header

هدایت تحصیلی - منزلت و رسالت روحانیت در دوران معاصر

جلسه 1
  • در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۳۹۸
چکیده نکات

هدایت تحصیلی
منزلت و رسالت روحانیت در دوران معاصر
مدرسه شهید صدوقی - قم
رسالت اول: کوشش وافر در علم اندوزی
رسالت دوم: تهذیب نفس
رسالت سوم: تبلیغ معارف و دین
رسالت چهارم: پژوهش محور بودن
رسالت پنجم:عینیت بخشی دین

موضوع : منزلت و رسالت روحانیت در دوران معاصر / هدایت تحصیلی
مکان : قم - مدرسه شهید صدوقی 
زمان : 13 بهمن ماه 1398

بسم الله الرحمن الرحیم
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم،  مَن طَلَبَ بابا مِنَ العِلمِ لِيُحيِيَ بِهِ الإسلامَ كانَ بَينَهُ و بَينَ الانبیاء درجةً...
خدای بزرگ را شاکر هستم که توفیقی داده در جمع محترم شما طلاب گرامی باشم از مدیریت محترم مدرسه و تیم همکارانش هم تشکر می کنم. علی الله اجرکم ...
صحبتی که قرار است با شما داشته باشم، یک موضوع خاص است منزلت و رسالت روحانیت در دوران معاصر، به ما گفتند شما طلاب، پایه یکم تا ششم هستید اینجور در ذهنم هست خیلی حرف ها می شود با شما زد نکاتی که فکر می کنم در زندگی علمی شما کارگشا است و جهات دیگر حالا همین موضوع را مخصوصاً دهه مبارکه فجر هم هستیم داخلش سعی می کنم با تناسب با این مناسبت هم نکاتی را داشته باشم در بحثم.
 در واقع دو موضوع هست: منزلت روحانیت و رسالت روحانیت، جایگاه روحانیت و رسالت روحانیت، بگذارید من از اینجا شروع کنم می دانید جایگاه روحانیت، منزلت عالمان روحانی نزد همه ادیان حتی ادیان واره‌ها، دین واره‌ها یعنی دین‌های ساخته دست بشر، مثل هندوییسم اصلاً روحانیت هر قومی جایگاه ویژه ای دارد؛ منتهی وقتی ما روحانیت می گوییم منظور روحانیت اسلام است و الا بودیسم و هندویسم که کار ندارد اسلام که آمد این احترام را حفظ کرد، منتهی برد بالا و بالاتر، یک تعابیری کرد راجع به عالِم که هنوز هم جدید و شنیدنی است، این را که عرض می کنم برایتان، به این جهت نیست که چون مسلمان هستیم دوست داریم مبالغه کنیم! خیر، اصلاً فرض می کنیم که یک آدمی که کاملاً بی طرف است؛ نه مسلمان است و نه ضد مسلمان است می خواهد بر اساس داده‌های دین قضاوت کند و لذا می‌بینید نه تنها جایگاه روحانیت و عالم، بلکه هر چه به نحوی به عالم مربوط می شود می رود بالا. من این آیه را دیروز در درسم البته به یک مناسبت دیگری خواندم، الان برای شما می خوانم: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ؛ قسم به قلم،...
