header

فقه مضاف؛ مفهوم شناسی، بایسته ها و آسیب ها

خلاصه خبر :
ما امروز با توسعه دامنه دانش ها مواجهیم؛ اگر دانش فقه ، یک زمانی محدود بود امروزه خیلی گسترده شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم 

فقه مضاف؛ مفهوم شناسی، بایسته ها و آسیب ها

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین 

ورد مستفیضا عن ابی عبدالله الصادق علیه الصلاة و السلام حدیث فی حلال و حرام تاخذه من صادق خیر من الدنیا و ما فیها من ذهب او فضة.

خدای بزرگ را شاکرم که توفیقی داده که فرصت کوتاهی را در محضر شما طالبان علم و وارثان علوم اهل بیت علیهم السلام باشم.
موضوعی که بنا است راجع به آن صحبت شود؛ فقه های مضاف؛ ضرورت و بایسته ها و آسیب های آن است.
ما امروز با توسعه دامنه دانش ها مواجهیم؛ اگر دانش فقه ، یک زمانی محدود بود امروزه خیلی گسترده شده، شاید شما بزرگواران از حقیر شنیده باشید، که بزرگان ما خیلی در فقه کار کردند، اما خیلی خیلی مانده و به عبارتی باید ادعا کرد که نوددرصد کار مانده است.تازه ممکن است بیست سال دیگر هم کار شود و آن موقع ادعا کنیم نودوپنج درصد مانده و فقط پنج درصد کار شده است.
دنیا همان طور که در تکنولوژی، در خلق قراردادها در خلق پدیده ها پیش می رود؛ یک پدیده ای ایجاد می شود و با خودش صدها سوال ایجاد می کند. سوال فقهی ... یا مثلا قراردادی مطرح می شود، که با خودش ده ها سوال و صدها سوال ایجاد می کند. لذا با توجه به گستردگی علوم مثل فقه، سه مطلب، مطرح می شود. یک: مطالعات عمومی و اطلاعات کلی دو: تخصص سه:تمحض و تمرکز؛....ما فکر می کنیم، تخصص، ایستگاه آخر است، در حالی که این طور نیست؛ مثلا وقتی شما شرح لمعه را مطالعه می کنید .و یا کنارش هم کتاب های اصول می خوانید، در واقع در این مرحله شما یک اطلاعات عمومی از فقه دارید نسبت به کسی که این اطلاعات را ندارد، بعد می آیید درس خارج فقه و اصول کار می کنید و از مرحله اطلاعات عمومی وارد تخصص می شوید. یعنی در واقع یک مرحله بالاتر...و می شوید متخصص حالا یا علی الاطلاق یا متجزی اما مرحله سوم این است که در یک جهت خاص ، متمحض و متمرکز می شوید مثلا در فقه عبادات یا معاملات آن هم در مطالب و موضوعات خاص نه تمام موضوعات. یا فقه سیاسات یا فقه پزشکی یا فقه هنر ... در ساحتهایی متمرکز می شوید.

