header

سخنرانی فاطمیه

خلاصه خبر :
- سخنرانی فاطمیه
- حترم سبزوار
- بهمن 1398
موضوع : سخنرانی در موضوع فاطمیه سلام الله علیها

مکان : سبزوار

زمان : بهمن 1398

بسم الله الرحمن الرحیم
زیارت جامعه؛ یادگار ارزشمند تشیع
زیارت جامعه را هفته ای یکبار بخوانید، حیف است یک شیعه، یک هفته بگذرد و این زیارت را نخواند؛ و از آن جا که بنده خودم به این کار حداقل هفته ای یکبار مقیدم شما را هم سفارش به این کار می کنم.  برخی بر این گمان هستند که خود پیغمبر داخل زیارت جامعه نیست این اشتباه است ما یک اهل بیت نبی داریم، یعنی خانواده پیغمبر؛اهل نبی شامل پیغمبر نمی شود اما یک اهل البیت داریم، در زیارت داریم اهل بیت النبوة، اهل بیت النبوة شامل خود پیامبر هم می شود فرق است بین اهل بیت نبی، آل النبی با اهل بیت و اهل بیت النبوة؛  لذا آیه سی وسه سوره احزاب  می گوید: یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا ....
شروح علما بر  زیارت جامعه کبیره
 علمای بزرگی هم این زیارت را شرح کردند، به نظرم یک زمانی که من دنبالش بودم دیگر توفیق نشد و گرفتاری هایی نگذاشت، خود مرحوم حکیم سبزواری یک شرح جامعه کبیره دارد آنچه من شمردم و جدا کردم  صفاتی که به اهل بیت نسبت داده میشود حدود 272صفت بیان می شود. در عبارتی از این زیارت آمده که : ...المخلصین فی توحید الله، حالا المخلَصین خوانده بشود به فتح لام، یا المخلِصین به کسر لام، البته اگر با فتح لام باشد طبیعتاً معنای بلندتری دارد اما آنچه من می خواهم استفاده کنم تفاوتی نمی کند اجمالاً خطاب می کنیم به اهل بیت النبوة در این زیارت می گوییم شما مخلص بودید خالص شده کامل.... باید ببینیم که المخلَصین فی توحید الله مخلَص کیست؟ اهل بیت چه ویژگی دارند که به آنها می گوییم شما مخلص هستید، من چهار صفت یادداشت کردم اگر برسم بگویم حداقل فهرستش را خواهم گفت انشاالله.
معنای مخلص؛ فاطمه سلام الله علیها مصداقی بارز از مخلَصین
 ببینید اگر انسانی مخلص بشود در توحید خدا، به غیر خدا فکر نمی کند، و غیر خدا را نمی خواهد، یک روایت خیلی زیبا هست که روزی رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ  به صدیقه طاهره، خطاب کردند: دخترم جبرائیل نزد من است و آمده  و عرض کرده که سلام را به صدیقه طاهره برسان الان من شک دارم که جبرائیل عرض کرده باشد که سلام من را برسان، یا سلام خدا را برسان، چون خدا هم سلام دارد سلام علی آل یاسین، جبرائیل عرض کرده هرچه فاطمه در این ساعت بخواهد از خدا، خدا اجابت می کند دخترم چه می خواهی؟ مستحضر هستید ما دستور دینی داریم که هر چیز که بخواهیم از خدا طلب کنیم. چون بعضی از جریانات انحرافی شاید الان نباشد اما در گذشته بوده که می گفتند خدا که حاجت ما را می داند، چرا سوال کنیم؟ این فکر، فکر اسلامی نیست، ولو مطلب درست است. که خدا می داند حتی به جناب موسی فرمودند موسی نمک طعام را از ما بخواه، هیچ اشکال ندارد آدم چیز مادی بخواهد چیز معنوی بخواهد، حالا بعضی ماها باشیم همین ها را می گوییم، بعضی دیگر که خیلی شیک فکر می کنند اسلام و مسلمین پیروز بشوند امام زمان ظهور کنند همه اینها اشکال ندارد و درست است اما جواب فاطمه غیر از اینها است طبق آن روایت حضرت فرمودند: پدرم آنقدر مجذوب عبادت خدا هستم، که هیچی برایم نمانده هیچ خواسته ای ندارم، لذت خدمت خدا در محضر خدا بودن مرا از هر درخواستی بی نیاز کرده است، لاحاجة لی غیر النظر الی وجهه الکریم، غیر از اینکه در محضر خدای متعال باشم خواسته ای ندارم. 