 حالا شما بگو قلم در قرآن یک معنای بطنی هم دارد من رد نمی کنم، اما معنای ظاهرش هم که هست و این منافت ندارد که قسم به قلم و آنچه می نویسند و ما یسطرون، اگر ما موصول اسمی باشد یعنی الذی یسطرون، اگر مای موصول حرفی باشد، می شود نوشتن، قسم به قلم و نوشته، یا قسم به قلم و نوشتن، می دانید به چیز بی ارزش قسم نمی‌خورند؛ قسم به بیل، قسم به جارو، واضح است که این ها قسم ندارد، چیزی که یک منزلتی دارد باید به آن قسم بخورند. این رفتار را اسلام با عالم، دارد. این حدیثی که برایتان خواندم در این ارتباط از پیامبر جالب است این حدیث صرفا عالم به معنای مرجع تقلید و یا  آیت الله و آیت الله العظمی و ...نیست؛ بلکه طلبه؛ طلبه سال اول، طلبه سال دوم، طلبه ماه اول ماه دوم، که پیامبر فرمودند: من طلب بابا من العلم،لیحی به الاسلام تا یک چیزی یاد بگیرد، بیست سال دیگه، بیست و پنج سال دیگر، سی سال دیگر، دست مردم را بگیرد اسلام را زنده بکند، کان بینه و بین الانبیاء درجة، بین این طلبه و بین یک پیامبر فقط درجه نبوت، فاصله است .
حالا بگذریم از اینکه روایاتی داریم که می گوید این برای طلبه است منتها وقتی برود بالا دیگر در بعضی از روایات هست که بعضی از انبیا غبطه او را می خورند؛ آن حدیث که میفرماید: جمعیتی که نه پیغمبر هستند نه شهیدند و لکن هم پیغمبران غبطه آن ها را  می خورند و هم شهدا حالا پیغمبران بگوییم منظور غیر اولواالعزم هستند، چون پیغمبران اولواالعزم حسابشان جداست. شما اگر علاقمند هستید روایاتی که در این زمینه هست که وقتی طلبه راه می رود (در بحار هست) فرشتگان بالهایشان را پهن می کنند و به طلبه می گویند پا روی بال ما بگذارید نه بر روی زمین، قاعدتاً این تعبیر معقول به محسوس است،... پیامبر می خواهند بفرمایند که مقام، یک مقامی است که  فرشتگان بالشان بشود فرش طالب دین فرش عالم....
من گاهی که می خواهم مدارس بروم معمولاً مدیران یک چیزهایی می‌گویند؛ عموماً می‌گویند طلاب ما انگیزه ندارند برای درس خواندن سرد هستند برایشان سوال است ثم ماذا بعد هذا، به درد «چه کنم» «چه کنم» شده اند...، من واقعاً تعجب می کنم نمی توانم بفهم یک طلبه با این منزلت و با این عظمت می  گوید من برای چه دارم درس می خوانم؟به هر حال از دو حال خارج نیست؛ یا عظمت کار را درک نمی کند یا قدری کار سخت است.
رسالت اول: کوشش وافر در علم اندوزی
 سوالی من دارم و آن  این که  امام زمان پدر هستند یا نیستند؟ امام رضا که فرمودند پدر هستیم و شما بچه های ما، آیا پدر از بچه خوب خوشش می آید یا نه؟ وقتی پدرهای معمولی این کار را می کنند امام زمان اینکا را نمی کنند؟ امام زمان (عج) هم ممکن است برای یک طلبه اش یک استاد یک عالم صدقه بدهند ممکن است بگویند قرة عینی، فقط که به شیخ مفید نگفته! سعی کنید این دوران را که گویی دوران شیرخوارگی شماست را خوب استفاده کنید این ده سال اولتان آقایان دوران شیرخوارگی است چون دو سال اول که خوب شیر بخورد دیدید پیرمرد هشتاد سالش است خوب کشاورزی می کند نمی گویند دیشب چه خورده می گویند شیر خوب خورده اینطوری است، یعنی اینها هفتاد هشتاد سال قبل می گویند شیر خوب خورده، یک کسی هم هست بیست سالش است مجمع الامراض است، از هر جایش یک دردی بلند است، می گویند شیر خوب نخورده است؛ شیرخوارگی معنایش اینست، طلبگی هم شیرخوارگی دارد ده سال اول دوره  این شیرخوارگی است، از آنطرف دارد شیر می خورد شیرخوارگی