به شما عرض کنم اگر یک زمانی می گفتند فلانی جامع منقول و معقول است، امروزه این لقب مدح نیست، و اگر یک زمانی بگوییم در تمام گرایش های فقه، طرف بالفعل دارد نظر می دهد، این مدح نیست، آری متخصص می تواند بالقوه نظر دهد ، فقه های مضاف در این لاین سوم تعریف می شود ... وقتی پای تمرکز می آید که آقا شما در چه مبحثی می خواهید کار کنید، مطلب متفاوت می شود ممکن است کسی به همه جا سر بزند، اما این ها سر زدن است؛ توضیح المسائل مراجع عظام به نوعی سر زدن است؛ اما کار اساسی و کارستان باید با طرح همین فقه مضاف، صورت بگیرد.  به هر حال فقه مضاف هم تعریف شد هم ضرورت آن بیان شد.تعریف و ضرورت.....
نکته دوم که لازمه نکته اول است، اینکه فقه های مضاف باید بر بنیان کار های عمومی فقهی باشد یعنی ما نمی توانیم، اصولمان ضعیف باشد و بگوییم می خواهیم فقه مضاف کار کنیم، یا اطلاعاتمان از فقه در مواردی جزئی اندک باشد و بگوییم می خواهیم کار کنیم، لذا به نظر من کسی که بخواهد در فقه مضاف کار کند باید اصول را کامل داشته باشد یعنی یک اصولی قدر که حرف داشته باشد، باید برود در فقه مضاف کار کند ... البته نه این که از اول که می خواهد برود سراغ فقه مضاف چنین باشد ... ولی در نهایت به عنوان یک  استاد بخواهد نظر دهد، باید از این راه وارد شود و به این شکل اقدام کند .و البته فقه هم همین است باید صاحب نظر و لو بالقوه ، به این معنا که اگر وقت بگذارد نظر میدهد، باید بعد از یک حدی از مطالعات فقهی  واصولی باشد، والبته من نسبت به رشته های دیگر هم همین نظر را دارم، مثلا این که کسی بخواهد فقه پزشکی کار کند این اشتباه است که تصور کند اصول فقه پزشکی را کار می کند و ادعا کند اصول هم همین است و لازم نیست اصول قوی را کار کرد و این اشتباه است.؛ د رحالی که نظر ما این است که باید قبل از هر مبحثی یک اصولی صاحب نظر باشد وبعد راجع به فقه پزشکی یا فقه سیاسی و یا فقه ...کار کند.اما من نمی گویم همه فقه را کار کرده باشد اما اصول فقه باید بر یک بنیان قوی باشد.
نکته سوم اینکه پرداختن به فقه های مضاف یک ضرورت پر آسیب است، که اگر شناسایی نشود، وقع آن چه لا ینبغی ان یقع. ما در فقه های مضاف به یک اضافاتی تصنعی برسیم، من گاهی که لیست درس های فقه مضاف را ملاحظه می کنم، از یک جهت امیدوار می شوم اما برخی وقتها احساس تصنع و عدم مدیریت می کنم به هر حال باید این تقسیمات یک اساس داشته باشد، حداقلش این است که یک کلان مساله در فقه انتخاب شود، من مثلا نمی توانم بفهمم که آیا فقه عرفان می توانیم داشته باشیم یا نه ...یا این که از یک جهت بیاییم دامنه فقه را بگسترانیم، و مثلا بگوییم فقه فقه فعال و فقه حسینی یا فقه منفعل و فقه اموی منظورش هم از فقه فعال این بود که فقه باید خلق پول کند، فقه بایدنهاد پولی پیشنهاد دهد، مثلا برخی معتقدند فقه را باید بکشانیم در اداره شهرها، به هر حال ممکن است شان فقه این نباشد مثلا ما بیاییم فقه را بکشانیم به صحن اجرا  و بعد نتیجه ای نباشد و ناکامی ها را به حساب فقه بگذارند ؛این کار جایز نیست..اول بایدمعلوم شود که فقه چقدر سهم دارد و چقدر حق ورود دارد...حرف من این است که این اجتهاد نباید تصنعی باشد ؛ فقه اقتصاد، فقه سیاسی یا فقه سیاسات ...اما اگر بکشد به مرز تصنع، یک چیز بی مزه ای می شود که بعدا تجربه تلخ خواهد شد. 

