header

درس اخلاق - ارتحال پیامبر (ص) و ماجراهای بعد از آن

جلسه 1
  • در تاریخ ۰۸ مهر ۱۳۹۴
چکیده نکات

در جریانی که در حج امسال در منا رویداد

بسم الله الرحمن الرحیم

 الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السّلام علی رسول الله و علی آله آل الله الذّین بهم فتح الله و بهم یختم الله و لعنة الله علی اعداِئهم اعداء الله الی یوم لقاء الله

 قال رسول الله : لا يزال هذا الدين قائما حتى يكون عليكم اثنا عشر خليفه؛

 تا وقتى كه دوازده خليفه و جانشين بر شما حكومت كنند دين پيوسته برپاست[1][1]

 این حدیث از طریق إمامیه و اهل سنت روایت شده است، اهل تسنن از گذشته‌های کهن تلاش‌های عقیمی را در تعیین مصادیق دوازده خلیفه صورت داده‌اند، ولی هیچ دانشمندی این روایت را از جهت سند و معنی مورد تردید قرار نداده است. 

 عکس نقیض حدیث یاده شده عبارت از این است که اگر آن دوازده خلیفه بر انسان‌ها حکومت نکنند، دین قائم نمی‌ماند و انسان ها با کالبد بی روح دین ، عمر خود را سپری می کنند و  دین نما را با دین حقیقی، اشتباه خواهند گرفت. 

 تاریخ جهان را که مرور می‌کنیم، انواع ظلم و جنگ را در جای جای این کره خاکی می بینیم،  ولی حادثه‌ای که پس از ارتحال پیامبراکرم (ص) رخ دارد، بزرگترین مصیبیتی است که در طول تاریخ،  بر بشر وارده آمده است. این ظلم نه فقط بر مسلمانان، بلکه بر جامعه انسانی وارد آمد. 

 غصب، چنان  مسیر وصایت نبی‌اکرم (ص) را منحرف کرد که حضرت وصی رسول الله(ص) را بر آن داشت تا از شخصیت ملکوتی خود که  مرزوق و منصوب از جانب خداوند است، سخن بگوید.
امیرالمومنین امام علی (ع) در خطبه‌ی زیبای شقشقیه - که از فرط زیبایی و کمال، انسان را از هرجهت زمین گیر می‌کند - می‌فرمایند: 

 (اَما وَاللّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا ابْنُ اَبى قُحافَةَ وَ اِنَّهُ لَيَعْلَمُ اَنَّ مَحَلّى مِنْها مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحى، يَنْحَدِرُ عَنِّى السَّيْلُ، وَلايَرْقى اِلَىَّ الطَّيْرُ. 

 هان! به خدا قسم ابوبكر پسر ابوقحافه جامه خلافت را به غصب پوشيد در حالى كه مى‌دانست جايگاه من در خلافت چون محور سنگ آسيا به آسياست، سيل دانش از وجودم همچون سيل سرازير مى‌شود، و هیچ پرنده‌ای به قلّه منزلتم نمى‌رسد) .

 حضرت در این بیان نسبت خود با خلافت را به نسبت محور آسیا با سنگ آن مقایسه نمودند. دانستنی است که سنگ آسیا بر محوری آهنین می‌چرخد که آن را قطب می‌نامند؛ اگر این محور نباشد، سنگ آسیا از جای خود حرکت می‌کند و آسیب زا می‌شود.

 سیل حکمت و معارف از جان حضرت جاریست و هرچه انسان اوج گیرد، بدان پایه از کمال نخواهد رسید.

 حضرت در قسمت دیگری از خطبه شقشقیه  بی‌پروا از فریب و بازی که غاصبان در صدد آن بودند چنین سخن می‌گویند: 

 « فَيا عَجَباً بَيْنا هُوَ يَسْتَقيلُها  فى حَياتِهِ، اِذْ عَقَدَها لاِخَرَ بَعْدَ وَفاتِهِ. لَشَدَّ ما تَشَطَّرا ضَرْعَيْها! فَصَيَّرَها فى حَوْزَة خَشْناءَ، يَغْلُظُ كَلْمُها، وَ يَخْشُنُ مَسُّها، وَ يَكْثُرُ الْعِثارُ فيها، وَ الإعْتِذارُ مِنْها. فَصاحِبُها كَراكِبِ الصَّعْبَةِ، اِنْ اَشْنَقَ لَها خَرَمَ، و إن أسلَسَ لها تَقَحَّمَ. 