است. ولی به شما بگویم که هیچ مقطعی از تاریخ به اندازه امروز برای یک طلبه شیعه مسلمان، امکانات نبوده، بله مشکلات هست، ممکن است بعضی از مشکلات را خود بنده نداشته باشم اما ارتباط دارم. فکر کنم سال پنجاه و شش بود یا اوایل پنجاه و هفت، من شرح لمعه شروع کرده بودم، من یک شرحی خریدم یک شب هم رفتم پس دادم، فهمیده بودم که شهید ثانی در مسالک الافهام مطالب خوبی دارد که می تواند به شرح لمعه ناظر باشد اصلاً خیلی سوالات را مسالک، جواب داده که در شرح لمعه نیست همینطور هم هست، رفتم سراغ مسالک تمام قم را گشتم، تمام قم کتابخانه ها هر قیمتی هم بود مشکلی هم نداشتم که بخواهم بخرم، نبود، تا بعداً در آغاز پیروزی انقلاب مرحوم آیت الله نجفی مرعشی رضوان الله علیه ایشان بعضی از کتابها را چاپ کرد از جمله همین مسالک الافهام را، چاپ هم چه عرض کنم، شماها ببینید وحشت می کنید ما می گفتیم چاپ سنگکی مثل نان سنگک دراز، صفحات از بالا شروع می شد ؛ نه فهرست و نه عنوان شماره صفحه داشت و بعضی هاش هم شماره صفحه هم نداشت چقدر من خوشحال شدم که مسالک را پیدا کردم تقریباً دو سوم لمعه را من با مسالک با نگاه به مسالک خواندم در صراط هم گفتم که فلان کتاب را در کنار فلان کتاب ببینید زندگی بعضی از علما را ببینید آن موقع امکاناتی نبود اما الان امکانات به گونه ای است که وقتی شما در نرم افزارها یک جستجو می زنید لیست می آید یک کلمه داشته باشید همه را برای شما آماده ارائه میدهد حالا جهات دیگر هم هست. 
بحث منزلت روحانیت را یک مقدار توضیح بدهم و تمامش بکنم من با توجه به همه اینها نکاتی عرض می کنم شکی نیست که اولین وظیفه من و شما به عنوان روحانی طلبه، تحصیل خوب است، آقا باورمان بیایید که دین برای یک فقیه است این باورمان بیایید با چند تا ترم و چند تا واحد بعد هم یک خلاصة المکاسب خلاصة الرسائل و امتحان هم بدهیم و نمره خوب بیاوریم، این نه، باید یک طلبه یک روحانی حداقل بیست سالی خوب بخواند، ده سال شیر بخورد، و بعد از ده سال هم غذاهایی که متناسب با بدنش هست، تخصصی دیگر، یک مدتی باید اطلاع پیدا کند، یک مدتی باید متخصص بشود، یک مدتی باید متمرکز بشود، اینها از هم جداست، گاهی اوقات ما اینها را شلوغش می کنیم، مطلع، متخصص، متمرکز، و متمحض، این دو تا یکی است، مثلاً بعضی ها دیدید در فقه اطلاع دارند ممکن است خیلی هم حرف بزنند، هر مسئله به او بگویی جواب می دهد همه دان است، همه چیز را می داند اطلاع دارد، این ها می شوند مطلع، یک اقیانوس بزرگ اما با عمق دو سانتیمتر، که این جریان صحیح نیست مرحله بعد اینکه انسان بشود متخصص، مثل اینکه یک نفر بشود مجتهد در فقه، اصول را بخواند، فقه را بخواند بشود مجتهد، متخصصی که هر بابی در فقه دست بگذارد می تواند نظر بدهد این از آن چیزهایی است که برای معاصر نیاز داریم دوستان ،در آینده به متمحضان نیاز داریم، به متمرکز، بعد از متخصص، متخصص یعنی صاحب نظر به طوری که هر مسئله ای کار بکند می تواند جواب بدهد، مثلاً در ادبیات، در تاریخ، در فقه، در تفسیر، متمرکز آن کسی است که رفته ده سال روی یک مسئله کار کرده، متمرکز شده در یک بخش، و ما در آینده اینجور می خواهیم اینکه قدیم گفتند جامع معقول و منقول، علامه ذوالفنون، امروز این حرف ها شعار است و این ناساز است به یک نفر بگویند این همان اقیانوس دو سانتیمتری است ما امروز یک استخر می خواهیم که هرچه می روی نرسی به عمق و بستر آن.
