header

درس اخلاق

جلسه 1
  • در تاریخ ۲۰ بهمن ۱۳۹۵
چکیده نکات

جلسه درس اخلاق مورخ 20/11/95

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی محمد و آله طاهرین و لعنت الله اعدائهم اجمعین قال امام علی امیر المؤمنین (ع): الدهر یومان فیومٌ لک و یوم علیک فاذا کان لک فلاتبطر و اذا کان علیک فلاتحزن فبکلیهما ستختور»   وقتی انسانی به مصیبتی مبتلا می¬شود، دیگران به او می¬رسند و می¬گویند خداوند به شما صبر دهد، خدا توان به شما دهد، ولی انسان¬های زیرک به کسانی که نعمت وافری دارند مالی دارند مقامی دارند قدرت دارند، حتی علم دارند به این انسان که می¬رسند می¬گویند خدا قوت، خدا به شما صبر بدهد، خدا به شما توان بدهد مخصوصاً اگر –به تعبیر فارسی معنا منفی¬اش را در نظر نگیرید- نو کیسه باشد مثلاً یکباره به یک مالی رسیده باشد یا یکباره به پستی یا قدرتی رسیده باشد یک دفعه، دانشی به هم زده باشد و یه موقعیتی در اجتماع رسیده باشد. به این شخص که می¬رسند باید بگویند خدا صبرت بدهد « الصبر عند نعمة» که در بعضی از روایات «الصبر عند المصیبة» و « الصبر عند الفقر» این مسئله، مسأله¬ای حساس و خطر ناک است. محتوای این حدیث که در اوّل سخن ارائه کردم، دو بخش دارد بخش اوّل همین است حدیثی گرانقدر است. انسان به حدیث اهل بیت که می¬رسد به ویژه احادیث امیرمؤمنان خصوصاً، نمی¬دانم چه طور است مثل تشه¬ای است که یک دفعه به آب گوارا می¬رسد چقدر زیباست سند هم نمی¬خواهد حضرت کل روزگار من و شما را به دو بخش اساسی تقسیم می¬کنند فیومٌ لک  یک روز با تو است و یک روز بر تو است یک روز برخورداریم و یک روز نابرخوردار، دنیا، دنیای تزاحم است فإذا کان لک آن زمانی که به نفع تو می¬چرخید لابطر یعنی نعمتی به کسی هجوم بیاورد و نداند که چکار کند «أخذته الدهشته و الحیرة عند هجوم النعمة» یک دفعه پدر خانمش وفا می¬کند چند میلیارد؛ حالا تا دیروز هشتش گرو نهش بود حالا اگر نفهمد چکار بکند تا قبل سر به زیر بود و درس می¬آمد و می¬رفت ولی حالا این آقا به جایی رسید، منشی، محافظ و پاسداری به چپ و راست و ... این یک دهشتی می¬گیرد و دحشت و حیرت موجب طغیان می¬شود « بطرن» فلاتبطر اخذته دهشته و حیرة عند هجوم النعمة و یا گفته می¬شود « طغا بنعمة» فصرفها غیر وجهها» یا اتتخفا النعمة فلکم یشکرها» ابا عبد الله الحسین علیه السلام می¬فرمایند ما خرجتُ اشراً و لابطرا» ای بطر را به آدمی می¬گویند که طغیان کند از سرسیری نه طغیان کند از سرنادانی وسرگردانی و دحشت و  دحشت (یعنی نداند چکار کند) به درد چه کنم دچار می¬شود که غیر از وحشت است طغیان نکن به غیر خودش خرج نکن ماذا کان علیک فلاتحزن آن روزی که علیه تو است غصه نخور – البته غصه تا حدّی طبیعی است- منظور از اینکه انسان دیگر توانایی نداشته باشد و خود را ببازد این فلاتحزن به طوری که دیگر قافیه را ببازد فبکلیهما ستختبر در ذهنت باشد که هر دو امتحان است هر دو موقت است. آدم بداند امتحان است خیلی قابل تحمل¬تر است تا فکر کند ازلی و ابدی و حقیقت است. راجع قسمت