header

خارج فقه القضا (97-98)

جلسه 33
  • در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۹۷
چکیده نکات

بیان کلام تا به حال نسبت به گستره و حدّ نفوذ قضا

بسم الله الرحمن الرحیم

قبلا بیان کردیم: مسئله را از جهت ادله خاص بررسی می کنیم و گاهی از جهت قواعد غیر از دلیل خاص حالا این قواعد ممکن است درک عقل باشد ممکن است سیره متشرعه و  عقلا باشد وممکن است  یک قاعده عام شرعی باشد . الان که ما می خواهیم از روایاتی که محضرتان بیان شد فاصله بگیریم به نظر شما چه نتیجه ای باید گرفت؟ ببینید حاصل و برایند جستجو از روایات این شد که حکم قضایی معتبر است به شرطی که حجت بر خلاف نباشد ..اگر حجت بر خلاف بود، حجت نیست. نفوذ حکم قضایی آن جا که حجت بر خلاف نباشد و یک فرایند صحیحی  هم طی شود. اگر این جور باشد این قضیه نافذ است. اما آیا قطع به صحت هم لازم است؟ که حالا که  من رفتم نزد قاضی یقین کنم که مطابق واقع حکم کرده است. آیا اطمینان به حرف او لازم است که داشته باشم؟ حتی گمان لازم است که داشته باشم؟نه . مثلا این مطلب را که عرض کردم جایی که حجت بر خلاف نباشد.این را از کجا بدست می آوریم از جمله حکم بحکمنا والا اگر یقین حاصل کنم که لم  یحکم بحکم اهل بیت یا اماره معتبر دارم که لم یحکم بحکم اهل بیت حتی میتوانم عرض کنم که اطمینان دارم.اطمینان هم واسطه ای است بین یقین و ظن البته ظن قوی . متوجه باشید که هر وقت ما تعبیر اطمینان می کنیم منظور علم عرفی است.یعنی آن حالتی که آدم نمی تواند بگوید قطع عقلی دارم ولی آرام نشسته من هر وقت بخواهم مثال بزنم یک مثال وجدانی میزنم می گویم الان من و  شما اینجا نشستیم خیلی هم خیالمان راحت است که بچه ها دارند زندگیشان را ادامه میدهند درحالی که ممکن است یک دقیقه یا دو  دقیقه قبل خانه ما آتش گرفته باشد.ما قطع عقلی نداریم  که آتش نگرفته باشد این را می گوینداطمینان.بهترین تعبیر از اطمینان علم عرفی است.مقابل علم عقلی اصلا خود کلمه به شما می گوید اطمینان جایی که ادم احتمال مقابل را اصلا تحویل نمی گیرد با این که از نظر عقلی امکان احتمال خلاف وجود دارد. پس ببینیداگر ما حجتی بر خلاف  داریم واطمینان به خلاف داریم یا اماره معتبر به خلاف داریم. جالب این است که ببینید ما می گوییم نباید حجت بر خلاف باشد اما نمی گوییم باید ظن بر وفاق باشد. یکدفعه می گوییم ظن بر صحت حکم قضایی داشته باشیم تامعتبر باشد؟ می گوییم: نه. من چه کاره ام که باید گمان کنم که قاضی درست قضاوت کرده یا نه؟ من ممکن است که شک داشته باشم ولی یک قاضی که ممکن است شرایط شرعی را دارد این را گفته است. که من هم هیچ حجتی بر خلافش ندارم.این جا قبول است. ایا لازم است که اطمینان داشته باشم که درست می گوید ؟نه.آن مواردی که امام فرمودند اگر دونفرشان دعوا کردند بروید سراغ افقه بروید سراغ اورع هر چه را که او گفت قبول کنید امام شرط نکردند به شرطی که نسبت به حرف او اطمینان کنید. به شرطی که نسبت به حرف او یقین کنید. نه فرمودند در دعوا بروید سراغ اورع.سراغ افقه با این که برخی مواقع آدم مطمئن هم نمیشود ولی به هر حال این افقه است بین علمایی که قضاوت می کنند. پس ببینید آن چه ازروایت در می آید این است که حکم قضایی معتبر است تا وقتی که حجت بر خلاف نباشد. و دیگر این که فرایندش هم صحیح باشد. یعنی برخی وقتها هست که محکوم علیه یا محکوم له میداند که قاضی در تشخیص عدالت اشتباه کرده است. این می رود در بخشی که حجت بر خلاف دارد . و لذا در بحثی که ما داشتیم که اگر محکوم علیه یا محکوم له از یک مجتهدی تقلید می کند یا خودش مجتهد است که نظرش با نظر قاضی متفاوت است.