لذا قرآن را نگاه کنید برای بعضی ها وقتی می خواهد مزد بیان کند بهشت، اما یک جاهایی در قرآن هست که یک مزدهای خاصی را بیان می کند یک جا می گوید لقاء خدا، یک جا می گوید عند ملیکٍ مقتدرٍ، و از این قبیل، یک جا می گوید رضوان خدا، بعد از اینکه بهشت را می دهیم بعد می گوید رضوان خدا یعنی حضرت می خواهد این را بفرماید حتی اینها اگر عبادت هم می کنند برای بهشت نیست، ولو برای بهشت هم کسی عبادت کند، هیچ اشکالی ندارد. حتی برای جهنم نرفتن نیست برای اینکه خود خدا را می خواهند،..... ما عبدتک خوفاً من نارک و لا طمعاً فی جنتک بل وجدتک اهل للعباده فعبدتک، که هم از حضرت امیر داریم، و هم از حضرت امام حسین البته با کمی تفاوت در تعبیر ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعاً فی جنتک، پس برای چه عبادت می کنی؟ وجدتک اهل للعبادة فعبدتک، این اولین ویژگی انسان هایی است که مخلص فی توحید الله هستند به غیر خدا فکر نمی کنند حتی بهشت خدا ،او هم می گوید، البته می رود بهشت ولی برای بهشت عبادت نمی کند البته کار سختی است اما شدنی است نمی خواهم بگویم آسان است نمی خواهم بگویم محال است، شیخ اعظم شیخ انصاری در کتاب صلاة می گوید: به خدا قسم به این حدیث فقط خود گوینده اش می تواند عمل کند یا عمل کرده است، اگر انسان شد المخلص فی توحید الله به تعبیر فارسی وجودش می شود وجود خدایی؛ این تعبیر علمی نیست، ولی توضیح می دهم وجودش می شود وجود خدایی یعنی چشم می شود «عین الله»، دست می شود «یدالله»، فکر می شود «فکر الهی»، که حالا توضیح می دهم چشم عین الله می شود دست یدالله می شود یعنی چه؟ یک مطلبی را شهرستانی نقل می کند خیلی شنیدنی است این هم این روزها گوش کنید شهرستانی می دانید از علمای بزرگ سنی است، کتاب خوبی دارد ولو اشکال دارد، اشکال دارد ولی کتاب، کتاب خوبی است کتاب بی اشکال کم داریم، کتابی دارد به نام «الملل و النحل»، در این کتاب مطلبی نقل می کند راجع به غلو، یعنی کسانی که در مورد اهل بیت به خصوص علی بن ابیطالب غلو کردند و زیاده روی کردند می خواهد بگوید درست نیست اینها غالی بودند، غلو، زیاده روی کردند ما داشتیم بعضی از این هایی که زیاده روی می کردند در اهل بیت خدا انگاری می کردند راجع به امام علی علیه السلام، یا خدا انگاری درباره امام صادق علیه السلام،یا خدا انگاری اهل بیت بله اینها غلو است، شهرستانی در کتاب خود می گوید از جمله کسانی که در حق علی بن ابیطالب غلو کرد، خلیفه دوم عمربن خطاب است بعد توضیح می دهد می گوید که چه طور غلو کرد عمر در مورد علی بن ابیطالب. 
