header

هدایت تحصیلی - حوزه علمیه میبد

جلسه 1
  • در تاریخ ۲۶ بهمن ۱۳۹۸
چکیده نکات

در جمع طلاب حوزه علمیه میبد یزد
میبد؛ سرزمین چهره های درخشان تاریخ
انسان؛ موجودی مختار در انتخاب سعادت و شقاوت
بیان یک خاطره
لزوم برنامه ریزی عاقلانه و نه موقتی و شکننده و احساسی

بسم الله الرحمن الرحیم 

«أَيْ بُنَيَّ، إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي فَقَدْ نَظَرْتُ فِي أَعْمَالِهِمْ وَ فَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ»، 
من خدای بزرگ را شاکر هستم توفیقی داده است که فرصتی را در یکی از استثنائی ترین شهرهای تمدن اسلامی ـ میبد ـ حضور پیدا کنم، از بزرگوارانی که این فرصت را ایجاد کردند و از شما بزرگواران و طلاب و از شما بزگواران طلاب و اساتید که چهره هایی را می بینیم در جمع، از اینکه کلاس جابجا شده است عذرخواهی می کنم، مطالبی که بیان می شود انشاالله بتواند جای درس را بگیرد، من بیشتر خطابم به طلاب است و  فرصتی را که نمی خواهم طولانی بشود با شما صحبت می کنم فقط خواهشی از شما دارم چه پایه اول چه دوم و چه دهم، و آن این که روی بحث ها فکر کنیم الحمد الله در یک سطحی هستید ولو پایه اول هم باشید می توانید فکر کنید اگر احساس کردید نه حرف ها همین است و حسابی است،  بیشتر باید توجه کنیم و برنامه بریزیم تصمیم بگیریم اگر هم احساس کردید نه حرف ها قانع کننده نبوده به هر حال یک چیزی شنیده اید.
میبد؛ سرزمین چهره های درخشان تاریخ 
اولاً سرزمین میبد اینکه عرض کردم یکی از استنثائی ترین تاریخ تمدن اسلامی را دارد  به جهت سابقه درخشانی است که این شهرستان دارد شاید بعضی از شماها اهل این شهرستان نباشید، به هر صورت اگر به هر دلیل انسان اطلاعاتی پیدا کند از یک قطعه تاریخی تمدن اسلامی خوب است چه وقتی حاکمیت ایران از آنِ اهل تسنن است و چه وقتی که از آنِ تشیع است، من یک فرصتی کوتاهی گذاشتم دیشب و تاریخ این شهرستان را مطالعه کردم از قرن پنجم این قطعه تاریخی عالمان بزرگی دارد چه سنی و چه شیعه. 
قطب الدین احمد بن محمد بن حسین بن میبدی، در ادب، در قرن پنجم؛
ابوطاهر مطهر میبدی در قرن پنجم خوش نویس دانشمند است؛ 
رشید الدین میبدی که بسیار معروف است، صاحب تفسیر کشف الاسرار در قرن ششم، مفسر، عارف، جالب این است که هر کدام در یک بخشی ایستاده بر قله هستند؛
محمد ابو سعد بن ابی جعفر میبدی، خطیب قرن شش و هفت؛
عبدالرشید میبدی محدث قرن هفت؛
جلال الدین شجاع میبدی در سیاست و شعر قرن هشت؛
قاضی میرحسین میبدی در منطق، قرن نه و ده ،.....همین طور میآید جلو تا می رسد به  آقا شیخ عبدالکریم حائری آیت الله موسس ـ موسس حوزه علمیه ـ حتی خود بنده که محضر شما هستم تربیت شده یک عالم میبدی هستم  ـ  شیخ محمد جواد نجفی شریف نژاد، ـ عالم میبدی که به امر آیت الله بروجردی می آید ابرقو و سی و پنج سال هم ایشان در ابرقو می ماند. و اشخاص زیاد در حیطه های علمی متفاوت و مختلف که متاسفانه کثرتشان نمی گذارد بتوانم نام ببرم. فضلا! نخواستم