اول با شما بحث کنم؛ همه¬ی ماها یومٌ لک داریم مثل جوانی، مثل نوجوانی، جوانی نه فقط 25-30 سالگی شما تا 50-60 سالگی در این اصطلاح من جوان هستید این¬ها روزهای «لنا» است اول شخصی بگویم بعد از آن به جنبه¬ی اجتماعی؛ می¬پردازم این¬ انسان چه کار می¬خواهد بکند مطمئن باشید اکنون بهار عمر شماست اگر عمر را یک مقدمه بزنیم یک بهار بعد هم پاییز و زمستان سنین شماها بهار عمر است خوب فلاتبطر «لم یصرفه الی غیر وجه» یوجه خودش مصرف کن دست خودمان هم هست می¬شود این عمر ار الی غیر وجهه مصرف کرد می¬توان الی وجهه مصرف کرد، حال سؤال شود که اگر الی وجهی مصرف نکند چه می¬شود؟ اولاً خودش تباه می¬شود؛ گاهی به طلبه¬های جوان –شما که فضلا هستید- می¬گوییم که العیاذ بالله قیامت هم نیست از ما هم سؤال نمی¬کنند ولی حیف است انسان عمرش را تباه کند. اصلاً جسارت به خودش است که عمرش را ضایع کند بالاخره باید بداند این را کجا مصرف کند اگر به غیر خودش مصرف کرد معلوم می¬شود که به خودش جسارت می¬کند چطور انسان اگر یک لباس خوبی را در جای خودش نپوشد به آن لباس بی¬احترامی کرده است – که به آن تبزیر می¬گویند حالا اگر عمرش را در جایی مصرف کند که نباید آن جا مصرف می¬کرد، جسارت کرده به خودش، خودش تباه می¬شود دنیایش نابود می¬شود بعد آن طرف مرز، آن طرف آب می¬پرسند فلان تابستان را چطور گذراندی؟ جوانی؟ عمرت؟ باید ساعت به ساعت، آدم جواب بدهد، ما هیچ جا نداریم خداوند در جسابش مسامحه دارد. سریع الحساب داریم امّا سرعت حساب منافات با دقت ندارد منافات ندارد که مو را از ماست نکشن، گاهی وقت¬ها حساب طولانی هم می¬شود ولی آشفته است بعضی وقت¬ها نه بخاطر مدیریت فهمیده سریع هم رسیدگی می-کنند ولی با دقّت، در نظام قضایی هم می¬بینید پرونده شش سال معطل می¬شود یعنی سرعت حساب منافات با دقت ندارد و مطمئناً خداوند دقیق است حالا ممکن است بعد از حساب ببخشد امّا در حساب دقیق است. گاهی وقت¬ها دیگران را هم به تباهی می کشاند این جاست که باید خیلی ترسید. تباه می¬-کند و به تباهی می¬کشاند حالا یا انسان¬ها را به تباهی می¬کشاند یا یک دینی را به تباهی می¬کشاند یا یک کشور را، مصالح کشور را لذا « یومٌ لک فلاتبطر» در صدر اسلام –بحث را اجتماعی کنیم- اوائل کار پیامبر یوم علی مسلمانان بود یوم لِمسلمانان که نبود اصلاً 23 سال پیغمبر عموماً یوم علی مسلمانان بود حالا گاهی هم جنگی می¬کردند و غنیمتی¬ها به حساب نمی¬آمده امّا روزی که لِمسلمانان شد وقت فتوحات بود خراج مصر می¬آید خراج عراق می¬آید خراج ایران و فتوحات و غنایم که می-گیرند نمی¬گویم حکومت اسلام، حکومت مسلمانان عمدتاً بود چون حکومت که حکومت صالح که نبود این هم که گاهی می¬گویند زیر نظر امیر المؤمنین بود مثبتی ندارد قابل دفاع نیست به هر حال شد یوم لِمسلمانان، ببینید چه شد! چه کردند! این جا بود که دیگر «بطر» آمد؛ بخوانید تاریخ را خیلی عجیب و قریب است. شمش طلا می¬آمد با تبر می¬شکستند و تقسیم می¬کردند چه کاخ¬ها و مزرعه¬هایی که ساخته نشد. مشکل حضرت امیر هم