شهرستانی داستانی را نقل می کند می گوید یک روز یک جوانی گریان و نالان، زمان خلافت عمر آمد پیش عمر، گفت که  علی بن ابیطالب سیلی زده به صورت من ، داد من را از ابوالحسن بگیر، اینها را شهرستانی نقل می کند حالا عمر فرستاد دنبال حضرت. خود آقا آمدند عمر سوال کرد که آقا این جوان چه می گوید؟چرا زدی؟ حضرت فرمودند که دیدم در مسجد النبی خانه خدا این جوان چشم چرانی می کند دختران و زنان که می آیند می روند چشم چرانی می کند، به هر حال گناهی صورت گرفته و خود حضرت می داند باید چه کار کند. خلاصه دیدم این کار را دارد می کند خلاصه یک سیلی زدم، عمر خطاب کرد به آن جوان و گفت: یا هذا وقعت علیک عین الله لضربتک ید الله ماذا یصنع عمر؟! چشم خدا تو را دیده، دست خدا تو را زده من عمر چه کار می توانم بکنم؟ اولاً ما یک حرفی با عمر داریم، و آن این که وقتی تو در باره امام علی علیه السلام این گونه می گویی: دستش ید الله است، چشمش عین الله است تو باید خلیفه باشی یا او؟!، اما به هر حال شهرستانی می خواهد با نقل این جریان بگوید عمر غلو کرده است. چرا که به دست علی گفته یدالله، به چشم علی گفته عین الله. این غلو است حتماً زبان علی هم لسان الله است دیگر؟
می دانید که ما به شهرستانی می گوییم این غلو نیست شما درست نفهمیدید، او که گفت درست گفت؛ غلو هم نکرد ولی باید معنا بشود، بله خداوند نه دست دارد و نه زبان دارد و نه پا دارد و نه چشم اما منظور از عین الله، یعنی چشمی که تابع اراده خداست منظور یدالله دست خدا یعنی دستی که جزو برای خدا بالا نمی رود و جز برای خدا پایین نمی آید.....
می آید حتی بعضی از عرفا می گویند و گفته اند: اصلاً بعضی از انسان ها به جایی می رسند که اتوماتیک می شوند، مثلاً به نامحرم که می رسند اتوماتیک چشمش به هم می آید نامحرم که می رود باز می شود، دستور خدا را که می شنود اتوماتیک بلند می شود و همه را انجام می دهد؛ اینها را باید لمسش کرد و لذتش را چشید.... 
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی ... گوش نامحرم نباشد جام پیغام سروش 
می دانید مخلص کیست؟ در توحید خدا،کسی که حجاب ندارد و محرم می شود و بین او و خدا دیگر حجابی نیست، همه حجاب ها می رود کنار در همین دنیا،  «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ ...»که راجع همه هست در قیامت در دنیا برای بعضی ها هست «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ» اصلاً می شود محرم، می شود متصل به خدا، یک روایت خیلی زیبایی را شیخ مفید در امالی نقل می کند علما مستحضر هستند، می گوید که تازه امام باقر فوت کرده بودند می خواهم نمونه بگویم، یک عده از شیعیان و شاگردان قید هم نزنیم شیعیان، چون در درس امام صادق می دانید همه می آمدند دانشگاه امام صادق دانشگاه بشریت بود شیعه، سنی، حتی ماتریالیست ها هم می آمدند، مثل ابن ابی العوجا  می آمدند درس گوش می کردند، دانشگاه بشریت، امام باقر تازه فوت کرده بودند یک عده از ارادتمندان امام صادق گفتند برویم به امام صادق تسلیت بگوییم رفتند که تسلیت بگویند، 