تاریخ بگویم، خواستم نشان دهم که سابقه این شهر می تواند نیروهایش اگر دچار فرسایش نشوند رشد کنند ما گاهی فرار مغزها داریم، گاهی فرسایش مغزها، در یک برنامه تلویزیون بود که من عرض کردم که انشاالله به گوش مسئولان هم برسدما ناراحت هستیم از فرار مغزها، البته برخی خیلی سیاه نمایی می کنند، و البته گاهی هم سفید نمایی می کنند و مسئله را ساده می گیرند به نظر ما نباید یک بحران حساب کرد و سیاه نمایی کرد فرار  مغزها را و نه باید نادیده گرفت. اما چیزی می خواهم عرض بکنم چون معمولاً صدایم ضبط می شود و منتشر می شود، موضوع فرسایش مغزهاست؛ یعنی کسی فرار نکرده است و کسی از ایران هجرت نکرده است یا کسی  از حوزه نرفته است بیرون ولی آنقدر گاهی لای چرخ های چه کنم؟ برای چه  درس می خوانم؟ چگونه بخوانم؟ آینده ام چیست؟ گاهی چنان زمان زیادی در این مسائل فکر را نگه میدارد و می ماند که ذهن فرسایش پیدا می کند و دیگر از کار می افتد ببینید من موضوعی که می خواهم با شما صحبت بکنم هدایت تحصیلی است.
انسان؛ موجودی مختار در انتخاب سعادت و شقاوت 
از اینجا شروع می کنم، ما بین دو تا جبر قرار داریم، بشر موجود مختاری است لا جبر و لا تفویض، خواندید یا می خوانید، بشر مختار است، اما بین دو تا جبر، جبر آمدن و جبر رفتن.
 بالاخره بشر، می دانید آمدنش دست خودش نیست چنانچه رفتنش هم دست خودش نیست آقای جالینوس، حدود دویست کتاب در طب نوشته است، بسیاری از داروهای گیاهی به نام جالینوس هستند و حتی پزشک ها می خواهند قسم بخورند همان قسم نامه و عهدنامه جالینوس راقسم می خورند ایشان مریض شد به مرض اسهال، داشت می مرد، به او اعتراض کردند که برای شخصی مثل شما پسندیده نیست با مرض اسهال بمیرید ! گفت یک دارویی من کشف کردم  و ساختم، آن دارو را بیاورید، آوردند ، کمی از آنرا به مقدار زیادی از آب زد در فرصت کوتاهی آب یخ زد گفت از این دارو من تا حالا مقدار زیادی استفاده کرده ام ، اما نتوانسته معده ام را که به هم ریخته ، اصلاح کند و جلو اسهال مرا بگیرد ، من باید بروم و وقت رفتن است ، این صدقه و اینها، اجل معلق را تاخیر می اندازد و الا اجل قطعی، اجل مسمی، به تعبیر قرآن، بلد هستید اصلاحات قرآن است دیگر، تاخیر ندارد.، پس ببینید بشر مختار بین دو تا جبر است، جبر آمدن و جبر رفتن، حالا بعضی معتقد هستند که بشر بین این دو تا جبر آزاد است آزاد است یعنی چه؟ یعنی می‌تواند رشد بکند و می‌تواند رشد نکند میتواند عالم بشود می تواند نشود و هیچ تکلیفی در این باره ندارد. بر اساس اصالت اراده انسان، آزادی اراده انسان همین است. می‌گوید من دلم نمی خواهد درس بخوانم مگر زور است، نمی خواهم بشوم آیت الله موسس است؟ ، نمی خواهم بشوم دانشمند، ولی کاری به کسی ندارم، اصولا از آن جاکه مطابق این دیدگاه انسان آزاد است  و مختار به او می گویند نظم اجتماعی را رعایت کن، و به کسی هم تجاوز نکن، اصل احترام را رعایت کن به دیگران ظلم نکن، آزادی دیگران، حق دیگران را نگیر و نظم اجتماعی را رعایت کن و ...