 « شگفتا! اولى با اينكه در زمان حياتش مى‌خواست حكومت را واگذارد، ولى براى بعد خود عقد خلافت را جهت ديگرى بست. چه سخت هر كدام به يكى از دو پستان حكومت چسبيدند! حكومت را به فضايى خشن كشانيده و به كسى رسيد كه كلامش درشت، و همراهى با او دشوار، و لغزشهايش فراوان، و معذرت خواهيش زياد بود.، بودن با حكومت او كسى را مى ماند كه بر شتر چموش سوار است، كه اگر مهارش را بكشد بينى اش زخم شود و اگر آزادش گذارد در پرتگاه سقوط می‌کند».

 عبارت « يَسْتَقيلُها» اشاره به سخنی از ابوبکر دارد که فریقین آن را نقل کرده‌اند، ابوبکر همواره استقاله می‌کرد و می‌گفت: اقیلونی اقیلونی فلست بخیرکم و علی بن ابی طالب فیکم[2][2] و باید برانگیخته شد از چنین فردی که خود می‌فهمد که به جایگاهی تکیه زده که سزوار آن نیست و پیوسته آن را به زبان می‌آورد و از طرفی دیگر برای بعد از خود جانشین معرفی می‌کند و به تعبیر شیوای حضرت خلافت را برای بعد از وفات خود به عقد دیگری در می‌آورد. 

 حوزه خشناء در عبارت حضرت را وقتی می‌توان فهمید که شخصیت خلیفه دوم را صحیح بشناسیم، ابن ابى الحدید مى گوید: هرگاه عمر نسبت به یكى از اعضاى خانواده‌اش عصبانى مى شد، خشم او فرو نمى نشست، مگر آنكه دست او را شدیداً گاز بگیرد و تا بدانجا ادامه می‌داد که قطره خونی از دست فرد فرو ریزد! خشونت از این شخصیت می‌بارید، ابن ابى الحدید برآن است که اگر وی بر کوچه‌ای وارد می‌شد و در آخر آن کوچه زنی باردار ورود او را می‌دید، از ترس وضع حمل می‌کرد و البته ابن ابى الحدید اینها را به عنوان وصف کمال و صولت او بیان می‌کند ، در حالیکه این روحیه جز با خشونت با چیز دیگری سازگار نیست. 

 مشکلات بشریت مرهون، غصب خلافت و انحراف مسیر وصایت از شخصیت‌های اصلی آن است. این جریان هنوز هم وجود دارد و الان هم در عربستان آل شیخ و آل سعود . لَشَدَّ ما تَشَطَّرا ضَرْعَيْها! فَصَيَّرَها فى حَوْزَة خَشْناءَ، آل سعود جنایت می‌کند و آل شیخ توجیه، آل شیخ اندیشه‌های غیر اسلامی تزریق می‌کند و آل سعود پشتیبانی می‌کند و خشنونت چنان از آنان ساری است که هرکس یکبار به عربستان سفر کرده باشد، به خوبی آن را در یافته است. 

 هیچ گونه تردید و دودلی در این مسئله نیست که استکبار جهانی در رأس آن آمریکا  از این جریان منحرف حمایت می‌کند، پول می‌دهد، سلاح می‌دهد و برای تضعیف جریان مقاومت اسلامی در جهان از هیچ گونه کمکی در حق عربستان و هم کیشان آن دریغ نمی‌کنند. اما راست ناقص کمتر از دورغ نیست، نباید به منظور روشن کردن دست استکبار جهانی از دست دیگر شیطان غافل بود، من بی‌پرده از آن دست دیگر سخن می‌گویم و آن مدارس ضلال وهابیان است که در مکه و مدینه و پاکستان فکرهای شرک آمیز و کفرآلود تزریق می‌کنند، بدون تزریق اندیشه‌های غلط زیرساخت‌های آمریکا و دیگر دولت‌ها ره به جایی نخواهد برد. باید تمام قد جلوی استکبار جهانی و این مدارس ضلال ایستاد و مقاومت کرد و از نقش هر دو – به طور برجسته – سخن گفت.