این درست است که لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‌؛اما درست نیست که گفته شود : للانسان کل ما سعی که هرچه سعی بکنی به دردت می خورد برایت هست نه بعضی از وقت ها انسان سعی اش هدر است، اینکه می گوییم به شیوه خودش، یک مقداری باید از اساتیدتان، از کسانی که می شناسید موفق هستند و صاحب تجربه موفق هستند کمک بگیرید و لذا آن عبارت امام باقر (ع) فرمودند: تعلموا العلم من حملة العلم البته خوشبختانه، خیلی  از این کارها را برنامه ریزان برای شما انجام می دهند حالا شما ممکن است گاهی ما خوشمان بیایید یا نیایید، اینکه به شیوه خودش از اولش خیلی ها را مدیران و برنامه ریزان، به هر صورت انسان باید مواظب باشد به تناسب امکانات که می گوییم همان حرف هست، یعنی هرچه امکانات می رود بالاتر مسئولیت ما بیشتر می شود این اولین مرحله است ما باید بار بزنیم آدم باید بالاخره فربه علمی شود، یک جوری بشوید آقایان بعد از بیست سال دیگر بشوید حوزه سر خود، طرف می گوید من رفتم از قم بیرون دیگر هیچ، انسان باید یک طوری بشود که قم سرخود بشود؛ حوزه سرخود بشود؛ مگر نراقی قم بود؟ مگر نراقی نجف بود؟، نراق کاشان، آن موقع روستا الان شهر، یا خود کاشان، مگر عالمان بزرگ ما همه در مراکز بودند؟ ولی درخشیدند، مرحوم تستری صاحب قاموس کجا بود؟ ، اما ببینید قاموس را ... اینها برای این بوده که حوزه سر خود شدند و رفتند بیرون.
رسالت دوم: تهذیب نفس
 این بیست سال تحصیل آقایان است که آدم را بی نیاز از استاد می کنداز استاد ولو هیچ وقت ما از تراث بی نیاز نمی شویم، از نصوص دینی از متون علما آن لاینش جداست، دوم تهذیب نفس است. آقایان ممکن است یک پزشک غیر مهذب، خوب پزشکی کند، ممکن است یک بنای غیر مهذب خوب بنایی کند مهندسی کند خیاطی کند ولی روحانیت غیر مهذب نمی تواند روحانیتی بکند اصلاً صدا از دل بلند نشود اثر نمی کند دست من و شما هم نیست، چرا ممکن است آدم یک چند روزی گرد و خاک کند دور خودش را شلوغ کند عَلَم و دستکی راه بیاندازد ولی بقا ندارد، چقدرکتاب از بزرگان نوشته شده است از فقه، ولی آنهایش که بیشتر مانده که اخلاص بیشتری دارند یک محدث متتبع، آقا شیخ عباس قمی، ما نمی توانیم جزء علمای بزرگ رده اول از نظر فکری و نظریه پردازی و اینها جا بدهیم اما یک محدث خوش سلیقه اهل قلم با اخلاص، وقتی یک زمانی باباش، پدر شیخ عباس گفت : دوست داشتم پسرم یعنی خود این شیخ عباس می رسیدی به مرتبه شیخ عبدالرزاق رفتم امروز پای منبرش از کتاب، منازل الآخره، می خواند ای کاش تو هم اینجوری می شدی، گفت بابا دعا کن من هم بشوم مثل شیخ عبدالرزاق اما نگفت آن کتاب برای من است من نوشتم اما اینکه بگوییم بابا دعا کنید من هم بشوم مثل شیخ عبدالرزاق، و نگویید من خودم بودم که آن کتاب را نوشتم این عمق اخلاص را می رساند ...