اما نگاه دوم این است که انسان آزاد است  و دارای اختیار در برابر این اختیار هم مسئول است و مکلف. ما مسلمانان که به دین معتقد هستیم  بر این باوریم که به ما می گویند شما وقت در اختیارت است، در مقابل وقت مسئول هستی، آیه بیست و چهار سوره صافات را نگاه کنید «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ»؛ آیه بیست و چهار سوره صافات، ذیل آن آیه چند تا روایت معتبر داریم حتی سنی ها هم دارند که بنده روز قیامت قدم از قدم بر نمی دارد مگر اینکه از چهار تا موضوع از او سوال می شود، یک از «عُمره  فیما افناه»، می گویند عمرت را چه طور گذارندی، سال نود و هشت دارد تمام می شود سیصد و شصت و پنج روز، این سیصد و شصت و پنج روز چه کار کردی آقای طلبه آقای دانشجو آقای استاد دانشگاه، آقای استاد حوزه. دوم : « وَ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاه»  ، جالب است، گویا از جوانی دوبار سوال می کنند یکبار در مجموعه عمر، یکبار در خصوص جوانی، سوال می کنند.
  در کتاب صراط نوشتم، باید برنامه بریزیم و از وقتمان هم استفاده کنیم و با خودمان هم مهربان باشیم.
من یک سوال از شما می کنم ریختن چند قطره آب یا روشن کردن بی جهت یک کبریت آیا باعث اعتراض شما نمی شود؟ ممکن است شدت ناراحتی ما به اندازه ای باشد که حتی اگر پشت سر کسی هم نماز می خوانیم اگر این کار را بکند ما تصمیم می گیریم که دیگر به او اقتدا نکنیم با این وجود من سوال می کنم اگر در مقابل نعمت های خدا مسئول هستیم آیا در مقابل وقتمان مسئول نیستیم؟! یعنی سه ماه تابستان یکسال مثل آب و چوب کبریت و یک چند دانه برنج نیست، یک مقدار دقیق بشویم اینها جواب فقهی می خواهد چه کسی می تواند فتوا بدهد که طلبه در مقابل عمرش وظیفه ندارد و اتلاف عمر حرام نیست، چه کسی می تواند فتوا بدهد اگر کسی هم بدهد اشتباه می کند پس ببینید ما بین دو تا جبر، حالا این بین دو تا جبر ممکن است نود سال عمر کنیم، هشتاد سال، هفتاد سال، صد سال، سی سال، چهل سال، هرچه، در مقابل این مسئول هستیم، شما بنده خدا هستید حق داریدو تکلیف، باید در مقابل عمرتان برنامه ریزی کنید.
 وقت کم داریم طلاب، ممکن است نود سال هم بنا است عمر کنیم نود سال چه عرض کنم اگر نهصد سال هم  عمر کنیم وقت کم داریم مخصوصاً امروز من اگر فرصت بود برای شما می گفتم چه خبر است، یعنی اصلاً دانش دارد با چه سرعتی متحول می شود، و چه سوالاتی دارد می آید در فقه در کلام، حالا من حوزه را می گویم در تفسیر، در اصول، در فلسفه های مضاف، فلسفه دین، فلسفه زبان، فلسفه فقه، فلسفه اصول فقه، همینطور اصلاً یک معرکه است، که اصلاً بین عرضه و تقاضا تناسب نیست یعنی اگر عرضه بگوییم مقدار عمر ماست تقاضا ده برابر است لذا باید کار کرد.چون ممکن است از حرف من بد برداشت  بشود نمیگویم انسان خودکشی بکند خوابش را داشته باشد، بازیش را بکند، تفریحش را داشته باشد ولی کار هم انجام بدهد کار هم بکند، اگر بخواهد کار بکند باید از تجربه دیگران استفاده بکند، به عبارت دیگر اگر بخواهیم در این فرصت کم، ـ کم می گویم ولو نود سال ،هشتاد سال ـ  اگر بخواهیم موفق بشویم صد سال دیگر دویست سال دیگر، نام ما را در کنار بزرگان میبد، جهان اسلام اصلاً ببرند، باید شش تا کار بکنیم، که من حالا می شمارم جزء هدایت  های تحصیلی من است، یک، از تجربه دیگران استفاده کنیم ،ببینید چقدر حدیث زیبا