همین بود؛ وقتی می¬خواست درگیر بشود با این¬ها؛ نگذاشتند؛ یعنی مسلمانان در یومٌ لهم در مجموع کم آوردند، خوب این صدر اسلام؛ می¬آییم زمان خودمان، دوستان ما تقریباً هر دو قسمت آن را دیدیم یک زمانی که بر حوزه و روحانیت دوران سختی بود، ما که شب می¬خوابیدیم ممکن بود ساعت 12 دو تا آجان بریزد در مدرسه و همه را به صف کند و کذا به هر حال انقلاب شد و پیروزی پیش آمد در واقع شد «یومٌ لنا» یومٌ لدین یومٌ لشیعه» «یومٌ للاسلام» الان هم کم و بیش هست نمی¬شود گفت که نیست پری شب یکی از دستان زنگ زد به من و گفت که می¬خواهم به منزل شما بیاییم. آمد و گفت که ما اینجا نزدیک منزل شما با استاندار نجف جلسه¬ایی داشتیم که آمده بود قم؛  گفتم ببنید استاندار نجف! در قم! جلسه با چند نفر از علما و اساتید و فضلا، عراقی که یک بعثی آن می¬آمد وسط حوزه¬ی نجف عربده می¬کشید مگر کسی می¬توانست نفس بکشد آقای حکیم  و ما ادراک مَن الحکیم، مرجع علی الاطلا جهان تشیع وقتی حزب بعث آمد حکم ارتداد این حزب را صادر کرد. ولی آقای حکیم را نه دید حکومت بلکه از دید مردم انداختند یعنی کار به جایی رسید که مردم بلافاصله تهمت انگلیسی به وی زدند و در آن فضا جهل عراق هم این تهمت پا گرفت چیزهایی که نقل می¬کنند تأسف بار است چه جسارت¬ها که کردند حتی در خانه¬ی ایشان را کثیف کردند این چیزهایی است که شنیده¬ایم امه به برکت انقلاب اسلامی این می¬شود که استاندار عراق می¬آید و رویدادهایی مانند این بسیار رخ می¬دهد.

اسلام در دنیا به عنوان خط سوم مطرح شد. ما قبل از انقلاب کاملاً یادمان است اسلام در دنیا مطرح نبود یا کاپیتالیزیم غرب یا سوسیالیسم شرق، حتی نهضت¬های آزادی بخش، البته معمولاً این¬ها جز¬ء اردوگاه شرق بودند –امّا این بود، بعد یک همچنین مسئله¬ایی مطرح می¬شود، در سوریه نماینده رهبر معظم در سوریه به ما می¬گفت: سوری¬ها به ما می¬گویند کل ارتش سوریه در اختیار شما، ما فرماندهان را جمع می¬کنیم شما با آن¬ها صحبت کنید، البته قبل از این قضایا، قبل از جریان¬های سوریه و بیداری اسلامی، ببینید ارتش سوریه، یک ارتش میشل افلق بود و حزب بعث هستند و مرام سوسیالیزیم دارند و این¬ها از آن¬ طریق آمدند ولی حالا یک روحانی برای آنان سخنرانی می¬کند این¬ها یک ظرفیتی است که حتی جریان¬های باطل، بر آن حساب می¬کنند همین آقای ترامپ در یکی از تبلیغاتش طلبه¬ای به پشت سر خود دارد. حالا شما بگویید ما این را قبول نداریم، ما هم قبول نداریم امّا این یک نکته است چون این¬ها حساب و کتاب دارد بی¬گدار به آب نمی¬زنند به قول مَثَل معروف کاهدون نمی¬زنند. حتی او هم یک محاسباتی کرده که در ایام تبلیغاتش ولو محدود، یک طلبه را می-آورد مخصوصاً با عمامه¬ی سفید حالا او می¬خواهد استفاده منفی کند همه¬ی این¬ها درست امّا از ظرفیت بودن این نهاد نباید گذشت آیا حالا ما به بطر متبلا شدیم یا نه؟ این دهشت و حیرت ما را نگرفته، آیا سپاس گذار این نعمت هستیم یا نیستیم؟ این صدا این طرف و آن طرف شنیده می¬شود و نمی¬خواهم بگویم که ما می¬خواهیم یک تحولی در کشور ایجاد کنیم امّا خودمان که می¬توانیم بفهمیم دوستان باید سوگمندانه و منصفانه گفت ما دچار نوعی از بطر شده¬ایم، ما که می¬گویم منظور تک¬تک-مان نیست روی هیچ کس هم قضاوت نمی¬کنیم عرضم این است که ما عملکردها را نقد کنیم نه افراد را امّا مجموعه دچار یک بطر شده یعنی نمی¬داند این نعمت را، داره علی غیر وجهه مصرف می¬کند شما می¬دانید اگر خدایی نکرده این نظام انقلاب اسلامی ایران و این برنامه شکست بخورد چه اتفاقی رخ می¬دهد، امروزه همه عالم به هم ربط پیدا کرده است، یکی از کارشناسان می¬گفت: ترکیه در خاک خودش سد می¬زد –اشکال که ندارد؟- تالاب¬های سرزمین عراق خشک می¬شود یعنی آب کم می¬شود، عراق دچار کم آبی می¬شود و خاک ریزها به سمت اهواز می¬آید، حالا او همین جا تمام می¬کرد حالا گاهی وقت¬ها خدایی نکرده مسئله، مسئله¬ی امنیتی بشود، مردم طغیان کنند و خدایی نکرده، متعرض حکومت بشوند، بعد یک ناامنی در کشور ایجاد بشود، ناامنی در کشور باعث ناامنی در منطقه می-شود یعنی یک کشوری در خاک خودش سد می¬زند، ناامنی می¬شود حالا این چیز طبیعی است، یک چیز ساختگی، در سوریه چهار تا اوباش تربیت شد¬ه¬ی مدارس مکّه و مدینه و سرویش¬های جاسوسی قدرت¬های بزرگ آن جا تربیت می¬شوند، فرانسه منفجر می¬شود، چه کسی تصور می¬کند مدرسه¬ی مدینه، تربیت کند تکفیری در سوریه را و از سوریه بروند فرانسه تازه در فرانسه که تمام نمی¬شود ناامنی که ایجاد بشود می¬بینید به جای دیگری می¬کشد در همچنین فضایی اگر انسان¬هایی مبتلا به بطر بشوند به همین خاطر، مثل نظام اگر بخواهد لطمه ببینید ارکان اصلی نظام به هر مناسبتی بخواهیم تعرض کنیم و همه چیز را سیاسی کنیم، چیزی که متأسفانه اتفاق افتاده یعنی چه چیزی است که سیاسی نیست در کشورما می¬خواهی بروی مسجد دو رکعت نماز بخوانی، و برگردی چهار تا فحش می¬شنوی بعد هم می¬گوید سیاست ما عین دیانت ماست، دیانت ما عنی سیاست ماست، این است که بروی مسجد چهار تا فحش بشنوی و بیرون بیایی یا این فضایی که روزنامه¬ها این ورق پاره¬ها ایجاد می¬کنند، حواسمان نیست آقا! گاهی وقت¬ها القاء می¬کنند یه مشت دزد یک مشت اختلاس¬گر، یک مشت ناتوان که به راحتی کلاه به سرشان می¬رود تا ناف، هیچ کس حرف هیچ کس را گوش نمی¬کند راحت از خطوط عبور می¬شود؛ این¬ها ضررش برای چه کسی است این بطر است یکی از دیپلمات-های بلند پایه¬ی کشور در یک جلسه¬ایی می¬گفت سفیر آلمان اخیراً ما را دید که دو تا کشور هست که همه چیز آن سیاسی است یکی آمریکاست یکی هم ایران، گفت: آلمان این طور نیست که همه چیز را به تحلیل سیاسی بگذاریم جزءی ترین کار را رنگ سیاسی بدهیم. بنده عرض می¬کنم منتها با یک تفاوت میان ایران و آمریکا که آن¬جا به حساب دین گذاشته نمی¬شود. امّا در ایران به حساب دین تمام می¬شود،  به حساب ولایت است به حساب حفظ ارزش¬ها است و این بطر است و واقعاً احساس خطر می¬شود. می¬دانستید در طول تاریخ شیعه نتوانسته حکومتش را نگه دارد ما در مدینه حکومت تشکیل دادیم در مکّه، در مصر در آفریقا در تونس در