 این اخلاص و این تهذیب هرچه انسان تلاش کند ولی آن دل سالم نباشد با خدا رفیق نباشد با امام زمان رفیق نباشد سعی کنید رفیق باشیم یکدفعه می گوییم امام و ماموم، یکدفعه می گوییم خدا و بنده، اما یکدفعه حبیب و محبوب،....
 رسالت سوم: تبلیغ معارف و دین
آن روایت گفت که " عَلَّمُوا اَلْعِلْمَ مِنْ حَمَلَةِ اَلْعِلْمِ وَ عَلِّمُوهُ إِخْوَانَكُمْ" تبلیغ، هیچ کس نمی تواند بگوید آقا من از تبلیغ فاصله می گیرم وظیفه ام نیست به نظر شما درست است؟، تبلیغ گونه های مختلفی دارد؛ من و شما یک باری روی دوش خودمان بستیم، می توانسیتم روحانی نشویم، می توانستیم حوزه نیاییم، آمدیم،، حالا که آمدیم بار خودمان هست و بار دیگران هم هست .
فردا قیامت فلان جوان را می آوردند می گویند که چرا عمل نکردی، هلا عملت: آیا نمی دانستی؟! ذیل آیه  فلله الحجة البالغه حدیثش را ببینید می گوید نمی دانستم، به او می گویند: چرا این کارها را کردی؟ بیان می کند که  نمی دانستم. امام صادق می فرمایند به او  می گویند، هلا علمت، یا هلا تعلمت،؛ روایت آنجا هست ببینید، می گویند چرا نرفتی یاد بگیری؟ به نظر شما این جوان آرام می شود؟ می گوید: آخوندها به ما نگفتند.، امام جماعت ما نگفت، امام جمعه ما نگفت، روحانیمان نگفت، به او می گویند اهل کجا هستی؟ مثلاً  شیراز، می گویند خوب، برای چه قرنی هستی؟، می گوید: قرن چهارده هجری، نمی دانم هزار و سیصد و پنجاه تا هزار و چهارصد و ده، می گویند آخوندهای آنجا چه کسانی  بودند؟ اول هم درشت تر ها را میآورند. آیت الله ها را می آورند، حجت الاسلام و المسلمین و ثقة الاسلام و فاضل معاصر را می آورند می گویند: البته این ها را هم می آورند و می گویند ما قضایا و احکام را بیان می کردیم و... ایشان دروغ می گوید نمی آمد، ما مسجد داشتیم محراب داشتیم نماز جمعه داشتیم ما گفتیم و بعد به عنوان تکمله و تتمه و سند بحث از آن چه که در و دیوار و زمین از صداها و حرکات و سکنات ضبط و ثبت کرده می آورند و قضاوت می کنند به هر حال « کل صغیر و کبیر مستطر» البته می دانید اینها قسم و آیه نمی خواهد همه ضبط است، همین زمین مگر ضبط نیست: إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا * وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا * وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا * يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا؛ قرآن است دیگر، این دستگاه دارد ضبط می کند. حالا صد سال پیش می گفت زمین ضبط می کند، ممکن بود بعضی ها مسخره کنند و بخندند اما  واقعیت است. تعارف نکند، تبلیغ بروید، عرض می کنم وتبلیغ هم زمان دارد و شرایطی که همه را در کتاب «صراط اندیشه و عمل» بیان کردم. 