است، امیرالمومنان می فرمایند پسرم خطاب به امام حسن، پسرم من عمر گذشتگان را نکردم ولی نظرتُ فی اعمالهم، کارهایشان را زیر نظر گرفتم، فکرتُ فی اخبارهم، مطالعه کردم اخبارشان را، سرتُ فی آثارهم، در آثارشان سیر کردم، به گونه ای  که حس کردم که یکی از آن ها هستم. اگر بخواهم مثال بروز بزنم، من دوران مشروطه نبوده ام ولی چنان آثار مشروطه را خواندم، چنان کتابها را خواندم و چنان موضع گیری علما را دیدیم،که گویا مثل آنها شده ام، من آثار بزرگان میبد را نخواندم یعنی نبودم، قرن پنجم، قرن ششم، قرن، هفتم، قرن هشتم، قرن دهم، ولی رفتم زندگی شان را مطمح نظر قرار دادم، از مثبت آنها استفاده کردم شما همین زندگی آقا شیخ عبدالکریم را ببینید؛ یک کتاب خوبی را یکی از فضلای میبد جناب آقای فاکر میبدی، حجت الاسلام و المسلمین محمد فاکر،نوشته به نام « فرزانگان میبد»، کتاب خوبی است اینها فرزانگان جهان اسلام هستند حالا ممکن است برخی در سطح محلی بودند، بعضی در سطح کشور، و بعضی در سطح جهان، شیخ عبدالکریم حائری، یک اسوه است برای جهان یک نمونه جهانی است...
اگر از تجربه اینها استفاده کنید هدایت بزرگی است. مطالعه، هدایت می خواهد، مباحثه هدایت میخواهد. این که چه کتابی بخوانم کنار آن کتاب،هدایت می خواهد. این، بخش اول یعنی استفاده از تجربه دیگران، دو، به خودمان مربوط می شود، استفاده از فرصتهایی که داریم، طلاب گرامی مگر من و شماتعطیلی داریم؟  آقا حوزه تعطیل شد، حوزه تعطیل شد تو که تعطیل نشدی، فکر تو که تعطیل نشده، من اصطلاحی دارم خیلی از جاها به کار می برم، اگر روزی تعطیل شد تبدیل باید بشود، حالا من  نوشتم در کتاب صراط که در تابستان انسان چه کار باید کند، در تعطیلی ها چه کار کند مگرمن و شما می توانیم از دانش هایی که در اطرافمان هست مطلع نباشیم، یک طلبه که فقه می خواند باید مطالعات عمیق حقوقی داشته باشد، تفسیر می خواند باید فلسفه های  مضاف را بداند، اصول فقه می خواند باید فلسفه فقه را بلد باشد، لذا باید از فرصت ها استفاده بشود تکلیف است، البته به شما بگوییم حالا یک کسی استفاده کرد از فرصت ها، سود اصلی را کی می برد؟
در قالب یک تمثیل اگر بخواهم بیان کنم باید بگویم  یک معتاد بیش از هر کس  خودش در آتش اعتیاد می سوزد، یک معتاد زنش اذیت می شود، بچه هایش اذیت می شود؛ پدر و مادرش هم رنج می برند اما خودش بیشتر می سوزد اول خودش نابود می شود و بعد دیگران اذیت می شوند، لذا اگر انسان از فرصت ها استفاده کند خودش دارد می آید بالا خودش بهره می برد، تکرار می کنم  قرة العین  امام زمان هم می شود، این هم هست من در اردکان البته به مناسبت دیگری گفتم آخر صحبتم حالا هم عرض می کنم گاهی یک طلبه مثل شما سال اول، نرویم بالا مراجع، طلبه سال اول دارد قدم می زند در مدرسه، مباحثه میکند مطالعه می کند در عین حال  امام زمان به خاطر این که این فرزند در این مسیر است دعایش میکنند امام زمان برای خیلی از طلبه ها صدقه می دهند، برای خیلی از طلبه ها ممکن است قربانی بکنند، برای سلامتی یک طلبه امام زمان نماز می خوانند. مگر امام زمان پدر نیست طبق روایت امام رضا علیه السلام ، مگر پدر، فرزند خوبش را دوست ندارد؟، در مقایسه یکی فرزندش را عاق می کند می گوید لقمه ای که خوردی حرامت باشد، و دیگری فرزند خوبش را دعا می کند بین این دو فرزند در آینده و در سرنوشت تفاوت بسیار است .
