header

رسالتهای روحانیت

خلاصه خبر :
آیت
الله ابوالقاسم علیدوست، در جلسه درس خارج فقه مورخ20/12/93یاد آور پرسش‌های
قیامتی در پیوند با رسالت‌های روحانیّت شدند.


بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السّلام علی رسول الله و علی آله آل الله الذّین بهم فتح الله وبهم یختم الله و لعنة الله علی اعداِئهم اعداء الله الی یوم لقاء الله.

قال الله تبارک و تعالی : وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ ( الصافات : 24) و نگه داريدشان ، بايد بازخواست شوند.

سوره مبارکه صافات از آن دسته اذکاری است که قرائت روزانه آن توصیه شده است، این سوره مبارکه هرچند به نام صافات معروف است ولی از نگاه محتوایی سوره انبیا ع است، و انس با این سوره مبارکه انس با برترین انسان‌های عالم است، به ویژه اگر ثواب قرائت را نیز به آنان هدیه کنیم، خود ارتباطی با آن بزرگواران است، چرا که انسان های عادی در قبال هدیه عکس العمل نشان می‌دهند تا چه رسد به آنان که در قله های انسانیت ایستاده اند.

در به جای آوردن اعمال مستحبی، دشواری‌ هایی را بدان نیفزایید که از مدوامت بدان محروم شوید مثلا در فلان ساعت خاص و در هیئت دو زانو و.... بعد از چندی از فزونی قیود، ملال بر می‌آید و منجر به ترک عمل می‌شود و این خود یکی از دام های شیطان است تا نتوانیم بر دستورها مداومت داشته باشیم.از طرف دیگر آسان گرفتن بر خود می‌تواند مداومت را به ارمغان بیاورد، به عنوان نمونه افرادی که کمر درد دارند و نمی توانند به صورت دو زانو و رو به قبله و... به قرائت قرآن بپردازند؛ اشکالی ندارد که روی بدن خود را به احترام پوشانده و به قرائت قرآن بپردازند.

در آن سوره مبارکه می‌خوانیم : وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ ( الصافات : 24) و نگه داريدشان ، بايد بازخواست شوند. هر چند این آیه به لحاظ سیاق به کافران اشاره دارد، اما در تفاسیری که از اهل بیت ع به ما رسیده است، آیه را به صورت عام معنی کرده اند.

امام صادق عليه السلام:

 كانَ فيما وَعَظَ بهِ لُقمانُ ابنَهُ : اعْلَمْ أنَّكَ ستُسألُ غَدا إذا وَقَفْتَ بينَ يدَيِ اللّه ِ عزّ و جلّ عَن أربع : شَبابِكَ فيما أبْلَيْتَهُ ، و عُمرِكَ فيما أفْنَيْتَهُ ، و مالِكَ مِمّا اكْتَسَبْتَهُ ، و فيما أنْفَقْتَهُ ، فتَأهَّبْ لِذلک و أعِدَّ لَهُ جَوابا
از جمله اندرزهاى لقمان به پسرش اين بود : بدان كه فردا چون در برابر خداوند عزّ و جلّ بايستى، از چهار چيز باز خواست شوى : جوانيّت؛ كه در چه راهى به سر آوردى؟ عمرت؛ كه در چه راهى صرف كردى؟ مال و دارايى ات؛ كه از كجا آوردى و در چه راهى خرج كردى؟ پس، براى آن هنگام مهيّا شو و پاسخى آماده كن .

) كافى , ج2 , ص 135.(

در مورد جناب لقمان دانستنی است که اگر پیامبری رسمی نباشد، از جنبه حکمت و معرفت شاید همرتبه آنان و بلکه بالاتر از آنان است!  بله،  بالاتر، جای تعجب نیست زیرا می‌توان در ساحتی از نبوت پیشی گرفته باشد و البته از ساحت های دیگر بهره مند نباشد و ما در حق جناب لقمان اعتقاد داریم که از عصمت در معرفت برخوردار بوده است.