دیدند خانه شلوغ است، گفتند همه مان نمی رویم داخل یک نفر نماینده می فرستیم خدمت  آقا برسد و تسلیت بگوید یکی (سالم بن ابی حفصه)  را انتخاب کردند به او گفتند تو برو از طرف ما و خودت تسلیت بگو گفت چشم، رفت خدمت امام صادق گفت که آقا تسلیت می گوییم شما پدری را و امامی را و امامی را از دست دادید ـ منظورش امام باقر است ـ که وقتی روی کرسی درس می نشست، و می گفت قال رسول الله هیچ کس نمی گفت که شما جدتان را ندیدید از کجا می گویید قال رسول الله؟این واسطه کیست؟ حالا می خواست بگوید ما خیلی امام را قبول داشتیم مثلاً سوال نمی کردیم، از کجا شما می گویید یک بزرگی یک مطلب بگوید نمی گوییم از کجا نقل می کند این خودش یک سند است، حالا می خواهد بگوید امام باقر خیلی مورد اعتماد بود یا می خواست بگوید آنقدر هیبت داشت که می ترسیدیم سوال کنیم، لذا گفت آقا پدر شما کسی بود که اگر می گفت قال رسول الله ما سوال نمی کردیم که آقا شما از کجا نقل می کنید واسطه کیست؟  امام صادق یک تاملی کردند گفتند درست می گوید  همین طور است قال الله تبارک وتعالی و بعد یک حدیث را خواندند، قال الله یعنی خدا گفته، این آمد بیرون ، رفقایش گفتند چه خبر؟ چه گفتی و چه شنیدی؟ گفت: من رفتم خدمت این آقا دارم می گویم پدر شما قال رسول الله می گفت ما سوال نمیکردیم این آقا ـ امام صادق علیه السلام ـ دارد قال الله می گوید این دارد از خود خدا نقل می کند این از نظر فنی هیچ مشکلی ندارد بله ما معتقد هستیم ائمه به آنها  وحی نمی شده است منتها ارتباط با خدا و درک مراد خدا، قول خدا و حکم خدا که لازم نیست در قالب وحی باشد، کسی که مخلص شود فی توحید الله، البته قال الله هم می تواند بگوید، البته هر درویشی و عارفی نه بلکه امام صادق، امام باقر، امام سجاد سلام الله علیهم، اینها قال الله می گویند،چون در توحید خدا مستغرقند هر چه را بیان کنند حجت است؛ انسان وقتی محرم شد گوشش می شود جام پیغام سروش، شما دیدید یک جوانی می آید خانه شما نامحرم است وقتی می آید می گوید یاالله یا الله می بریدش توی همین اتاق دم در و بعد هم بدرقه اش می کنید ولی اگر این پسر یک دختر از شما بگیرد بشود داماد شما یعنی بشود محرم،  یک کلید هم به او می دهید و می گویید اگر ما نبودیم آمدی در را باز کن بیا تو، ..... محرم است دیگر.
 اینکه در حج محرم می شوند، شرایطی را برای محرم شدن بیان می کنند که جالب است  و برای آن باید انسان بیست و چهار چیز را ترک کند این برای مَحرَم شدن است، مُحرِم شو؛ مَحرَم شو.  حافظ شیراز چه زیبا بیان می کند:
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی  -  گوش نامحرم نباشد جام پیغام سروش
حدث جسم و حدث روح؛ طهارت جسم و طهارت روح 
نکته بعدی را عرض کنم و آن اینکه اگر خواستی محضر امام  بروی، بایدطاهر بروی؛ طهارت از دو جهت؛ طهارت جسم و طهارت روح، این را عرض کنم و بحث را تمام کنم، طهارت جسم و طهارت روح، ابو بصیر می گوید صبح عیدی بود، داشتم می‌رفتم حمام برای غسل، دیدم ارادتمندان امام صادق (ع) دارند می روند تبریک بگویند عید را، گفتم من هم قاطی اینها اول بروم و تبریک بگویم به امام صادق و برگردم و بعد  بروم حمام. گفت: من هم قاطی جمعیت شدم رفتم خدمت امام صادق (ع) و عید را به امام تبریک گفتم، بعد که بلند شدم بیایم بیرون، امام فرمودند ابوبصیر بایست! نگهش داشتند، ابوبصیر هم متوقف شد، خب ابوبصیر از خودشان بود شاگرد متصل بود، لذا به او گفتند: ابوبصیر در حالی که  جنُب هستی پیش ما نیا،آخه نمی دانی جنب نباید وارد بیت نبوت شود؟ و اینجا بیت نبوت است ... اما علمت ان بیوت الانبیاء و اولاد الانبیاء لا یدخلها الجنب ؟!