  سومین مورد: برنامه ریزی است، ممکن است یک کسی خیلی هم کار بکند ولی برنامه ریزی نداشته باشد یک جاهایی کار بکند که به کارش نباید می بینیم بعضی ها توی یک رشته هایی می روند یا کتاب می نویسد که بنا نیست که هیچ باری از جهان اسلام را بردارد، یک کار مثلاً تکرار مکرر، اما بعضی ها نه، کارهای خوب انجام میدهند.
 بیان یک خاطره
یک طلبه یک زمان آمد پیش من، آنوقت من استاد ادبیات بودم، این حرف مربوط به سالهای شصت و یک، شصت و دو است، گفت حاج آقا من دارم یک کار قرآنی می کنم، گفت من دارم فعلهای لازم و متعددی قرآن را جمع میکنم، من به او گفتم: حالا فرض کن جمع کردی رسیدی که سیصد و چهل و دو تا فعل لازم دارد قرآن، دویست نود و هشت تا فعل متعددی به یک مفعول یا به دو مفعول  به چه دردی می خورد؟ می خواهی چه کار کنی؟ اولاً قبول ندارم ممکن است من آنچه لازم می دانم تو متعدی بدانی، یا بالعکس، ثم ماذا بعد هذا! 
لزوم برنامه ریزی عاقلانه و نه موقتی و شکننده و احساسی
برنامه ریزی هم نباید شکننده باشد؛ اینطور نباشد که یک هفته پنجاه ساعت مطالعه کند، یک هفته ده ساعت، البته نمی گوییم یک نظم شکننده، گاهی یک قصه هایی نقل می کنند که فلان بزرگ آنقدر دقیق بود که دیگران ساعتشان را روی رفت و آمد ایشان تنظیم می کردند اینها اولاً راست نیست ثانیاً درست نیست، یک نظم اینجوری، گاهی مثلاً می گوید ساعت شش بعدازظهر شام، شش تا شش و ربع، شش ربع مسواک و وضو، ساعت هفت تاهفت و نیم مباحثه، خب بزرگوار یک روز ممکن است ناهار خوب خورده گرسنه اش نباشد، یک روز ناهار خوب نخورده گرسنه اش بشودسر شب، من خودم خدمتان عرض بکنم آنچه مسلم است به شما بگوییم هیچ وقتی را تلف نمی کنم، نمی خواهم مرید پیدا بکنم، بگوید آفرین، بگذاریم کنار، نیاز هم نیست دارم تجربه عملی ام را به شما می گوییم، ولی هیچ وقت در برنامه ریزی سخت نگرفته ام، نوشته ام در کتاب صراط که سخت نگیرید در برنامه ریزی مهربان باشیم با  خود، دیکتاتور نباشیم، به گونه ای برنامه ریزی کن که اگر گرسنه ات است برو غذا بخور وبعد برو مطالعه کن، در کل باید منظم باشد، یعنی اگر هزار ساعت کلاس می رود یک ساعت غایب نباشد ما داشته ایم اینها را، هر روز به یک مناسبتی از زیر کار در نرود.