 در جریانی که در حج امسال در منا  رویداد باید عرض کنم که بهترین روز و شاد ترین روز یک حاج، روز عید قربان است. سنگش را زده، خبر ذبح قربانی او را آوردند، سر می‌تراشد، بهجتی وصف ناشدنی در آن روز بر حجاج حاکم است، بهترین روز حجاج را غمبارترین روز کردند، خداوند کسانی را که این فاجعه را پدید آوردند، از رحمت خود دور کند.

 زیاد شنیده می‌شود که از بی کفایتی آل سعود سخن به میان می‌آید و بر آن تمرکز زیادی شده است ولی به نظر بنده شواهد، حاکی از قتل عمد یا عمد گونه هزاران مسلمان به دست آل سعود است، اینان اگر در اصل رخ داد مقصر نباشند که هستند در عدم رسیدگی به حجاج و با زنده و نیمه جان را به صورت مرده برخورد کردن- مقصرند و  بررسی دقیق این موضوع به پرونده قتل عمد نیاز دارد تا اتهام به درستی بررسی شود، حال یا إثبات می شود یا رد، ولی از آنجا که گفتار شاهدان عینی و حاجیان این اتهام را تقویت می کند شایسته رسیدگی قضایی در دادگاه صالح بین المللی است.

 به واسطه یکی از دوستان ثقه از یکی از مجروحان حادثه نقل می‌کنم، حاجی مجروح می‌گوید برای مداوا در بیمارستان بودم و به دست سرم داشتم، پزشک معالج به همراه یک مأمور نظامی بالای سر من آمد و شروع کردند با هم صحبت کردن، آنان غافل از اینکه من عربی می‌دانم، بی پروا سخن می‌گفتند از ملیت و آیین و مذهب من، سخن می‌گفتند، ناگهان مأمور سعودی رافضی رافضی گفت و سرم را از دست من کشید، از رفتار غیر اسلامی و حتی غیر انسانی او ناراحت شدم و ترس برم داشت که نکند اینان به بهانه درمان، با آمپول هوا یا چیز دیگری مرا بکشند، سریع نیاز به سرویس بهداشتی را بهانه کردم و از بیمارستان فرار کردم.

 برای کسی که به آن دیار سفر کرده باشد، تصویر روحیه آنان دشوار نیست. 

 دوستان گرامی، پیکر پاک حجاج چندی دیگر وارد کشور می‌شود، و به طور طبیعی فضای خوبی رقم نخواهد خورد، برخی به دنبال آنند که از این آب گل آلود ماهی خود را صید کنند، و بر علیه شریعت اسلام سخن بگویند. و مردم را نسبت به این فریضه الهی دل سرد کنند و این وظیفه من و شما را دو چندان می‌کند تا ضمن بیان واقعیت ها و جدا ساختن حساب اینان از اسلام، حریم حج ابراهیمی را نیز حفظ کنیم. انجام این رسالت بدون ایجاد تشتت و برهم زدن اوضاع  و ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی به صورت کاملا منطقی هم میسر است و هم وظیفه ما است.

--------------------------------------------------------------------------------

[1][1] . ر.ك: صحيح مسلم، ج 3، كتاب الامارة.

 

[2][2] .الامامهوالسیاسه – ج1 – ص 14 – الصواعقالمحرقه – ص 30 – الریاضالنضرهج1 –ص 175 – کنزالعمال – ج3 – ص 302

 

۹۴۴ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
چکیده نکات

در جریانی که در حج امسال در منا رویداد