آسیب بعدی این است که ما وقتی وارد یک ساحتی می شویم، باید راجع به آن ساحت اگر فقه حرفی دارد ، بزنیم.یک پایان نامه بود، راجع به فقه سینما صحبت کرده بود که وقتی خانمی در سینما کار می کند باید تا مچ دست پوشیده باشد !و...صورت هم فقط به مقداری که در وضو می شوید مکشوف باشد!.... اصلا و ابدا...تلویزیون یک رسانه است نباید دروغ بگوید نباید تهمت بزند..نباید اشاعه فحشا بکند!...بحث این است که این صرفا فقه رسانه نیست فقه معاشرت هم همین است...بحث این است که اگر یک متضلع وارد یک ساحت می شود، باید حس شود که فقهش در آن ارتباط است و لذا به یک بایسته بعدی می رسیم و آن موضوع شناسی دقیق و یا عدم توجه به موضوع شناسی به عنوان یک آسیب...بحثهای فقه مضاف ، رکن رکینش موضوع شناسی و مصداق شناسی است.
نکته دیگر راجع به فقه مضاف این است که ما تعبیر کردیم در جاهای مختلف (درس های دو ضلعی یا سه ضلعی) و این در فقه مضاف خیلی جادارد، مثلا کسی کتاب صلاة یا اعتکاف می گوید، می رود کلمات وادله را می بیند و بحث می کند، اما اگر آمد و فقه بورس را بگوید، فقه ابزارهای مالی یا ابزارهای مشتقه را بگوید، فقه شرکت را بگوید این جا دو کار می تواند بکند یکی این که از طریق ویکی پدیا و فلان مقاله و ...و یکی دو نفر طلبه را بگوید که شما موضوع شناسی کنید و بدهید دست من ، من هم سر کلاس بگویم الان دارد این کار می شود اما گاهی اوقات از متخصص کار دعوت می شود، قبل از کرونا سال 98وقتی می خواستیم راجع به فقه بورس صحبت کنیم، ما آمدیم با کسی که تخصص بورس داشت و پایان نامه اش در این باره بود ، ایشان می آمد نیم ساعت توضیح می داد و آقای موسویان هم که خدای متعال ایشان را رحمت کند این مطالب را بومی می کرد، به عنوان کسی که سه دهه کار کرده بود، و توضیح می داد که الان مشکل بورس ما چیست و فقه ما چه کار باید بکند...یک ربع ایشان صحبت می کرد و بنده هم ساعتی صحبت می کردم.ببینید این یک نکته است. که ما باید باورمان بیاید ...میدانید وقتی ما باورمان نباشد ، چه می شود؟مثلا فردی می آید شرکت مدنی یا سهامی را به گونه ای تعریف می کند که سالهاست متروک شده و چیز دیگری مطرح شده است. بعد کسی که دو یا سه کتاب در این باره دارد ،می گوید چرا کسی در این قضایا از ما سوالی نمی کند. به هر حال باید در حوزه های تخصصی صحبت کرد و فقه را به هر حیطه ای وارد نکرد و به آن نسبت نداد. بنده تخصص  مرگ مغزی ندارم لذا اگر هم مطلبی بخواهم بگویم باید کسی که در این باره تخصص دارد برایم توضیح دهد به همین شکل چطور وقتی کسی که فقیه نیست و از فقه صحبت می کند برای ما باعث خنده و یا اعتراض است، طبعا ما هم همین اشتباه را خواهیم داشت اگر وارد این عرصه ها شویم که ربطی به فقیه ندارد.

یکی از آسیب ها که ما گاه مراعات نمی کنیم ارائه بحث های بی بنیان است. یکی از آقایان مصاحبه می کرد راجع به همین فقه های معاصر  و ایشان استدلال می کرد و می گفت، فلان آیت الله فرمودند که وقتی پول به  عراق آمد، صاحب عروه هیجده احتمال راجع به اسکناس داد؛ مثلی باشد و قیمی نباشد یا برعکس یا این که هم مثلی باشد هم قیمی و ... صحبت این است که این هیجده تا که سهل است تا چهل و پنجاه هم می تواند ادامه داشته باشد! سوال این است که ثم ماذا بعد هذا؟!یا سرقفلی اگر هبه باشد یا عاریه باشد ! ... اگر هبه معوضه باشد ... بحث این است که باید چهار تا پرونده از آستان قدس آورد و سه پرونده از حرم حضرت معصومه آورد، و ببینیم در بازار در این باره چه می گویند و یا از یک کارشناس دعوت شود که چه می گوید ... و یا تفاوت اصطلاحات ؛ فرق سرقفلی با حق کسب و پیشه ...ما چون آن نکته را توجه نمی کنیم، در این آسیب می افتیم.
بالاخره یک نکته این که گاهی اوقات یک چیزی در حال شدن است، و هنوز معلوم نیست سر و تهش چیست، باید دقت کنیم اگر چیزی ماهیتش معلوم نیست ،برای چه آن را به بحث می گذاریم؟و بعد هم ادعا کنیم که ببینید برخی مباحث هنوز مطرح نشده و در حوزه صحبت شده و صد سال حوزه جلوتر است! یکی از دانشمندان غرب به تهران آمده بود، و یک سخنرانی در دانشگاه تهران داشت، گفت من از شماتعجب می کنم!چیزهایی که ما هنوز به عنوان یک فرضیه تلقی می کنیم، در ایران شما شده نظریه ... به نظر بنده شاید اشاره به موضوع فیکسیسم و ترانسفورمیسم داروین داشت....شما در خصوص تکامل انواع به نتیجه رسیدید در حالی که ما هنوز به عنوان فرضیه به آن نگاه می کنیم.
الحمد لله رب العالمین


فایل سخنرانی  :  کلیک کنید

۲,۳۲۳ بازدید