عراق و ... این قیام¬های شیعه بود که به نتیجه رسید ولی حفظ نشد حتی جریان صفویّه اینقدر مسئله پیش آمد تا نادر قلی همه را به هم زد و بنا نیست و خداوند تضمین کند که بماند خدایی نکرده اگر مسئله پیش بیاید فکر می¬کنید می¬گذارند که استاندار یکی از استان¬های عراق به قم بیاید لبنان و سوریه¬ای را می¬گذارند این¬ها به هم ربط پیدا می¬کند ایران هم دوستانی در منطقه دارد وقتی اصل را قطع کنند، آن دست¬ها هم قطع می¬شود واقعاً در ایران ظرفیت خوبی است خیلی جاها مطرح شد و اخیراً هم مطرح شد و خبر موثق است و قطعی است که ایران به عنوان هشتمین کشور قدرتمند دنیا مطرح است بیخ گوش ما پاکستان چقدر جمعیت دارد؟ مگر سلاح اتمی ندارد؟ اصلاً در معاملات منطقه نمی¬آید نمی¬گویم که کشور بدی است کشور  محترمی هم هست کشور خوبی هم هست ولی ایران در معاملات حضور دارد با این وضعیت ببینید که چکار می¬کنند چه می¬گویند چقدر بداخلاقی، این علیه او، او علیه این و مثل جنگ کلادیاتورها تا مرز کشتن و اگر زنده می¬ماند چیزی از او باقی نمی¬ماند و او به درد مردن می¬خورد بعد هم می¬انداختند جلوی گرگ و... ما خیلی کلی صحبت می¬کنیم نحوه¬ی موضع¬گیری، وقت موضع¬گیری کسی که باید موضع¬ بگیرد هیچ کس از استدلال و منطق ... نقد اشکال ندارد امّا در یک فضای منطقی، دوستانه حتّی؛ شما ببینید در جریان انتخابات اخیر آمریکا وقتی بحث شد چقدر به هم پریدند ولی تمام شد خیلی عرف است در دنیا ولی در کشور ما ادامه پیدا می¬کند پس لزره¬هایش ادامه پیدا می¬کند ول نمی¬کنیم چون من نظر به جریان خاص و خط خاص ندارم می¬خواهم عرض کنم که رهبری که می¬فرمایند: « اصل عزت و حکمت و مصلحت»  باید در همه¬ی موضع¬گیری¬ها باشد اگر این باشد خیلی از این بداخلاقی¬ها کنار می رود خیلی از این پرخاش¬ها کنار می¬رود خیلی از این اصرار کردن¬ها کنار می-رود اصل سر این است چرا وقتی حادثه رخ می¬دهد اینقدر حرف و حدیث پیش¬ می¬آید؟ این مطلوب نیست ضمن اینکه همه¬ی عقلا می¬گویند باید صدا آزاد باشد من بارها گفتم نه دولت ما نه مجلس ما نباید احساس امنیت بکنند همه باید بدانند اگر خلاف کردند آن راصد مربوطه به سراغش می¬آید و البته می¬آید و تا آخر هم می¬رود نه این که رها کند کسی که خلاف کرد باید پاسخ¬گو باشد امّا در عین حال باید مصالح کشور، مصالح مملکت، مصالح نظام، مصالح تشیع، اعتماد مردم، عرض کردم اگر اعتماد را از مردم بگیریم و مردم بد بین بشوند که هر کس که سرکار می¬آید چهار سال بعد... بعد دیگر مردم را نداریم بزرگترین سرمایه¬ی این نظام مردم است واقعاً حساب کنید وقتی کسی فوق می-کند چطور به بیرون می¬آیند یک حادثه¬ایی پیش می¬آید چطور اظهار همدردی می¬کنند چند میلیون آدم همدردی می¬کنند، این¬ها سرمایه است. ما مردم را نداشته باشیم چه داریم؟! به کدام قدرت وابسته هستیم؟ از این جهت باید خودمان مواظب باشیم و هم دیگران را روشن کنیم. 

و الحمد لله رب العالمین.

۸۱۳ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
چکیده نکات

جلسه درس اخلاق مورخ 20/11/95