header

فقه ترکیز و گسست

خلاصه خبر :
باز تکرار میکنیم که ما باید ابتدا عنوان پایه را پیدا کنیم و قواعد آن را استخراج کنیم
بسم الله الرحمن الرحیم 
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین 
سلام الله علی وارث المرسلین علی بن موسی الرضا و رحمة الله و برکاته 
این بحث را من در کتاب روش شناسی اجتهاد به صورت مفصل آورده ام.
شیخ انصاری در بحث غنا نتیجه گیری که می خواهد بکند،می گوید: 
... کل صوت یکون لهوا بکیفیته و معدودا من الحان اهل الفسوق و المعاصی فهو حرام وان فرض انه لیس بغناء 
و در ادامه میفرماید :و کل ما لا یعد لهوا فلیس بحرام و ان فرض صدق غناء علیه فرضا غیر محقق لعدم الدلیل علی حرمة الغنا الا من حیث کونه باطلا و لهوا و لغوا و زورا ...
ایشان ازغنا بماهو غنا، الغای موضوعیت می کند و می فرماید ما کاری به غنانداریم ؛آن چه مهم است لهو لغو و باطل است و یک جای دیگر از کلمه لعب هم استفاده می کند . 
طبق این عبارات چه می خواست به ما بگوید؟
این عبارت می خواهد بگوید: در همه بحثها باید عنوان پایه و مادر را پیدا کرد ...و گرنه ممکن است ما توانمان را یک جا در عنوانی خرج کنیم در حالی که آن، عنوان پایه در اجتهاد ما نیست.
و لذا گاهی اوقات ممکن است از عنوانی که موضوعیت دارد، غافل شویم .
کاری که درمکاسب شیخ  اعظم رخ داده است.
می آییم ص 54
لکن الاشکال فی معنی اللهو  فانه ان ارید به مطلق اللهو فالظاهر ان القول بحرمته شاذ نعم لو خص اللهو بما یکون من بطر و فسر بشدة الفرح کان الاقوی تحریمه ...
ولو جعل مطلق الحرکات التی لا یتعلق به غرض عقلائی ... ففی حرمته ترددا .
ایشان می گوید تمام شبهه در معنای لهو است .
شما به ما گفتید تمام عیار لهو است و اینجا میگویید اگر این باشد یا آن باشد لهو است؟ اگر من مقلد شما باشم چه کار کنم ؟
ایشان در رابطه با موسیقی هم همین موضع را دارد.
در هر حال این نوع موضعگیری اشکال دارد و یک آُسیب است 
شیخ اعظم وقتی تمام توانش را در غنا خرج می کند و یا مرحوم نراقی هم همین کار را می کند؛ باید گفت اگر واقعا در اجتهادطریقیت دارد و  موضوعیت ندارد این جا فقیه باید عنوان پایه را پیدا کند .
بنابراین من در جایی نوشتم : توجه به عنوان پایه و پرهیز از غیر آن ...
شیخ در بحث غنا می گوید: من حیث لهو نه من حیث استفاده از آلت ... لذا برخی  در جنگ یا  در روز عاشورا و در عزاداری استفاده از طبل را حرام می د انند!
اگر واقعا این طور است ما باید در بحثها، عنوان پایه را پیدا کنیم تا دچار اشتباه نشویم و ضرب المثل نشویم : دشمن به کمر می زند ما سپر به سر گرفته ایم .
توجه به عنوان پایه و پرهیز از غیر آن باید دید چه اثری در ابواب مختلف فقه می گذارد.
این بایسته یک چیز دیگر هم در خود دارد و آن فقه ترکیز هست د رمقابل فقه گسست ...
یعنی فقیه ترکیز پیدا کند روی یک عنوان جایی که یک عنوان بیشتر دخالت ندارد در مقابل فقه گسست که عناوین را از هم می گسلاند . شما خیلی شنیدید قاعده قرعه و قاعده عدل و انصاف ...
قاعده قرعه را همه قبول دارند از جن وملک ...
اما قاعده عدل وانصاف را که میرسیم برخی ها قبول دارند برخی ها به شدت مخالف اند و برخی ها یکجاهایی پذیرفته اند و یک جاهایی رد کرده اند.
شیخ اعظم می گوید عمل به قاعده در جایی است  که اصحاب عمل کرده باشند ، مثل درهم ودعی که گم می شود بعد باقیمانده را نصف می کنند ...
مرحوم نایینی می گوید : تشخیص الموارد فی غایة الاشکال ...