حجت که می گوییم هم خودش را می گیرد هم کسی را که تقلید می کند حجت محکوم علیه یک اقتضا دارد ولی قضای قاضی یک اقتضای دیگری دارد.ما دیگر از این روایات اعتباری به دست نمی آوریم. قهرا را ه ما از راه صاحب جواهر جدا می شود.و همچنین از صاحب عروه این ها می گویند اگر حجت بر خلاف هم دارد باید متابعت کندمحکوم علیه باید متابعت کند محکوم له هم می تواند استفاده کند از این قضیه د رهر حال از این روایات در نمی آید حالا از  قرآن در بیاید یا از سیره در بیاید از حکم عقل دربیاید آن ها را باید جدا کنیم. بیش از این از این ادله استفاده نمی شود. اگر یک جا رفت سراغ استحلاف ولو بعدش حجت هم پیدا کند مثل مدعی که در دادگاه که می گفت من آخرین تیری که در ترکش دارم می اندازم و آخرین تیرم چیست؟ این است که طرف مقابل را قسم بدهم شاید از این قسم بترسد. 
حکم نافذ است حتی اگر حجت بر خلاف پیدا شود.چون متوسل به استحلاف شده است.این که من گفتم به شرطی که حجتی بر خلاف نباشد که متوجه این استثناها باشید.اگر حتی حجت بر خلاف دارد ولی الان بعد از استحلاف دیگر کار تمام شده گویا شارع مقدس می گوید پای استحلاف که آمد در کار دیگر پرونده بسته می شود.ولو بعدش هم برود بینه بیاورد.این می شود تعبد لذا ما میگفتیم گاه روایات معتبر داریم البته تعبدی نیست که اصلا ما نفهمیم به هر حال قسم است میتوانست متوسل نشود.وقتی قسم خورده شد حجت است. این که در برگه نوشتم اگر حجت برخلاف باشد نافذ نیست پشت سرش هم نوشتم بلکه عدم اعتبار برخی فروض هر چند فرایند قضایی روند صحیحی را طی کرده باشد از این روایات قابل دریافت است. نظرم به استحلاف بود که پرونده را تمام می کند.به هر حال ما آخرت را هم داریم و یک سری محاسبات ...نکته اش هم این که گفتم این استحلاف نه این که واقعا حق را از بین ببرد که حتی در آخرت هم نتواند مطالبه کند اگر می گفتیم واقعا ازبین می برد معنایش این است که شارع یک ملکیتی برای قسم خورنده درست می کند. جالب این است که اوهم مالک نیست حالا اگر دروغ گفتم ولی مالک شدم، مالک نمی شوم وآثار ملکیت هم بار نمی شود.ولی این آقا هم نمی  تواند دیگر اقامه دعوا کند جالب هم این است که حتی کشف خلاف هم شود وسند هم پیدا شود و معلوم شود که ایشان قسم دروغ خورده است به هر حال این روایت شامل این مورد می  شود. این جا من یک چیز را ببرم داخل پرانتز . ببینید گاهی وقتها هست که  طرف می گوید که حالا این  نمیدانسته و خبر  نداشته قسمش داده چرا نتواند حقش را دوباره احیا کند در دنیا و بگیرد؟ ببینید جهل به قانون مقصرش آن شهروندی هست که تابع آن قانون است.الان در هر کشوری اگر یک شهروندی جاهل به قانون باشد و بعد جهل به قانون برای او  دردسر درست کند نمی آیند بگویند که بنده خدا نمیدانسته است.