دوران طلبگی حکم دوران شیر خوارگی را دارد
 رمز دیگری که من اشاره کنم  برای شما این است که پایه ها را قوی کنید، من در حوزه اردکان گفتم و برای شما هم لازم میدانم عرض می کنم، شما پایه چند هستید؟ یک ـ دو ـ سه ـ چهارـ  ده، در واقع تمثیل شما این است که الان دارید شیر می خورید، الان دوران شیرخوارگی شماست، از مادر حوزه از مادری به  نام حوزه، چرا می گوییم شیرخوارگی؟ جهتش این است که یک کشاورز یا کارگر هشتاد سالش است مثل یک جوان بیل می زند و یا کارگری می کند وقتی به عقب بر می گردیم  در رابطه با چنین اشخاصی می گوییم  فلانی شیر خوب خورده است .ولی یک جوان داریم بیست و پنج سالش است مجمع الامراض است از هرجایش خلاصه یک دردی هست، می گوییم شیر خوب نخورده است یا این که می گوییم مادرش مرد و او متولد شد، شیر گاو و شیر خشک و اینها بهش دادند، به هر حال سال های اول زندگی او را بررسی می کنیم و قضاوت می کنیم نمی گوییم دیشب چی خورده؟ 
نکته آخر ؛ واگذاری کار به خدای تبارک و تعالی و لزوم مراقبت و محاسبه 
در مدیریت، شورای عالی جامعه مدرسین،دوستانی که هستند می بینیم می بینیم واقعاً دارند تلاش می کنند زحمت می کشند که بهترین برنامه ریزی درسی را برای شما داشته باشند که کتب لازم و ضروری و مواد درسی خوب را در برنامه شما لحاظ کنند البته خب گاهی مشکلاتی هم هست لذا آنها را بگذارید به عهده آنها این دروس که حکم شیر مادر را دارد، خوب بخوانید.  بعد هم چند سال دروس خارج. حالا خواستید بروید فقیه بشوید در فقه، کلام متکلم، تفسیر، مبلغ، امام جمعه، قاضی حتی روحانی مسجد یک شهر، اما شیرخورده باشید یعنی از لحاظ استحکام دروس پایه کار را تمام کرده باشید، نکته دیگر که عرض می کنم و تمام کنم بحثم را این که  همه اینها هست فضلا اما همه کارها هم دست ما نیست؛ یک چیزی هم باید بگذاریم به عهده خداوند متعال، یعنی همه چیز دست اوست. سعی کنیم از تهذیب نفس و خودسازی غافل نشویم که راز و رمزی است بزرگ در موفقیت. بحث مراقبت را چقدر در نظر دارید؟  چقدر اهل مراقبت هستید؟ زبان، چشم، گوش....، مراقبت به معنای واقعی کلمه، چقدر مراقبت می کنیم، محاسبه در شب، شب که می شود طلاب می خواهید بخوابید اولاً این گوشی ها، اینقدر نروید داخل این گوشی ها، که دیگه یکدفعه از دستمان بیافتد صبح ببینیم افتاده، نه بگذاریم کنار اینها را  اگر مسموم باشد که فاضلاب است یعنی اگر اعمال بخواهد مجسم بشود که همین دنیا مجسم می شود البته چشم برزخی بخواهد ببینید بعضی از وقت ها سرکردن در این گوشی ها مثل سر کردن در فاضلاب است یکدفعه سر را می آورد بالا دو ساعت گذشته، این دوساعت معذرت می خواهم اینجور صریح صحبت می کنم سر توی فاضلاب بوده، تعارف ندارد باطن اعمال است در هر حال انسان بگذارد کنار و پنج دقیقه آخر بگوید حالا یک روز از عمرم گذشت چه کار کردم؟ به قول امام علی علیه السلام : انما انت عدد ایام، حضرت امیر می فرمایند فکل یوم یمضی علیک یمضی ببعضک؛ هر روزی که می گذرد یک برگ از درخت وجودت کنده می شود  اگر تمام چسب عالم بیاورند نمی توانند این برگ را بچسبانند، معما بگوید کدام دفتر است که اگر یک برگش کنده بشود هیچ کس نمی تواند بچسباند، نه با منگنه، نه با میخ، نه با سیخ، نه با دوختن ،....