بحث این است که در نظام عقلا دو قاعده داریم یا یک قاعده؟
امام علیه السلام در دو روایت معتبر ،دقیقا در یک مساله یک جا پیشنهاد قرعه و جایی هم پیشنهاد عدل و انصاف داده اند...
آیا واقعا قاعده عدل و انصاف با قاعده قرعه دو قاعده است؟
یا قاعده قرعه شکلی از اجرای عدل وانصاف است؟
عنوان مادر قضیه عدل وانصاف است .
اولا عدل وانصاف نه عدل و مناصفه ...
اصلا نمی توان مخالف بود من آیات دال بر این جریان را آورده ام .
منتها عدل و انصاف گاهی اوقات به مناصفه است
فرض کنید مدرسه قائم آل محمد صلوات الله علیهم ...یک جایزه خوبی داد دو تا از این طلبه ها می آیند بالا ؛ این شخص دو کار می تواند بکند یا تقسیم کند مثلا پنج میلیون تومان به این و پنج میلیون تومان به دیگری می د هدآیا این قاعده عدل وانصاف است؟
این شرکت ها وقتی می خواهند قرعه بزنند چه می کنند؟
گاه چاره ای نیست یا پول کم است یا جنس قابل تقسیم نباشد ؛ حتی ممکن است جریان قرعه را به اختیار حاکم یا قاضی قراردهیم .یا مقام رسیدگی کننده به پرونده که او داوری کند .که قهرا دیگر تعارض نیست . 
چه کسی اصولا گفته که قرعه، خلاف عدل وانصاف است؟
ما اگر بتوانیم در بحث های اجتهادی عنوان پایه را پیدا کنیم اولا و ثانیا عناوین را به هم برگردانیم واصول آن ها را پیدا کنیم. د‌ربحثهای اصولی اصالة العموم یا اصالة الاطلاق یا اصالة الظهوریا اصل عدم قرینه یا اصل حقیقت .....داریم که به اعتقاد یکی از آقایان اصل همه اینها برمی گردد به ظهور ...
درست است که می گوییم اصالة العموم ولی برای ما عموم، موضوعیت ندارد؛ ظهور موضوعیت دارد؛ لذا اگر لفظی عام بود و به هزار و یک دلیل ظهور در عموم نداشت، فایده ندارد. 
یکی از آقایان می گفت من فکر می کردم که همه اصلها به ظهور بر میگردد اما بعد دانستم که اینها مستقل است .
از کلمات مرحوم آقای منتظری که احتمال میدهم از آقای بروجردی گرفته شده باشد ایشان می گوید اینها هیچکدام اصالت ندارد و آن چه اصالت دارد اطمینان است. (اصالة الاطمینان)
برخی اطمینان را تا علم عرفی می برند خود اطمینان سه معنا دارد؛ مثلا ظن قوی ، ظن متآخم علم ، علم عرفی ....
شاید بهترین منبع در این باره الفوائد الاصولیه شیخ انصاری باشد که اخیرا چاپ شده است که آن جا اطمینان را معنا کرده است.
و بحث هایی هم امسال بنده در این باره داشتم ...
و لذا ایشان می گوید در مسائل مهم که شریعت هم از مسائل مهم است ، ما به اطمینان عمل می کنیم.
عموم و اطلاق موضوعیت ندارد و ظهور باید برسد به اطمینان 
من نمی خواهم بگویم در این گونه مواقع یک موضع درست است ؛مطلب بنده این است که اولا : در بحثهای اجتهادی در بحثهای فقهی انسان باید عنوان پایه را پیدا کند  و دوم این که:اگر این  عناوین به هم بر میگردد، نهایتا باید متمرکز روی همان عنوان پایه باشد.(فقه ترکیز و نه فقه گسست).
مثلا در بحث مطهرات، برخی می گویند مطهرات عبارت از :زمین آفتاب استحاله ، انقلاب ، استهلاک  است که این ها موضوعیت ندارد اگر واقعا این طور باشد ما برای چه باید فرق انقلاب  و استحاله را ببینیم؟ ..
اگرواقعا موضوعیت ندارد ، چرا باید مجزا باشد ؟
حتی در خود آب جاری ، آب باران و اقسام آب ؛ برخی معتقد به عدم موضوعیت آن هستند ؛ آن چه موضوعیت دارد  ،کر هست. کر باشد و لو جاری نباشد ... با تغیر نجس می شود و بدون آن نجس نمی شود.و ان لم یکن کرا و لو جاری هم باشد مشکل ندارد 
واین بحث مهمی است برخی می گویند: مزارعه ،مساقات و مضاربه واین عنوان دهی ها تطویل مسافت است .