می گویند رسما وقتی قانون تصویب می شود در روزنامه رسمی اعلام می شود حالا برخی از کشورها تا یک ماه می گذارند یعنی از زمان تصویب و نشر قانون تااجرا تا یکماه اگر کسی ادعای جهل بکند قبول است ما هم در روایات دینی داریم اگر کسی جدید العهد بالاسلام باشد عذرش را قبول کنید اما این ها مربوط به وقتی است که استثنائات است و الا این خودش مقصر است. ما یک مسئله ای داشتیم چند روز پیش سوالی شده بود در واقع یک دختر خانمی و یک اقا پسری عقد می کنند خوب اوائل کار هم بسیار  داغ بودند و بسیار به هم علاقمند بودند دختره هم می آید و مهرش را می بخشد و بعد اختلافشون می شود. پسره دختره را طلاق میدهد دختره را قبل از دخول طلاق میدهد و فکر می کند ایشان دوشیزه است و او را طلاق میدهد باید خانم نصف مهریه اش را که نگرفته برگرداند به شوهر خانم هم صد سکه مهرش بود و صد سکه را قبل از دخول بخشیده بود و قبل از دخول طلاق صورت گرفت و هیچی هم نگرفت این جا می گویندکه خانم باید50 سکه به مرد بدهد. چون این صد سکه مربوط به فرض دخول بود البته این حرف مربوط به دو سه دهه است و در فضاهای مجازی هم بحثی بود که آقا این چه می شود عدالت چه میشود؟ روایت داریم فتوا داریم 
ما هم وقتی روایت معتبر داشته باشیم روی سر و چشم می گذاریم امام گویا این شبهه را جواب می دهند فرمودند که ابرا در حکم اخذ است وقتی خانم ابرا می کند شوهرش را معنایش این است که من فرض می کنم صد تا سکه را از تو گرفتم اگر ابرا در حکم اخذ حساب می شود و آثار حقوقی آنهم همین است که کسی به کسی بدهکار نیست وبدهی صاف می شود اگر بعد حادثه ای پیش می آمدکه می بایست نصف را برگرداند حالا اگر این خانم صدتاسکه را گرفته بود بعد که طلاق انجام می شود  می بایستی نصف را برگرداند یا نه؟ میدانید که 50 تا از سکه ها با دخول  مستقر می شود. همه مهر با عقد می آید ولی استقرار نصفش به دخول است اگرایشان تمام سکه ها را گرفته بود می بایستی نصف آن ها را پس دهد که ابرا کرده حکم گرفتن را دارد باید 50 تا را برگرداند حالا شما بگو یک شهروند باید این ها را در ازدواج متوجه شود یا متوجهش کنند ایشان میتوانست بگوید من ابرائت می کنم ولی اگر دخولی صورت نگرفت و از هم جدا شدیم ـ اصلا چرا اینکار را بکند؟ بگوید ازت نمی گیرم ولی ابرائش هم نکند ـ ما نباید چیزهایی را که حتی در دنیا یک هنجار جاافتاده است که جهل به قانون اگر کسی متضرر شود تقصیر قانون گذار نیست ببینید این را داشتم می گفتم که ما در بحث استحلاف که برخی برایشان عجیب بود می توانست از عنصر قسم استفاده نکند و ما قبول  داریم که اگر ده مرتبه هم محکوم علیه به پرونده جدیدی و اماره جدیدی دست پیدا کند  میتواند طرح دعوا کند از نظر ادله ان شاء الله بعدا اشاره می کنیم. اگر استحلاف در غیر دادگاه صورت گیرد مثل این که در یک جمع خانوادگی صورت بگیرد یا در یک مرکز مشاوره صورت گیرد یا در مراکزی که در کشور داریم و رسیدگی می کنند به پرونده ها .در شورای حل اختلاف .
به نظر ما کافی است و اطلاق روایت آن را میگیرد. کسی قید بزند و بگوید این استحلاف باید در محکمه صالحه باشد و جلو قاضی باشد هذا تمام الکلام راجع به روایات و اما میرویم سراغ روایات.
شاید در ذهنتان باشد که اول بایستی از قرآن بحث می شد یادتان باشد که ما ادله خاص در قرآن نداریم در روایات داشتیم که دیدید. از این جهت رتبه استفاده از قرآن رفت در این مرحله.
بررسی  اقتضای سایر  ادله و وجوه یعنی احتمالات اول از همه قرآن است.
 
 
 


۷۵۰ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

بیان کلام تا به حال نسبت به گستره و حدّ نفوذ قضا