به هرحال نقل قول امام ملک و ملکوت حضرت امام جعفر صادق ع تایید سخن ایشان است.

دو عبارت در این روایت وجود دارد که به دو مرحله از آمادگی در قیامت اشاره دارد:

1.   فتَأهَّبْ لِذلكَ

2.   أعِدَّ لَهُ جَوابا

مرحله یکم آمادگی برای پرسش های قیامت است و مرحله دوم فراهم داشتن پاسخ در قبال آن پرسش‌ها است. آری برای  پرسش های قیامت باید آماده بود چرا که نفس پرسش، در قیامت هیبتی سنگین دارد و آنان که خود را آماده ساخته‌اند به خود می لرزند تا چه رسد به آنان که از پرسش‌های قیامتی غافل بوده‌اند، در روایتی چنین آمده است که حضرت مسیح علی نبیینا و علی آله و علیه السلام در قیامت از دهشت پرسش إِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَـهَيْنِ مِن دُونِ اللّهِ و [ياد كن‏] هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى پسر مريم، آيا تو به مردم گفتى: من و مادرم را همچون دو خدا به جاىِ خداوند بپرستيد؟  سالی به خود می‌لرزد با اینکه پاسخ آماده دارد ولی هیبت پرسش او را به لرزشی یک ساله وا می‌دارد تا پاسخ می‌دهد که قالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ گفت: «منزّهى تو، مرا نزيبد كه {در باره خويشتن} چيزى را كه حق من نيست بگويم. اگر آن را گفته بودم قطعاً آن را مى‏دانستى. آنچه در نفسِ من است تو مى‏دانى و آنچه در ذات توست من نمى‏دانم، چرا كه تو خود، داناى رازهاى نهانى. ( مائده : 116).

انسان بداند که از او پرسش خواهند کرد و او را مورد بازخواست قرار خواهند داد، یکی از پرسش ها، سوال از عمر است؛ به ویژه مقطع جوانی که از آن دو مرتبه، پرسش می کنند، یکبار در ضمن کل عمر و باری دیگر خاص این مقطع، پرسش می‍کنند.

روایت مورد سخن را مرحوم صدوق با فقره‌ای حب اهل بیت از زبان مبارک حضرت ختمی مرتبت چنین نقل می‌کند:   قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ لَا تَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ كَسَبَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ‏ حُبِّنَا أَهْلَ‏ الْبَيْت‏(الأمالي( للصدوق) ، 39 ، المجلس العاشر).  

واژه اهل بیت به معنای اهل بیت نبوت است در این اطلاق خود حضرت ختمی مرتبت ص و معصومان ع داخل هستند و از این معنی در قیامت پرسش خواهد شد.

در نظام انسان محوری(Humanism)، فرصت‌ها، عنوان حق و نوعی برخورداری را دارند و انسان در هر جهت که بخواهد می‍تواند به مصرف برساند، در این اندیشه، انسان، از چنان حقی برخوردار است که می تواند فرصت ها را بسان خاکستر، به باد دهد و حتی می تواند بگوید: ما می‍خواهیم احمق باشیم، چنانکه گفته اند.

در مکتب خدامحورِ اسلام ، اغتنام فرصت، به عنوان یک تکلیف مطرح شده است و بنده قدم از قدم بر نمی دارد، مگر آنکه از فرصت هایی که در اختیار او قرار گرفته، پرسش می کنند.

دوستان گرامی دو هفته تعطیلات عید نوروز پیش آمده و از من وشما در قبال این دو هفته پرسش می کنند، مبادا که آماده نباشیم مبادا که پاسخ فراهم نیاورده باشیم.

در تعطیلات نوروز چهار گونه رفتار از روحانیت در ارتباط با بستگان صورت می‌گیرد که جز یکی از آنها بقیه صحیح نیست:

رفتار یکم: بی تفاوت و معتزل

این گروه با اندکی نابهنجاری دیدن، از مردم فاصله گرفته و عطای ملاقات با آنان را به لقایش می‌فروشند و کنج عزلت را به جلوت با مردم ترجیح می‌دهند، این گروه نمی توانند پاسخگو باشند.