 انما أنت عدد أيام فكل يوم يمضي عليك يمضي ببعضک، ـ  محاسبه درشب؛ چه کردم اگر گناه کرده توبه کند، و اگر کار خیر کرده است باز هم انجام بدهد و تفکر، علمای اخلاق می گویند سه چیز است مراقبت در روز، محاسبه در شب و تفکر، که رسول خدا فرمودند فکر ساعة، ـ ساعة یعنی لحظه، ـ خیر من عبادة سنة، یک لحظه تفکر از یک سال عبادت بالاتر است .
 نفرمودند گاهی یک لحظه تفکر از یکسال عبادت ثوابش بیشتر است بلکه فرمودند : خیر است. برای طلبه برای هر کس، این سه عنصر را فراموش نکنیم : مراقبت، محاسبه و تفکر البته عوامل دیگری هم هست بگذاریدمن تمامش بکنم.
راهکاری دیگر در موفقیت؛ انجام  اعمال عبادی مستمر 
از امام زمان یاد کردیم درست است، ما که چیزی نداریم به ایشان بدهیم،یک هدیه معنوی می دهیم به شما، من و شما باید با امام زمان در ارتباط باشیم، باید نور از امام زمان بگیریم، مثل این لامپ می بینید این مهتابی، نورش را از کجا می گیرد، کلید را می زنید از آن طرف هم وصل است طلبه، آقای طلبه، سال اول سال دهم سال شصتم، کاری ندارم، روزی دو رکعت نماز برای امام زمان، اگر تا به حالامی خواندید که می خواندید، اگر هم نه از امروز، من که محضر شما هستم از قبل از طلبگی سعی کردم این دو رکعت نماز را داشته باشم،انسان متصل به امام زمان می شود، نورانیت می گیرد، امام زمان هم از خدا نورانیت می گیرد. الله نورالسموات و الارض، و یک مورد دیگر خواندن مداوم سوره مبارکه یس... 
 اگروقت بود می گفتم که  چه خبر است در این سوره، حیف که وقت نیست، سوره یس، فقط یکی اش را از سی خاصیت در روایت امام باقر هست، فرمود فردی که بر خواندن این سوره مداومت کند روز قیامت از رفقای پیامبر محشور می شود. نگفت از امت،فرمود از رفقای حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، به هر حال بخوانید و آن را  هدیه کنید به یک بزرگ، آدم وقتی هدیه می دهد به آن بزرگ، آن بزرگ بی جواب نمی گذارد بلکه  بزرگترش را می  دهد، آدم یک خودکار هدیه می کند به یک بزرگ او هم جواب می دهد و او هم جبران می کند، من خودم سوره یس که میخوانم به جهتی که توضیح اش طولانی می شود هدیه می کنم به حضرت زهرا سلام الله علیها، خیلی هم خوب است امروز هم روز میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها است و مناسبت هم هست این هم هدیه ما باشد به شما، از همین امروز، نگویید که  امروز که وقت نیست و انشاالله اول هفته آینده، و شهریه که گرفتیم شروع می کنم نه، ....امیدوارم شما را در سیمای عالمانی بزرگ، بسیار بزرگ، که این شهر سابقه دارد ببینیم عالمانی که قرة العین امام زمان علیه السلام باشند و این شدنی است تا اینکه ما چقدر همت بکنیم، من باز تشکر می کنم از اساتید بزرگوار مدیریت محترم مدرسه، شما طلاب گرامی، و عزیزانی که این فرصت را ایجاد کردند.
الحمد لله رب العالمین
۱,۲۴۸ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

در جمع طلاب حوزه علمیه میبد یزد
میبد؛ سرزمین چهره های درخشان تاریخ
انسان؛ موجودی مختار در انتخاب سعادت و شقاوت
بیان یک خاطره
لزوم برنامه ریزی عاقلانه و نه موقتی و شکننده و احساسی