یک طهارت داریم طهارت روح است ما دو تا حدث داریم درست است؟ حدث اصغر وضو را باطل می کند غسل را باطل می کند، حدث اصغر باید وضو بگیرد، حدث اکبر باید غسل بکند،بر همین قیاس حدث اصغر روح هم داریم گناه صغیره، حدث اکبر هم داریم گناه کبیره شرک، یعنی روح هم جنب می شود روح هم حیض می شود روح هم نفاس دارد، روح هم وضویش را از دست می دهد مگر پیغمبر نفرمودند گر چه از ائمه هم هست، که فرمودند: وقتی وارد مسجد می شوید حدث از شما صادر نشود! راوی به امام صادق عرض کرد: حدث؟! فرمودند: نه منظور من آن حدث نبود منظورم غیبت بود.... لذا حدث روح، دارویش توبه است، اگر برای حدث اصغر باید وضو بگیرند و غسل کنند حدث اکبر را باید توبه کنند نه توجیه حالا اگر کسی شد المخلصین فی توحید الله باید با وضو رفت محضرش.
 ما می رویم محضر امام رضا علیه السلام اولاً باید با وضو باشیم و بدون وضو نرویم؛ ثانیاً وضوی  روح، داشته باشیم انسان لااقل یک مقدار تمرین کند بعد برود مشهد به این معنی که یک کمی انسان خودش را پاک کند بعد به زیارت مشاهد برود...
تتمیم بحث و بیان گوشه ای از مصیبت اهلبیت علیهم السلام 
یک لحظه امروز برویم خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها من در آن جلسه روضه گفتم اینجا هم عرض می کنم که الان انسان برود خودش را بگذارد جای امیرالمومنین علی علیه السلام خودش را بگذارد جای بچه های فاطمه، خلاصه بالاخره این بچه ها مادر می خواهند عادت کردند به آن مادر. آن مصیبت های هفتاد و پنج روز یا نود و پنج روز که یادشان می آید اینها را آتش می زند ولی هرچه بود ولو شبانه، ولو غریبانه، ولو خلوت، اما فاطمه غسل داده شد...فاطمه زهرا کفن شد... فاطمه زهرا به دست توانمند امیرالمومنین دفن شد اصحابی بر جنازه فاطمه نماز خواندند، اما وقتی انسان می رود کربلا یاد کربلا می افتد بیشتر ناراحت می شود، همه این ها از لحاظ شدت مصیبت سوزنده است قبول دارم اما آنجا انسان را آتش می زند یک شعری را آن نانجیب در مجلس عبید الله خواند گفت: وقتی کار حسین تمام شد میدانید با جنازه ها چه کردیم؟ می خواست از عبیدالله جایزه بگیرد، گفت:نَحْنُ رَضَضْنَا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْرِ بِکُلِّ یَعْسوب شَدیدِ الاَسْرِ؛ عبیدالله! وقتی کار تمام شد آمدیم این جنازه های بی سر را آوردیم روی سینه خواباندیم و با اسبان روی کمر اباعبدالله،  رفتیم و این کمر را کوبیدیم و خرد کردیم، بعد آمدیم جنازه را برگرداندیم روی کمر شکسته و روی سینه ها هم همان کار را کردیم 
الا لعنة الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.

۴۸۵ بازدید