر در زکات جواب نمیدهد. ایشان میگوید اشکالی ندارد. فتوای خودش را میگذارد کنار، از فتوای صاحب جواهری استفاده میکند که مثلاً کراهت را حرام میداند.
فتوای صاحب جواهر هم که نمیتوانیم بگوییم یک فتوای غیر منضبطی است. ولو خودش قبول ندارد ولی از آنجا میگیرد میآورد. ممکن است در استنباط نظام جای دیگر، از یک فقیه دیگر بگیرد. اینکه عرض کردم پر خدشه، برای این است که ببینید اگر منِ فقیه قبول ندارم که کراهت حرام است چطور میخواهم از فتوایی که خود من قبول ندارم... گفته میشود شاگردان ایشان گفتهاند چون میخواهد نظام بسازد. اگر میخواهد نظام بسازد، مگر نظام یک مسیر میرود، گزارههای اتمیک یک مسیر میرود؟
اینجا باید در آن استنباط اوّلش شک کند که حالا عرض میکنم به عنوان نظر سوم. لذا افرادی مثل جناب ایشان میگویند نظام هست، استنباط هم دارد و فقیه باید استنباط کند. راه حلّی هم که میدهد دو مرحله از استنباط. حالا اخیراً گاهی وقتها به ذهن رسیده، گرچه من جایی ندیدهام. اگر ما بخواهیم راه آقای صدر را برویم ممکن است به سه استنباط قائل شویم. استنباط اتمیک گزارهها، استنباط نظامها. باز در بین نظامها برسیم به کلان نظام، ابر نظام. حالا ممکن است یک نظام باشد، دو نظام باشد که میشود سه استنباط. ولو من این را جایی ندیدم، ولی خوب به هر حال جای گفتن است.
آخرین بخش صحبت من این است که ما بگوییم نظام وجود دارد. البتّه عرض کردم من اصرار روی کلمه نیست. یکی بگوید من این کلمه را به کار نمیبرم، میگویم یک چیز دیگر. بسیار خوب. ولی چیزی غیر از آنچه که عرض کردیم، گزارههای جدا جدا، قواعد و ابر قواعد و مقاصد؛ ما یک التیام، یک انسجام، یک نخ تسبیحی که باید به یک قراری برساند. یعنی مثلاً میتوانیم بگوییم سیستم اقتصاد اسلام این است. یعنی در یک عبارت بسیط بتوانیم بیان کنیم. سیستم اسلام در خانواده این است، من فکر میکنم از ادلّه که آنجا مفصّل بحث کردیم، ما این را داریم و عجیب است که هم آیات قرآن، هم نصوص دینی، بر این معنا هدایت و دلالت دارند. امّا آیا باید... و این را نمیشود گفت اتوماتیک به دست میآید. مگر با این توضیح که عرض میکنم که فقیه مستنبط همهی عناصر به حق دخیل در استنباط را در همان استنباط اوّل ببیند. اشکال ندارد.
یعنی فرض کنید فقیهی که میخواهد به استنباط احکام احتکار بپردازد، به استنباط احکام زکات بپردازد، آیا فقط روایات وسائل الشیعه را ببیند؟ یا قرآن را ببیند، روایات را ببیند، مقاصد را ببیند. چون مقاصد گاهی در نگاه فقیه در برداشت از اسناد مبیّن شریعت اثرگذار است. ادراک عقل را ببیند، همنشینی این احکام با سایر احکام در همان استنباط اوّل ببیند، بله. دیگر نیازی هم نیست به استنباط دوم. گرچه در واقع این استنباط اوّل دارد همهی کارهایی که در آن استنباط دوم و سوم مطرح میشود را میبیند. اگر ببیند اشکال ندارد. مثلاً وقتی میخواهد احکام زکات را ببیند خیلی از وقتها باید احکام خمس را ببیند. انفال را ببیند. حتّی انفاق را ببیند، ادلّهی انفاق را ببیند. گاهی وقتها هست که مباحث خانواده را باید ببیند تا بتواند یک استنباطی در احکام...
البتّه کار سخت میشود، ولی کلام کلامِ آن بزرگی است که وقتی سؤال کردند «ما الاجتهاد»؟ گفت: کندن کوه با سوزن. حالا بگویید مبالغه است، این را کسی میگوید که 60 سال درس خارج گفته، مرحوم عراقی. ولی به هر حال به نظر میرسد میشود در استنباط اوّل رسید. امّا اینطور. و معنا ندارد بگوییم به جایی برسیم در استنباط اوّل، آن را بپذیریم، در استنباط دوم از جاهای دیگر کمک بگیریم. اگر دقّت کنیم من بحث فقه را کردم، دوست داشتم راجع به قانونگذاری هم این کار را انجام بدهم. ولی وقتم دیگر کاملاً تمام شد. ما در جمهوری اسلامی، فکر میکنم در بحث قانونگذاری، چون همین بحث در استنباط احکام که میآید در قانونگذاری هم میآید. ما در واقع در قانونگذاری مجموعاً یک نظامی را تعریف نکردهایم. لذا ببینید قانونگذار ما نسبت به مادهی ـ اشتباه نکنم ـ 141044 و 1043 که راجع به خانواده است چه میکند.
چندین مرتبه ورود میکند؛ یک مرتبه سال 70، دو مرتبه سال 70، یک مرتبه سال 61. یعنی سه مرتبه ورود میکند که میخواهد این دو تا مادهی قانون مدنی راجع به خانواده، مصوّب 1313، یعنی 21/12/1313 اصلاح کند ورود میکند. و مطمئن باشید ما از این به بعد هم باز یک ورودهایی خواهیم داشت. کسی که با این بحثها آشنا باشد میبیند که پشت این، نظام نیست. یعنی پشت این قانونگذاری یک نظام نیست. لذا ما باید، یعنی ما، شما بزرگواران، شما فضلا، هم باید این بحثها را و فقیهان، هم این بحثها را در اجتهاد بیاورند، و هم در قانونگذاری بیاورند. هم در استنباط به یک گفتمان تبدیل شود و هم در قانونگذاری.
البتّه، آخرین جمله، استنباط نظام، اینکه نظام قابل استنباط است و هکذا، حالا استنباط اوّل، استنباط دوم، استنباط سوم یا یک استنباط جامع. یک ضرورت خطرناک. ضرورت است، چون به زعم ما فقیه به واقع نمیرسد اگر توجّه نکند. قانونگذار موفّق نمیشود اگر توجّه نکند پس ضرورت است. خطرناک است اگر رها شود یک مرتبه یک اجتهاد غیر منضبط ژورنالیستی پوپولیستی، چه عرض کنم، بدون انضباط، درمیآید. و آرام آرام ممکن است حاصلش یک قیاسی شود که ما از آن نهی شدهایم.
«الحمدلله ربّ العالمین»