اگر متعلَّق، کشاورزی باشد می گویند: «مساقات» ، متعلق، زراعت باشد می گویند: «مزارعه» و اگر متعلق، تجارت باشد می گویند: «مضاربه »....
به اعتبار متعلق، ممکن است گاه خدمات باشد ...عنوان مادر را باید پیدا کرد بعد قواعد آن را پیدا کنیم و بررسی کنیم.
اگر بخواهم مثال دیگری بزنم مثل بحثهای روز؛ مثل متاورس؛ مثل معاملات ارز دیجیتال؛ و این مباحث چون در تطور و شدن هست ، من صرفا چندمصاحبه در این خصوص دارم و هنوز در دروس خارج مطرح نکرده ام . 
و دیگر این که ما بتوانیم اصول قراردادها را داشته باشیم بعد آیا این معاملات ، آن اصول و قواعد را دارند یا ندارند ،این جا کارشناس باید نظر دهد.
من معتقدم یک متخصص تحصیلکرده بیاید واقعا این را برای شماتوضیح دهد  ،درکنار یک فقیه ...ما باید ببینیم در قواعد معاملات چه چیزها مانع است.
یک: غرر یک مانع است (نهی النبی عن بیع الغرر)
دوم : اکل مال به باطل و صحیح آن مؤاکله باطل است.
چون آیه هست : لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل 
این بینکم باعث می شود تعبیر مواکله را به کار ببریم.
دلیل و تفاوت این دو تعبیر را من در فقه و حقوق قراردادها آورده ام .
سوم: سفاهت ؛ البته سفاهت را خود ما قبول نداریم.
شیخ اعظم هم یک جاهایی قبول دارد و یک جاهایی قبول ندارد.
بحثی  است که معامله سفیهانه باطل است یا معامله سفیه باطل است.
اگر چنین مباحثی را توسعه دهیم؛ مثلا داریم غیبت مسلم که از مطهرات است... اگر لباس زید نجس بود و رفت بیرون و آمد و من دیدم که باهمین لباس دارد نماز می خواند علما چه می گویند؟ می گویند باید گفت لباسش پاک است و دلیلش این است که دارد نماز می خواند.
و دیگری اصالة الصحة است.
یکی اصل مسلم بر فعل حلال است .که کمتر بحث شده است ولی داریم این گونه مباحث را ...
باز هم تکرار میکنم که عنوان پایه را باید پیدا کرد و فقه ترکیز را اعمال کرد نه فقه گسست را ...
این هایی را که ما می گوییم ممکن است افراط و تفریط هایی هم در آن شود.
گاه برخی، مقاصد را عنوان پایه قرار میدهند تا بعد بگویند که فلان مبحث زمانش عوض شده ...یکی از اقایان در قصاص همین را می گوید؛ که البته باید گفت که این ها آسیب این بحث است.
سوال این است که آیا فقهای ما توجه به این نکته داشته اند؟باید عرض کنم فی الجمله ؛ بلی اما بالجمله ؛ خیر ...
فی الجمله مثل همین موردی که شیخ اعظم توجه کرده است. ولو به لوازمش ملتزم نشده ایشان تمام توانش را برده در معنای غنا و برخی جهات را توجه کرده  و بسیاری از جهات درسخن ایشان بدان توجه نشده است.
صحبت از فقه ترکیز بود این ها گاه از نصوص استخراج می شود ...در این رابطه روایتی از امام علیه السلام هست؛
 امام باقر علیه السلام می فرمایند: إذا ميز اللّٰه بين الحق و الباطل فأين يكون الغناء.
وقتی خداوند باطل و حق را از هم تمیز میداد غنا با کدام بود؟ که در واقع امام می خواهند بگویند در دسته باطل جای می گیرد 
یعنی علمای ما ذیل روایات غنا به آیات : والذین لا یشهدون الزور ... و یا ... و الذین عن اللغو معرضون ... تمسک می کنند و این را از رفتار شارع می فهمیم که رویکرد او درخصوص غنا چیست.
رفتاری که طبق موازین باید حجت باشد. به هر حال گاهی وقتها ممکن است از مناسبات حکم و موضوع متوجه مساله ای  شویم و برخی وقتها به وجدان ...
ما روایاتی داریم درباره مساقات یا مزارعه و مضاربه اما همه این ها بنا برقواعد عام است .
باز تکرار میکنیم که ما باید ابتدا عنوان پایه را پیدا کنیم و قواعد آن را استخراج کنیم البته به این شکل ثابت هم نیست که همه به این عنوان پایه برسند چه بسا در موضوعی برخی به این عنوان پایه دسترسی پیدا کنندو برخی موفق به این کار نشوند ...

۳۱۵ بازدید