header

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیامبر حکمت

خلاصه خبر :
«خواست» و «رای مردم» ویژگی حکمرانی توحیدی است
در نظام توحیدی همه چیز شفاف است و ابهامی وجود ندارد

بسم الله الرحمن الرحیم

آیت الله ابوالقاسم علیدوست در گفت وگو با شفقنا 

مجموعه اقداماتی که ما می توانیم اقدامات پیامبر (ص) را در آن مجموعه قرار دهیم، «حکمت» نام می گیرد و لذا آنچه حکمت اقتضا می کرد پیامبر انجام می دادند.

در ابتدا باید فضای آرامی وجود داشته باشد تا مسلمانانی پیدا شوند و ایمان بیاورند. در یک مراحلی باید پیامبر به عنوان مبلغ حکمت، رحمت و اخلاق ظاهر شوند به نحوی که حتی بعد از ۱۴۰۰ و اندی سال، انسان به سختی می تواند باور کند که فردی هرروز روی سر پیامبر خاکروبه بریزد و بعد از اینکه پیامبر از وضعیت بیماری او مطلع می شود به عیادتش می رود. این در اوج بودن قله اخلاق و رافت و رحمت عادی نیست و نباید عادی تلقی شود.

در قرآن کریم، به قلم قسم یاد شده است؛ «والقلم و مایسطرون». این کافی است که تاثیر عظیمی را از پیامبر اکرم (ص) نشان دهیم. بدین معنا که حضرت، عظمت تحقیق و پژوهش را نهادینه می کنند.

حکمت اقتضا می کند که دولت هم قدرت داشته باشد و هم اقتدار خود را در جای لازم نشان دهد. اینجا اقتدار، وجه مثبت خود را نشان می دهد و پیامبر در جایی که نیاز به پاسخ قاطع است، پاسخ قاطع می دهند.

پیامبر (ص) نهاد مسجد را می سازند و برای آن کارکرد تعریف می کنند. رسول خدا، نهاد «جماعت» را بنیان می گذارند. ما به جماعت به عنوان خواندن نماز و بردن ثواب نگاه می کنیم درحالیکه به جماعت باید نگاه نهادی هم داشت که اگر درست اداره شود تاثیر خود را می گذارد و در زمان پیامبر (ص) به خوبی اداره می شد.

پیامبر(ص) باید نبوت خود را به شکل امامت استمرار دهند و لذا در جای جای حرکات خود به شخصیت و ولایت امیرالمومنین (ع) اشاره می کنند. اینجاست که من نه به عنوان یک مسلمان و معتقد به پیامبر اکرم (ص)، حضرت را یک نابغه در جهان انسان می دانم. پیامبر را باید فارغ از نبوت و وحی تحلیل کنیم که درجنگ و مدیریت جنگ یک استثناست، در رافت و رحمت یک استثناست. وقتی ارزش را می خواهند نهادینه کنند، مال و نسب را ارزش نمی دانند، تقوا، صلاح و سداد را به عنوان ارزش مطرح می کنند و لذا پیامبر را می توان نابغه مدیریت دانست.

در این نظام حکمرانی هیچ تحمیلی وجود ندارد؛ «لِیَقومُ الناس بالقسط» است نه «لِیُقَوِّمَ الناسَ بالقسط». در این نظام هیچ ابهامی وجود ندارد و همه چیز شفاف است. این شعار پیامبر(ص) که فرمودند «لیس الاکبرهو الافضل بل الافضل هو الاکبر»؛ در این شعار، ما شایسته سالاری را می بینیم.

در این زمینه سه پاسخ می توان داد؛ یکی اینکه، هیچ نسبتی ندارد و کاش جامعه اسلامی نمی گفتند بلکه می گفتند جامعه مسلمانان به این معنا که عده ای مسلمان در یکجا زندگی می کنند. نظر دوم این می تواند این باشد که همین است. برخی روشنفکران ما می گویند که حکومت پیامبر به همین شکل بوده است و دین هم قدرت و اقتدار و هم خشونت است. برخی روشنفکران شاخص ما در خارج از کشور این را بیان می کنند.

به نظر بنده، نباید سیاه نمایی اول و سفید نمایی دوم را داشته باشیم، بالاخره جوامع تا حدودی رنگ باخته است اما اینگونه نیست که هیچ نشان و هویتی در این جوامع اسلامی نباشد؛ در این جوامع، نماز، جماعت، قرآن وجود دارد اما با خیلی از محورها هم فاصله دارد؛ اگر ظلم پذیری است، اگر استضعاف فکری است، اگر از نظر اقتصادی و فرهنگی مشکل داریم، اینها جامعه مطلوب نبوی نیست.

راه رسیدن به آن جامعه مطلوب، سخت نیست اما با این زمامدارانی که بر جوامع اسلامی حاکم هستند، شدنی نیست گرچه نباید ناامید بود و باید تلاش کرد اما شاید اساسا کار را حکومت حقه مهدوی انجام دهد ولی این بدان معنا نیست که فرهیختگان، عالمان، صالحان و مصلحان در این زمینه وظیفه ای نداشته باشند.

الحمد لله رب العالمین

۹۶ بازدید