رسالت چهارم: پژوهش محور بودن
طلبه اهل پژوهش باشد، من از این نوشتن هایی که معذرت می خواهم که بچه بازیهایی که بعضی ها می آورند. فکر می کنند مثلاً حالا دارند پژوهش می کنند .اینها گاهی بچه بازی است ، ما می دانید بخش عظیمی اش از طریق پژوهش مانده است ما الان درس های صاحب جواهر را نداریم، منبرهای شیخ انصاری را حالا که نداریم تبلیغات صاحب جواهر، صاحب جواهر اهل تبلیغ هم بوده می رفته شهر خودشان، کرسی های درس شیخ طوسی را نداریم هرچه داریم کتاب است، این بود که امام فرمودند به آن شخص بنویسید، و سفارش کنید به نوشتن اکتبوا، علم را بنویسید چون بعداً زمانی می آید که به اینها نیاز است.
رسالت پنجم:عینیت بخشی دین
 منظور از تحقیق دین یعنی، باید کسی باشد که در هرم قدرت باشد یا در حد خودش، منظور از تحقیق یعنی عینیت دادن به دین، نمی تواند بگوید که به من چه عیسی به دین خودش و موسی به دین خودش و من هم گفتم البته از ما بیشتر از این هم بر نمی آید، حالا نمی توانیم فردا بیرون دست مردم را بگیریم یاالله بیا برویم مسجد این بیشتر برای کسانی است که عالم هستند و بلد هستند یا مرجع تقلید هستند یا در قدرت قرار دارند تحقیق یعین یعملی کردن دین این وظایف ماست، حالا بیشتر روی آن سه جهت که برای همه است، تحصیل، تهذیب و تبلیغ و به شما بگوییم هرچه زمان می گذرد بیشتر این نیاز احساس می شود بعضی ها می گویند که آیا الان هم مردم شنوایی دارند آیا مردم الان دیگر اصلاً جای گفتن این حرف ها هست اگر بنده تجربه های خودم را برایتان عرض کنم طولانی می شود انسان هرجا پا می گذارد می بینید چقدر نیاز است چقدر خبر است، منتها مهم این است که ما چه طور حرف بزنیم، ما چه طور بتوانیم این پیام اسلام را منتقل کنیم، الان گاهی می شود، وظیفه ما نسبت به انقلاب طلبه انقلابی حوزه انقلابی، من از شما سوال می کنم که یک طلبه انقلابی که دوست دارد از کشور، از نظام دفاع کند باید چه کار کند؟ ما یک سرباز می خواهیم که بهش می گویند تک تیرانداز برود زیر دست سردارانی از امنیت کشور غیرت کشور مرزهای کشور دفاع کنند، کسی هم ضرورت وجود آنها را شک نمی کند مگر مریض باشد. از شما سوال می کنم. یا باید این حفره های تئوریک که در نظام وجود دارد، بحث های علمی، مبانی علمی جواب دهیم چیزهایی که اگر خودمان را جمع نکنیم دارد موج شبهه و سوال می آید آنوقت شما می خواهید با سیم خاردار جلوی سیل را بگیرید، با سیم خاردار نمی شود جلو سیل را گرفت و می آید، و لذا قرآن را نگاه کنید یک جا قسم می خورد به رزمندگان یک جا می فرماید ن و القلم  ما یسطرون، این است که پیامبر می فرمایند سه چیز است به آسمان می رسد، یک صریر اقلام العلما صدای قلم عالمان، قدیم صدا می داد دیگر، صدای پای رزمندگان اینها باید با هم بیاید بالا، حالا یک زمانی آدم آن وظیفه اش است یا یک عده آن کار را انجام می دهند و یک عده هم دارند این کار را انجام می دهند .
الحمدلله رب العالمین
۱,۱۵۷ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

هدایت تحصیلی
منزلت و رسالت روحانیت در دوران معاصر
مدرسه شهید صدوقی - قم
رسالت اول: کوشش وافر در علم اندوزی
رسالت دوم: تهذیب نفس
رسالت سوم: تبلیغ معارف و دین
رسالت چهارم: پژوهش محور بودن
رسالت پنجم:عینیت بخشی دین