رفتار دوم: همراه

این گروه همرنگ جماعت می‌شوند، اگر به دعای کمیل برخورد کند، آنجا می نشیند و اگر با گعده‌ی لغو برخورد کند همراهی می‌کند، این نه رسالت ماست و با این شیوه توان پاسخگویی نیز نخواهیم داشت.

رفتار سوم: مهاجم

این گروه با اندک نابهنجاری که رصد می‌کنند برخوردی جلالی از خود صورت داده و گاه کاتولیک تر از پاپ می‌شوند و به جنگ و جدال مردمان می‌پردازند. این رفتار چنان اثر منفی بدی دارد که این فرد اخرین فرد از آن خاندان است که پا به حوزه علمیه می‌گذارد و بقیه با زدگی عجیبی فاصله می‌گیرند، خوب این رفتار جاذبه که نداشته، دافعه هم داشته و عامل آن باید پاسخگوی طرد مردم از دایره دین باشد.

رفتار چهارم : تبلیغ

دوستان گرامی نه معتزل نه همراه نه مهاجم بلکه  باید مبلغ بود، مبلغ منذر و مبشر است، مبلغ مدیریت بحران دارد نه آنکه خود مایه بحران آفرینی شود، مبلغ باید با شم انسان شناسی با هرکسی از راه خاص خود وارد شود. هرکسی سیرتی و اصطلاحی دارد ، دشمنان اسلام هم بدین روش توجه می‌کنند و برای همه یک نسخه نمی‌پیچند.

به عنوان نمونه به این ماجرای تاریخی توجه بفرمایید:

مادر زیادبن ابیه، سمیه کنیز ایرانی یا هندی حارث بن کلده پزشک مشهور بود و با مردان متعددی ارتباط داشت و شبی شش نفر به سراغ او رفتند، یکی از آنان ابوسفیان بود و وضعیتی را رقم زدند که زبان از بیان آن شرم دارد؛ از این رو پدر وی نامشخص بود و وی زیاد بن ابیه (زیاد پسر پدرش) خوانده می‌شد.

زیاد در وقتی که استاندار فارس بود. معاویه نامه ای به زیاد نوشت و او را با زبان غلاظ و شدادی تهدید کرد و زیاد که از سلحشوری جاهلی نصیبی داشت بدون هیچ واهمه ای پاسخ تندی به معاویه دارد. عمرو و عاص به معاویه گفت که شخصی مثل زیاد با تندی جلب نمی‌شود، بلکه رگ خوابی دارد، معاویه گفت ای ابامکر بگو رگ خواب او چیست؟ گفت او از بی پدری رنج می‌برد او را یک عمر ابن ابیه می خوانندش و یکی از احتمال ها این است که پدر او پدر تو باشد، معاویه از این فرصت استفاده کرد و زیاد را برادر خود خواند و اعلام کرد که سمیه، مادر زیاد در جاهلیت با ابوسفیان همبستر شده‌است و زیاد پسر ابوسفیان است.

با این کار زیاد را به دربار دمشق جلب کرد، و چنان کرد که زیاد شیعه‌ای را لای سنگ و کلوخی نمی‌یافت مگر آنکه بیرون می‌کشید و گردن می‌زد!! و همچنین پسرش عبید الله بن زیاد چه فجایعی را آفرید.

در پایان عرض می کنم که انسان عاقل تعطیلی ندارد بلکه تبدیل برنامه ای به برنامه دیگر دارد تا چه رسد به عالمان دین و سربازان امام زمان عج که باید خود را قبال وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ ( الصافات : 24) و نگه داريدشان ، بايد بازخواست شوند. پاسخگو باشند.

الحمد لله رب العالمین .

 

 

۹۷۵ بازدید